از آنجاییکه شمار دانشمندان زن در تاریخ نظام آموزش اسلامی در مقایسه با مردها کمتر است، بعضیهاپنداشتهاند در اسلام محدودیتی درباره تحصیل زنان و دختران وجود دارد. زنان دانشمندی که کم و بیشنامشان در تاریخ برده شده به طور غیر رسمی تحصیل کردهاند و شیوه آموزشی اسلام ویژه مردان است.
برای رفع این پندار طرح دو سؤال و پاسخ به آنها ضرورت دارد:
1 - آیا در اسلام تحصیل علم و دانش تنها به مردان اختصاص دارد و یا شامل زنان هم میشود؟
2 - آیا آموزش در میان زنان و دختران مسلمان در طول تاریخ - به ویژه در صدر اسلام- یک شیوه رایجبودهاست؟
زن و تحصیل علم
اسلام مرد و زن را در تدبیر شؤون زندگی به وسیله اراده و کار، مساوی میداند از اینرو هر دو در تحصیلاحتیاجات زندگی و آنچه مایه قوام حیات انسانی استیکسان میباشند.
زن میتواند همانند مرد مستقلاً کارکند و مالک نتیجه کار و کوشش خود شود.
در صدور فرمان الهی فرقی بین زن و مرد نیست مگر در احکامی کهویژه یکی از ایشان است.
تحصیل علم و کسب دانش نیز از احکامی است که زن و مرد در آن مشترک میباشند و هرگز دین اسلام جنس راسد راه دانش اندوزی نمیداند.
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان، پس از نقل سرگذشت تاسفبار زن درطول تاریخ میگوید:
زن در تمام احکام عبادی و حقوق اجتماعی با مرد شریک است و در هر امری که مرداستقلال دارد، مانند: ارث، کسب، معامله، تعلیم و تربیت و دفاع از حقوق و غیره زن هممستقل است، مگر در مواردی که با مقتضای طبیعتش مخالف باشد.(1)
بررسی آیات و روایات
تمام آیات و روایاتی که درباره تحصیل علم و دانش وارد شده، همانند «یاایهاالناس» و «یاایهاالذین آمنوا» عمومی است.
و شامل زنها هم میشود.
اسلام «علم» را نور و «جهل» را ظلمت وعلم را بینایی و جهل را کوری میداند.
در قرآن آمده است:
«قل هل یستوی الاعمی والبصیر ام هل تستوی الظلمات والنور... (2) »;
بگو آیا چشم نابینای جاهل و دیده بینای عالم یکسان است؟
آیا ظلمات و تاریکی جهالتبانور علم و معرفت مساوی است؟
در آیه دیگر آمده است:
«هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب» (3)
آیا آنان که به سلاح علم مجهزند با آنان که با جهل و نادانی دستبه گریبانند، با هم برابرند؟فقط اندیشمندان تفاوت این دو گروه را درک میکنند و امتیاز آنان را باز مییابند.
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نیز فرمودهاند:
«طلبالعلم فریضة علی کل مسلم»
وقتی علم در دیدگاه اسلام نور و بینایی است دستیابی به آن بر هر مسلمانی فرض است.
آیامیتوان گفت که از نظر اسلام تنها بر مردها لازم شده که از ظلمتخارج شوند و به روشناییبرسند، اما زنان چنین وظیفهای ندارند و باید همچنان در ظلمت جهل و نادانی باقی بمانند؟!
آیه دیگری درباره پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله میفرماید:
«یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة... (4) »
پیامبر آمده است که آیات قرآن را بر مردم بخواند و روح آنها را تزکیه کند و به آنها کتابو حکمتبیاموزد.
در آیه «تزکیه» و «تعلیم» با هم ذکر شده و به صیغه مذکر آمده است.
آیا میشود یزکیهم ویعلمهم را منحصر به مردان دانست؟!
فقها میگویند بعضی عمومات و کلیات از «تخصیص» ابا دارد و لحن و بیان به گونهای است کهقابل تخصیص نیست و مطلب آنچنان است که برای عقل قابل تبعیض نمیباشد.
مثلاً درباره علمو تقوی آمده است:
آیا کسانیکه دانا و عالم هستند با کسانیکه نادان و جاهلند، مساوی هستنددرباره «تقوا» هم گفته شده:
«ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فیالارض ام نجعل المتقین کالفجار (5) ».
آیا آنهاییکه ایمان دارند و عمل صالح انجام دادهاند، آنها را مانند فساد انگیزها قرارمیدهیم و آیا پرهیزگاران و فاسقان را مانند هم قرار میدهیم؟
و باز فرموده:
«ان اکرمکم عندالله اتقاکم (6) ».
در همه این موارد صیغهها مذکر است.
آیا میتوان ادعا کرد، آنچه درباره «تقوا» گفته شدهاختصاص به مردها دارد و شامل زنان نیست؟
در این صورت زنها باید از کلیه احکام و فرایضمعاف باشند.
همچنین آیا میتوان گفت فرموده پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم» چون«مسلم» مذکر است تعبیر «کل مسلم» شامل زنان نمیشود؟ هرگز.
زیرااولا در بعضی نقلهایی که در کتب شیعه وارد شده کلمه «مسلمه» نیز قید شده است:
«طلبالعلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» (7)
تحصیل علم برای تمام مردان و زنان مسلمان واجب است.
ثانیاً: این تعبیرات اطلاق دارد و مقید به رجولیت نیست و اختصاص از آن فهمیده نمیشود.
«مسلم» یعنی: مسلمان، چه مرد باشد چه زن.
علاوه بر آن در همه نمونههایی که شبیه این تعبیرهست، همینطور عمومیت دارد.
مثلاً در حدیث:
«المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»مسلمان آن است که سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
بدیهی است که مقصود روایت این نیست که فقط مرد مسلمان اینطور باشد.
همچنین در روایت «المسلم آخ المسلم»نمیتوان گفت: چون نفرموده: «المسلمة آخت المسلمة» پس دستور مخصوص مردها است.
گرچه کلمه «مسلم» دو مفهوم دارد: یکی مسلمان بودن و دیگری مرد بودن اما بر همگان روشناست که در این موارد جنسیت مورد نظر نیست و در معنا دخالت ندارد. (8)
تنها در مجموع روایات کتب حدیثی دو روایت (9) آمده که از آموزش کتابت و سوره یوسف نهیکرده است. این دو روایت اولاً: از حیثسند دارای اتقان نیستند و ثانیاً: جنبه ارشادی و اخلاقیدارند.
علاوه بر آن در هر دو روایتبه آموزش سوره «نور» سفارش شده است که خود گواه تاکید برآموختن است.
استاد شهید مطهری نیز درباره آموزش زنان میفرمایند: «خداوند فکر و استعداد درس خواندنرا و میل و شوق به آن را همانطور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزی جزجلوی استعداد خدا دادی را گرفتن نیست».
آموزش زن در عصر پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله جهاد مقدس پیکار با بیسوادی را از خانه خود آغاز کرده بود.
بلاذری با سندروایت میکند که هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با سواد بودند.
وی پس از شمردناسامی آنها، از یک زن قرشی نام برده که در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن و نوشتنمیدانست.
نام او «شفا» و دختر عبدالله بن عبد شمس بود.
این زن مسلمان شده بود. و از مهاجراناولیه و از زنان فاضله به شمار میرود (10).
بلاذری میگوید:
این زن همان است که به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله به حفصه همسر پیامبر کتابتآموخت (11).
بلاذری آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام میبرد که در دوره اسلام، هم میخواندند و هممینوشتند و یا تنها میخواندند.
او نام «حفصه» دختر عمر، «امکلثوم» دختر عقبة بن ابی معیط«عایشه» دختر سعد، «کریمه» دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا» دختر عبدالله بن عدویه رامینگارد.
شفا به حفصه درس میداد و پیامبر از او خواست تا به حفصه پس از زناشویی با پیامبرهمچنان درس بدهد.
پس حفصه، خواندن و نوشتن میدانسته است و نام او را جزء دارندگانمصاحف ضبط کردهاند (12).
از این جریان معلوم میشود که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله برای زنان خود معلم زن انتخاب کرده بودند اینعمل پیامبر برای آموختن به دختران و زنان الگو و نمونهای شد و دیری نپایید که در مدینه افراد باسواد رو به
فزونی نهادند و آمار باسوادها بهطور چشمگیری بالا رفت، در میان زنان و دخترانکسانی پیدا شدند که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند.
تعلیمات دینی پیامبرصلی الله علیه وآله برای زنان پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله بخشی از اوقات خود را به آموزش زنان در مسائل دینی اختصاص داده بود.بخاری به سند خود روایت کرده است که زنان به پیامبر گفتند:
مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشی گرفتهاند.
پس خود، روزی را بهما اختصاص بده.
آن حضرت قبول کرد و روزی را به ایشان اختصاص داد و در آن روز به وعظ و ارشاد زنانپرداخت (13) و مرتب آنان را برای آموختن و دلگرم ساختن دیدار میکرد.
دختر پیامبر اکرم و همسران او در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت مرجع در مسایلدینی و فقهی بودند و «خانه هریک از ایشان به منزله مدرسهای بود که طالبان دانش و حدیث در آناجتماع میکردند و به فراگرفتن احکام شریعت و انواع دانش و حکمتسرگرم میشدند.
بین مردمو همسران پیامبر نیز پردهای آویخته بود تا کسی نتواند ایشان را ببیند». (14)
بزرگان صحابه بسیاری مسائل دقیق و مهم را از زنان پیامبر میپرسیدند.(15)
با این ترتیب زن درروزگار پیامبر و صدر اسلام یکی از مصادر دانش و مورد تأیید دین و پذیرش جامعه بود (16)
رفتن زنانبه مساجد برای ادای نماز در آن زمان کاری عادی و معمول بود و این رفت و آمد فرصت مناسبیبود تا در مجالس علمی که از سوی بزرگان صحابه در مساجد برپا میشد حضور یابند.
داستان آنزن که پیشنهاد عمر را درباره پایین آوردن میزان مهریهها رد کرد و عمر پس از شنیدن دلیل وی،رجوع به حق کرد، مشهور است و این خود دلیلی استبر اینکه آزادی اندیشه برای مردها و زنهایکسان بوده است.(17)
زنان معلم و محدث
برخی از زنان در تعلیم مردم به همسران پیامبر اقتدا میکردند.
بنا به گفته ابن خلکان مادر حسنبصری که در سده اول هجری زندگی میکرده برای زنان داستانهای دینی تعریف میکرد و باسخنان پندآمیز آنان را موعظه و ارشاد میکرد و این در زمانی بود که پسرش حسن به نقلداستانهای دینی و تشکیل مجالس درس برای مردها میپرداخت (18) .
مساجد، مراکز تعلیمات عمومی بود که زنان نیز میتوانستند به آن رفت و آمد کنند و درمجالس علمی آن حضور یابند.
زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودندبلکه این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر
دانش بین زنان و مردان بپردازند و در بین آنان معلمانو استادانی در بخشهای مختلف علوم اسلامی وجود داشت، به ویژه در زمینه علم حدیث کهزنان میتوانستند در آن رشته به درجه استادی نائل شوند و در اینباره با محدثان و حافظان بزرگبه قابتبرخیزند و نمونه بارزی در امانت و عدالتباشند.
کار زنان محدث به جایی رسید کهعلما و ناقدان حدیث اعتبار و اعتماد کاملی برای آنان قائل شدند که بسیاری از بزرگان از بیندانشمندان مشهور اسلام نتوانستند به این مرتبه از اعتماد نائل شوند.
ذهبی در کتاب میزانالاعتدال فینقدالرجال که آن را به نقد راویان حدیث و میزان صداقت و جایگاهعلمی ایشان اختصاص داده، در باب زنان محدث میگوید:
من از بین زنان محدث کسی را نمیشناسم که در این زمینه متهم و متروکشده باشد. (19)
استادان زن غالباً در مساجد و یا اماکن عمومی به تدریس و بیان حدیث میپرداختند و شنیدنحدیث و مسائل علمی در محضر زنان در خانهها و با اجازه از همسران ایشان صورت میگرفت (20) .
ابن حجر عسقلانی در کتاب خود الاصابه از تعداد 1552 نفر (21) ابن اثیر در کتاب «اسدالغابة» بیشهزار از نفر از زنان صحابه رسول خدا نام میبرند، که مصادر فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ و سیرهبودهاند (22) و هر کدام مانند مردها به علوم مختلف وارد بودهاند.
مشهورترین دانشمندان زن از صحابه
ام سلمه
او دارای منزلتی والا در علم و روایتحدیث میباشد و پس از خدیجه فاضلترین وپرهیزگارترین زنان پیغمبرصلی الله علیه وآله و داناترین آنها به کتاب و سنت است.
تا جایی که عایشه به او گفتهاست:
تو نخستین بانوی مهاجر از زنان رسول خداصلی الله علیه وآله میباشی و تو بزرگ مادرانمؤمنان هستی و جبرئیل بیشتر در خانه تو میبود. (23)
ام سلمه از فقهای زنان صحابه بهشمار میرفت (24) درباره علم و اجتهاد او کافی است که بگوییمجابربن عبدالله انصاری صحابی بزرگوار با همه شکوهی که در میان صحابه داشتبه او مراجعهمیکرد و به فتوای او عمل مینمود. (25)
احادیثی که امسلمه از پیغمبر روایت کرده است، بالغ بر 378 حدیث میباشد (26) و روایات او درفضیلت علیعلیه السلام معروف است (27) و اشعاری که مورخان از این بانوی گرانقدر ذکر کردهاند دربارهولایت اهل بیتعلیهما السلام میباشد. (28)
ام اسلم
او از زنان صحابه بوده و زمان امام سجاد علیه السلام و فیض حضور آن حضرت را نیز درک کرده بود.
ایشان کتب بسیاری خوانده و به همین جهتبه «قاریةالکتب» موصوف بوده همچنین به جهتروایت قضیه سنگ ریزه (29) به «صاحبةالحصاة» نیز معروف شد.
و به مدلول همین روایتبسیار باجلالت و مورد توجه خاندان عصمتبوده است. (30)
ام جمیل
فاطمه دختر مجلل بن عبدالله بن قیس، از فضلا و ادبای زنان و از سابقین به دین مقدس اسلامبود. او با حاطب بن حارث بن مغیره ازدواج کرد و دو پسر بهنامهای محمد و حارث از ویبهوجود آمد.
ایشان با شوهرش به حبشه رفته و بعد از مرگ شوهر با پسرهایش به مدینه برگشتهاست.
او برای بهبودی پسرش محمد که به آتش سوخته بود، شرفیاب حضور مبارک پیامبرصلی الله علیه وآلهگردید و تقاضای دعای خیر کرد و در اثر دعای آن حضرت پسرش شفا یافت.(31)
ام رعله قشیریه
وی از زنان صحابه و عالم و شاعر و بسیار فصیح بود و از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله روایت نقل کرده است.
روزی به خدمت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد:
السلام علیک یا رسولالله و رحمةالله و برکاته انا ذوات الخدور و محل ازرالبعول و مربیات الاولاد و ممهدات المهاد و لاحظ لنا فی الجیش الاعظم فعلمناشیئا یقربنا الی الله عزوجل.
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در جواب او فرمود:
اگر شما زنان از ذکر خدا غافل نباشید و چشم خود را از نامحرم ببندید و به گونهای صحبتنکنید که مرد اجنبی بشنود، شما مأجور و مثاب خواهید بود.(32)
ام رعله بعد از رحلت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، حسنینعلیهما السلام «در برگرفته و کوچههای مدینه را گردیده واشک میریخته است و چون به در خانه فاطمهعلیها السلام رسید این بیت را انشا کرد:
یادار فاطمه المعمحور ساحتها هیجت لی حزنا حییت من دار (33)
نسیبه بنت الحارث ام عطیه
ایشان از زنان فاضله صحابه پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله شمرده میشد که در بیعت رضوان و جنگهایپیامبرصلی الله علیه وآله شرکت داشته و مجروحین را مداوا میکرد.
جمعی از صحابه و علمای تابعین در بصره«غسل میت» را از او گرفتند و از پیامبر اکرم روایت نقل کرده است.(34)
معاذه غفاریه
از زنان فاضل و عالم عصر خود و انیس رسول خدا در سفرها بود.
وی میگوید:
من با رسول خدا انس بسیاری داشتم -یعنی به خانهاش رفت و آمد میکردم- چون در سفرهابرای مداوای زخمیان و پرستاری بیماران با وی میرفتم.
روزی داخل خانه عایشه شدم، دیدمعلیعلیه السلام بیرون میآید و رسول خدا در غیاب علیعلیه السلام به عایشه میگوید:
«ان هذا احب الرجال الی و اکرمهم علی فاعرفی له حقه و اکرمی مثواه».
این مرد، محبوبترین و گرامیترین مردان است نزد من.
حق او را بشناس و احترامش راداشته باش. (35)
ام حکیم بیضا، دختر عبدالمطلب و عمه رسول اکرمصلی الله علیه وآلهاو از زنان فاضله و خردمند بنی هاشم و ادیب و فصیح و بلیغ بود و به هر یک از «بیضا» و«قبةالدیباج» موصوف و ملقب و در نظم شعر نیز طبعی وقاد داشته است، حسبالامر پدر در حالحیاتش مرثیهای برای او گفته که از ابیات آن است:
الا یا عین جودی و استهلی و بکی ذا الندی والمکرمات الا یا عین و یحک اسعدینی بدمع من دموعهاطلات (36)
ام الدرداء
خیره دختر ابو حدرد اسلمیه و زن ابوالدرداء عامربن حارث از فضلا و محدثین زنان صحابیبوده که احادیثبسیاری از رسول اکرمصلی الله علیه وآله و شوهرش استماع و روایت کرده است. (37)
امالدرداء هجیمه دختر حبی زن دیگر ابوالدرداء او نیز محدث و عالم و زاهد بوده از سلمان و شوهر خود روایت میکرد.
پیوسته به نماز وعبادت اشتغال داشت و دوستدار مجالس علما بود.
شش ماه در بیتالمقدس و شش ماه دردمشق اقامت میکرد (38) .
اسماء بنت عمیس
خواهر میمونه همسر رسولخداصلی الله علیه وآله:
او از زنان فاضل و بزرگوار روزگار خویش و از اولین گروندگان به اسلام بود که همراه همسرشجعفر طیار، برای پیشبرد اسلام به حبشه مهاجرت کرد و در سال فتح خیبر در سال هشتم به مدینهبازگشت او پس از شهادت جعفر، در سال هشتم با ابوبکر ازدواج کرد.
اسما، این صحابی جلیلالقدر و راوی موثق رسول خداصلی الله علیه وآله مادر محمدبن ابیبکر است کهدرباره او گفتهاند: نجابت محمدبن ابیبکر از جانب مادرش بود. (39)
اسما از شهود و از تکذیب کنندگان حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لانورث، ما ترکناهصدقة» (40) و از راویان معروف حدیث «ردالشمس» برای علیعلیه السلام در زمان پیامبر است. (41)
اسما ازراویان حدیث غدیر است.
قریب سی تن از بزرگان حدیثشیعه و سنی از اسما روایت نقل کرده واو را توثیق کردهاند (42) .
شیخ صدوق نیز در «فقیه» از ایشان روایاتی نقل کرده است.
در کتب رواییتعداد روایاتی که از ایشان نقل شده به شصت عدد میرسد.
اروی دختر حارث بن عبدالمطلب
صحابی رسول اکرمصلی الله علیه وآله و از بانوان فصیح و بلیغ بود.
وی در برابر معاویه، ناحق بودن خلافت اوو اسلام نیاوردن او را (تا فتح مکه) به رخش کشید و از امانتداری علیعلیه السلام و عمل آن حضرت بهاحکام الهی سخن گفت و عمر و بن عاص و سعید بن عاص و مروان را مفتضح ساخت و شعریدر فضایل امیرالمؤمنین سرود و صفات آن حضرت را برشمرد. (43)
ام سنان
او دختر جشمه یا خیثمة و از شعرا و فضلای عرب و موصوف به حسن ادب است و در نظم ونثر مهارت داشت.
لطافت معانی را با فصاحت الفاظ توام میداشت، اشعار او، که در مدح اهلبیت طهارتعلیهما السلام سروده و قبیله خود «بنی مذحج» را به نصرت و یاری ایشان ترغیب نموده برهانقاطع این مدعا است.(44)
اینها نمونههایی بودند از زنان صحابه که در زمان پیامبر اکرم به فضل و دانش معروف بودند.
طبق گزارشهای مورخان بسیاری از زنان در عصر پیامبر در کهولتسواد آموختند. (45)
اسلام برای پیکار با جهل و بیسوادی، روزنهای تازه و وسیع به سوی افقهای بیکران دانایی وآگاهی گشود و زنجیر از پای درک و شوق انسانها برگرفت.
دانستن و علم آموختن برای همگاننهتنها آزاد که یک «فریضه» شد.
به برکت تعالیم اسلام و دستور پیامبر خیراندیش اسلام بود که زنان همدوش مردان بهدانشآموزی روی آوردند.
اینکار، با توجه به شرایط دشوار و ناسازگاری که آن زمان فراروی زنانقرار داشتبه راستی یک انقلاب بود، روش
نوین پیامبرصلی الله علیه وآله در آموزش زنان و یکسان شمردن آنانبا مردان یک انقلاب عظیم فرهنگی بود که جهان اسلام را فرا گرفت و فضا را عطرآگین ساخت. (46)
آموزش زنان در دولت علوی
در دولت علوی نیز مبارزه با جهل و بیسوادی در اولویتبود.
اصرار امام به این بود که جهل راریشهکن کند و علم را بهجای آن در مغزها جایگزین سازد.
جهان اسلام همه آشیان علم گردد وگرنه دست کم مراکز حکومت اسلامی کانون علم باشد.
و درس نخوانده و تحصیل نکرده شاغلشغلی در دولت نباشد.
امام علیعلیه السلام در خطبهای که ذکری از آل محمدصلی الله علیه وآله و آشیانه آنها میکندمیفرماید:
«فانهم عیش العلم و موت الجهل. همالذین یخبرکم حکمهم عن علمهم و صمتهم عنمنطقهم...» (47)
آنان حیات علم و مرگ جهلاند، آنان که حکمشان شما را از علمشان و خاموشیشان ازگفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه میسازد.
بر اهل دقت فرق عبارت «عیش علم» با تعبیرات دیگر مثل عالماند و ذوعلماند، پوشیدهنیست.
کسی «عیش علم» خواهد بود که تمام زندگیش مصروف علم شود و وسایل تحصیل علم رافراهم کند، اهل علم را تشویق کند و آنها را بزرگ شمارد و راه به کوی علم برای همه باز کند.
از این رو دربار کوفه در عهد امامعلیه السلام غلغلهای از علم و تعلم بوده و شعاع علمش تا امروزمیتابد.
چه نشانی بهتر از «نهجالبلاغه» که جمعآوری اندکی از بسیار کوفه است و تاکنون مانده و هنوزستارهوار میدرخشد و بر همه تفوق دارد.
بهطور کلی، این خاندان معدن علم و معارف و گنجینه حکمتبودهاند وابستگان به این بیتنیز عمدتاً همه از فضل و کمال آنان بهرهمند بوده و همسران و دختران این خاندان عالمترین وفاضلترین زنان زمان خود بودهاند که چند نمونه از آنان را در زیر میآوریم:
ام کلثوم
او که دختر امیرالمؤمنینعلیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است در سال ششم هجری بهدنیا آمد و در سال54 هجری در حال حیات برادرانش امام حسن و امام حسینعلیهما السلام در مدینه رحلت فرمود.
صاحبانکتب انساب و سیره، او را زینب صغری، امکلثوم کبری و رقیه نامیدهاند. (48)
امکلثوم را در زمره اصحاب رسول خدا نیز ذکر کردهاند. (49)
لیکن ابن سعد او را از جمله کسانی نامبرده که از غیر رسول خداصلی الله علیه وآله روایت کردهاند. (50)
مرحوم مامقانی درباره او مینویسد:
«زنی جلیلالقدر زیرک و بلیغ بود و من او را از ثقات میدانم» (51)
زینب کبری
دختر امیرالمؤمنینعلیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است و یکی دیگر از راویان حدیث از امیر مؤمناناست که در زمان حیات پیامبر اکرم به دنیا آمد و به سال 61 یا 62 بدرود حیات گفت، از ایشان بهصدیقه صغری، عقیله بنیهاشم، عالمه غیر معلمه و غیر مفهمه یاد شده است این بانوی بزرگواردر فصاحت و بلاغت، زهد و تقوا، عبادت و تهجد همانند پدر و مادر گرامیاش بود.
هر گاه لب بهسخن میگشود چنان بود که گویا علیعلیه السلام سخن میگفت.
مرتبه عقل و دانش و عفت و عصمت آنحضرت بر همگان مشهود است.
سخنان زینب کبری پس از شهادت برادرش و خطبههای او دربازار کوفه و مجلس یزید همگان را به حیرت واداشت.
امام سجادعلیه السلام خطاب به ایشان فرمود:
«انتبحمدالله عالمة غیر معلمه و فهمة غیر مفهمه» (52)
امام سجادعلیه السلام و جابربن عبدالله انصاری، فاطمه بنتالحسین، محمدبن عمرو، عطاءبن سائبو عباد عامری از زینب کبری روایت نقل کردهاند و آن حضرت از مادرش و پدرش و اسماء بنتعمیس وام ایمن روایت کرده است. (53)
مؤلف کتاب «خصایص زینبیه» مینویسد:
حضرت زینب مجلس تعلیم و تدریس داشته و در زمان اقامت پدرش در کوفه برای زنان تفسیرقرآن میگفت، یک روز در تفسیر «کهیعص» صحبت میکرد که پدرش وارد شد و فرمود میشنیدمبرای زنان تفسیر «کهیعص» میگویی، عرض کرد بلی فرمود:
نور دیده من این رمزی استبرای مصیبتی که بر عترت رسول خدا وارد میشود.
عرض کرد آن مصیبت چگونه است، امامعلیه السلام شرح داد و زینب کبری سخت گریست. (54)
خطبههای ایشان قطرهای از دریای بیکران علوم و معارف اهل بیتعلیهما السلام است.
فاطمه بنت علیعلیه السلام او که مادرش زن دیگری غیر حضرت فاطمهعلیها السلام بود، یکی دیگر از راویان امیرالمؤمنین استکه طبق گفته مورخان در سال 117 هجری دنیا را وداع کرد. (55)
وی از بزرگانی چون حضرت علیعلیه السلامو اسماء بنت عمیس و محمدبن حنفیه و... روایت کرده و جمعی از بزرگان حدیث چون: حارثبن کعب کوفی، رزین بیاع الانماط ابوبصیر و... از او حدیث نقل کردهاند. (56)
از ایشان به عنوان «عالمه» و «محدثه» و «مجاهده» یاد شده است.
به گفته مرحوم کلینی در«کافی» امام حسینعلیه السلام کتابی نزد ایشان به امانت گذاردند تا آن را به امام سجادعلیه السلام بسپارند. (57)
ازایشان خطبهای فصیح و بلیغ که آن را در کوفه در مجلس ابنزیاد ایراد فرمود به یادگار مانده است.
ادامه دارد...
پی نوشت:
1) تفسیر المیزان، ج2، ص 284، ترجمه ج2، ص 383.
2) رعد (13): 16.
3) زمر (39): 9 .
4) جمعه (62): 2.
5) ص (38): 28 .
6) حجرات (49): 13.
7) بحارالانوار، ج1، ص 172.
8) مقایسه شود با مقاله استاد شهید مطهری در کتاب «گفتار ما» سال دوم صص 122- 136.
9) وسایلالشیعه، ج14، صص 127-126.
10) الاصابه، کتاب النساءات، ص 619 و تهذیب التهذیب، ج12، ص 428 و طبقات
ابن سعد، ج8، ص 196.
11) فتوحالبلدان بلاذری، صص 459-458، طبع مصر.
12) تاریخ قرآن، دکتر رامیار، ص 385.
13) صحیح بخاری، ج1، ص 30، کتابالعلم.
14) فیمیدانالاجتهاد صعیدی، صص 35-34 .
15) سعیدافغانی، الاسلاموالمراة، ص 102.
16) فیمیدانالاجتهاد، ص 39 .
17) تاریخ دانشگاههای اسلامی، ترجمه: دکتر نورالله کسائی، ص 366.
18) وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 1، ص 160.
19) میزان الاعتدال ذهبی، ج3، ص 395.
20) تاریخ دانشگاههای اسلامی; ترجمه: کسائی ص 369.
21) الاصابة فیتمییزالصحابة ابن حجر عسقلانی، ج5، صص 219-483 .
22) اسدالغابة ابن اثیر، ج5، ص 389 تا آخر.
23) ام سلمه، زکی بیضون، ص 132.
24) مرآةالجنان ذهبی، ج1، ص 37.
25) ام سلمه، دخیل، ج ، ص 28.
26) الاعلام، زرکلی، ج9، ص 104.
27) المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 130 .
28) المناقب، ج3، ص 130 .
29) مدینةالمعاجز بحرانی.
30) اعیانالشیعه، ج13، ص 464 .
31) الدرالمنثور، ص 366، به نقل از ریحانةالادب، ج8، ص 295.
32) اسدالغابة، ج5، ص 584.
33) ریحانةالادب، ج8، ص 305.
34) اسدالغابة، ج5، ص 554; اعلام النساء، ج5، ص 171.
35) اسدالغابة، ج5: ص547 و ابنحجرالاصابه، ج8، ص183 و
الریاضالنضرة، ج2، ص161 و اعلامالنساء، ج5، ص61.
36) تذکرةالخواتین، ص 36 و الدرالمنثور، ص 55.
37) تذکرةالخواتین، ص 40 و الدرالمنثور، ص 539، و ریحانةالادب، ج8، 304.
38) همان مدارک.
39) معجم رجال الحدیث، آیةالله خویی، ج 14، ص 230 .
40) شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج19، ص 2.
41) المعجم الکبیر، طبرانی، ج24، ص 149، طبع قاهره.
42) تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی ج12، ص 389. - الطبقات الکبری ص 280.
43) العقدالفرید، ج1، ص 58 - 357 و الدرالمنثور فی طبقات ربات الخدور،
زینب فواز العاملی ص 25 و بلاغات النساء، ابن طیفور، ص43.
44) اعیانالشیعه، ج13، ص 491 و الدرالمنثور، ص 60 و ریحانةالادب، ج8، ص 308.
45) به نقل از کتاب نهاد آموزش اسلامی، ص 47.
46) برای آگاهی بیشتردر زمینه آموزش زنان در اسلام مراجعه شود به کتاب
تاریخ آموزش در اسلام ترجمه محمدحسین ساکت،صص 277-260.
47) نهجالبلاغه، خطبه 147.
48) شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج2، ص 475، چاپ دوم بیروت و ارشاد شیخمفید، ص 186، بیروت الاعلمی.
49) الاستیعاب، ص 1954 و اسدالغابة، ج5، ص 614 و الاصابه، ج4، ص 468.
50) الطبقات الکبری، ص 463.
51) تنقیحالمقال، ص 73.
52) ریاحینالشریعه، ج3، صص134-133.
53) محدثات شیعه، ص 189.
54) خصایص زینبیه، فاضل جزایری، به نقل مرحوم عمادزاده، و
فاطمةالزهراعلیها السلام، ص 530.
55) ارشاد، ص 186 و الطبقات الکبری، ص 465 و اعلامالنساء، ج4، ص 81 و تهذیبالتهذیب، ج12، ص 443.
56) الطبقات الکبری، ص 466.
57) بنا به نقل مقاله «زن، روایت و فقاهت» از خانم سبحانی.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید