مقالات ها

داستان مهدوی، بی‌استخاره

داستان مهدوی، بی‌استخاره

گفتم: آقا شما؟ گفت «به فریاد درمانده‌ها می‌رسم.» رساندمان کربلا. راستی گفتم که از بی‌راهه آوردمان به راه.»

ادامه مطلب
یک ماجرای تأمل‌برانگیز، شاید در بهشت بشناسمت!

یک ماجرای تأمل‌برانگیز، شاید در بهشت بشناسمت!

مجری تلویزیون از مهمان برنامه که یک فرد ثروتمند و مشهور بود، این سؤال را پرسید: بیشترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ مرد ثروتمند گفت: من چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم...

ادامه مطلب
دیر نیست

دیر نیست

صبح قبل از این که صدای اذان به گوش برسد بیدار میشدم و شروع به درس خواندن میکردم اما در حالی که هنوز یک صفحه درس هم نخوانده ام صدای گریه اش بلند میشد، انگار نخی نامرئی از دست او به شصت من گره خورده بود. با هم این ماجرای زیبا را میخوانیم...

ادامه مطلب
خاک، در خون خدا می‌شکفد، می‌بالد

خاک، در خون خدا می‌شکفد، می‌بالد

این قسمت شامل داستان هایی از تربت ارباب است زمانی که انسان به جایی میرسد که تنها امیدش به خدا و توسل به اهل بیت می‌ماند و در این میان تربت سیدالشهدا یک وسیله ی مناسب برای درخواست از پیشگاه خداوند میشود، همراه ما باشید...

ادامه مطلب
مثل لیوان آب

مثل لیوان آب

عالم عمودی است. این نگاه اشتباه ما انسان هاست که عالم را افقی می بینیم یعنی هر کاری که در این دنیا انجام بدهی بعدا ثمره اش را خواهی دید. لطفا تا آخر همراه ما باشید.

ادامه مطلب
مثل رایانه

مثل رایانه

دقت کرده اید بعضی ها دچار ناراحتی قلبی می شوند و قلبشان خوب کار نمی کند. این مسئله به خاطر عدم حفظ سلامت قلب می باشد. آدمی علاوه بر این قلب جسمی، یک قلب روحی نیز دارد که باید برای سالم نگه داشتن آن از گناه کردن پرهیز کند. با ما همراه باشید.

ادامه مطلب
هشدار مرگ

هشدار مرگ

این داستان حکایتی زیبا از رویارویی ما و قسمت حتمی‌مان یعنی مرگ است، که در آن جوانی در روستایی بازگشت از مزرعه بود که مرگ را مشاهده کرد، از او با وحشت پرسید که چه میخواهی؟ ادامه ی داستان را با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
کمیت مهم است، کیفیت مهم‌تر!

کمیت مهم است، کیفیت مهم‌تر!

دیروز همسایمون خانم سمیعی برای دعوت من به مراسم آش پزان آمده بود که با مشورت همسرم قرار شد بریم تا هم یک کمکی کرده باشیم و هم احوال همسایه ها را جویا شویم، شما هم در این مراسم با ما و ادامه ی این مطلب همراه باشید...

ادامه مطلب
خدایا بوقلمون بفرست

خدایا بوقلمون بفرست

در اینجا چند حکایت شفاهی از کرامات شهدای دفاع مقدس را برای شما عزیزان آورده ایم از حکایت شهیدی از استان فارس تا شهید کرمانی و... با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
مروارید گران‌بها

مروارید گران‌بها

داستان خردمند و ماهیگیر که داستان بسیار زیبا و عبرت انگیزی است در اینجا برای شما عزیزان آورده شده، داستان خردمندی که ماهیگیر از او مروارید گرانبها خواست، با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
مسأله مباهله - مناظره پیامبر اکرم(ص) با نصاری نجران

مسأله مباهله - مناظره پیامبر اکرم(ص) با نصاری نجران

مباهله ی پیامبر(ص) یکی از اتفاقات مهم در اثبات حقانیت دیدگاه اسلام در مقابل سایر مکاتب بود، این اتفاق زمانی رخ داد که گروه نصاری بر سر دین خود و پسر خدا بودن عیسی با پیامبر(ص) به مناظره پرداختند و چون به نتیجه نرسیدند، کار به مباهله کشید، همراه ما باشید...

ادامه مطلب
درمان طبیبانه

درمان طبیبانه

حکایتی زیبا از نتیجه ی یک کار مشترک با دو روش درست و نادرست، که در زندگی ما بسیار پیش می آید و ما بدون دانستن آگاهانه و از روی عادت یکی را انتخاب میکنیم، این حکایت زیبا را با هم می خوانیم...

ادامه مطلب
دنبال راه انداختن ما هستند

دنبال راه انداختن ما هستند

بچه تر که بودم خیلی شیطنت میکردم و مدام در حال ساختن داستانی جدید در میان بچه های محل بودم، یک روز شیشه میشکستم و یک روز سر! تا اینکه یک روز عمویم به من کاری را پیشنهاد کرد که با انجام آن کم سرم گرم شود و از شیطنتم کاسته شود... با هم این داستان زیبا را میخوانیم....

ادامه مطلب
زهر زبان نریزید

زهر زبان نریزید

با هم اندکی مینشینیم پای صحبت های شیرین استاد فاطمی نیا و صحبت های ایشان درباره ی زبان و اینکه ما نه تنها باید قدر داشته هایمان را بدانیم بلکه باید برای حفظشان هم تلاش کنیم...

ادامه مطلب
آیه‌ها و آدم‌ها - 3

آیه‌ها و آدم‌ها - 3

تعدادی داستان حکیمانه ی کوتاه و زیبا را در این قسمت خواهیم خواند...

ادامه مطلب
آیه‌ها و آدم‌ها - 2

آیه‌ها و آدم‌ها - 2

دو حکیمانه به نام انکارکنندگان و خودعاقل پندارها با توجه به آیاتی از سوره های بقره در اینجا آورده شده است، این دو مطلب و نکته ی قرآنی از آیات 38،39 و 67 بقره را با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
آیه‌ها و آدم‌ها

آیه‌ها و آدم‌ها

دو حکایت و حکیمانه ی زیبا با توجه به آیات قرآن و داستان های ذکر شده در قرآن در اینجا آورده شده که داستان حق و باطل و داستانی با عنوان ظاهربین هاست، این حکایات قرآنی زیبا را با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
بستنی شرقی

بستنی شرقی

آقا رضا در رم و در کنار معبد کهن پانتئون این شهر یکی از معروف ترین بستنی فروشی های این کشور را دارد، در جایی که بستنی فروشی های معروف بسیاری در آنجا قرار دارد آقا رضا توانسته جای خودش را تثبیت و با دیگران رقابت کند...

ادامه مطلب
مثل فوتبالیست

مثل فوتبالیست

از آنجایی که قرآن مجید کتابی بسیار محکم و بدون عیب و نقص است، نیازی به اثبات اعجاز علمی آن نیست. زیرا کلام خداوند است و از آنجایی که خداوند حکیم است، هیچ عیب و نقصی در آن وجود ندارد. با ما همراه باشید.

ادامه مطلب
یک خاطره درس‌آموز

یک خاطره درس‌آموز

در زمانی که من در جنگ اسیر شدم، گویی در یک لحظه همه چیز در مورد من عوض شد، در حالی که تا دیروز فرمانده بودم اکنون در برزخ اسارت باید زمان زیادی را میگذراندم و آنجا مروری شد بر گذشته ام و خاطره ای جالب یادم آمد...

ادامه مطلب
مثل سونا

مثل سونا

زیبایی عالم به تنوع و گوناگونی حالات آن است. مثلا همیشه شاد بودن یا همیشه غمگین بودن زیبا نیست و بسیار کسل کننده است. در این توضیح تمثیلی زیبا از سونا و عالم هستی را برایتان آورده ایم. با ما همراه باشید.

ادامه مطلب
داستان گنج

داستان گنج

جوانی در بغداد بود که پس از مرگ پدرش ارث بسیاری به او رسید، و او نیز با ناپختگی آن را به خوشگذرانی با دوستانش خرج کرد تا زمانی که دیگر چیزی برایش نماند و فقیر شد، در این حال دست به درگاه خداوند برد و از خدا کمک خواست و خوابی دید...

ادامه مطلب
مثل سراب

مثل سراب

قرآن کریم به بندگان خدا هشدار می دهد که اسیر ظواهر نشوید. بلکه از پس این ظاهر باطنی است که بسیاری از افراد از آن غافل اند. مانند کسی که فقط به زبان مسلمان است و در عمل به گونه ای دیگر است. با ما همراه باشید.

ادامه مطلب
مثل تابلو

مثل تابلو

تابلو ها در جاده زندگی کمیت و کیفیت را مشخص می کنند. بهترین تابلو برای هر مومن قرآن کریم است زیرا همه مسیر را به ما نشان داده است. فقط اهل تقوا از این تابلو در زندگی خود استفاده می کنند. با ما همراه باشید.

ادامه مطلب
درسی از گاندی

درسی از گاندی

گاندی در 19 سالگی به انگلستان رفت تا رویاهایش را به حقیقت مبدل کند، هیچ کس فکرش را نمیکرد کسی که روزی برای تمرین بستن کرواتش ساعت ها جلوی آینه می‌ایستاد روزی تبدیل به چنین چهره ی تاثیرگذاری تبدیل شود، با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
مثل روغن زیتون

مثل روغن زیتون

کنار هرکس که بشینی عطر آن را می گیری. اگر کنار فرد سیگاری بنشینی بوی سیگار و اگر کنار فردی خوشبو بنشینی همان بو را می گیری. با ما همراه باشید تا بیشتر در این باره بپردازیم.

ادامه مطلب
کابوس رؤیاشده

کابوس رؤیاشده

در جریان جنگ جهانی اول و در زمانی که حاکمان ایران به مدت زمان های کوتاه و با ضعف و بی تدبیری نمیتوانستند قحطی و گرسنگی و خطر استعمار را از مملکت دفع کنند، مرحوم میرزای نائینی که از این روند بشدت متاثر و غمگین بودند و از این غصه به حضرت حجت متوسل میشوند، این ماجرای جالب را با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
به پاسخ این معما بیندیشید

به پاسخ این معما بیندیشید

به غیر شهد ... آن کدام شیرینی است که از حلاوت آن لب به یکدیگر می چسبد؟ هر کس به این سوال پاسخ متفاوتی داده است. پاسخ شما چیست؟ لطفا تا آخر همراه ما باشید.

ادامه مطلب
یک وجب روغن برای فرمانده دین ستیز

یک وجب روغن برای فرمانده دین ستیز

این داستان حکایت زیبایی از ابراهیم است، زمانی که در دوران طاغوت فرمانده اجازه ی روزه گرفتن را به هیچ سربازی نمیداد و همه را با آب داغ از روزه منع میکرد، اما ابراهیم ما تحمل این حرمت شکنی را نداشت..

ادامه مطلب
برای رضای خودمان یا خدا

برای رضای خودمان یا خدا

این قسمت حکایت بعضی از ماست که در برخورد و مواجهه با هم نه طرف مقابلمان را میبینیم نه خدایی را که نگاهش به ماست و انتظار محبتی دارد تا خود به ما رحم کند، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
مثل توریست

مثل توریست

خداوند دقیقا مانند توریست ها که برای گردشگری خود نقشه دارند در این دنیا به ما نقشه راهی داده است که گم نشویم و خطایی از ما سر نزند. با ما همراه باشید تا بیشتر در این باره بپردازیم.

ادامه مطلب
مثل حضرت مریم

مثل حضرت مریم

این داستان حکایت حضرت مریم(س) است زمانی که از دنیا رفت و حضرت عیسی(س) که این اتفاق را متوجه شدند، با توانی که از سوی خداوند به ایشان داده شده بود مادر گرامیشان را زنده کردند و از ایشان سوالی پرسیدند که با هم میخواهنیم...

ادامه مطلب
آقای دنیا

آقای دنیا

درمانده بود و خسته، نمی‌دانست مشکلش را به کی بگوید و چه کسی را صدا بزند. آرزو کرد کاش نبود و بعد فکر کرد اگر پرنده بود راحت بود! موجود بی‌جانی بود چه‌طور؟! از فکرهایش پشیمان شد. نگاهی انداخت به اطرافش، از کلیسا دور شده بود. درست روبه‌روی خانه یکی از همسایه‌های مسلمانش ایستاده بود، این حکایت شنیدنی را با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
عدالت

عدالت

این داستان ماجرای دختری به نام یاس است که به همراه دوستانش پس از مدت ها تلاش و دادن کنکور منتظر گرفتن نتایج آن هستند، که در این بین یک صحبتی بین این سه دوست پیش می‌آید که با هم در ادامه میخوانیم...

ادامه مطلب
دیگه وقتشه

دیگه وقتشه

گوشی روی اُپن لرزید. حسام دست‌هایش را با پیش‌بند آشپزخانه خشک کرد و گوشی را برداشت. ابروهایش بالا رفت و رو به سمیه گفت «به‌به خانم، پیامک واریز داری، اونم چه مبلغی!» سمیه به‌سختی از روی مبل بلند شد. لیوان شیرش را نیمه‌خورده گذاشت روی اُپن و گوشی را از حسام گرفت. با هم داستان سیسمونی این زوج رو می‌خوانیم...

ادامه مطلب
ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

خانم دباغ کسی است که برای دخترش خواستگاری آمده که از قضا مناسب هم هست اما بخاطر حرف مردم و جو جامعه از فرستادنش به خانه بخت ترس دارد، اما دلیل این ترس چیست؟ با هم ماجرای خانم دباغ با میشنویم...

ادامه مطلب
شبهه‌ها همه‌جا می‌چرخند

شبهه‌ها همه‌جا می‌چرخند

خرج غریبه ها داستان خانم جلسه ای فعال ماست که در حالی که پسرش نتوانسته کار پیدا کند و او دارد با دوستش صحبت میکند، دوستش حرفی عجیب میزند که او مجبور به پاسخ میشود، با ما همراه باشد...

ادامه مطلب
پناه به پیغمبر(ص)

پناه به پیغمبر(ص)

در صدر اسلام پیامبر(ص) شخصیتی داشت که همه ی مسلمانان شخصیت و عمل ایشان را دوست داشتند و قناعت، نظم، ادب و... اما در عین جال در مقابل دشمن نحوه ی برخورد و سیاست ایشان... گوش ای از بیانات رهبری از پیامبر(ص) را میخوانیم...

ادامه مطلب
دیوار خودساخته

دیوار خودساخته

دانشمندان آکواریومی را توسط شیشه به دو قسمت تقسیم کردند و در یک قسمت یک ماهی بزرگ و در قسمت دیگر ماهی کوچک که غذای ماهی بزرگ بود، پس از چندی نتیجه ای حیرت آور را مشاهده کردند، این آزمایش و ربط آن به زندگی روزمره مان را در این مقاله خواهیم دید، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
این جهان کوه است و فعل ما ندا

این جهان کوه است و فعل ما ندا

این حکایت زیبا درباره ی پدری است که از پسر جوانش شکایت کرده بود وقتی در دادگاه از وی به دلیل شکایت او علیه فرزندش سوال پرسیدند او این چنین ماجرا را بیان کرد... با ما همراه باشید....

ادامه مطلب
پاداش

پاداش

"این داستان اولین حقوق معلمی ام بود وقتی تازه در مدرسه استخدام شده بودم و با آمدن من پس از چند ماه بچه ها تغییرات مثبتی پیدا کرده بودند"، این داستان را با هم میخوانیم، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
مثل مغازه

مثل مغازه

يكي از بارزترين ويژگي هاي انسان مومن حيا و پاكدامني مي باشد. حال اگر اين انسان به هر صدايي گوش دهد، هر چيزي را ببيند و هر ديده اي را تصور كند، از مومن بودن خارج شده و خداوند به چشم و دل و گوش او مهري مي زند كه او را كافر و بدبخت مي كند. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
دو تا سنگ کوچولو

دو تا سنگ کوچولو

داستان سنگی که با کفشم به دنبالم آمد و مرا تا کوچه های کودکی و رویاهای زیبایم برد و روزگاری را به خاطرم آورد که در ذهنم کمرنگ شده بود...

ادامه مطلب
نمیاااام

نمیاااام

«نمیاااام» با مقدار زیادی ناله و اشک مصنوعی و رساندن ِ موفقیت‌آمیزش به هق‌هق، این‌ها واکنش من بود در برابر رفتن به مهمانی. از وقتی یادم می‌آید تا همین پنج سال قبل. به‌هیچ‌وجه درک نمی‌کردم چه لزومی دارد بروم به یک مهمانی...

ادامه مطلب
چال کردن مشکلات

چال کردن مشکلات

دیدیم و میبینیم که برخی از آقایان بخاطر کار بیش از حد حتی نمیرسند تا به اندازه ی کافی خانواده‌شان را ببینند، این در حالی است که وقت نگذاشتن برای خانواده برای رفاه بیشتر یک بحران تدریجی است و وقت گذاشتن در این زمینه یک بیمه ی عاطفی و پیشگیرانه از انواع معضلات است، به این ماجرا از زندگی شهید بهشتی سری میزنیم.. با ما همراه باشید..

ادامه مطلب
قرقره‌درمانی

قرقره‌درمانی

زن و شوهری جوان بخاطر اختلافاتشان به مشاور روانشناس مراجعه می‌کنند، و زن پس از گلگی و شکایت فراوان از دکتر درخواست مشاوره میکند، این حکایت طنز و پندآموز را با هم می‌خوانیم...

ادامه مطلب
دوگانگی مبدأ هستی - مناظره پیامبر(ص)

دوگانگی مبدأ هستی - مناظره پیامبر(ص)

این مناظره بین پنج گروه از دوگانه پرستان که هر گروه 5نفر بود و پیامبر اکرم(ص) صورت گرفته است، که در آن دوگانه پرستان با توجه به استدلال خود جهان را به دو خدای نیکی و بدی مربوط دانستند که پیامبر(ص) در جوابشان چنین فرمود...

ادامه مطلب
الگوهای قرآنی را دریابیم

الگوهای قرآنی را دریابیم

موضوع این مطلب استاد قرائتی به برخی از اولویت دادن ها در کارهای ما برمیگردد زمانی که بین یک عمل درست و یک عمل نادرست بخاطر برخی استدلالهایمان گزینه ی غیرصحیح را انتخاب میکنیم، با ما و این داستان همراه باشید...

ادامه مطلب
مثل لباس

مثل لباس

آيات قرآن مانند لباس هستند. تا آنها را برتن نكني، متوجه نمي شوي كه اندازه ات هستند يا نه. يعني بايد حداقل يك بار هم كه شده از جان و دل به آيات الهي گوش فرا داد تا به جان و دلمان بنشيند. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
چه‌قدر «اطلاعات» داری؟!

چه‌قدر «اطلاعات» داری؟!

این داستان از زبان یک خانواده است که در همسایگی شان یک زوج جوان ساکن هستند، آنها پس از بحث های گاه گداری که دارند یک روز یک منظره ی عجیبی از خانه شان به چشم میخورد، با هم این ماجرا را می‌خوانیم...

ادامه مطلب
الاغ لاغر مردنی - خنده‌های حکیمانه

الاغ لاغر مردنی - خنده‌های حکیمانه

الاغی که ناتوان و ضعیف بود در حالی که جوانی بر آن سوار بود می‌گذشت و الاغ با تحمل سختی فراوان در حال عبور بود که پیرمرد حکیمی این منظره را دید، با هم ادامه ی داستان را مطالعه می‌نماییم...

ادامه مطلب
یاری برای بچه‌داری

یاری برای بچه‌داری

کودکتان را برای اینکه بهتر بتوانید با او ارتباط برقرار کنید باید او را بهتر و ویژگی های مرتبط با سن او را بیشتر دریابید در این مقاله از این نکات درباره ی کودکان نکات مناسبی گفته شده که با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
مثل قالی

مثل قالی

چقدر شايسته است آدمي بخشي از اموال خود را انفاق كند. انسان با انفاق مال خود، بركت را وارد زندگي خود مي كند و با اين كار حال خوشي به او دست خواهد داد. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
خنده‌های حکیمانه "زن‌هراسی"

خنده‌های حکیمانه "زن‌هراسی"

این یک حکایت قندپهلو است که در آن مرد از داستان هایی که با همسرش دارد تعریف میکند، البته این داستان کاملا خیالی است و در واقعیت جنبه ی اجرایی ندارد، انشالله! با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
مار و اره

مار و اره

این حکایت زیبا داستان ماری است که در پی غذا وارد حجره ی نجاری شد و پس از گشتن فراوان به اره ی نجار برخورد کرد، این داستان به صفت خشم بین ما و اثرات اون توجه داره و در قالب داستانی زیبا اون رو به نمایش گذاشته، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
مثل بوته گل

مثل بوته گل

مومن مثل بوته گل مي ماند. وقتي به آن آب مي دهي شاداب مي شود اما كافر اين گونه نيست. كافر بارها و بارها حجت خداوند را مي بيند ولي هيچ وقت به آن ايمان نمي آورد. از اين رو هيچ اميدي به او نيست. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
دو برادر

دو برادر

این نوشته حکایت دو برادری است که بر روی زمین کار می‌کردند و زمان درو محصول، محصولاتشان را بین هم به صورت مساوی تقسیم می‌کردند، این ماجرا به ما بازتاب خوبی هایی را نشان می‌دهد که هیچگاه فکر نمیکنیم چگونه به سمت ما برمی‌گردد... با ما در این حکایت همراه باشیدم...

ادامه مطلب
داستان شنیدنیِ روش برخورد با مردم

داستان شنیدنیِ روش برخورد با مردم

این حکایت بسیار زیبا از امام رضا(ع) است که شیخ طوسی رضوان الله علیه در کتاب خود آورده است، که در آن عده ای از اصحاب امام رضا(ع) در خانه امام جمع شده بودند که ناگهان گروهی از اهالی مصر اجازه ی ورود خواستند، در این هنگام امام به یکی از اصحاب خود امر فرمود که به آن اتاق برو و هیچ نگو ... ادامه ی این مطلب را با هم می‌خوانیم...

ادامه مطلب
واقعه جنگ جمل

واقعه جنگ جمل

جنگ جمل از جمله جنگ هايي است كه درس هاي زيادي به مسلمين مي دهد. از جمله اين درس ها پيروي از امام زمانه خود و پيروي از راه حق است. راه حق را بايد با عقل و شرع سنجيد نه با پيروي از افراد مشهور مسلمان كه زماني همسر و يا صحابه پيامبر بودند ولي از راه حق منحرف گشتند. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
شاید بهتر باشد...

شاید بهتر باشد...

این نوشته ی زیبا حکایت کسانی است که در پی موقعیتی و فرصتی بهتر از قدم برداشتن برای فرصت فعلی انصراف میدهند، این قصه هم در مورد جوانی است که برای ازدواج با دختر کشاورز نزد کشاورز رفت و کشاورز برای او شرطی گذاشت، که با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
نه افراط نه تفریط

نه افراط نه تفریط

این نوشته گفته ی زیبایی از حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد است در باره ی اهمیت ابراز محبت به همسر و خانواده و کودکان، و از طرفی و در عین حال تفاوت دوستی و حب خانواده و اهل بیت، با هم می‌خوانیم...

ادامه مطلب
مثل حروف

مثل حروف

حروف استفاده دو كاره دارند. هم مي‌توان از آن ها به درستي استفاده كرد و با مردم به نيكي صحبت كرد، هم مي‌توان از آنها درست استفاده نكرد و از الفاظ زشت و ركيك استفاده كرد. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
سرم را می‌بری؟

سرم را می‌بری؟

این نوشته یک تلنگر است به والدینی که وقتی از بچه هایشان حرفی می‌شنوند، سرسری و بدون توجه از کنار آن رد می‌شوند، در اینجا حکایت مادری را می‌شنویم که فرزندش از او می‌پرسید: "مامان تو سرم را نمی‌بری؟" با هم این ماجرا را می‌خوانیم...

ادامه مطلب
مثل خطاط

مثل خطاط

خالق تمام زيبايي هاي جهان خداوند است. اوست كه در آفزينش هر انسان به او هنر و مهارت خاصي عطا كرده. اوست كه جهان را كاملا با حكمت و تدبير آفريده. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
بزرگتر

بزرگتر

این داستان حکایت شخصی است که خدمت علامه مصطفوی(ره) رسیده بود و از ایشان برای رفع مشکل فرزند بهایی شده اش کمک خواست و خواست تا با او صحبت کند، که این گونه شد...

ادامه مطلب
به اندازه قبر

به اندازه قبر

این حکایت، حکایت نوع انسان است با حرص و طمعی که هر چه بیشتر به سوی آن رفته حریص تر شده است، درست مانند کسی که برای رفع عطش و تشنگی از آب شور دریا استشمام کند، با هم این حکایت زیبا را می‌خوانیم...

ادامه مطلب
مهلت

مهلت

این داستان حکایتِ پسری است که با وسوسه ی دزدی صاحب‌کارش را به قتل رسانده بود و پس از دستگیری خانواده ی مقتول خواستار قصاص وی شده بودند، این جوان دیگر قید جانش را زده بود که...، با هم این حکایت را می‌خوانیم...

ادامه مطلب
مثل نام گل

مثل نام گل

گل سرسبد كائنات الله است. همان كه دنيا را به اين زيبايي و دقت و حكمت و نظم و ترتيب آفريده. او همان خداي يكتاست كه بشر را از خرافه پرستي زدود و به او ارزش و كرامت بخشيد. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
 تقویم بهمن 1357

تقویم بهمن 1357

تقویم مرور بر اتفاقات زمان انقلاب یعنی در واقع رویدادهای مهم انقلاب در دهه فجر در این مطلب با عکس آورده شده است، که با هم این تصاویر تاریخی را می‌خوانیم...

ادامه مطلب
لیاقت مال

لیاقت مال

این قضیه در داستان شخصی را تعریف میکند که بر روی تخت بیمارستان است و با وجود داشتن اولاد از فرد مورد اعتمادش میخواهد که برای صرف بخشی از اموالش به فقرا اقدام کند، و به محض این تصمیم اتفاقی می‌افتد که با هم میخوانیم....

ادامه مطلب
مثل باغ

مثل باغ

كسي كه مي خواهد به باغ برسد و راه باغ را طي كند بايد خداوند را بندگي كند يعني عبد صالح خداي باري تعالي شود. به دليل همين است كه در سوره حمد بعد از ستايش خداوند مي گوييم: تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوييم. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
رضاخان باغیرت بود ؟!

رضاخان باغیرت بود ؟!

این نوشته در مورد حکایتی است که در مورد رضاشاه شنیده شده که در زمانی که او به دیدن آتاترک در ترکیه رفت، آتاترک به اتاق او دختر زیبایی را فرستاد و...، این قضیه محل بحث من و دوستم است که چقدر احتمال دارد این حکایت درست باشد، با هم این گفتگو را می‌خوانیم...

ادامه مطلب
برو از مامانت بگير

برو از مامانت بگير

این حکایت خاطره‌ای از آيت‌الله مصباح يزدی است زمانی آیت‌الله بهجت درباره ی کودکانی که در گوشه ی کلاس درس ایشان در منزلشان بازی می‌کردند، که ایشان درباره ی مطلبی که از بچه‌ها یاد گرفته‌اند برای سایرین تعریف می‌کردند...

ادامه مطلب
مثل پوست ليمو

مثل پوست ليمو

تربيت مثل مربا درست كردن از پوست تلخ ليمو است. هيچ كس نمي تواند با چنين كيفيتي اقدام به تربيت كردن انسان كند. مربي واقعي تمامي انسان ها خداوند است. تنها اوست كه همه چيز را هماهنگ با تربيت آدمي آفريده. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
مثل قطب

مثل قطب

اسلام ديني است كه همواره انسان ها را به اعتدال توصيه نموده است. كلمه ((مستقيم)) هم در قرآن به معناي اعتدال است و اين اعتدال را فقط مي توان در نماز خواندن پيدا كرد. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
مثل بهار

مثل بهار

هر چيزي در عالم داراي مربي است و مربي همه موجودات خداوند است. از اين رو او را رب العالمين مي ناميم نه فقط به خاطر مربي بودنش بلكه به اين دليل كه همه چيز را مرتب و منظم آفريده. از اين رو او شايسته ستايش است. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
بادیگارد

بادیگارد

این نوشته به دنیای بادیگاردها یا همان محافظانی وارد شده که کارشان را با اعتقاداتشان پیوند داده‌اند، کسانی که حتی شخصیت های مطرح و سیاسیون با پشتوانه ی آنها به هر شهر و کوی و محله‌ای جدید مسافرت می‌کنند در حالی که هیچ نگرانی‌ای بابت اختلال در برنامه‌ی سفرشان ندارند، اما بادیگاردها چه پشتوانه‌ای دارند؟ با هم می‌نشینیم پای صحبت یکی از آنها...

ادامه مطلب
مثل بوی گلاب

مثل بوی گلاب

آدمي هيچ گاه نبايد از روي ظواهر قضاوت كند و بايد به باطن امور پي ببرد. مثل بوي گلاب هم همين است نبايد بگوييم گلاب خوشبوست بلكه بايد بگوييم گل خوشبوست. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
تانبالیا

تانبالیا

تانبلیا یا همون تنبلی یک ویروس حاد هست که ما رو از پیش بردن کارا و برنامه هامون باز می‌داره، اگر شما هم رگه‌هایی از این ویروس رو تو رفتار خودتون و نزدیکانتون می‌بینید، چه بهتر که با مشاور روانشناس ما همراه بشید و در جهت رفع این ویروس به راهکارهای مشاور ما عمل کنید...

ادامه مطلب
برکت

برکت

اگر در این زمانه بگویی که فرزند چهارمت به دنیا آمده طوری به تو نگاه می‌شود که انگار هیچ فکری برای زندگیت نداری، برای خرج و مخارج و... ، همه میگویند که چگونه با این وضع از پس مخارج برمی‌آید؟ انگار مسلمانی ما بندگان خدا به آیات خدا که "من روزی بندگانم را میدهم" یا اینکه خدا برکت می‌دهد اصلا در کار نیست، اما ببینیم که واقعا... ادامه مطلب در لینک..

ادامه مطلب
مثل خورشيد

مثل خورشيد

آيا تا به حال به اين فكر كرده ايد كه بسم الله الرحمن ارحيم چه معنايي دارد؟ آيا مي دانستيد كه كلمه الله شامل تمامي نام هاست؟ در اين نوشته قصد داريم به معناي عبارت بسم الله الرحمن الرحيم بپردازيم. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
اتوبوس

اتوبوس

گاهی اوقات ما از ناکارآمدی برخی وسایلی گله می‌کنیم که زمانی آنها برای ما نمادی از شادی و شور و لحظه‌های خوش بوده است، در اینجا این ماجرا را درباره ی اتوبوس‌های بنز تک خواهیم داشت که از کجا در ذهن ما به کجا آمده، این مطلب و با این سبک نگاه را از دست ندهید...

ادامه مطلب
مثل آب و شراب

مثل آب و شراب

چه خوش گفته اين نظامي گنجوي كه بسم الله الرحمن الرحيم * هست كليد در گنج حكيم. اگر مي خواهيم كارمان با بركت و روزي مان گسترده شود بايد با نام خداي باري تعالي آغاز كنيم. همراه ما باشيد.

ادامه مطلب
شهادت به وقت مدافعان حرم

شهادت به وقت مدافعان حرم

این نوشته حکایت یکی از مدافعان حرمِ دهه ی هفتادی است که ما را با این مسئله آشنا می‌کند که واقعا سبک زندگی شهدا به چه صورتی است تا بفهمیم چگونه می‌توانیم با سبک زندگی‌مان بیشتر به خدا نزدیک شویم. از زندگی شهید عباس دانشگر بیشتر مطلع می‌شویم...

ادامه مطلب
مثل غنچه شكفته

مثل غنچه شكفته

در اين مقاله مي خواهيم به جذابيت و شيريني آيات كلام الله مجيد اشاره كنيم. تا وقتي شما اين كلام زيبا را نخوانده ايد براي شما جذابيتي ندارند ولي همين كه كمي از آن را خوانديد مانند غنچه اي كه شكوفه مي زند و رنگ و نوي دلاويزش آشكار مي شود، ناگهان قرآن جذاب مي شود. همراه ما باشيد.

ادامه مطلب
مثل ديوار شهر

مثل ديوار شهر

در گذشته براي حفاظت از شهر ها در برابر دشمنان از ديوار استفاده مي شد كه به آنها سور گفته مي شد. جالب است بدانيد به همين دليل است كه در قرآن كريم هم به كوچكترين بخش قرآن سوره گفته مي شود. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
فرزند شما را کشتم

فرزند شما را کشتم

این حکایت از زبان پدری دلسوز و معتقد است که درباره‌ی اثر عمل این داستان را به ما خاطره ای گفت که اینجا برای شما عزیزان آن را آورده‌ام، با هم این خاطره را درباره‌ی راننده اتوبوسی که در مسیر مشهد با بچه ای تصادف کرده بود میخوانیم، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
حكمت نبوت ـ نبوت پيامبراسلام(ص) - مناظره

حكمت نبوت ـ نبوت پيامبراسلام(ص) - مناظره

در اوایل بعثت، پیامبر روزی در صحن مکه نشسته بود که جماعتی از اشراف و بزرگان قریش مثل ابوالبختری و عاص ابن وائل و... آمدند و در فکر تضعیف فکری پیامبر(ص) در میان مردم بنا به طرح سوال و شبهاتی کردند که پیامبر اینگونه پاسخ آن ها را داد...

ادامه مطلب
پلاک عراقی

پلاک عراقی

فرمانده ابوریاض از ارتشیان سابق عراق در دوران جنگ و مسئولان فعلی عراق برایمان رازی را می‌گوید که سالهاست با خود همراه کرده و در سینه‌اش سنگینی میکند، او از زمانی که برای مدت‌ها از پسرش بی‌خبر بود این یادگار خواندنی و شنیدنی را آورده که حتما خواندن آن برای خیلی از ما جالب و جذاب است...

ادامه مطلب
من بدنم را دوست دارم

من بدنم را دوست دارم

در حالی که جوامع غرب‌گرا و خود آمریکا هر روز در معرض تبلیغات پر زرق و برق از اندام متناسب و کاهش سایز و به هر قیمتی لاغر شدن و در کل باربی شدن هستند، کمپینی هم در کنار همین مسئله به وجود آمده بنام "من بدنم را دوست دارم"، که به تقابل با این جو بَد مقابله کند، در این باره بیشتر می‌خوانیم...

ادامه مطلب
دامادی که چوپان بود

دامادی که چوپان بود

ما علی رغم تغییر در آداب و فرهنگ روز و محدودیت اقتصادی جوانان، در قضیه ی ازدواج جوانانمان اشتباهات بزرگی را مرتکب شده ایم که نتیجه اش در معضل تجرد و جدایی جوانان مشهود است، بیایید این قضیه را از نگاه قرآن و سوره ی قصص ببینیم که خداوند چگونه قضیه ی ازدواج را حکایت کرده است...

ادامه مطلب
اتمام حجت

اتمام حجت

این ماجرا از درباره ی جوانی است که با وجود اینکه معتقد بود اما در روزی که میخواست لغزش و گناهی از او سر بزند اتفاقی برای او افتاد که عامل تغییری در زندگی اش شد، این ماجرا را از زبان سید مجید پورطباطبایی راوی این اتفاق می‌خوانیم و میشنویم...

ادامه مطلب
بامیه فروش

بامیه فروش

این داستان حکایت بامیه فروشی است که هر روز در حالی به کارش پایان می‌داد که کارش را تمام کرده باشد، او که با پشتکار و سماجتش بامیه ها را تا آخرین دانه میفروشد برای خیلی از ما که در پی‌گیری و انجام دادن کارهایمان ممکن است تعلل کنیم می‌تواند الگوی خوبی باشد... با هم می‌خوانیم..

ادامه مطلب
مادرم بهشت است..

مادرم بهشت است..

ارزش احترام به مادر را خیلی شنیده ایم ولی از آنجا که این ادب و احترام به مادر تاثیر زیادی در عاقبت بخیری، نظر لطف خداوند، پذیرش توبه، با برکت شدن زندگی و بسیاری موارد دیگر دارد، پس مرور ارزش این احترام خالی از لطف نیست، با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
عاقبت‌بخیری

عاقبت‌بخیری

حکایت جوانی است که در هنگام همراهی با پدربزرگش در بیمارستان چشمش به پیرمرد تخت آن طرفی افتاد که در حال احتزار بود و جوان که متوجه وضعیت این پیرمرد شد برای آخرین سکانس زندگی او شهادتین را برای کمک انتخاب کرد، اما پس از چند لحظه متوجه شد.... - با هم این حکایت را دنبال میکنیم...

ادامه مطلب
آیت‌الکرسیِ دختر مسلمان در نیویورک

آیت‌الکرسیِ دختر مسلمان در نیویورک

این داستان، حکایت دختر مسلمان محجبه‌ای است که در شبی که داشت به سمت خانه حرکت میکرد، متوجه مردی شد که او را تعقیب میکند و اینگونه بود که احساس ترس و اضطراب در او نمایان شد ولی آن شب برای آن دختر مسلمان چگونه تمام شد، با هم این حکایت زیبا را میخوانیم...

ادامه مطلب
روایتی خواندنی از دو همسایه مسلمان و نصرانی

روایتی خواندنی از دو همسایه مسلمان و نصرانی

يك مسلمان هيچ وقت نبايد بر مردم سخت بگيرد بلكه او بايد مردم به دين تمايل پيدا كنند و از آن فراري نشوند. آیا نمی‌دانید که روش سیاست اموی بر سختگیری و عنف و شدت است، ولی راه و روش ما بر نرمی و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دلهاست. با ما همراه باشيد.

ادامه مطلب
آلزایمر مادر

آلزایمر مادر

این مطلب حکایت مادراییه که بعد از رسیدن به دوره ی پیری و بخاطر ناتوانی محکوم به رفتن از محل زندگیشون شده بودن و در طرف دیگه هم حکایت بعضی از ما بچه‌های بزرگسالیه که بخاطر مشغله و موضوعات فرعی گاهی از اصل خودمون غافل میشیم، این حکایت شنیدنی رو با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
تبلیغ عملی

تبلیغ عملی

این مطلب نوشته و حکایت تازه مسلمانی است که پس از اسلام آوردن و بازگشت به کشور خودش در حالی که خانواده اش تصور میکردند یک تروریستِ تکفیری شده با نمایش چهره ی واقعی اسلام پیش خانواده اش حقیقت اسلام را به آن ها گوشزد کرد، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
ما زنده‌ایم؟

ما زنده‌ایم؟

نام سید عبدالکریم کفاش شاید به گوشتان خورده باشد، کفاشی دارای صفتاتی نیک بود که حتی امام زمان(عج) هم به ایشان سر میزد، حکایت سیدعبدالکریم را با هم میشنویم...

ادامه مطلب
این وظیفه ماست

این وظیفه ماست

این داستان درباره ی زنی انگلیسی است که پس از رفتن خاستگار مسلمان به خاستگاری‌اش در اسلام و تشیع تحقیق کرد و پس از آن شیعه شد، اما در این بحبوحه سوالی از تشیع همیشه ذهن او را درگیر کرده بود تا اینکه... این حکایت شنیدنی درباره ی امام زمان را از دست ندهید...

ادامه مطلب
نماز اول وقت (حکایتی از دوران سربازی)

نماز اول وقت (حکایتی از دوران سربازی)

حکایت سربازی که نماز اول وقتش را حتی به دستور مافوقش ترجیح داد و مافوقش را عصبانی کرد. و در نتیجه با واکنش مافوقش روبه رو شد، حکایت این سرباز را با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
چه گردنبند بابرکتی!

چه گردنبند بابرکتی!

داستان گردنبند بابرکتی که از سمت حضرت زهرا(س) به چرخه ی با برکت بخشش وارد شد و پس از چند دور با برکت به نزد صاحب اصلی‌اش بازگشت، این جرخه ی برکت را پیشنهاد میکنم حتما بخوانید...

ادامه مطلب
مثل بچه همسايه

مثل بچه همسايه

این قسمت داستانکی است که در آن پروفسور حسابی درباره ی نحوه ی تربیت فرزند نظر خود را گفته است و دانستن آن برای ما و والدین خالی از لطف نیست...

ادامه مطلب
خاطرات شیرین حاج اقا قرائتی

خاطرات شیرین حاج اقا قرائتی

این حکایات شیرین را حتما بخوانید خاطراتی کوتاه از حاج آقا قرائتی که در زندگی ما ملموس است و تلنگری شنیدنی برای مستمعین ایشان بوده و هست، این حکایات شیرین را از دست ندهید...

ادامه مطلب
مبادا گرگ شويم

مبادا گرگ شويم

این مقاله حکایت عجیبی است از نحوه ی شکار گرگ به دست خودش! بلی در قطب شمال گرگ‌ها را به دست خودشان و توسط خوی و غریزه ی گرگ صفتی‌شان شکار میکنند، کاری که ممکن است در مورد انسان‌های گرگ صفت نیز انجام شود، با هم این حکایت تامل‌برانگیز را دنبال میکنیم...

ادامه مطلب
نقشه شوم

نقشه شوم

این داستان حکایت یک نظامی است از زمان تصمیم و برنامه ریزی‌اش برای سفر کردن به شمال و اتفاقات آن تا داستان بدبیاری‌هایش در ماموریت‌هایی که با حضور او انجام شده بود و سرانجام رسیدن به این نکته که چگونه توصیه های کوچک باعث پیشگیری‌های بزرگ میشود، با ما در این حکایت همراه باشید...

ادامه مطلب
لاکچری وارونه

لاکچری وارونه

این مقاله نقل کننده ی داستانی از دخترک مدرسه ای است که ابزار هوشمند و تکنولوژیک داره ولی مثل خیلی از ما دانش استفاده از آن و آگاهی از تهدیدهای آن را نداریم و تو این روزگاری که همه چیز مجازی شده به هر حرفی گوش میدهیم، با هم این میخوانیم...

ادامه مطلب
داستان  باهم و بی هم

داستان باهم و بی هم

این مقاله حکایت حال کسانی است که با اعتماد به جنس مخالف و از طریق اقدامات ناسنجیده معضلی را گریبان گیر خود و نزدیکان خود میکنند، و کسانی که هنوز ارزش‌هایشان را اهمیت میدهند در این گونه مسائل آسیب میبینند. با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
مرد کسی است که حرفش دو تا بشود

مرد کسی است که حرفش دو تا بشود

از یکی از مراجع درباره ی ضرب المثل "مرد کسی است که حرفش دو تا بشود" سوال پرسیدند که ایشان در جوابی جالب گفتند: اتفاقا برعکس مرد کسی است که حرفش دوتا بشود(به معنی قبول اشتباهات) و سپس به نکته ای اشاره کردند که با هم در ادامه مطلب خواهیم خواند...

ادامه مطلب
فاطمه هوشینو (بانوی مسلمان ژاپنی) و حکایتی شنیدنی از گذشته

فاطمه هوشینو (بانوی مسلمان ژاپنی) و حکایتی شنیدنی از گذشته

فاطمه هوشینو (بانوی مسلمان ژاپنی) در نقلی از فرهنگ گذشته ی کشورش گفته که بسیار جالب است، و تا حدی برای ما که فرهنگ غنی خودمان را داریم قابل درک، هرچند امروز این کشور هم تحت تاثیر غرب از آن روزهایش فاصله گرفته است، با هم این حکایت را میخوانیم...

ادامه مطلب
سوءتفاهم

سوءتفاهم

این مجموعه چند داستانک تلخ دارد که ندانسته های ما را که باید میدانستیم به رخمان میکشد و در قالب داستان به زیبایی تلنگرهایی را که ممکن است از آنها دورشده باشیم به ما میزند، خواندن این داستانک ها را به شما توصیه میکنم...

ادامه مطلب
ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع)

ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع)

در این مقاله گزیده ای از روایات و حکایات پیرامون ولادت این دو بزرگوار را میخوانیم و به شعر سعدی شیرازی در وصف ولادت پیامبر اکرم(ص) گریزی میزنیم و همچنین به گوشه ای از مناقب این دو عزیز خاندان عصمت میپردازیم که خواندن آن‌ها برای ما عاشقان اهل بیت پر از نورانیت است، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
مطالعه در خواب

مطالعه در خواب

این داستان حکایت یکی از علما درباره ی احترام به حرف مادر و نگه داشتن حرمت مادر است که بواسطه ی آن آن عالم کاری را که از انجام آن باز مانده بود خداوند به او مرحمت کرد، با ما در این حکایت همراه باشید...

ادامه مطلب
هدیه امام حسین(ع)

هدیه امام حسین(ع)

این داستان حکایتی است درباره ی امیرکبیر که در آن از هدیه ای که خود از امام حسین(ع) گرفته است گفته و بار دیگر به ما نشان می‌دهد ارزش یاد و کار برای امام حسین(ع) چقدر ارزشمند است، پس با ما در خواندن این حکایت زیبا همراه باشید...

ادامه مطلب
قاب خالی

قاب خالی

در این داستان دوستان تازه عروس میهمان خانه‌ ی این زوج تازه ازدواج کرده میشوند و در حین میهمانی چشمشان به قابی خالی در روی دیوار پذیرایی می‌افتد و برایشان سوال میشود که این قاب خالی دیگر چیست؟ این داستان حکایت کسانی است که منتظر بودن امام زمان‌شان را مدام و بطور مخصوص‌تر به خود و دیگران گوشزد میکنند، با هم آن را میخوانیم...

ادامه مطلب
لالایی آرام‌بخش

لالایی آرام‌بخش

داستان زیبایی که برای ما داشته هایمان را پیش میکشد و به ما میفهماند هر "داشتنی" را قدر بدانیم قبل از آنکه به "نداشته‌ها" تبدیل شود، این داستان حکایت پیرمردی است که موضوع خروپف های همسرش هر روز او را آزرده میکند و تا اینکه پیرمرد چاره ای می‌اندیشد، با ما همراه باشید...

ادامه مطلب
ویژگی‌های ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه(س)

ویژگی‌های ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه(س)

در اين مقاله قصد داريم نگاهی كوتاه به پیوند محمد امین و خدیجه کبری بيندازيم، خصوصيات پيامبر اسلام و سپس فضایل خدیجه در قرآن و در آخر ویژگی‌ها و پیام‌های ازدواج پیامبر و خدیجه را مورد بررسي قرار دهيم. همراه باشيد.

ادامه مطلب
فقط به‌خاطر پسرت

فقط به‌خاطر پسرت

داستان زیبای پسری که برای انجام کارش از بزرگی واژه ی پدر کمک گرفت و به ما نشان می‌دهد که این واژه چقدر در نگاه فرزندان ما بزرگ و با اقتدار است، پس حواسمان باشد که هیچ کودکی را در نزد پدرش مایوس نکنیم، با هم این داستان زیبا و آموزنده را می‌خوانیم و لذت می‌بریم...

ادامه مطلب
پيامبر(ص) از همه حزب‌اللهی‌تر بود...

پيامبر(ص) از همه حزب‌اللهی‌تر بود...

پیامبر ما که از همه حزب‌اللهی تر بود در زندگی شخصی‌اش و در برخورد با مردم و اجتماع چگونه بود؟ برخی گمان میکنند حزب‌اللهی ها باید در همه چیز صرفه جویی کنندحتی آراستگی ظاهر. به این مطلب درباره ی آداب زندگی پیامبر است توجه کنیدتا ببینید چگونه به سیره ی پیامبر میتوانیم نزدیکتر شویم...

ادامه مطلب
تمام اسلام به بيست سنت

تمام اسلام به بيست سنت

داستانی زیبا درباره مثالی از زندگی تک تک ما که نشان میدهد حتی کوچکترین حرکت ما چه در نفع شخصی و چه در ادای حق چه تاثیر بزرگی در روند علاقه مند کردن مردم به اسلام را دارد، این داستان حقیقت زندگی ماست که بارها در طول روزها و هفته ها در زندگی مان مردم را از اسلام دور و نزدیک میکنیم، پس حتما بخوانید...

ادامه مطلب
كدام را بايد دوست داشت؟

كدام را بايد دوست داشت؟

خیلی از اوقات ما دچار اشتباهاتی در زندگی میشویم که در آن ها ابزاری را که برای راحت تر زندگی کردن ما مهیا شده اند، از خود و زندگی خود و کسانی که به زندگی ما معنا میبخشند بیشتر دوست می‌داریم و با این فرض غلط گاهی معنای زندگی‌مان را تلخ میکنیم...

ادامه مطلب
یکی از شیوه های امر به معروف

یکی از شیوه های امر به معروف

در این قسمت پندانه ی زیبایی را میتونید بخوانید که در آن ما رو با یک راه مبتکرانه و زیبا برای امر به معروف و نهی از منکر آشنا کرده که میشود از آن پند گرفت این راهکاری را که شخصیت حکایت ما استفاده کرده با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
اگر جواب صحیحی ندهد می‌کشمش!

اگر جواب صحیحی ندهد می‌کشمش!

این قسمت مربوط به داستان کسی است که بخاطر بی اطلاعی و از روی افراط فرزند رسول خدا را قضاوت کرده بود و با خود تصمیم گرفته بود فرزند پیامبر را به ظن خود هدایت کند و مردم را از طاغوت و امامی که ولیعهدی را قبول کرده بود آگاه کند، این حکایت زیبا را حتما بخوانید...

ادامه مطلب
سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاری

این مقاله درباره ی مرحوم آیت‌الله سید مجتبی موسوی لاری از عالمان خودساخته است که در بهبوهه‌ی قحطی بزرگ در ایران در سال 1320 به کسی که به درخواستی برای خود نزد آن عالم آمده بود چگونه پاسخ داد...

ادامه مطلب
من رضا هستم

من رضا هستم

من رضا هستم داستان کارل فراز بنته تاجر و اقتصاددان آلمانی است که بعد از سفر به ایران نام و دین خود را تغییر داد، چرا؟ بر روی ادامه ی مطلب کلیک کنید...

ادامه مطلب
رحلت پيامبر اكرم (ص)

رحلت پيامبر اكرم (ص)

در اين مقاله مي خواهيم شما را با بخشي از زندگاني پيامبر اسلام (ص) آشنا كرده و در آخر هم به جلوه هايي از حقيقت وجودي نبي اکرم (ص) در قرآن کريم از زبان عايشه همسر پيامبر گرامي اسلام بپردازيم. همراه ما باشيد.

ادامه مطلب
علم آموزی زن از دیدگاه اسلام و مصداق های آن

علم آموزی زن از دیدگاه اسلام و مصداق های آن

از آنجایی‌که شمار دانشمندان زن در تاریخ نظام آموزش اسلامی در مقایسه با مردها کمتر است، بعضی‌هاپنداشته‌اند در اسلام محدودیتی درباره تحصیل زنان و دختران وجود دارد. زنان دانشمندی که کم و بیش‌نامشان در تاریخ برده شده به طور غیر رسمی تحصیل کرده‌اند و شیوه آموزشی اسلام ویژه مردان است...

ادامه مطلب
حتی دکمه!

حتی دکمه!

هیچ‌وقت لباس خارجی به تن نمی‌کرد و از خیاط می‌خواست که با پارچه‌های تولید داخل برایش لباس بدوزد. آن‌‌موقع در ایران...

ادامه مطلب
درمان خرابی دندان و زبان در خواب و بیداری

درمان خرابی دندان و زبان در خواب و بیداری

شخصی به نام ابواحمد، عبداللّه صفوانی حکایت کند: روزی به همراه قافله‌ای از خراسان عازم کرمان شدم ، در بین راه دزدان و راهزنان ، راه را بر ما بستند و تمام اموال و وسائل ما را غارت کرده و به یغما بردند. در این میان ، یکی از همراهان ما را که مشهور بود، دست گیر کردند و او را مدّتی در یخ و برف نگه داشته و دهانش را پر از یخ و برف کردند، به طوری که بعد از آن قدرت و توان بر سخن گفتن و غذا خوردن را نداشت ..

ادامه مطلب
داستان کوتاه از زندگی باقر العلوم (ع)

داستان کوتاه از زندگی باقر العلوم (ع)

سرتاسر زندگی امامان ما پر از درس های زندگی است که عمل کردن به آن ها می تواند راه ها سعادت را برای انسان باز کند. در ادامه به مناسبت ولادت امام پنجم شیعیان داستان هایی را از ایشان آورده ایم..

ادامه مطلب
حافظان محیط‌ زیست

حافظان محیط‌ زیست

در روزهایی که زمین گرم‌تر می‌شود و پوشش‌های خاص گیاهی از بین می‌روند و مردم در جای‌جای کشور با آلودگی هوا دست‌وپنجه نرم می‌کنند، بعضی هستند که قلبشان برای طبیعت می‌تپد و فارغ از پست‌های اینستاگرامی و شعارهای بی‌هدف، قدمی برای حفظ محیط‌زیست برمی‌دارند؛

ادامه مطلب
من لقمه هستم

من لقمه هستم

به‌تازگی عروسکی به نام لقمه در فضای مجازی مشهور شده که بسیار شبیه عروسک‌گردان خود محمد لقمانیان است، او که پیش از این عروسک‌گردان عروسک فامیل دور بوده می‌گوید: من در دانشگاه هنر خواندم خیلی اتفاقی وارد کار عروسک شدم. از مدرسه مرا «لقمه» صدا می‌کردند به همین خاطر اسم عروسک را که...

ادامه مطلب
چاه‌کن مدرسه‌ساز

چاه‌کن مدرسه‌ساز

شنیده بودم برای بخشش، جیب پر لازم نیست، قلب لازم است. جیب پر از پول می‌تواند راه کار خیر را هموار کند اما برای انجامِ یک کار خدا پسندانه قبل از پول باید قلبی سرشار از ایمان، نور و مهر داشت..

ادامه مطلب
نباید زندگی را پیش‌خور کرد!

نباید زندگی را پیش‌خور کرد!

عزت مؤمن ارزشی والاست. در بعضی از روایات آمده است که وام نگیرید؛ زیرا غصه شب است و ذلت روز؛ «إِیاکمْ وَالدَّینَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیلِ وَذُلٌّ بِالنَّهَارِ»1 شب غصه می‌خوری که وقت قسطش رسیده است ..

ادامه مطلب
من همه‌جا پزشکم

من همه‌جا پزشکم

پزشک است اما بعد از فارغ‌التحصیلی به‌جای رفتن به کلینیک‌های معتبر پایتخت راهی دیار خود شد تا دینش را به مردمانِ زحمتکش آن‌ ادا کند. او می‌گوید...

ادامه مطلب
هدیه برای مادر

هدیه برای مادر

زندگی مادر‌ها در ایام نه‌چندان دور با سلام به گل‌ها شروع و با آب‌پاشی جوانه‌ها تمام می‌شد اما حالا از آن گل‌ها و از آن مادرها فقط خاطره مانده است. دکتر طیران اما چند سال پیش تصمیم گرفت تا دوباره خاطره‌ها را به روزمره‌ها تبدیل کند و گلدان‌ها را به مادران برساند..

ادامه مطلب
نامه ای برای یزدی

نامه ای برای یزدی

در اوایل تحصیل من، وضع معیشتی طلاب بسیار سخت بود. من حساب کرده و دیده بودم که نان و شکر، مقرون به‌صرفه‌ترین غذاست و از ‌این‌رو غالباً نان و شکر می‌خوردم. پس از مدتی که زندگی خود را با نان و شکر سپری کردم، دیدم که پول این را هم ندارم...

ادامه مطلب
 قصه بچه‌های کربلا

قصه بچه‌های کربلا

روز عاشورا و تاسوعا از مهم ترین روزها در ماه محرم هستند و در این روزها امام حسین و یارانش به شهادت رسیدند. داستان محرم برای کودکان درباره جنگ امام حسین با یزید است و شما می توانید با تعریف کردن انواع داستان محرم برای بچه ها آن ها را با واژه شهادت و جنگ برای زنده نگه داشتن دین اسلام آشنا کنید..

ادامه مطلب
ملت انطاکيه

ملت انطاکيه

در داستان حضرت موسي‌بن عمران(ع) چنين آمده است که او با تلاشهاي پيگير خود به تدريج برستمگران پيروز شد و پرچم توحيد وعدالت را در نقاط مختلف زمين به اهتزاز درآورد حضرت موسي(ع) براي نجات ملت انطاکيه راهي جز سرکوبي ستمگران و فتح آن سرزمين نمي‌ديد براي اجراي اين امر سپاهي به فرماندهي يوشع و کالب تشکيل داد و با آن سپاه به سوي انطاکيه رهسپار گرديد...

ادامه مطلب
آقا و خانم

آقا و خانم

وقتی صدا می‌زد «فاطمه خانوم» دلت آب می‌شد. وقتی موقع حرف زدن می‌گفت «آقا محمد» فکر می‌کردی در مورد چه شخص مهمی حرف می‌زند. از همان روز اول که بچه‌هایش به دنیا آمدند محدثه خانوم و محمد آقا بودند، مادر با رفتارش اجازه نمی‌داد کسی اسمشان را بدون پسوند و...

ادامه مطلب
حساب و کتاب کوفیان

حساب و کتاب کوفیان

همه‌چیز از ده سال پیش شروع شد؛ همان سالی که توی پست آرزوهای وبلاگم نوشتم «کربلا». همان سالی که سر کوچه‌مان یک دفتر خدمات زیارتی بود. همان سال یک کار با حقوق مکفی! پیدا کرده بودم و داشتم بخشی از درآمدم را..

ادامه مطلب
زيارت امام رضا

زيارت امام رضا

الان که این دلنوشته را می نویسم خوابگاهم نشستم کسی نیست و من تنهایم و زمان را مناسب دیدم تا کمی با خودم خلوت کنم. نه! نه! بگذارید به عقب برگردم یک روز غروب تو خونه بودم و مشغول..

ادامه مطلب
رو برگردانی باخته‌ای!

رو برگردانی باخته‌ای!

برای من سفر به کربلا بیشتر رؤیا بود تا هر چیز دیگر؛ در خیالات خودم هم احتمال پیش‌آمدنش را نمی‌دادم، به‌ویژه آن‌که سال‌ها قبل گذرنامه را به نیت کربلا گرفته و نرفته بودیم. اکنون درست زمانی که آه در بساط نداشتیم و شرایط زندگی برای سفری دست‌کم ده روزه مهیا نبود، دل من بی‌تاب کربلا شده بود. هیچ‌گاه حرفی نزدم و سعی کردم فکرش در ذهنم قوت نگیرد چراکه به هیچ طریق، امکان راهی شدن نبود..

ادامه مطلب
نمی‌خواهم زندانبان باشم

نمی‌خواهم زندانبان باشم

زندگی ما با زیارت اربعین شکل گرفت؛ همه‌چیز از آن‌جا شروع شد که همسرم وسط جلسات خواستگاری‌مان بلند شد و رفت زیارت اربعین. در جلساتی که قبل از زیارتش با هم صحبت می‌کردیم چندان نظر مثبتی نسبت به او نداشتم، اما وقتی برگشت..

ادامه مطلب
وسط بیابون عربی

وسط بیابون عربی

- به خدا دیگه جا ندارم... نمی‌دانم این جمله‌ را متوجه می‌شود یا نه ولی هر چه هست باز هم به پسر اصرار می‌کند که بخورد؛ اصراری که بالأخره نتیجه می‌دهد و یک‌لقمه نه‌چندان کوچک در دستش می‌گذارد. پسر یک گاز به آن می‌زند و وانمود می‌کند که مثلاً خیلی از خوردن آن دارد لذت می‌برد. دوست ندارد ذوق آن مرد میان‌سالی را که دشداشه پوشیده و عرقچین به سر دارد، کور کند. مرد با کِیف به پسر و غذا خوردنش نگاه می‌کند و می‌پرسد «ما اسمک؟»

ادامه مطلب
گفتگوي دخترك با خدا

گفتگوي دخترك با خدا

انتظار داری خود را برای همگان نمایان نکنم خدای من گفت زیبای من تو را فقط برای خود آفریدم ..

ادامه مطلب
برخی

برخی

بهاره ماشینش را جلوی خانه پارک کرد. از پله‌ها بالا می‌رفت که ملوک‌خانوم را دید، همسایه‌ طبقه اول را که هن‌هن‌کنان از پله‌ها بالا می‌آمد و به جان آسانسور خراب غر می‌زد. ملوک خانوم که بهاره را دید..

ادامه مطلب
بلیت رایگان ویلایی‌ها

بلیت رایگان ویلایی‌ها

همراه خانواده برای تماشای فیلم ویلایی‌ها به سینما رفته بود. فیلم آن‌قدر جذاب و خوب و ارزشمند بود که فکر می‌کرد همه‌ ایران باید تماشایش کنند. چند روز بعد که آمار فروش فیلم را دید تعجب کرد..

ادامه مطلب
مهدیه با بچه‌ها حرف می‌زند

مهدیه با بچه‌ها حرف می‌زند

دغدغه‌ داشتند و از دیدن بی‌حجابی‌ها و بی‌بصیرتی‌های اطرافیان رنج می‌بردند و همان شد سرآغاز یک فعالیت فرهنگی و مؤثر. آن‌ها «مهدیه» را ساختند، و حالا مهدیه‌ شخصیت فرهنگی جدیدی است که جبهه فرهنگی..

ادامه مطلب
علمم را نذر می‌کنم

علمم را نذر می‌کنم

کار خاصی بلد نبود. می‌دانست بعضی از پزشکان به مناطق محروم می‌روند و با ویزیت رایگان، نذرهای فرهنگی‌شان را ادا می‌کنند، اما او نه پزشک بود و نه می‌توانست برای کمک، به مناطق محروم برود. چند روز فکرش مشغول بود که اتفاقی فهمید بچه‌های فامیل در درس عربی ضعیف هستند..

ادامه مطلب
کانالی برای نذر فرهنگی

کانالی برای نذر فرهنگی

ده‌هزار نفر عضو دارند. نام کانالشان «نذر فرهنگی» است. اگر چرخی در کانال بزنی انواع تخفیف‌های فرهنگی توجه‌ات را جلب می‌کند؛ از بلیت‌ نیم‌بهای فیلم‌های ارزشی تا تخفیف‌های چهل درصد کتاب‌های خوب و آموزنده. سخنرانی‌های رایگان و مشاوره‌های تحصیلی و خانوادگی هم توی کانال پیدا می‌شود. حتی بلیت همایش‌های دکتر فرهنگ و انوشه و... هم با قیمت بسیار پایین موجود است..

ادامه مطلب
پاکبان می‌شوم

پاکبان می‌شوم

ظهر عاشورا بود و مردم دسته‌دسته به سمت خانه‌هایشان رهسپار می‌شدند، اما او ایستاده بود گوشه‌ خیابان و به شهرش نگاه می‌کرد؛ به کوچه‌ها و مردمش. غذاهای نذری توزیع‌ شده بود اما ظرف‌های یک‌بارمصرف، لیوان‌های یک‌بارمصرف جا به ‌جا به همه دهن‌کجی می‌کرد. او با خود..

ادامه مطلب
یک‌کاسه کتاب!

یک‌کاسه کتاب!

روز قدس بود. راهپیمایی تمام‌ شده بود و مردم راهی خانه‌هایشان می‌شدند که «او» گوشه‌ خیابان توجهشان را جلب می‌کرد. مردی با موهای جوگندمی و محاسنی نسبتاً بلند، یک‌ پارچه برزنتی پهن کرده بود گوشه خیابان و رویش کلی کتاب گذاشته بود و می‌گفت: این‌ها کتاب‌های کتابخانه خودش هستند که از پدرش به ارث برده، می‌گفت «پدرم از هر جلد کتاب شهید مطهری چندین نسخه داشت..

ادامه مطلب
نذر فرهنگی

نذر فرهنگی

هر زمان که گره به کارش می‌افتاد، هر وقت حاجتی در دلش جوانه می‌زد «نذر» می‌کرد؛ یک‌بار آش رشته می‌پخت، گاهی قیمه و برنج اگر هم دستش خالی بود به یک دیس حلوا یا چند بسته نمک اکتفا می‌کرد، اما این‌بار حال و هوایش متفاوت بود، او می‌خواست نذری ماندگار انجام دهد؛ نذری متفاوت از همیشه..

ادامه مطلب
سؤال سخت، سؤال آسان

سؤال سخت، سؤال آسان

مشکی پوشیده بود. پرسیدم چرا؟ گفت «داغ برآر دیدم.» گفتم «خدا بیامرزه.» گفت «لعنت به حرص آدمیزاد.» قصه‌ای، ماجرایی، پشت لب‌هایش یا چه فرقی می‌کند،‌ توی سینه‌اش وول می‌خورد. تقلا می‌کرد و کوک به بالشت لوله‌ای ترمه می‌زد. سیگار فروردین را محکم کام چید و خاکسترش افتاد..

ادامه مطلب
ما و زندگی زهرایی

ما و زندگی زهرایی

یک‌بار سوار قطار بودم و به سمیناری می‌رفتم و یک کتاب الکترونیک دست من بود. یک خانم آمریکایی در قطار، روبه‌روی من نشسته بود. به من گفت ظاهر و روش زندگی تو بسیار قدیمی است، درحالی‌که کتابی که دست توست مربوط به علم روز است. این تناقض را چگونه توضیح می‌دهی؟ گفتم من با این پوشش فقط متعلق به شوهر خود هستم. این‌که من متعلق به یک نفر هستم به من امنیت می‌دهد. مدتی ساکت ..

ادامه مطلب
پدرم مسئله را حل کرد

پدرم مسئله را حل کرد

پدرم مرحوم حاج ناصر فخار از کاسبان مردم‌دار و از متدینین بازار بودند که به رعایت حق‌الناس بسیار توجه داشتند. قبل از مرگشان به فرزندانشان گفتند که من به هیچ‌کس بدهکار نیستم، بااین‌حال بعد از من اگر کسی نزد شما آمد و گفت که بابایتان فلان مقدار به من بدهکار است، حرفش را گوش کنید و پول درخواستی‌اش را بدهید..

ادامه مطلب
ناشکری

ناشکری

«دوست من از سرمايه‌داران بزرگ فلان شهر بود و سه پسر داشت كه يكي از آن‌ها اندكي ناتواني ذهني داشت و آب‌ دهانش مرتب جاري بود. غير از فاميل‌ نزديك، كسي از وجود اين پسر مطلع نبود و در همه ميهماني‌ها هم او را جايي قايم مي‌كردند تا كسي از وجودش باخبر نشود. يك روز دوستم..

ادامه مطلب
به مغازه يك‌كلام برو

به مغازه يك‌كلام برو

اين خاطره را از يكي از تجار بزرگ قم نقل مي‌كنم. او برايم گفت «من و پدرم در كار كاسبي خیلی جدي بوديم؛ به‌ويژه پدرم كه گاهي من از كارهاي او خجالت مي‌كشيدم. در بازار، ما اولين مغازه‌اي بوديم كه باز مي‌كرديم و آخرين مغازه‌اي هم بوديم كه مي‌بستيم. تازه آن موقع كه در را مي‌بستيم، داخل مغازه می‌ماندیم و جنس‌ها را برای روز بعد مرتب مي‌كرديم. با اين حال، سر سال كه حساب مي‌كرديم، مي‌ديديم..

ادامه مطلب
6 داستان کوتاه قرآنی

6 داستان کوتاه قرآنی

وقتی حرف از انفاق می‌شود همه شروع می‌کنند به بهانه آوردن. به شما می‌گویم انفاق کن، شما یک کلمه می‌گویی: «مال کم می‌شود» اما چه اضافه شد؟ روح پاک شد. از کجا؟ چون آدم وقتی پول نمی‌دهد بخل دارد. بخل، آلودگی است. وقتی آدم پول داد، قرآن می‌گوید..

ادامه مطلب
جعبه‌ طلایی بلور

جعبه‌ طلایی بلور

بلور‌ها زیر نورِ لامپ می‌درخشیدند و تلألوشان چشمِ نرگس را می‌زد. مادر میوه‌خوری بزرگی دست گرفته و به زیر و رویش نگاه می‌کرد، ابروهای گره خورده مادر نشان می‌داد که مدلِ ظرف را نپسندیده. نرگس نگاهی به مادر انداخت و پرسید: چیه خوب نیست؟!

ادامه مطلب
 قصه کودکانه اردویی مفید

قصه کودکانه اردویی مفید

قرار بود جمعه از طرف مدرسه به یک اردوی تفریحی برویم. محلی که برای اردو انتخاب شده بود یکی از کوه های زیبا و معروف بود که رودخانه های زیبا از میان آن عبور می کرد..

ادامه مطلب
اندکی حقیقت..

اندکی حقیقت..

پسر: پدر چرا بعضیا با اسلام مخالف هستن؟! پدر: اسلام کهنه‌ست؛ مال اعراب ۱۴۰۰ سال پیشه و خرافه‌ست پسرم! فقط «گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک». پسر: جمله‌ای که گفتین از کیه؟

ادامه مطلب
عشق پوشالی

عشق پوشالی

صبح زود، همین‌که از خانه بیرون زد گفت «مسابقه می‌دیم!» و قبل از این‌که نظر او را بشنود، ادامه داد «از الان تا شب» چشمش به زن جوانی افتاد که از سر کوچه می‌آمد. سریع نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت: فعلاً یک، هیچ به نفع من!

ادامه مطلب
داستان بت‌پرست هندو

داستان بت‌پرست هندو

هندوها و بت‌پرست‌ها الي‌ماشاءالله نذورات مي‌آورند براي سيدالشهدا(ع) و مي‌دهند به كساني كه عزاداري مي‌كنند و دهه مي‌گيرند و دسته مي‌آورند و... . الي‌ماشاءالله شكر يا پول مي‌آورند كه اين‌ها شربت درست بكنند و صرف اين‌طور كارها بكنند.

ادامه مطلب
نذرهایی با جیب خالی!

نذرهایی با جیب خالی!

لطف اختراع آقای ادیسون هنوز به جامعه ما نرسیده بود، به همین دلیل مردم با شمع و ستاره‌ها، آفتاب و مهتاب، روزگار سپری می‌کردند. در امامزاده‌ها شمع روشن می‌کردند تا چشم‌های مبارک ببیند و خدای‌نکرده به درودیوار نخورند. برق آمد و امامزاده‌ها از همه‌جا روشن‌تر و نورانی‌تر شد، اما سؤال این‌جاست فلسفه نذر شمع‌ها در این زمانه و این چراغ‌‌های بسیار چیست؟

ادامه مطلب
شهادت شهید دکتر مجید شهریاری

شهادت شهید دکتر مجید شهریاری

وقتی دکتر به مقام استاد تمامی رسید، دوستان برایش جشن گرفتند. در جشن، از دکتر خواستند مقداری صحبت کند. ایشان صحبت‌هایش را با عبارت «کَم مِن قَبیح سَتَرتَه» شروع کرد که در من خیلی اثر گذاشت. می‌خواست بگوید فکر نکنید همه چیز من، این درجه یا مدرک است. زشتی‌های زیادی هم دارم که خدا..

ادامه مطلب
 داستان ضرب المثل اگر بشود ، چه شود

داستان ضرب المثل اگر بشود ، چه شود

ضرب المثل اگر بشود، چه شود در مورد افراد خوش بینی به کار می‌رود که گاه خودشان می‌دانند کاری که در حال انجام آن هستند بی‌فایده است ولی باز هم بر انجام آن اصرار دارند.

ادامه مطلب
راهی نامعلوم

راهی نامعلوم

غازها پرندگانی از خانواده مرغابی‌سانان با گستره‌ای وسیع از گونه‌های مختلف وحشی و اهلی و جزو قدیمی‌ترین حیوانات اهلی‌شده هستند؛ گونه وحشی این حیوانِ گیاه‌خوار تقریباً در تمام نواحی دنیا زندگی می‌کند و بسته به نوع گونه و محیط زندگی، بر یکی از مرتفع‌ترین مکان‌های منطقه چشم بر حیات می‌گشاید. این مکان مرتفع می‌تواند..

ادامه مطلب
تقوای پیامبر اکرم

تقوای پیامبر اکرم

اما آیه ای که درباره رسول خدا است معنایش این است که خدای متعال نام همسران حضرت رسول اکرم را برای او فاش کرده بود. یکی از آنها زینب دختر جحش بود که در آن روز همسر زید بن حارثه بود. رسول خدا نام او را نزد خود مخفی می داشت و برای کسی نقل نمی کرد تا منافقین به او تهمت نزنند..

ادامه مطلب
غاز مجنون

غاز مجنون

غازها پرندگان باوفایی هستند و تمام زندگی خود را فقط با جفت خود می‌گذرانند؛ آنان پیمان همسری را برای تمام عمر می‌بندند. همدیگر را همواره حمایت می‌کنند حتی زمانی که غاز ماده بر روی تخم‌ها خوابیده غاز نر وظیفه خود می‌داند که در کنار جفت خود بماند.

ادامه مطلب
 ضرب المثل سنگ مفت، گنجشك مفت

ضرب المثل سنگ مفت، گنجشك مفت

در گذشته‌های دور، زن و شوهری سالیان سال در كنار هم زندگی می‌كردند تا پیر شدند. بچه‌های آنها ازدواج كرده و از پیش آنها رفته بودند و به همین دلیل آن دو كاملاً تنها بودند و تمام روز تنها صدایی كه در خانه آنها به گوش می‌رسید صدای جیك جیك دسته‌ی گنجشك‌هایی بود كه روی درخت وسط حیاط آنها زندگی می‌كردند. پیرزن هر روز اضافه‌ی غذا را گوشه‌ی باغچه می‌ریخت تا گنجشك‌ها از آن بخورند..

ادامه مطلب
شیدای باربی

شیدای باربی

بیشتر از این‌که شبیه یک دورهمی دوستانه باشد، شده بود فستیوال لباس، طلا، غذا، آرایش و به رخ کشیدن وزن و قد و تناسب‌اندام. من بودم و محدثه و خودش. دوران دانشجویی، زینب صدایش می‌کردیم، اما شب ازدواجش همه فامیل او یک‌صدا شیوا صدایش می‌کردند. حالا شیوا اسم شناسنامه‌ای‌ او بود یا زینب، بماند. همیشه تو جمع‌هایی که داشتیم خودمان سه تا بودیم و شخص چهارمی بینمان نبود. اولین بحثی هم که درمی‌گرفت بحث باشگاه و چربی‌سوزی و تناسب‌اندام بود..

ادامه مطلب
عاقبت انديشی

عاقبت انديشی

مردی با اصرار از پيامبر گرامی اسلام صلّی الله عليه وآله وسلّم خواست تا به او پندی بياموزد؛ رسول اكرم صلّی الله عليه وآله وسلّم تا سه بار به او فرمود: اگر بگويم بكار میبندی؟

ادامه مطلب
سگ هار و قلاده نخی

سگ هار و قلاده نخی

از ویژگى‌هاى سگ‌هاى هار این است که معمولاً دهانشان باز و زبانشان در حرکت است. این حالت به سبب حرارت زیادی است که بر اثر بیمارى در درون بدن آن‌ها به‌وجود مى‌آید و همین حرکت زبان به خنکی‌شان کمک می‌کند. سگ هار همیشه تشنه است و هیچ‌گاه سیراب نمى‌شود و در هر صورت..

ادامه مطلب
جنگ بدر؛ نمایش ایمان و رشادت

جنگ بدر؛ نمایش ایمان و رشادت

مهم ترین نکته درباره جنگ بدر مسئله ایمان محکم و راسخ مسلمانان است. جامعه اسلامی امروز تشنه چنین ایمان محکمی است که مردم دیندار با آن در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی کنند بدون آنکه ذره‌ای دلشان بلرزد.

ادامه مطلب
معراج پیامبر جسمانی بود یا روحانی؟

معراج پیامبر جسمانی بود یا روحانی؟

بیان چگونگی و کمّ و کیف سفر معراج در بردارنده شنیدنی هایی از بهترین مخلوق عالم و برترین موجود الهی است. در این فرصت دکتر مریم حاج‌عبدالباقی نکاتی را در این باره برای ما بیان می‌کنند.

ادامه مطلب
آبرنگ

آبرنگ

هشت‌ساله بودم که اولین داستان زندگی‌ام‌ را نوشتم. اسمش را هم گذاشته بودم «یک جعبه آبرنگ». داستان من، دختربچه پنج‌ساله‌ای را روایت می‌کرد که آرزویش داشتن یک جعبه آبرنگ بود. وقتی در مسابقه نقاشی مهدکودک، مربی به یکی از بچه‌ها یک جعبه آبرنگ جایزه می‌دهد و به دختر قصه ما چیزی نمی‌رسد..

ادامه مطلب
دنبال چه مي‌گرديم؟

دنبال چه مي‌گرديم؟

این داستان را از مولایمان امام امیرالمؤمنین(ع) بشنویم که فرموده‌اند: ما با فاطمه(س) در منزل بودیم، پیغمبر اکرم(ص) وارد شد و دید فاطمه کنار دیگ آش نشسته است و غذا می‌پزد. من هم عدس پاک می‌کنم. پیامبر خدا(ص) از دیدن این صحنه خوشحال شد و خطاب به من فرمود..

ادامه مطلب
داستان زیبای رقیه کوچولو در واقعه کربلا

داستان زیبای رقیه کوچولو در واقعه کربلا

دختر امام حسین ع رقیه ع سه سال داشت. امام حسین دختر سه ساله خود را خیلی دوست داشتند. رقیه کوچولو هم پدر را خیلی دوست داشت لحظه آخر که امام ع داشتند می رفتند به میدان جنگ رقیه ع را روی پای خود نشاندند و برسر و موی او دست کشیدند و او را برای آخرین بار بوسیدند و با او وداع کردند.

ادامه مطلب
بانوان  ماندگار

بانوان ماندگار

حکایت داستان دلنشین کسانی که در عین بزرگی ما هیچ چیز از آنها را نمیدانیم...

ادامه مطلب
2 حکایت از علما

2 حکایت از علما

غیرمستقیم بگودر میان اساتیدمان کسانی را می‌دیدم که وقتی می‌دانستند ما عیبی داریم و می‌خواستند ما را اصلاح کنند، داستانی می‌گفتند، قضیه‌ای را نقل می‌کردند تا پند بگیریم. بارها این مسئله از سوی اساتیدمان اتفاق افتاد و پس از مدتی فهمیدیم که استاد..

ادامه مطلب
 حکایت «قصاص روزگار»

حکایت «قصاص روزگار»

فرمانده مردم آزاری، سنگی بر سر فقیر صالحی زد، در آن روز برای آن فقیر صالح، توان و فرصت قصاص و انتقام نبود، ولی آن سنگ را نزد خود نگهداشت..

ادامه مطلب
چادر سياه سرگرفتن زنها از چه زمانی آغاز شد

چادر سياه سرگرفتن زنها از چه زمانی آغاز شد

امّ سلمه روايت كرده، وقتی كه آيه فوق نازل شد، زنان طايفه انصار جامه های پشمی سياه به سر میكردند، و در سياهی مانند زاغها بودند، و با همين وضع از كنار رسول خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم عبور میكردند.

ادامه مطلب
تقاضای گنجشک

تقاضای گنجشک

«سلیمان جعفری که از نسل جعفر بن ابیطالب است، گوید: همراه حضرت رضا علیه‌السلام بودم که بر روی دیوار خانه‌ي ایشان گنجشکی آمد، و در برابر حضرتش قرار گرفت، و شروع به جیک جیک کرد..

ادامه مطلب
حرف و حکایت و حکمت

حرف و حکایت و حکمت

جواني سوار الاغي مردني بود. عجله داشت. الاغ، لاغر و رنجور بود و توان تحمل او و بارش را نداشت. جوان براي این‌که الاغ را وادار كند تندتر برود، مرتب با پاشنه پا زير شكم الاغ بيچاره مي‌كوبيد، الاغ اما...

ادامه مطلب
مناظره پيامبر اسلام(ص) با گروه ماديون

مناظره پيامبر اسلام(ص) با گروه ماديون

ازلي و ابدي بودن پديده‌ها؟ پنج گروه از مخالفين اسلام كه هر گروه پنج نفر و جمعاً 25 نفر بودند، باهم تفاهم كردند و هم رأي شدند كه به حضور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ شرفياب شده و به بحث و مناظره بپردازند.

ادامه مطلب
نگاهي به ويژگي هاي رفتاري اولين بانوي مسلمان نسبت به پيامبر(ص)

نگاهي به ويژگي هاي رفتاري اولين بانوي مسلمان نسبت به پيامبر(ص)

حتي سال ها بعد که مي خواستند خبر خواستگاري علي(ع) از فاطمه(س) را به پيامبر بدهند و يادي از خديجه شد، چشمانش پر از اشک شد و زماني که ام سلمه از علت گريه اش پرسيد، فرمود..

ادامه مطلب
پاسخ حضرت علی(ع) به سوال دلیل عدم استجابت دعا

پاسخ حضرت علی(ع) به سوال دلیل عدم استجابت دعا

روزی حضرت امیرالمؤ منین علی (علیه السلام) در روز جمعه‌ای خطبه بلیغی ایراد فرمود و در پایان آن خطبه فرمود: ای مردم! هفت مصیبت است که ما از آنها به خدا پناه می‌بریم..

ادامه مطلب
حديث اصحابي كَالنُّجوم

حديث اصحابي كَالنُّجوم

ما معتقدیم، امامت و خلافت و جانشینی از پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ زعامت و ریاست عظیم دنیا و دین است، چرا که جانشین پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ قائم‌مقام و نماینده او در تحکیم و گسترش احکام، و حفظ شریعت، و از بین برنده هرگونه فتنه و فساد و...

ادامه مطلب
ارزیابی امام از شیخین

ارزیابی امام از شیخین

آن‌حضرت با شکیبایی تمام، تا آنجا که توانست درجهت اصلاح اوضاع کوشید و به پرورش نسلی از انقلابیون مکتبی کمربست علی‌علیه السلام در خطبه معروف شقشقیه این اوضاع را دقیقاً توصیف‌کرده است. ما در اینجا تنها به فرازهایی از این خطبه اشاره می‌کنیم که‌درعین ایجاز می‌تواند به عنوان دایرةالمعارفی تاریخی مورد بسطوگسترش قرار گیرد.

ادامه مطلب
مناظره سبط بن حوزي بازن هوشمند

مناظره سبط بن حوزي بازن هوشمند

سبط بن جوزي، يكي از دانشمندان معروف و بزرگ اهل تسنّن بود، و كتاب‌هاي ارزشمند متعدّدي تأليف كرد، و همواره در مساجد بغداد و ... با موعظه و گفتار خود، مردم را ارشاد مي‌كرد، سرانجام در 12 رمضان سال 597هـ .ق در بغداد درگذشت.

ادامه مطلب
معجزه الهی در غدیر

معجزه الهی در غدیر

آنچه در غدیر برای مردم بیان شد بزرگترین پیام اسلام، یعنی ولایت اهل بیت علیهم‌السلام بود. اگر در موارد بسیاری از اتمام حجتهای الهی معجزه‌ای از سوی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله صورت می‌گرفت تا اطمینان قلوب آن مردم و نسلهای تاریخ باشد، در غدیر خداوند در حضور پیامبرش مستقیماً معجزه نشان داد و امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت کرد.

ادامه مطلب
حُدیث وصی امام حسن عسکری (ع)

حُدیث وصی امام حسن عسکری (ع)

بنابر گزارش‌های تاریخی و روایات، امام حسن عسکری (ع) پیش از شهادت، روزی با مادر خویش، حدیث، دربارة وقایع سال 260 ق. و شهادت و مسموم شدنش سخن گفت و او را از اخبار و رویدادهای آن سال آگاه کرد..

ادامه مطلب
اجتهاد در مقابل نصّ توسط عمر!

اجتهاد در مقابل نصّ توسط عمر!

از نظر اسلام آن‌چه كه از آيات قرآن و گفتار پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ صريح و روشن است، همان را بايد پيروي كرد،‌و اگر در برابر آن، توجيهاتي كنيم و آن را «اجتهاد» بناميم، كه «اجتهاد در برابر نصّ» است و چنين اجتهادي قطعاً باطل است، و چنين اجتهادي، همان «بدعت» است كه سر از كفر و گمراهي در مي‌آورد.

ادامه مطلب
اداى قرض

اداى قرض

خانمى علويه (سيده ) كه از اهل زهد و تقوى بود و مواظبت باوقات نمازهاى خود و ساير عبادات داشت و بواسطه تنگدستى و پريشانى دوازده تومان قرض دار شده بود و..

ادامه مطلب
 حکایات امام رضا - قسمت سوم

حکایات امام رضا - قسمت سوم

گزیده ای از حکایات زندگینامه ی امام علی ابن رضا(ع)

ادامه مطلب
داستان های حجاب

داستان های حجاب

توصيه چارلی چاپلين در نامه ای به دخترش میگويد: برهنگی بيماری عصر ماست و من پيرم شايد حرفهای خنده آور میزنم، امابه گمان من...

ادامه مطلب
حکایاتی از امام الرئوف

حکایاتی از امام الرئوف

گزیده ای از زندگینامه ی امام علی ابن رضا(ع)

ادامه مطلب
جايگاه حُديث و نرجس خاتون در غيبت صغرا

جايگاه حُديث و نرجس خاتون در غيبت صغرا

عملکرد سياسي حُديث و نرجس‌خاتون از فرازهاي مهم در تاريخ پرفروغ مکتب‌الاسلام و به ويژه مذهب تشيّع است. «حُديث» مادر امام عسکري(ع) با زندگي و مبارزة خود در عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي، فرهنگي و سياسي و اتخاذ شيوه‌هاي مدبّرانه، توانست از حريم ولايت و امامت دفاع نمايد.

ادامه مطلب
حاضر جوابی های شنیدنی

حاضر جوابی های شنیدنی

یکی از یهودیان، از روی غرض ورزی به امیرمؤمنان علی علیه السلام گفت: شما هنوز جنازه پیامبرتان را دفن نکرده بودید که درباره اش اختلاف نمودید!

ادامه مطلب
آسيه بنت مزاحم 

آسيه بنت مزاحم 

 آسيه، دختر «مزاحم» و همسر فرعون، مخفيانه به حضرت موسي عليه السلام ايمان آورده بود، ولي در دستگاه پرقدرت فرعون چه کسي مي‌توانست جرأت ايمان به خدا داشته باشد...

ادامه مطلب
قطعه قطعه‌اش کردند!

قطعه قطعه‌اش کردند!

به خدا سوگند او را قطعه‌ قطعه کردند، ولی خدا او را از اینکه در دینش فریبش بدهند نگاه داشت...

ادامه مطلب
قصه حضرت ابراهیم (علیه‌‌السلام)

قصه حضرت ابراهیم (علیه‌‌السلام)

نام مبارك حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) در بیست و پنج سوره قرآن، حداقل شصت و نه بار تكرار شده است...

ادامه مطلب
نام حاتم طائی را همه شنیده‌‌اید!

نام حاتم طائی را همه شنیده‌‌اید!

نام حاتم طائی را همه شنیده‌ اند. وی یکی از بزرگان عرب‌ و مردی‌ بسیار‌ سـخی الطـبع و بـلند نظر بود...

ادامه مطلب
سرداب مطهر

سرداب مطهر

در داخل حرم حضرت رضا علیه‌السلام سردابی هست که قبر مبارک امام علیه‌السلام در آن جا قرار دارد این سرداب زیر ضریح است و در ورودی هم از داخل ضریح می‌باشد...

ادامه مطلب
دل‌نوشته‌های شب قدری یک روانشناس

دل‌نوشته‌های شب قدری یک روانشناس

شب‌های قدر یکی از پر رمز و رازترین ساعات سال هستند. با اینکه ما از حقیقت این شب‌ها ناآگاهیم اما هر کداممان به فراخور حال و هوایمان برداشتی از آنها داریم. در این یادداشت برداشت یک روانشناس از شب‌های قدر را مرور می‌کنیم....

ادامه مطلب
نمونه‌هایی از فرصت‌های اقتصادی در صدر اسلام

نمونه‌هایی از فرصت‌های اقتصادی در صدر اسلام

بر کسی پوشیده نیست چند سالی است که جنگ تمام عیار اقتصادی دشمن بر علیه انقلاب، نظام اسلامی و ملّت شریف ایران اسلامی به اوج خود رسیده است. لذا رهبر معظّم انقلاب، امسال فرمودند: چند سال است این مسئله در رأس اولویّت های فوری کشور قرار دارد و نیاز به تحرّک اقتصادی به شکل صحیح و با برنامه ‌ریزی صحیح، در این چند سال محسوس بوده است...

ادامه مطلب
گریه کودکان

گریه کودکان

ظهر بود. مسلمانان وضو گرفتندو خود را برای نماز جماعت آماده کردند و یکی از یاران رسول خدا به همراه فرزند خردسالش برای نماز ظهر حضور داشت تا بعد از نماز به همراه فرزندش باز گردد...

ادامه مطلب
اگر می‎خواهید تا آخر عمر پشیمان نباشید...

اگر می‎خواهید تا آخر عمر پشیمان نباشید...

مردی سگش را در خانه می گذارد تا از طفل شیر خوارش مواظبت کند و خودش برای شکار بیرون رفت، و زمانی که برگشت، سگش را دید که در جلو خانه ایستاده و پارس می کند و پنجه هایش خون آلود است. مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد و او را کشت و با سرعت وارد خانه شد تا باقی مانده ی فرزندش را ببیند...

ادامه مطلب
تنبل

تنبل

مردی بود به نام «هجیر» که خیلی تنبل بود. زن و بچه‌ها همیشه گرسنه بودند و لباس‌های‌شان به قدری پاره بودند که خجالت می‌کشیدند...

ادامه مطلب
مبعث و ویژگی‎های آن

مبعث و ویژگی‎های آن

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می‎خَست. روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود...

ادامه مطلب
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اسوه کائنات

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اسوه کائنات

هنگامى كه پیامبر صلّى اللّه عليه و آله متولّد شد ، بتهاى خانه كعبه به رو در افتادند و چون شب فرا رسيد فريادى از آسمان شنيده شد كه: حق آمد و باطل برفت ، همانا باطل رفتنى است...

ادامه مطلب
داستان‎های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)

داستان‎های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)

مردى به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد عرض كرد: يا رسول الله ، زنى دارم هر وقت مى خواهم از منزل بيرون روم ، مرا مشايعت مى كند و هر وقت مى خواهم بيايم ، مرا استقبال مى كند و هر وقت غمگين مى شوم ، به من مى گويد: اگر غم تو براى دنيا يا مال دنيا است ، خداوند كفيل روزى بندگان است و اگر غم تو براى امر آخرت است ، خداوند غم تو را براى آخرت زياد كرد تا از آتش جهنم خلاص شوى...

ادامه مطلب
هدیه

هدیه

فردای آن روز کریسمس بود، و هر سه با اتوموبیل عازم پایگاه سفینه بودند. اما پدر و مادر در ناراحتی و اضطراب خاصی قرار داشتند. این اولین بار یبود که پسرشان سفر فضایی، آن هم با سفینه، داشت. آن دو داشان می‌خواست که همه چیز به طور کامل و خوب پیش برود. کنار میز گمرک که رسیدند، سعی کردند هدیه‌شان را که فقط چند گرم از وزن مجاز بیش‌تر بود و همین طور درخت کوچولویی را که چند شمع سفید روی آن گذاشته بودند پنهان نمایند، و در این حال احساس می‌کردند که در شروع سال نو از زیبایی‌های زمین محروم هستند. پسر در تالار ترمینال منتظر آن‌ها بود. پدر و مادر که تشریفات گمرکی و بازرسی‌های مأموران به تنگ آمده بودند، در حالی که با هم پچ پچ می‌کردند به طرف او رفتند...

ادامه مطلب
بهترین بنده

بهترین بنده

روزی حضرت موسی (ع) رو به درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود: بارالها! می خواهم بدترین بنده ات را ببینم...

ادامه مطلب
 بهترین خانواده

بهترین خانواده

روزی پیامبر(ص) از كوچه‌ای می‌گذشت، صدای غمگین كودكی را شنید. كودك، در سایه‌ی دیواری نشسته بود و آرام گریه می‌كرد. پیامبر، به طرف كودك رفت و كنارش نشست...

ادامه مطلب
قصه گردش لاک پشت‌ها

قصه گردش لاک پشت‌ها

این صدای بچه لاک پشت بود که از پشت بوته‌ها بیرون آمد. و گفت: دیدید زیر قولتان زدید؟ چه خوب شد که نرفتم...

ادامه مطلب
اندرزی جامع از امام جعفر صادق (ع)

اندرزی جامع از امام جعفر صادق (ع)

تازه وارد بود و شهر را خوب نمی شناخت. همه ی راه را آمده بود تا او را ببیند و توشه ای جمع آورد، اما حالا خسته و ناتوان کنار دروازه شهر ایستاده بود و جنب و جوش و فعالیت مردم را نگاه می کرد. تشنه بود و چشمانش این سو و آن سو می دوید تا در میان این همه جنب وجوش و فعالیت شاید سقایی ببیند و جرعه ای آب بنوشد...

ادامه مطلب
چرا غذا مزه نداشت؟

چرا غذا مزه نداشت؟

يکي بود يکي نبود غير از خدا هيچ کس نبود روزي روزگاري در سرزميني دور، پادشاهي زندگي می‌کرد که مادر پير و مهرباني داشت. کشور آن‌ها سرزميني آباد با باغ‌ها و مزرعه‌های پر میوه و پر محصول بود. مردم پادشاه را دوست داشتند، چون با عدل و داد حکومت می‌کرد و نمی‌گذاشت به کسي ظلم و ستم شود...

ادامه مطلب
قصه کلاغ سفيد

قصه کلاغ سفيد

يكي بود يكي نبود غير از خدا هیچ‌کس نبود لانه‌ی آقا كلاغه و خانم كلاغه توي دهکده‌ی کلاغ‌ها روي يك درخت سپيدار بود. آن‌ها سه تا بچه داشتند. اسم بچه‌هایشان سياه پر، نوك سياه و مشكي بود...

ادامه مطلب
توپ علي کوچولو

توپ علي کوچولو

علي كوچولو يه توپ رنگارنگ داشت. توپش را خيلي دوست داشت. هر روز عصر بهانه می‌گرفت و می‌خواست بره تو كوچه بازي كنه ، ولي مادرش اجازه نمی‌داد و می‌گفت: پسر گلم، كوچه خطرناكه ، يه وقت ماشين مياد ، موتور و دوچرخه مياد، همين جا توي خونه بازي كن تا منم خيالم راحت باشه...

ادامه مطلب
مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدا و رسول اکرم

مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدا و رسول اکرم

آنچه در پیش رو دارید نگاهی است گذرا، به مقامات خدیجه کبری، بانوی فداکار و صبور اسلام، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله.

ادامه مطلب
حفظ دین در طوفان بی دینی

حفظ دین در طوفان بی دینی

ام‌کلثوم دختر عقبة بن ابی معیط در خاندانی به دنیا آمد که در تاریخ اسلام خاندانی ننگین و رسواست. درباره سه تن از اعضای این خانواده آیه نازل شده است، پدرش عقبه، برادرش ولید، و خودش. نکته جالب این است که این بانوی قهرمان که قهرمان مبارزه در برابر تمایلات مادی و امواج طوفان بی‌دینی است، در مقابل پدر و برادرش که از عناصر کثیف و نادرست بوده‌اند، زنی دارای ایمان استوار و از تربیت‌شدگان و شاگردان برجسته مکتب رسالت و مدرسه وحی است!

ادامه مطلب
مأنوس نمودن فرزندان به مسجد و دقت در گفتار پيامبر

مأنوس نمودن فرزندان به مسجد و دقت در گفتار پيامبر

هر وقت على عليه‏السلام وارد خانه مى‏شد. حضرت زهرا عليهاالسلام را حافظ آياتى از قرآن كه تازه نازل شده بود. مى‏يافت، مى‏پرسيد: اين آيات و علوم تازه را از كجا دريافت كردى؟ مى‏گفت: «از پسرت حسن».

ادامه مطلب
فقط على(ع) همسان فاطمه(س) بود

فقط على(ع) همسان فاطمه(س) بود

فاطمه(س) كه سلاله توحيدمدارانى چون ابراهيم خليل(ع) است، و او كه دامنش جايگاه پرورش اولياى دين و ضامن بقاى رسالت پدرِ بزرگوارش است، همسر و همتايى جز شير بيشه توحيد، اميرالمؤمنين(ع) نخواهد داشت و اين چنين است كه ازدواجش نيز به امر حق‏تعالى است؛ چنان كه در روايت بعدى آمده است...

ادامه مطلب
بانوى بهشتى(3)

بانوى بهشتى(3)

پرپر شدن «ياس ياسين‏» نشان اوج سلطه سياهى بر جامعه آن عصر بود اسماء در اين جريان با ماهيت قدرت حاكم بيشتر آشنا مى‏شد. از اين‏روى دختر عميس مصمم‏تر از هميشه در راه سرخ علوى گام نهاد و آنگونه كه فاطمه(س) را مى‏شناخت، به على(ع) نيز معرفت‏يافت و تا لحظه آخر حيات از يارى او دست‏برنداشت.

ادامه مطلب
بانوى بهشتى(2)

بانوى بهشتى(2)

بعد از آخرين سفر حج كه به حجة الوداع مشهور شد، حال پيامبر دگرگون شد و قوايش به تحليل رفت. فاطمه(س) از تصور فراق پدر به گريه مى‏افتاد و تاب و توان از دست مى‏داد. پيامبر به او فرمود: تو اولين شخصى هستى كه به من ملحق خواهى شد. بعد از اين واقعه جانگداز شبى فاطمه خوابى ديد كه پدر به سوى او متوجه شد

ادامه مطلب
بانوى بهشتى(1)

بانوى بهشتى(1)

در دامن پر مهر اسلام، شير زنانى پرورش يافته‏اند كه نامشان چون ستاره در آسمان فضايل مى‏درخشد. چهره‏هاى پر فروغى كه از چشمه‏هاى معرفت جرعه‏ها نوشيدند و تشنگان كوثر عشق و ايمان را از زلال ولايت‏سيراب نمودند.

ادامه مطلب
محرم كوثرام ‏ايمن

محرم كوثرام ‏ايمن

در كنار پيامبر(ص)، در ركاب على(ع) و در خانه زهرا(س)، بزرگ بانوانى بودند صبور و شكيبا كه محبت آل طه تمام وجودشان را احاطه كرده بود، بطورى كه تمام سختيها و مرارتها را در راه رضاى معبود و عشق اهل‏بيت(ع) با جان و دل بر خود هموار كرده و در معرفت و شناخت و معرفى درياى ژرف فضايل خاندان نبوت چنان كوشيدند كه محرم اسرار عترت گشتند.

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 18

داستان های صدر اسلام 18

این مطلب شامل عناوین رو به روست: دلاور مرد مذحج, شجاع و رشید, آب فرات و کرامت امير (ع), خطبه مالک, روسپيدم سازيد, پايان نبرد صفين, نامه امام(ع), شهادت, منابع, نامه امام (ع) به يزيد, سخن شهيد, کلام رسول‌الله (ص), نبرد يمامه, وصيت‌نامه یاس

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 17

داستان های صدر اسلام 17

این مطلب شامل عناوین رو به روست: خير و نيكي, سخنان ناب, منابع, ميدان نبرد, سلام رسول‌الله(ص), انقلاب فرهنگي در زمان خلفاي اموي, قدرت كلام امام (ع), باقرالعلوم, ستارگان آسمان ايمان, شهادت, آثار و تأليفات, منابع, در دستان ملائک, مرثيه, زيارت نامه, از اهل ايمان, تدبير مالک

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 16

داستان های صدر اسلام 16

این مطلب شامل عناوین رو به روست: شهادت بر او, راه آب, علوي فاطمي, شهادت بر امامت, مظلوميت فرزند سيدالشهدا (ع), در کربلا چه گذشت, امام در شام, خطبه امام, شهادت, منابع, آبي همانند زمزم, دعاي امام, حديث, مرواريد باطن آيات قرآن, منابع, برترين بهشت, ميدان نبرد, سرچشمه فضيلت

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 14

داستان های صدر اسلام 14

قيام بر عليه خليفه, در کنار امير مؤمنان (ع), نامه به معاويه, والي مصر, غربت در جمع ياران ,شهادت, سکه هاي تقلبي, يار صميمي, اخبار غيبي, در مکتب مولا, شهادت در راه ائمه, شهادت پسر, آفرين بر ابوذر, رهسپار شام, در جست و جوي اجر, جز حق با تو انس نمي‌گيرد, منابع

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 13

داستان های صدر اسلام 13

این مطلب شامل عناوین رو به روست: شهادت, صبر و استقامت, برگزيده امت محمد (ص), مبارزه عليه بي‌عدالتي, همراه مولاو مقتدا, شهادت,منابع,بهترين ياور,پيام اميرمؤمنان (ع), طلايه‌دار سپاه, سرباز زيرک و فداکار, فير مشرکان, سعيد قوم, در محضر مولا, سخن شهيد, ولادتي مبارک

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 12

داستان های صدر اسلام 12

این مطلب شامل عناوین رو به روست: اهتزاز عرش, بر بال ملائک, اولين نماز, سروران دنيا و عقبي, در سوگ جعفر, محبوب پيامبر (ص), ديدار حق تعالي , همراه پيامبر (ص), ميدان نبرد,خبر شهادت, فرزند پيامبر‌(ص‌), دلاورانه جنگيدن, شهادت, میدان نبرد

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 11

داستان های صدر اسلام 11

این مطلب شامل عناوین رو به روست: منابع, محافظ جان پيامبر (ص), آغاز هجرت, نبردهاي امام علي (ع), غصب خلافت, در زمان خلفا, ردالشمس, شهادت, القاب امام اول شیعیان, شهادت, بخل و خنده, خويشاوندان واقعي, ميدان نبرد, واقعه نخله,مركب شهادت, همراه پيامبر (ص), به فرمان پيامبر‌(ص), مشاور و مبارز, بهترين حکم

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 10

داستان های صدر اسلام 10

این مطلب شامل عناوین رو به روست: پرستوی مهاجر, میدان نبرد, کوثر صداقت, ناجی غائب از نظر, شاگردان امام, شیعه خاندان رسالت, جامه زیبا, وصیت سیاسی, نفرین امام, صحابی صدیق, آیات ارث, سوگند, شهادت, یازدهمین پیشوا, بهترین فرزند دنیا, عطر قلم امام, در زمان خلفا, علم به خفیات, در مکتب یازدهمین پیشوا, شهادت

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 15

داستان های صدر اسلام 15

این مطلب شامل عناوین رو به روست: زيباترين شهادت, سجده بر پيشاني يار, يار مخلص امام (ع), ميدان نبرد, فرياد عدالت, سرانجام دستگير شد, در چنگال ظالمان, شهادت, منابع, ارادت به حضرت امير (ع), در رکاب مولا, شهادت, همسري دلاور, شهادت, اولين نبرد, سرباز دلير, مرگ سرخ, نوجواني از ديار شام, شهادت

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 9

داستان های صدر اسلام 9

این مطلب شامل عناوین رو به روست: آماده نبرد, برکت حضرت رسول, پیکر پاک, کودکی بر شانه های رسول, سردمدار عترت پیامبر, شهامت فرزند زهرا, پاسخ معاویه, امام حسین حماسه ساز, کلید در بهشت, لرزش آسمان و زمین, فهرست منابع, بهترین دعا, اولین مسلمان یثرب, حافظ پیامبر, شاگردان امام, گنجینه دار خزائن غیب, در میان ظالمان, سیلاب عذاب, عالم عصر خویش, در چنگال ظلم

ادامه مطلب
داستان‌های صدر اسلام 8

داستان‌های صدر اسلام 8

«عبيده» مردي دلاور از قوم عرب بود، پيامبر(ص) دومين پرچم خود را همراه شصت سوار به او سپرد، تا به «رابغ» عزيمت كند. ابوسفيان بن حرب نيز از طرف سپاه دشمن به دشت رابغ رفت، دو سپاه در كنار چشمه «احياء» به يكديگر برخورد كردند...

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 7

داستان های صدر اسلام 7

این مطلب شامل عناوین رو به روست: ازدواج دو ستاره, سنگ صبور, دیدار با زهرا(س), نفرین ستمگران, یاقوت سرخ, فهرست منابع, نشان امامت, در بغداد چه گذشت؟, آغاز رسالت, عالم اهل بیت,مناظره, مبارزات عقیدتی, القاب و کنیه ها, شهادت امام, عباس،ابوالفضائل, سقای کربلا, یار با وفا, رشادت های قبل از شهادت, شهادت حضرت 1

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 6

داستان های صدر اسلام 6

این مطلب شامل عناوین رو به روست: مذاکره با ابن سعادت, بزرگترین سعادت, میدان نبرد, ارادت به امام, ارشاد کوفیان, آشنای کوچه های شهر, اراده خداوند, فرزند فاتح خیبر, مهاجرت به خراسان, معرفی ولیعهد, مناظره, شهادت, زاهد آراسته, وصیت نامه

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 5

داستان های صدر اسلام 5

این مطلب شامل عناوین رو به روست: اولین بیعت کننده, اجازه جهاد, میدان نبرد, رشادت 1, رشادت 2, لحظه شهادت, زیارت حضرت, دلاور کوفه, پیرمرد شجاع, روز عاشورا, ترنم عشق, آخرین لحظات, سقای تشنگان, سرباز فداکار, دلاور پیر, قصر ابن زیاد, قیام مذحج, عروج بزرگ مرد تاریخ, پس از شهادت, وفای به عهد

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 4

داستان های صدر اسلام 4

این مطلب شامل عناوین رو به روست:میدان نبرد, یاور جوان, زیارت نامه, پیک امام, رسول رازدار, سفیر, راز خروج از کوفه, پند های حضرت علی (ع) به کمیل, امتحان بزرگ, اسارت, قهرمان عابد, سرانجام قیام, هدف مقدس, سفیر امام, اولین شهید تشنه, اسطوره جهاد, آخرین آزمایش, مژده بهشت, میدان نبرد, زیارتنامه

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 3

داستان های صدر اسلام 3

این مطلب شامل عناوین رو به روست: استجابت دعا, روایتی دیگر از نحوه شهادت, اوج غربت اباعبدالله, ندای آسمانی, دعای امام سجاد, زیارتنامه, آخرین لحظات, میدان نبرد, کودکی از سلاله نور, قربانی امام, در کربلا چه گذشت, یاری ابا عبدالله, دعای امام

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 2

داستان های صدر اسلام 2

این مطلب شامل عناوین رو به روست: مبارزات, بدترین روز, شرمسار, دومین بیعت کننده, انتقام, حمایت از اباعبدالله(ع), میدان نبرد, طلب یاور, اجازه جهاد, بلبل دلسوخته, شب غمگین خرابه, درد دل با پدر, کنار پیکر پدر, غریب شام, لب تشنه کوچک, پیشگامان بهشت, قبل از شهادت, نحوه شهادت

ادامه مطلب
داستان های صدر اسلام 1

داستان های صدر اسلام 1

این مطلب شامل عناوین رو به روست: گفتگو با کفار کوفه, میدان نبرد, پشیمانی قاتل, اصحاب پیامبر, از کوفه تا کربلا, میدان مبارزه, نماز عاشورا, رجزهای شهید, واقعه ی شهادت, زیارت حضرت, کاروان امام, سخنرانی یا اتمام حجت, یک قدم تا بهشت, انتخاب بزرگ, جوانمرد

ادامه مطلب
حسد، جواد الائمه را شهيد كرد

حسد، جواد الائمه را شهيد كرد

گفتم به دليل آنكه دست شامل انگشتان و كف تا مچ مى شود، در آيه تيمم نيز مى فرمايد (فامسحوا بوجوهكم و ايديكم ) بسيارى از علماء در اين نظريه با من موافقت كرده تاءييد نمودند دسته ديگر از دانشمندان گفتند بايد دست را از مرفق بريد

ادامه مطلب
يا پيامبر به شهادت رسيد؟

يا پيامبر به شهادت رسيد؟

چـهـل سـال در مـكـه مـانـد تـا وحـى بـر او نـازل شـد و بـعـد از آن سـيـزده سـال ديـگـر در مـكـه مـانـد و چـون بـه مـديـنـه هـجـرت نـمـود پـنـجـاه و سـه سـال از عـمـر شـريـفـش گـذشـتـه بـود و ده سـال بعد از هجرت در مدينه ماند و وفات آن حضرت در دوم ماه ربيع الاوّل روز دوشنبه واقع شد؛

ادامه مطلب
آيا پيامبر به شهادت رسيد؟

آيا پيامبر به شهادت رسيد؟

گـفـتـه انـد كه چون حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم از حجّة الوداع مـراجـعت نمود و بر آن حضرت معلوم شد كه رحلت او به عالم بقا نزديك شده است پـيوسته در ميان اصحاب خطبه مى خواند و ايشان را از فتنه هاى بعد از خود به مخالفت فـرمـوده هاى خود حذر مى نمود...

ادامه مطلب
به مهرباني باران

به مهرباني باران

هوا سرد بود و باد پشت پنجره هوهو مي‎كرد. مادر بزرگ صداي به هم خوردن در خانه را كه شنيد، منتظر شد تا زينب بيايد كيفش را گوشة اتاق بگذارد و دستهايش را دور گردن او بيندازد. بعد هم نمره‎هايي را كه توي مدرسه گرفته بود

ادامه مطلب
زهرا و پدر بزرگ

زهرا و پدر بزرگ

غروب بود. زهرا تاره از مدرسه به خانه آمده بود و داشت لباسش را عوض مي كرد كه زنگ در خانه به صدا درآمد. مادر از توي آشپزخانه زهرا را صدا زد و گفت: زهرا برو در را باز كن. فكر مي كنم پدر بزرگت آمده.

ادامه مطلب
فقط يك قلُپ

فقط يك قلُپ

مادر بزرگ دلش شور مي‎زد. وقتي به خانه رسيدند خواست بخوابد امّا نتوانست. لب ايوان منتظر نشست. چيزي نگذشت كه صداي گرية زينب او را از جا پراند. هراسان راه افتاد تا ببيند چه خبر شده است. زينب سر تا پا خيس و نفس‎زنان وارد حياط شد. معلوم بود خيلي ترسيده است

ادامه مطلب
حرکتي ساده ، نقشي ابدي

حرکتي ساده ، نقشي ابدي

چند سال بعد، متقارن با شروع جنگ، يکي از دانش آموزاني كه "علي" نام داشت و به خدمت سربازي اعزام شده بود در جنگ کشته شد ! معلمش با خبردار شدن از اين حادثه در مراسم خاکسپاري او شرکت کرد. معلم آخرين نفر در اين مراسم توديع بود.

ادامه مطلب
شروع تربيت قبل از تولد

شروع تربيت قبل از تولد

ملامحمدتقي مجلسي از علماي بزرگ اسلام است. وي در تربيت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نسبت به حرام و حلال، دقت فراوان نشان ميداد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشد کند.

ادامه مطلب
حضرت مريم(عليهاالسلام)

حضرت مريم(عليهاالسلام)

يكى از كسانى كه دوره جوانى وى در قرآن بحث شده است، حضرت مريم(س) مى‏باشد. مادر مريم قبل از تولد او به گمان اينكه جنين، پسر مى‏باشد او را وقف خدمت به معبد كرد.

ادامه مطلب
رضايت مادر

رضايت مادر

مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت نمايد: روزي به رسول گرامي اسلام صلّي اللّه عليه و آله ، خبر دادند كه فلان جوان مسلمان ، مدّتي است در سكرات مرگ و جان دادن به سر مي برد ونمي ميرد

ادامه مطلب
ناآگاهي

ناآگاهي

شهر نشيني وارد روستا شد  و اسبي زيبا ديد . تصميم گرفت که اسب را داشته باشد . با روستايي چانه زد و بالاخره اسب را خريد . شهرنشين روي اسب پريد  و گفت : « هي ! بزن بريم ! » ولي اسب از جايش تکان نخورد

ادامه مطلب
سفر و ماجراجويي

سفر و ماجراجويي

اگر انسان ماجراجويي پيشه کند بي ترديد تجربه هايي کسب مي کند که ديگران از آن محرومند ما براي در پيش گرفتن اين سفر شير يا خط انداختيم شير امد يعني بايد رفت

ادامه مطلب
سلام

سلام

عشق را وارد کلام کنيم
تا به هر عابري سلام کنيم
و به هر چهره اي تبسم داشت


ادامه مطلب
سه سياه پوست

سه سياه پوست

سياستمدار بر جسته اي ، وقتي نامزد ادار? مهم شهرداري بود ، به سه سياه پوست آفريقايي رسيد و گفت که او به کسي که بهترين دليل را براي جمهوري خواه شدن ارائه کند يک بوقلمون چاق مي دهد . نفر اول گفت : « من جمهوري خواه را کسي مي دانم که به ما سياهان آزادي مي دهد.»

ادامه مطلب
شبي در آسمان

شبي در آسمان

شبي « اوحدي کرماني » ، شاعر بزرگ در ايوان خانه اش نشسته و روي کاسه اي گلي خم شده بود . عارف بزرگ ، «شمس تبريزي » ، از آنجا رد مي شد . نگاهي به اوحدي انداخت و پرسيد : « چه کار مي کني ؟ » .

ادامه مطلب
شکي آغشته به ايمان

شکي آغشته به ايمان

با سرکوب يک نياز نمي توان آن را از کنش ورزي باز ايستاند ، بلکه بالعکس سرکوب موجب زايش مجدد و نيرومند شدن آن مي شود.

ادامه مطلب
شهامت چيست؟

شهامت چيست؟

شهامت به معناي رفتن به سوي ناشناخته ، با وجود تمام ترسهاست . شهامت به معناي بي ترسي نيست . اگر شما شهامتتان را ادامه دهيد ، بي ترسي اتفاق مي افتد . اين منتهاي تجرب? شهامت ، بي ترسي نام دارد

ادامه مطلب
طوطي نباش !

طوطي نباش !

خودت را تماشا کن که چگونه چيزهايي را که اطرافيانت به تو گفته اند ، تکرار مي کني . و اگر تو  هوشمند و آگاه نباشي ، واقعاً زنده نيستي _ آن گاه تمام تکرار ها را دور بينداز . نادان بودن بهتر ازدانش استقراضي است .

ادامه مطلب
عادت پذيري

عادت پذيري

جان ماکسول در يکي از کتابهايش تحت عنوان در انديشه حول درباره عادات مطلبي با عنوان ( من که هستم ؟ ) آورده است : من همراه هميشگي شما هستم . آري ، من بزرگترين ياور ، دوست و سنگين ترين بار شما هستم !

ادامه مطلب
غني آن کسي است که «مي دهد»،

غني آن کسي است که «مي دهد»،

تنها کساني که قوي هستندمي توانند نقاط ضعف خود را بيان کنندفهم ودانش ، بدون نيکي و بخشش به لباسي ابريشمين مي ماند که برتن جنازه اي پوشانده باشند .

ادامه مطلب
کسي که سوار کاري نياموخته

کسي که سوار کاري نياموخته

گر به انسان همان گونه که هست نگاه کنيد بدتر مي شود.ما اگر به انسان طوري نگاه کنيد که مي تواند باشددر اين صورت او تبديل به انساني مي شود که بايد باشد.

 

ادامه مطلب
کشاورز و  وکيل

کشاورز و وکيل

ما غالباً فراموش مي کنيم که حقايق خود را بازبيني کنيم . ما قبل از اينکه حقايق را بازبيني کنيم ، مي پنداريم که تمام موقعيتها را مي دانيم . معصوم باش، تنها در اين صورت است که امکان متحول شدن را خواهي يافت . خيليها سخت کوشيده اند که زرنگ و حيله گر باشند ، ولي تمام اين زرنگي ها احمقانه است .

ادامه مطلب
گفت وگو با خدا

گفت وگو با خدا

پيامهاي خداوند به صدها شکل در هزاران لحظه و در طي ميليونها سال به انسانها رسيده است اگر واقعا به انها گوش فرا دهيد آنها را از دست نخواهيد داد . اگر از صميم قلب آنها را به گوش جان بسپاريد نمي توانيد ناديده بگيريد و از اينجاست که ارتباط شما به طور جدي با خداوند برقرار مي شود

ادامه مطلب
مالک حقيقي

مالک حقيقي

آيا ما صاحب گاو دارايي خودمان هستيم ، يا داشته هايمان ما را به تملک خود در آوردانده؟ در بسيارري از مواقع ،وقتي از افراد مي خواهند فهرست دارايي هايشان را بنويسند ، در واقع در حال نوشتن چيزهايي هستند که مالک آنها مي باشند

ادامه مطلب
ماهي و اقيانوس

ماهي و اقيانوس

ک ماهي فقط هنگامي اقيانوس را مي شناسد که ماهيگيري او را بگيرد ، از اقيانوس بيرون بياورد و بر روي شن ها پرتاب کند . بعد او براي نخستين بار در مي يابد که هميشه در اقيانوس زندگي مي کرده است ، اقيانوس زندگي اوست و بدون اقيانوس نمي تواند زنده بماند

ادامه مطلب
مرد کشاورز و الاغ پير

مرد کشاورز و الاغ پير

دوست داشتن و عشق ورزي يک انتخاب نيست ، بلکه نوعي توانايي و قابليت است و تنها پس از رسيدن به مرزهاي بالاي اقتدار و بلوغ رواني مي توان مهرورزي را به عنوان فلسفه زندگي برگزيد

ادامه مطلب
مرد نابينا و همسرش

مرد نابينا و همسرش

در روستايي دور افتاده مرد نابينايي زندگي مي کرد . روزي چشم پزشکي معروف و حاذق به روستا آمد و پس از معاينه چشمان مرد نابينا به او اعلام کرد که اگر تحت عمل جراحي قرار بگيرد ، بينايي اش ا به دست مي آورد

ادامه مطلب
مقايسه نکنيد !

مقايسه نکنيد !

تمامي روز مردم براي ديدن استاد مي آمدند و مي رفتند . مرد سامورايي بسيار خسته شده بود و احساس بي حوصلگي مي کرد . حدود عصر اتاق خالي شد و سامورايي پرسيد : « آيا حالا جواب مرا مي دهيد ؟ »

ادامه مطلب
ملانصرالدين و گدا

ملانصرالدين و گدا

وزي گدايي از ملانصرالدين کمکي خواست .ملا گفت : « نمي توانم به تو کمکي بکنم زيرا در شأن من نيست مبلغ کم و يا چيز کم ارزشي به کسي بدهم . »
گدا گفت : « مي تواني مبلغ زياد و چيز با ارزشي بدهي .»

ادامه مطلب
سخن آخر

سخن آخر

و هر کس مراد گوينده را معلوم کند بايد که اين دعوي نکند که اين « مقام » وي گشت.و آن که در اين « مقام » باشد او را حاجت به « گفت » زبان نباشد که من در اين مقامم ،اقوال و افعال وي خود گواهي دهد  که وي در اين « مقام » است

ادامه مطلب
روز را با خدا آغاز کنيم

روز را با خدا آغاز کنيم

شايد هر روز با چند نفر ملاقات داشته باشيد ، اما هيچ گاه ملاقات خود با خداوند را فراموش نکنيد ، هر روز دعا کنيد : (خدايا ! مرا راهنمايي کن ، متبرک ساز ، به کار گير ، مرا در اين دنياي رنج و درد ، وسيله اي براي ياري و بهبود ساز .

ادامه مطلب
درسي از استاد

درسي از استاد

هرچه انسان حساس تر بشود ، زندگي برايش ابعاد بزرگتري پيدا  مي کند . زندگي ديگر نه همچون بِرکه ، بلکه اقيانوس است . زندگي ديگر  محدود به خودت ، همسرت و فرزندانت نيست ، محدوديت وجود نخواهد داشت . تمام هستي تبديل به  خانواد? تو مي شود . و تا زماني که اين اتفاق نيفتد ، تو معني زندگي را درک نخواهي کرد .

ادامه مطلب
داستان روز آخر

داستان روز آخر

خداوند به يکي از بندگان خود گفت ک  فقط دو روز از عمر تو باقي مانده است . او بسيار عصباني شد و به در گاه خداوند شکايت کرد و گفت : من با اين دو روز چه کاري مي توانم انجام دهم ؟ به من مهلت بيشتري براي زندگي بدهيد .

ادامه مطلب
خوشبختي چيست ؟

خوشبختي چيست ؟

استاد پاسخ داد : (( نخست (من ) را حذف کن که حکايت از نفس دارد سپس مي خواهم را حذف کن که حکايت از ميل و خواسته دارد اکنون آنچه با تو باقي مي ماند خوشبختي است

ادامه مطلب
خدا با ماست

خدا با ماست

پس ما خودمان بايد کاري انجام دهيم .فراموش مي کنيم که خداوند در وقت مناسب عمل مي کند. اگر «او»عمل نکرده ، بدين معنا ست که هنوز زمان درست آن فرا نرسيده است .در سکوت به درون خود رويد و منتظر «خدا»

ادامه مطلب
چيزي براي ترسيدن وجود ندارد

چيزي براي ترسيدن وجود ندارد

ترس بيش از چند سانتي‌متر عمق ندارد. حالا همه چيز به شما بستگي دارد که به شاخه‌اي بياويزيد و زندگي‌تان را به کابوس تبديل کنيد، يا اينکه مشتاق باشيد شاخه را رها کرده و روي پاي خود بايستيد...

ادامه مطلب
تلاش براي متحول کردن خويش

تلاش براي متحول کردن خويش

مانعي نامرئي براي متحول شدن است .
فقط کافي است که آدمي خود را دريابد،
و نيازي به پيمودن راه طولاني نيست !

ادامه مطلب
ترسوها مي ترسانند

ترسوها مي ترسانند

ابرت هر روز عصر اتوبوس خط سيزده را از ايستگاه نزديک محل کارش به مقصد خانه سوار مي شد . يک روز که خسته از کار روزانه سوار اتوبوس شد ، تصميم گرفت به طبقه دوم اتوبوس برود . جايي که هميشه خلوت بود و او مي توانست آنجا دراز بکشد و استراحت کند . پيرمردي که کنار در اتوبوس نشسته بود . به او گفت : (بالا نرو ، آنجا اصلاً امن نيست

ادامه مطلب
پذيرش خويشتن

پذيرش خويشتن

پادشاهي باغي داشت که خودش گياهان و درختان آن را کاشته بود . روزي او به باغش رفت و ديد گلها ، بوته ها و درختان خشک شده اند . پس در باغ شرقي به قدم زدن کرد تا نجواي آنان را بشنود و علت خشک شدنشان را بداند . درخت بلوط گفت : (( چون نمي توانستم از کاج بلندتر شوم . خشک شدم . ))

ادامه مطلب
بهترين اسب دنيا

بهترين اسب دنيا

خودتان را دوست بداريد ، به خودتان احترام بگذاريد و سعي کنيد شکست بخوريد ، راضي خواهيد بود . با تقليد از ديگري ، حتي اگر پيروز شويد ، در درون خالي و پوشالي خواهيد بود . اگر تقليد کنيد ، تبديل به نسخه کربني مي شويد و به وجود اصيل خويش خيانت کرده ايد و ديگر خودتان نيستيد و دست به خودکشي زده ايد .

ادامه مطلب
افسردگي

افسردگي

مردي به دکتر رابرت شولر ، نويسند? مشهور ،تلفن کرد و گفت : «ديگر تمام شد . من به آخر خط رسيده ام . تمام پولم از دست رفت . همه چيزم را از دست دادم .»
دکتر شولر پرسيد : « آيا هنوز مي تواني ببيني ؟ »

ادامه مطلب
اضطراب و دلواپسي

اضطراب و دلواپسي

داستان دربار? پيرزني است که با اتوبوس سفر مي کرد ، شنيده ام پييرزن بسيار مضطرب بود و دائماً با ترس و لرز ازراننده سؤال مي کرد که اکنون کجا هستيم و رانند? اتوبوس کجا توقف کرده است ؟

ادامه مطلب
من خودم هستم

من خودم هستم

;به جاي اينکه از حرف اين و آن ناراحت شوي ، بايد به درون خودت نظر کني . شناختن خود واقعي آن قدرها ارزان تمام نمي شود . اما مردم همشه به دنبال چيزهاي ارزان و بنجل هستند

ادامه مطلب
ماجرای مسجد بهلول

ماجرای مسجد بهلول

می گویند مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم. گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند " مسجد بهلول "، شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.

ادامه مطلب
داستان اصلی "چرا جام مرا بشکسته لیلی؟"

داستان اصلی "چرا جام مرا بشکسته لیلی؟"

عشق لیلی مجنون زبانزد است. این دو به خاطر داشتن دو قبلیه با تفاوت های فرهنگی و قبیله ای و مالی، اجازه دیدار یکدیگر را نداشتند. روزی لیلی تصمیمی میگیرد. تصمیم میگرد در روز مشخصی در قبلیه خود آش نذری پخته و پخش کند. به همین دلیل در بین افراد قبلیه خود از قبل شروع به گفتن درباره روز موعود می کند. مخصوصاً سعی می کند به افرادی این موضوع را بگوید که حتماً این خبر به گوش مجنون برسد.

ادامه مطلب
یک داستان ترسناک ولی جذاب !!!

یک داستان ترسناک ولی جذاب !!!

این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه.
دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد می شه!

ادامه مطلب
نيروي يک عقيده

نيروي يک عقيده

روزي دختر سياه پوستي در آمريکا به همراه والدين خود با هزار شوق و اميد ، براي ثبت نام در کلاس اول به يکي از مدارس رفت . قانون مدرسه اين گونه بود که از متقاضيان ورود به دبستان آزمون هوش مي گرفتند .

ادامه مطلب
فرمانده خودخواه ،استاد با صلابت

فرمانده خودخواه ،استاد با صلابت

ااستادبا خونسردي پاسخ داد من نيز همان کسي هستم که سينه ام قادر است در يک چشم بر هم زدن توسط شمشير شما سوراخ شود .ژنرال وقتي صلابت استاد را مشاهده کرد ، در برابر او سر تعظيم فرود آورد و از آن شهر بيرون رفت.

ادامه مطلب
شبيه استاد

شبيه استاد

شاگردي بود که  استاد خود را بسيار دوست داشت و کارهاي او را تحسين مي کرد . با خود تصميم گرفت که استاد را الگوي خود قرار دهد . فکر مي کرد با انجام کارهاي او مي تواند علم ودانش او را هم کسب کند .

ادامه مطلب
در جستجوي تفاوت ها

در جستجوي تفاوت ها

روزي نجاري همراه دستيار خود ، در جستجوي مصالح کار به شهري سفر کردند . در طول راه درخت قوي جثه اي ديدند ، به طوري که اگر پنج مرد دست خود رابه يکديگر مي دادند تا آن را در آغوش بگيرند ، نمي توانستند و ارتفاع آن به قدري بلند بود که به ابرها مي رسيد.

ادامه مطلب