نقش سیاسی ـ اجتماعی حُدیث در دوران امام عسکری (ع) و پس از شهادت آن حضرت
حُدیث وصی امام حسن عسکری (ع):
بنابر گزارشهای تاریخی و روایات، امام حسن عسکری (ع) پیش از شهادت، روزی با مادر خویش، حدیث، دربارة وقایع سال 260 ق. و شهادت و مسموم شدنش سخن گفت و او را از اخبار و رویدادهای آن سال آگاه کرد.
سپس مهدی موعود (ع) را به او سپرد تا از سامرا خارج کند و برای سفر حج به مکه برود، پس از آن حدیث و نوادهاش تحت حفاظت احمدبن مطّهر، یار صمیمی و نزدیک امام عسکری (ع) به مکه رفتند.
با توجه به اوضاع سالهای 295-260 ق. بدون شک سفر حجّ این بانو که به امر امام (ع) صورت گرفت تنها یک سفر عبادی و معنوی نبود، بلکه برای حفظ جان ولی خدا، حضرت بقیةاللهالاعظم (ع) از آسیب و خطر دشمنان بود.
پس از برگزاری مناسک حج، حدیث به مدینه عزیمت کرد و آنجا را محلّ اختفای امام دوازادهم (ع) قرار داد.
وی هر روز از اخبار عراق جویا میشد تا اینکه اطلاع یافت فرزندش امام حسن عسکری (ع) در سامّرا از دنیا رفته است. از اینرو از مدینه به سامّرا بازگشت.
همینکه خبر بیماری امام یازدهم (ع) را به معتمد گزارش دادند، طبیب نزد آن حضرت فرستاد و چند تن از معتمدان خود و چند نفر از قضات از جمله حسین بن ابی الشوراب (قاضیالقضا) را به خانة امام روانه نمود و دستور داد پیوسته ملازم وی و مراقب اوضاع داخلی منزل باشند، این وضع ادامه داشت تا اینکه امام (ع) به شهادت رسید. (260 ق) پس از این حادثه، خانه امام عسکری (ع) به دستور خلیفه معتمد بررسی دقیق شد و همه چیز مهر و موم گردید.
پس از آن تلاشهای پیگیرانهای برای یافتن فرزندی از آن حضرت آغاز شد، حتّی کنیزان حضرت نیز تحت نظر قرار گرفتند.
از موارد مهم و مخاطرهآمیز پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) و سالهای آغازین غیبت، حفاظت از جان حضرت مهدی (ع) بود.
امام حسن عسکری (ع) در دوران حیات خود بشارت تولد فرزند مبارک خود مهدی (ع) را از عامه پنهان نگه داشتند و جز چند تن از خواص و ارحام نزدیک، کسی را بر آن آگاه نساختند.
اینچنین بود که هنگام رحلت آن امام همام، جز همان افراد زبده و منتخب که محرم این سرّ الهی بودند، کسی از وجود فرزندی برای حضرت عسکری خبر نداشت.
امّا بلافاصله پس از شهادت آن حضرت، خواصّ اصحاب ایشان به ریاست عثمانبن سعید به جامعة شیعیان اعلام داشتند که امام (ع) فرزندی از خود بر جای نهادهاند که جانشین ایشان و اکنون متصدی مقام رفیع امامت است.
به گفتة عثمانبن سعید، دلیل اخفای آن بزرگوار این بود که در صورت پدیدار شدن، به دست عمال حکومت به شهادت میرسید.
به دلیل وجود حالت تقیه در آن سالها اطلاعات تفضیلی مربوط به آن حضرت تا سالها از عامه مردم مخفی نگه داشته میشد تا آنجا که حتّی در مورد تاریخ ولادت مبارک ایشان، اختلافنظر فراوان به وجود آمد.
مادر بزرگ ایشان، حضرت حدیث به ظاهر اظهار فرمود که ایشان در زمان شهادت بدر، هنوز چشم به جهان نگشوده و در بطن مادر بودهاند.
بنابر روایات و نقلهای تاریخی، امام حسن عسکری (ع) تنها حدیث را وصی خود قرار داد، با آنکه هم فرزند داشت و هم برادرش در قید حیات بود.
شیخ مفید در کتاب «فصولالعشر» پس از نقل ماجرای وصی قرار دادن حدیث از سوی امام (ع) به ذکر دلایل عقلی و نقلی این کار میپردازد و از این حرکت به عنوان یک اقدام سیاسی یاد میکند.
پس از آنکه حدیث از مدینه به سامرا بازگشت، مشاهده نمود که جعفر ـ برادر امام حسن عسکری (ع) ـ به دروغ ادعای ارث امام حسن عسکری (ع) را میکند.
از این رو به عنوان تنها وصی امام حسن عسکری (ع) نزد قاضی وفت و اقامة دعوی نمود در حالی که در این زمان جعفر ادعای جانشینی امام عسکری (ع) را مینمود.
او یکی از فرزندان امام هادی (ع) بود، ولی روشی برخلاف پدران گرامیاش در پیش گرفته بود. گفته شده: مخفی بودن ولادت حضرت مهدی (ع) نیز به این امر کمک کرد.
از این رو، بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) تمام اموال آن حضرت را تصاحب کرد.
وی در اینگونه اعمال خویش از سوی معتمد نیز حمایت میشد.
با مصادرة اموال حضرت امام حسن عسکری (ع) بازماندگان امام در وضعیتی بسیار اسفانگیز قرار گرفتند.
تا جایی که در آن شرایط، خانواده امام (ع) نه مسکن مناسبی داشتند و نه خوراک و پوشاک و نه کسی جرئت میکرد دم از آشنایی با آنها بزند، زیرا اگر چنین میکردند دشمن سرسخت دولت قلمداد میشدند.
طبق روایتی وقتی جعفر با بازماندگان امام حسن عسکری (ع) در باب فوت منازعه میکرد، حضرت مهدی (ع) ناگهان در مقابل عموی خود میایستند و بر وی فریاد میزند: «یا جعفر! مالک تعرض فی حقوقی»؛ جعفر! حق نداری متعرض حقوق و اموال من شوی. سپس از نظرها غایب میشود. جعفر که مات و مبهوت شده بود، هر چه در بین مردم به دنبال آن حضرت میگردد اثری از ایشان به دست نمیآورد.
ادعای جعفر در مورد جانشینی امام حسن عسکری (ع) موجب دو دستگی در بیت جلیل امام نیز شد.
حدیث مادر حضرت عسکری (ع) و حکیمه عمة محترمه ایشان. ـ دختر امام جواد (ع) ـ از وجود و امامت فرزند حضرت عسکری (ع) هواداری مینمودند. شیعیان نیز در این ماجرا دو دسته شدند: یک گروه از جعفر و گروهی دیگر از حدیث مادر حضرت امام عسکری (ع) پشتیبابی میکردند. در بحبوحة این شرایط ادعای وصایت حدیث نزد قاضی اثبات شد و بخشی از اموال آن حضرت به وی داده شد.
لازم به ذکر است که اموال امام، افزون بر خانة آن حضرت شامل موقوفات و صدقات شیعیان نیز بود که باید صرف امور شیعیان میشد و آن حضرت حدیث را لایق این مسئولیت دیده بود.
از دیگر وظایف و مسئولیتهای حدیث پاسخگویی به شبهات و سؤالات شیعیان بود. چنانکه اشاره شد، پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) اوضاع شیعیان چنان بحرانزده بود که به نقل مورّخان و اندیشمندان، در زمان هیچیک از ائمه (ع) چنین وضعیتی پیش نیامده بود.
در این بحران سیاسی و تحیر و سرگشتگی، حدیث مفزع و پناه شیعیان بود، چنانکه طبق روایتی، احمدبن ابراهیم پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) نزد حکیمه، عمة آن حضرت، رفت و از اعتقاد او دربارة امامت پس از امام حسن عسکری (ع) پرسید.
حکیمه پاسخ گفت که به حجّتبن الحسن (ع) اقتدا میکند، وی از محل و شخصیت امام زمان (ع) پرسید و سپس اظهار داشت، پس از شیعه به چه کسی پناه ببرد؟ حکیمه پاسخ داد: «به جدّه، مادر ابومحمّد»، او گفت: آیا من به کسی اقتدا کنم که یک زن را وصی خود قرار داده است؟ حکیمه با درایت و درک وسیع خود پاسخ داد: «به امام حسین (ع) اقتدا کن که خواهرش زینب را وصی خویش قرار داد».
این روایت از موقعیت و مقام والای حدیث حکایت میکند.
اینکه یک زن در بحران سیاسی و تحیر و سرگشتگی، پناه شیعیان باشد و رهبر جامعه او را وصی خود در امور مهم اقتصادی و دینی خویش قرار دهد، روشن است که از مقام والایی برخوردار بوده و نقش اجتماعی ـ سیاسی مهمی بر عهده داشته است.
زیرا تا وقتی ظرفیت و تواناییهای افراد آزموده نشود هرگز از سوی اولیای دین، مسئولیتها و منصبهای کلیدی به آنان واگذار نخواهد شد.
این مسئولیت نشانة ظرفیت و توانایی بالای او بود که از سوی امام عسکری و امام عصر (ع) به عنوان وصی و پناه شیعه معرفی شد و به خوبی از عهدة این مهم برآمد.
این بانوی بزرگوار پس از شهادت حضرت عسکری (ع) مدتی در قید حیات بود، پس از آن در سامرا وفات یافت.
هنگامی که میخواستند او را طبق وصیت وی در کنار فرزند و همسرش در سامّرا به خاک بسپارند، جعفر مانع شد و اظهار داشت این خانه از من است و من نمیگذارم.
وی حتّی رعایت ادب و احترام حدیث را نیز نکرد. در اینجا، امام مهدی (ع) در مقابل عموی خود ظاهر شد و روبهرویش ایستاد و به صورت استفهام انکاری فرمود: «ادارک هی؟؛ این خانه از توست؟» او فوراً از نظر پنهان شد و دیگر جعفر او را ندید.
به این ترتیب، امام زمان (ع) از حق جدّهاش دفاع نمود و سپس ازنظرها غایب گردید.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید