ازدواج دو ستاره
بزرگان قريش به خواستگاري دختر رسول خدا(ص) آمدند، اما حضرت (ص) به تمامي آنها پاسخ منفي داد. انصار مدينه به علي (ع) گفتند: «گويي فاطمه (س) تنها براي توست.» حيدر كرار با چهره اي شرمگين به ديدار رسول خدا (ص) رفت و عرض كرد: «يا رسول الله (ص) آمده ام، تا از فاطمه (س) سخن بگويم.» حضرت با لبخند به پسر عموي خود فرمودند: «مرحبا و اهلاً » آن روز خاتم الانبياء(ص) پيشنهاد علي (ع) را با فاطمه (س) در ميان نهاد. زهرا(س) با سكوت رضايت خويش را اعلام كرد. «جبرئيل» و يا «مرصائيلم» نيز فرمان خدا را مبني بر ازدواج اين دو عزيزالله به پيامبر (ص) ابلاغ نمود. حضرت (ص) ، فاطمه(س) را در اول ذي الحجه و يا به روايتي در ماه صفر در ميان مردم مدينه به مهر چهارصد مثقال نقره معادل پانصد درهم به عقد علي مرتضي (ع) در آوردند. زماني كه اميرالمؤمنين(ع) به مسجد آمد، پيامبر (ص) فرمودند: حق تعالي امر نمود كه فاطمه (س) را براي تو تزويج كنم، آيا به اين مهر راضي هستي؟ اميرمؤمنان(ع) سجده شكر به جاي آورد، و رضايت خويش را اظهار داشت. سپس علي(ع) زره اش را فروخت، تا جهيزيه اي براي همسر آينده خويش تهيه نمايد . خانه علي(ع) به جهيزيه ساده زهرا(س) زينت يافت. اشك از ديدگان مبارك رسول الله (ص) جاري شد : خداوندا اين زندگي را براي كساني كه بيشتر ظرفهايشان گلي است، مبارك گردان. سپس علي بن ابي طالب همسر خويش را در بيست و يكم ماه محرم و يا به روايتي در روز ششم ذي الحجه با جشن و سرور به منزل خود برد، در آن شب رسول خدا(ص) دستانش را به آسمان بلند كرد و فرمود:« خداوندا اين دو در نزد من محبوب ترينند. پس تو نيز آنان را دوست بدار و در نسل آنها بركت قرار ده و از جانب خود نگهباناني بر آنان بگمار. من آن دو و خاندان آنان را از شر شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مي دهم. آفرين بر دو دريايي كه با هم در آميختند و به دو ستاره اي كه با يكديگر قرين شدند.
منبع:رجوع به فهرست منابع
سنگ صبور
پيامبر(ص) و زهرا(س) عصاره عشق و درد بودند، كه چون دو گوهر در آسمان درخشيدند، اما رسول الله(ص) پس از حجه الوداع عزم سفر داشت فاطمه مي دانست كه براي هميشه از نگاه مهربان پدر محروم خواهد شد. بعض گلويش را فشرد. محمد بن عبدالله(ص) به دخترش فرمود: دختركم بعد از من به تو ستم خواهد شد. تو پس از من زندگي سختي خواهي داشت، هر كه تو را بيازارد، مرا آزرده است. تو پاره تن و روح من هستي از كساني كه نسبت به تو ستم روا مي دارند، نزد خدا شكايت خواهم كرد. اشك پهناي صورت سنگ صبور خاتم الانبياء(ص) را فرا گرفت همه مي دانستند كه پيامبر(ص) طاقت ديدن چشمان نمناك زهرا(س) را ندارد. آرام به او چيزي گفت: لبخندي شيرين بر لبان ام ابيها(س) نشست . در اواخر ماه صفر پيامبر(ص) امتش را به علي (ع) سپرد. علي و فاطمه(س) را به خدا و خود رهسپار سفر اخروي گشت. ام الائمه (ع) در فراق پدر هفت شبانه روز گريست، از آن روز حرم امن رسول خدا (ص) جايگاه زهرا(س) بود, او هر روز براي پدر از جفاي مردم مدينه مي گفت: اسلام به خاطر مرگ تو گريست، زيرا در ميان امت تو از هر غريبي غريب تر است. پس از ارتحال پيامبر بزرگ ملكي كه به يادگار از رسول الله (ص) به فاطمه (س) رسيده بود را به غضب از او گرفتند، و با توطئه سقيفه علي را به خانه نشاندند. زهرا(س) بارها و بارها حق را فرياد زد، اما گوش مردم مدينه با آن بيگانه بود. بلال را خواست: «دوست دارم، بانگ مؤذن پدرم را بشنوم». بلال كه پس از فوت نبي اكرم(ص) از غم فراق حضرت(ص) مناره مسجد مدينه را ترك كرده بود، بار ديگر صدايش در شهر پيچيد. «اشهد ان محمد رسول الله (ص)» ناگهان آسمان لرزيد، فاطمه (س) بي هوش بر زمين افتاد. مؤذن پيامبر(ص) ساكت شد.
منبع:رجوع به فهرست منابع
ديدار با زهرا (س)
فدك سرزميني بود ، در اطراف مدينه كه پيامبر(ص) آن را در سال هفتم هجرت به فاطمه (س) بخشيد. زماني كه رسول خدا (ص) به ديدار حق شتافت. كارگزاران دولت علاوه بر غصب حكومت، فدك را كه زمين كوچكي بود، از زهراي اطهر (س) گرفتند، با اينكه مي دانستند، اين ملك متعلق به اوست دختر پيامبر براي روشن كردن حقائق در مسجد مدينه براي مردم سخنراني نمود. آنگاه علي (ع) و ام ايمن را بعنوان شاهد حقش به نزد آنان (عمر و ابوبكر) فرستاد، اما آن دو به بهانه زن بودن ام ايمن و همسري اميرالمؤمنين(ع) آنها را رد كرد.خليفه تصميم گرفت ، زمين را به فاطمه باز گرداند. اما مشاورش(عمر) او را از اين كار بازداشت و گفت: پس چه چيز را براي مسلمانان انفاق مي كني، در حاليكه عرب همچنانكه مي بيني با تو به جنگ برخاسته اند. بيا هر دو به سوي فاطمه (س) رويم كه ما او را به خشم آورده ايم. اما زهرا(س) خليفه و مشاور را براي ديدار نپذيرفت خليفه دست به دامان علي(ع) شد. با خواهش امير مؤمنان(ع) ، ام الائمه(س) آنان را پذيرفت، اما پاسخ سلامشان را نداد. خليفه گفت: اي محبوب رسول خدا(ص) به حق سوگند خويشان رسول خدا(ص) در نزد من محبوب تر از خويشان من هستند. زماني كه موضوع كلام به ارث بانوي نمونه اسلام رسيد. زهراي اطهر (ص) گفت: آيا نشنيديد كه پيامبر(ص) فرمود: «خشنودي فاطمه (س) خشنودي من و خشم او خشم من است، پس هر كس كه فاطمه(س) دخترم را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هركه او را خشنود كند، مرا خشنود كرده است. و هر كه فاطمه(ص) را به خشم آورد، مرا خشمگين كرده است.» [اگر اين كلام را شنيده ايد] پس من خدا و فرشتگان را گواه مي گيرم كه به راستي شما هر دو مرا به خشم آورديد و خشنودم نكرديد و اگر با پيامبر (ص) ديدار كنم، به حضرتش(ص) از شما شكايت برم. به خدا در هر نمازي كه مي گذارم، بر تو نفرين مي فرستم.
منبع:رجوع به فهرست منابع
نفرين ستمگران
همسر بيمار امير مؤمنان(ع) در منزل بستري شد ، ضربه دردناك تازيانه و فشار در بر پهلوي او چشمان فرزندانش را گريان نمود. پس از شنيدن اين خبر ، زنان مدينه به عيادتش رفتند. ام ابيها(س) به آنان فرمود: ... در حالي شب را به صبح مي رسانم كه از دنياي شما بيزار هستم و از مردانتان خشمگين مي باشم... [مردان شما] پيشاپيش خود چه بد ذخيره اي به آخرت فرستادند. زيرا مورد خشم خدا خواهند بود! و [خيلي زود ] گرفتار عذاب الهي مي شوند. پس نابودي و مرگ ، بيماري و دوري از رحمت خداوند مخصوص ستمگران باد. واي بر آنان! چگونه خلافت رسول الله(ص)را از جايگاه ثابت و استوارش دور نمودند؟ و اركان نبوت و هدايت را دگرگون ساختند، و از خانه اي كه محل فرود جبرئيل بود «خانه فاطمه زهرا(س)» به مكاني ديگر منتقل كردند؟ و از دست كساني كه در كارهاي دنيا و آخرت آگاهتر و ماهرتر بودند، گرفته و به دست ديگران سپردند؟ چه انگيزه اي باعث شد، كه مردان شما با ابوالحسن«علي(ع)» دشمن شوند؟ آيا شمشير زدنهايش باعث آن شد؟ يا بي اعتنائي اش به مرگ و يا پايمرديها، شجاعتها و يورشهاي دليرانه اش در راه خدا سبب اين دشمني گشت؟ به خدا قسم ! اگر زمام خلافت را كه رسول خدا (ص) به دست او سپرده بود، [حضرت علي(ع)] به وي واگذار مي كرديد، به نرمي و سهولت آن را انجام مي داد، و آن را خيلي زود به مقصد مي رساند. اگر او به خلافت رسيده بود، هرگز از بيت المال سهم فراواني براي خود نمي گرفت و جز به قدر نيازش از مال دنيا بر نمي داشت، و تنها به اندازه آبي كه عطش تشنگي او را بكاهد ، از آن استفاده مي كرد. آنگاه مردم فرق ميان زاهد و حريص، راستگو و دروغگو را مي فهميدند. اگر مردم شهرها به [ما] ايمان مي آوردند و تقواي الهي را پيشه خود مي ساختند، هر آينه ما درهاي بركت آسمان و زمين را بر روي آنان مي گشوديم. اما آنان ما را تكذيب كردند... ستمگران جزاي آنچه را كه فراهم آورده بودند، به زودي خواهند گرفت، آنان نمي توانند ما را به عجز در آورند. پس خود را براي آمدن فتنه ها آماده سازيد.
منبع:رجوع به فهرست منابع
ياقوت سرخ
فاطمه (س) بانويي نمونه بود، كه رسول الله (ص) در مدحش فرمود: «همانا فاطمه حوريهاي بهشتي [حوريه انسيه] است. زيرا قبل از موعد تولدش پيامبر (ص) در معراچ رطب شيرين بهشتي را خورده و پس از بازگشت به زمين، خديجه، زهرا را باردار گشته بود، كودكي كه خداوند نامش را فاطمه (جداكننده از شروبدي) نهاده، و القاب زيبائي مانند ستاره اي درخشان در كنار نام عزيزش قرار داد.
زهرا: در بهشت قبهاي از ياقوت سرخ قرار دارد كه اهل بهشت آن را به واسطه ارتفاع و عظمتي كه دارد، مانند ستاره اي درخشان كه در آسمان است، خواهند ديد.
صديقه كبري: از آنجا كه حضرت (س) راستگو و معصوم بود، اين نام را برايشان نهادند.
بتول: [بي همتا] فاطمه نظير و همتايي نداشت.
مباركه، طاهره، زكيه، مرضيه، راضيه، محدثه، شهيده، حسان(پارسا) ، خسره(زن آزاد و كريمه)، سيده، عذرا، مريم كبري از نامهاي مبارك حضرت(س) است.
از كنيه هاي ايشان مي توان ام ابيها، ام الحسن، ام الحسين ، ام الحسنين و ام الائمه را ذكر كرد.
از فضائل زهراي مطهر(س) مي توان نزول سوره كوثر در شأن حضرت، حديث ثقلين، حديث كساء، آيه مباهله و آيه تطهير و مصحف را نام برد.
منبع:رجوع به فهرست منابع
فهرست منابع
1- تاريخ يعقوبي (ج 1و 2)
2- تاريخ مسعودي(ج 1و2)
3- اصول كافي (ج 2)
4- سيره معصومان(ج 2)
5- تاريخ گزيده
6- كشف الغمه ، علي بن عيسي الاربعي، مترجم حسين زواري
7- زندگاني حضرت زهرا (س) ، هاشم رسواي محلاتي
8- انتظار عصر حاضر از زن مسلمان، دكتر شريعي
9- منتهي الامال (ج1) شيخ عباس قمي
10-دلائل الزهرا(س) ، محمد بن جرير طبري، متن عربي، انتشارات مؤسسه الزهرا 1415هـ.ق
11-سيري كوتاه در زندگي حضرت زهرا(س)، سيد محمد تقي سجادي، مؤسسه انتشارات نبوي1379
12-مغازي، ج (1) ، محمد بن عمر واقدي ، مترجم محمود مهدوي دامغاني
13-تفسير مجمع البيان ج(2) ، شيخ طبرسي
14- تفسير الميزان ج(2)
15-ارشاد، شيخ مفيد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي
16-مقتل الحسين مقرم، عبدالرزاق ، موسوي مقرم(391 هـ) الاسميه القرآن.
17-الجمل – شيخ مفيد، نجف اشرف . المطبقه الحيدريه 1381
18- كامل بهايي، عمادالدين طبري – مصطفوي، قم
19- مؤتمر علماء بغداد، مقاتل بن عطيه ، دارالارشاد و اسلامي، بيروت
20-اثبات الوميه ، مسعودي ، نجف اشرف مصبيرتي، قم
21-المسترشدفي امامه علي، محمد بن جرير طبري امام، حيدريه، نجف اشرف
22- كامل الزيارات، شيخ ابوالقاسم جعفر بن تولويه (397 هـ) المطبته المرتتضويه، نجف اشرف 1356
نشان امامت
روزي پيامبر اكرم (ص) در حضور حسين بن علي (ع)، ائمه (ع) بعد از ايشان را نام برد. هنگاميكه نام محمد بن علي (ع) را خواند، فرمود: «خداوند تبارك و تعالي در صلب علي بن موسي (ع) نطفه پاكيزه و راضي و مرضي قرار داده و او را محمد بن علي (ع) ناميده است. او از پيروانش شفاعت ميكند و علم جد ش را به ارث برده است. وي نشانه روشن و دليل آشكاري دارد و پس از تولد به سخن آمده و ميگويد: «لااله الا الله محمد رسول الله (ص)» سالها بعد حكيمه خواهر بزرگوار ثامن الائمه (ع) اين واقعه را ديد، امام موسي بن جعفر (ع) نيز نام ايشان را پس از امام ذكر نموده است. پس از شهادت امام رضا (ع) «يحيي بن اكثم»، قاضي القضات وقت در حرم رسول الله (ص) پس از مباحثه و مناظره با امام محمد تقي (ع) به ايشان ميگويد: «ميخواهم در مورد مسألهاي از شما بپرسم.» حضرت با مهرباني ميفرمايد: «پيش از آنكه تو بپرسي من خبر ميدهم. تو ميخواهي از امام زمان بپرسي، من همان امام و حجت خدا هستم.» يحيي ميگويد: «نشانه و علامت امامت تو چيست؟» ناگهان عصايي كه در دست جواد الائمه بود به سخن درآمده و ميگويد: «او مولاي من و پيشواي اين زمان و حجت خداست.»
منبع:رجوع شود به فهرست منابع
در بغداد چه گذشت؟
مأمون در سال 204 هجري قمري امام جواد (ع) را به مركز خلافت احضار نمود تا علاوه بر نظارت بر ايشان دختر خويش را به نكاح حضرت درآورد. امام به ناچار به بغداد رفت و با «ام فضل» دختر مأمون ازدواج نمود زيرا مأمون از اين طريق به دنبال اهداف سياسي خود بود و عدم پذيرش امام (ع) خطر شهادت آن حضرت را در پي داشت. همچنين به واسطه اين ازدواج مأمون از سركوبي شيعيان و نابودي افراد مذهبي چشم پوشيده و آنان از آزادي نسبي برخوردار شدند. پس از ازدواج حضرت، مأمون تمام تلاش خود را مصروف شكست امام (ع) در زمينه هاي اجتماعي نمود. او با برنامه قبلي شبانه و در حالت مستي به امام (ع) حمله نمود ولي خوشبختانه جواد الائمه به طور معجزه آسايي نجات يافت آنگاه با برگزاري جلسات مناظره و ارائه سؤالات مشكل فقهي حضرت را تحت فشار قرار داد تا بلكه از محبوبيت امام (ع) كاسته شود اما اين مرتبه نيز امام جواد (ع) خيبر توطئههاي مأمون را شكست و عالمان دربار را مستأصل نمود. (با وجوديكه مأمون و پس از او برادرش معتصم سعي در همراه نمودن امام در اهداف خود نمودند حضرت با رد پيشنهاد آنان و اظهار علاقه به بازگشت به مدينه و زنده نگهداشتن ياد وخاطره ثامن الائمه (ع) نارضايتي خود را از حضور در دستگاه آنان اعلام كرد. خشم آن حضرت به دشمنان ولايت از كودكي آشكار بود، زمانيكه 4 سال بيشتر نداشت سر به آسمان بلند كرد و در فكر فرو رفت. پدرش امام رضا (ع) از وي پرسيد: «چرا فكر كردن شما طولاني شد؟» حضرت فرمودند: «درباره ستمهايي كه به مادرم فاطمه (ع) كردند، فكر ميكنم سوگند به خدا آن دو تن را از قبر بيرون ميآورم و ميسوزانم و سپس خاكسترشان را بر باد ميدهم و به سوي دريا ميپراكنم.» امام رضا (ع) ميان دو چشم او را بوسيد و فرمود: «پدر و مادرم به فدايت تو سزاوار مقام امامت هستي.» (1)
1- به نقل از الارشاد ج 1
منبع:رجوع شود به فهرست منابع
آغاز رسالت
پرورش ملكوتي فرزند علي بن موسي الرضا (ع) از همان بدو تولد آغاز گرديد، امام رضا (ع) حتي در سفر نيز مطالب لازم را براي فرزندش مينوشت. بيش از 5 سال از عمر شريف نوباوه امام (ع) ميگذشت كه حضرت راهي سفر شد. مردم مدينه به كنار كاروان پسر رسول خدا (ص) رفته و با ايشان وداع نمودند. امام رضا (ع) جواد (ع) را به عنوان وصي و جانشين خود معرفي كرد و اهل بيت (ع) و شيعيان را به اطاعت و فرمانبري از آن حضرت فراخواند. سپس امور مربوط به خانواده را به او سپرد و خود رهسپار ايران شد. پس از شهادت پيشواي هشتم شيعيان، امام محمد تقي (ع) به قدرت خداوند در طوس حاضر گشت و مراسم تدفين پدر را به جاي آورد. ستاره آسمان ولايت درآخر صفر سال 203 هجري قمري در سن 7 سالگي رسالت پدرش را بر عهده گرفت. طول مدت امامت حضرت 17 سال و به روايتي 16 سال و هشت ماه و بيست و شش روز بوده كه از اين مدت حدود 15 سال آن معاصر با حكومت مأمون و مابقي همزمان با زمامداري معتصم گشت. بعضي مورخين آغاز امامت حضرت را در 8 سالگي و برخي 9 سالگي دانستهاند. اين بزرگوار نخستين پيشوا از پيشوايان معصوم بود كه در دوران خردسالي مسئوليت رهبري جامعه اسلامي را به عهده گرفت. امام رضا (ع) در مورد ايشان فرمود: «ما خانداني هستيم كه كودكان ما از بزرگانمان مو به مو ارث ميبرند.» در زمان امامت جواد الائمه شيعيان از آزادي بسياري برخوردار بودند و ايران مركز عاشقان اهل بيت (ع) به شمار ميرفت. حضرت براي اداره اين تشكيلات وسيع، نمايندگي را به مناطق مختلف فرستاد تا به واسطه آنان مردم را هدايت نمايد. خمس توليت موقوفات و سهم بيتالمال امام منابعي بود كه حضرت براي پيشبرد اهداف عاليه خود از آنها استفاده مينمود.
منبع:رجوع شود به فهرست
عالم اهل بيت (ع)
پيشواي نهم شيعيان همانند اجداد خود سرشار از علم الهي بود، دانش بيكران فرزند ثامن الائمه (ع) و علم او به گذشته و آينده، انديشمندان را به حيرت وا ميداشت. علم طب، سخن گفتن با حيوانات، آگاهي از مرگ افراد و آگاهي از جنسيت فرزند در رحم مادر، گوشهاي از دانش اين امام همام بود. پس از ازدواج حضرت با «امالفضل»، «محمد بن علي هاشمي» به ملاقات ايشان رفت، تشنگي شديد بر او غلبه كرد، اما در اين مورد سخني به امام (ع) نگفت. حضرت به خادم خود فرمود: «آب بياوريد، زيرا محمد هاشمي تشنه است.» اضطراب خاصي وجود محمد را فرا گرفت، شايد آب مسموم باشد، امام (ع) خود از آن آب نوشيد، با اين عمل بر محمد ثابت گشت كه امام از آنچه در دلها ميگذرد، آگاه است. در ايام امامت حضرت به دليل گسترش فتوحات و آشنايي با فرهنگ ها و اديان مختلف سؤالهاي بسياري در ذهن مردم ايجاد شد. دستگاه جور پاسخ تمام اين پرسشها را به امام (ع) محول كرد به اين اميد كه بتواند ايشان را در مصاف علمي شكست دهد، اما علم حضرت اين توطئه را ناكام ساخت و شيعيان را به آرامش رساند. راهنماي حقيقي بشر توجه انسان را به توفيق خدايي، واعظ نفساني و قبول نصيحت جلب نمود. آنگاه فرمود: «گوش دادن به سخن دعوت كننده به سوي خدا و پذيرفتن سخن او عبادت است.» از خصوصيات ويژه امام محمد تقي (ع) اظهار نيازمندي به درگاه ايزد متعال بود، عبادتهاي پيوسته امام و نيايشهاي شبانه آن حضرت، زهد و فضيلت ايشان را نشان ميداد.
منبع:رجوع شود به فهرست منابع
مبارزات عقيدتي
(تبيين اسلام ناب و مبارزه علمي با گروههاي منحرف فكري از فعاليتهاي امام جواد (ع) به شمار ميرفت.) بيانات بسيار حضرت در زمينه هاي فقهي، كلامي و تفسير، بيانگر مبارزات عقيدتي ايشان بود، مباحث اعتقادي و كلامي در زمان امام جواد (ع) رواج يافت. حضرت با تفسير صحيح آيات توحيد و بيان معناي درست قدير، سميع و ساير اسماء الهي شيعيان را از انحراف عقيدتي محافظت نمود. تهاجم فرهنگي علماي مسيحي و يهودي از يك طرف و سياست فرقهسازي حكومت براي مشغول ساختن ذهنها سبب تشكيل فرقههايي مانند «مجسمه، زيديه و واقضيه » گشت كه امام با تبيين انحرافات و نهي مردم از پرداخت زكات و اقتدا به آنان در نماز، شيعيان را از برخورد با آنان برحذر داشت و با تربيت شاگردان آگاه، سعي در راهنمايي افراد و هدايت ايشان نمود. از شاگردان مكتب امام (ع) ميتوان «ابراهيم بن محمد همداني، زكريا بن آدم، عبدالعظيم حسني، علي بن مهزيار اهوازي، اسحاق انباري، حسين بن سعيد و برادرش و محمد بن اسماعيل» را نام برد. (ايشان تمام سعي خود را جهت هدايت مردم روزگار خود نمود. سخنان دلنشين امام (ع) در زمينههاي مختلف شيعيان را مجذوب ايشان كرده بود، به طوريكه روزي «ابن ابي نحران» از حضرت پرسيد: «ميتوانم خدا را چيزي تصور كنم؟» امام (ع) فرمودند: «آري، ولي چيزيكه حقيقتش درك نميشود و مانندي ندارد; زيرا هر چيزي كه در ذهنها نقش بندد، خدا غير او باشد. چيزي مانند او نيست و عقلها او را درك نكنند، چگونه ذهنها دركش نمايند، در مورد خدا تنها همين اندازه در انديشهها ثبت شود: «چيزي كه حقيقتش درك نشود و مانندي ندارد.»» فرد ديگري از امام پرسيد: «معني خداي يكتا چيست؟» فرمودند: «اتفاق همه زبانها بر يكتايي او چنانچه خودش فرمود اگر از آنها بپرسي چه كسي آنها را آفريده؟ محققا ميگويند: خدا»).
منبع:رجوع شود به فهرست منابع
مناظره
بزرگان و دانشمندان مشهور به دربار مأمون دعوت شدند، «يحيي بن اكثم» براي مناظره با حضرت آماده گشت. پس با اذن مأمون از امام جواد (ع) پرسيد: «تكليف كسي كه در حال احرام شكار كند و آن شكار كشته شود، چيست؟» چشمها به جواد الائمه (ع) 9 ساله دوخته شد. فرزند رسول الله (ص) با اطمينان به او پاسخ داد: «1- اگر شخص محرم در بيرون حرم شكار كند و شكار كشته شود و آن شكار پرنده بزرگ باشد شكار كننده بايد يك گوسفند كفاره بدهد. 2- اگر همين شكار در محدوده حرم صورت گيرد، كفاره آن دو گوسفند ميباشد. 3- اگر شكار جوجه پرندهاي باشد و در بيرون حرم واقع شود كفاره آن يك گوسفند تازه از شير گرفته است. 4- اگر همان جوجه در حرم شكار شود، كفاره آن يك گوسفند تازه از شير گرفته به اضافه پرداخت قيمت آن جوجه است. 5- اگر شكار از حيوانات وحشي مثل گورخر باشد كفاره آن يك گاو است. 6- اگر شكار شترمرغ باشد كفاره آن يك شتر است. 7- اگر حيوان صيد شده آهو باشد كفاره آن يك گوسفند است. 8- اگر شكار، حيوانهاي سه گانه بالا باشد و در محدوده حرم صورت گيرد كفاره هر يك دو برابر خواهد بود. 9- اگر شخص، مرتكب خطاهايي شود كه موجب كفاره گردد چنانچه خطا در احرام جمع باشد قرباني آن در منا و اگر در احرام عمره خطا صورت گيرد قرباني آن در مكه بايد انجام شود. 10- اما شكاركننده دانا به حكم مسأله و ناآگاه، يكسان است ولي اگر عمداً آن را صورت داده باشد هم كفاره دارد و هم مرتكب گناه شده اما در صورت غير عمد، گناهي بر او نيست. 11- اگر به شخص آزاد كفاره تعلق گيرد خود ميبايست آن را پرداخت كند، ولي اگر برده مرتكب خطا شده، كفاره بر او تعلق نميگيرد، اما بر عهده خطاكار كبير، كفاره واجب ميباشد. 12- اگر خطاكار توبه كند مجازات آخرت از او برداشته خواهد شد اما اگر به خطاي خويش اصرار ورزد، مجازات آخرت نيز خواهد داشت.» با پاسخ قوي امام (ع)، همه دانشمندان متعجب شده و نقشه مأمون شكست خورد.
شهادت امام
سال 220 هجري قمري سال اندوه شيعيان بود. با آغاز خلافت معتصم، دشمني او نسبت به امام (ع) بيشتر شد. بارها تصميم گرفت كه حضرت را مقهور سازد اما تلاشهايش بينتيجه ماند. ديگر نميتوانست حضور امام جواد (ع) را تحمل كند به همين دليل درباريان را وادار نمود تا آن حضرت را به قيام عليه حكومت متهم و تحريك كنند كه اين تصميم با اظهار معجزه امام (ع) و قدرت خداوند متعال شكست خورد. سخن چيني «ابن ابي داود» قاضي القضات وقت كه تذكر حضرت را در مورد چگونگي قطع دست دزد، شكست دستگاه خلافت دانست، معتصم را بر اجراي هر چه زودتر مقاصدش مصممتر نمود. امالفضل كه صاحب فرزند نميشد و علاوه بر دشمني سياسي و اعتقادي با امام (ع) از ازدواج حضرت با «سمانه مغربيه» مادر امام علي النقي (ع) و حس احترام امام (ع) نسبت به او نيز بسيار ناراحت بود، بهترين عامل براي اجراي نقشه معتصم شناخته شد. زن ملعون زهر را از معتصم گرفته و انگور را به زهر آغشته ساخت و سپس به خدمت حضرت برد. خورشيد شرمسار به پشت ابرها پنهان شد، تاريخ بار ديگر رنگ سرخ شهادت فرزندان فاطمه (س) را بر صحيفه خود ثبت نمود.
منبع:رجوع شود به فهرست منابع
منابع
- تاريخ زندگي ائمه معصومين (ع) حضرت امام محمد تقي (ع)، نويسنده سيد محمد حسيني شاهرودي، ناشر: فيض كاشاني پاييز 1375.
- زندگي 14 معصوم (ع)، تاليف صابر كرماني، ناشر :اقبال تهران 1357.
- تاريخ گزيده، تاليف صمد الله مستوفي به اهتمام دكتر عبدالحسين نوايي، مؤسسه انتشارات امير كبير
- زندگينامه حضرت امام محمد تقي جواد الائمه (ع)، عمادزاده، شركت سهامي طبع تهران 1341
- زندگاني سياسي امام جواد (ع)، تاليف جعفر مرتضي العاملي، مترجم سيد محمد حسيني، دفتر انتشارات اسلامي قم
- سيره پيشوايان، مولف: مهدي پيشوايي - انتشارات مؤسسه امام صادق (ع)
- سيري در سيره ائمه اطهار، شهيد مطهري، انتشارات صدرا قم
- الارشاد ج 2
- بحارالانوار ج 5
- منتهي الامال ج 2
- اصول كافي
- زندگينامه امام جواد (ع)، مولف احمد صادقي اردستاني، ناشر: موسسه فرهنگي انتشاراتي نقش
القاب و كنيهها
القاب حضرت عباس عبارت بودند از:
1- قمر بني هاشم: به علت داشتن زيبايي و جمال ويژه، قامت رشيد و سيماي جذاب، ايشان لقب «ماه بني هاشم» را گرفته بودند.»
2- باب الحوائج: لقب مشهور آن بزرگوار كه بين اهل سنت و شيعه رايج است و اين به سبب كرامات فراوان و سامانبخشي به جمع پريشان دلان از جانب ايشان ميباشد.
3- الشهيد: در كلام علماي نسب شناس از اين لقب يادگشته است.
4- عبد صالح: در زيارت امام صادق (ع) در خصوص حضرت ابوالفضل آمده است، كه ميفرمايند: «السلام عليك ايها العبد الصالح».
5- المستجار
6- فرمانده لشگر 7- حامي و محامي
8- ضيغم يا ضرغام (شير ژيان و چابك)
9- مؤثر : (ايثارگر)
10- الواقي : نگهبان و بسياري القاب ديگر.
از كنيههاي حضرت عباس ميتوان «ابوالفضل» را نام برد و اين كنيه از آن جهت است كه فرزندي به نام فضل داشته و همچنين به حق سزاوارترين فضيلت است و كنيه ديگر ايشان «ابوالقاسم» است كه جابر انصاري در اولين اربعين سيد الشهدا (ع) چون به زيارت ايشان مشرف شد خطاب به ايشان گفت: «السلام عليك يا ابا القاسم، السلام عليك يا عباس بن علي» و از آنجا كه وي صحابه حضرت رسول (ص) است، حتما سببي داشته كه اين كنيه را برگزيده است.
منبع:نفس المهموم، سردار كربلا، كامل الزياره، پرچمدار نينوا
سقاي كربلا
از القاب حضرت عباس (ع) سقا بودن ايشان است، نخستين بار وقتي به حضرت عباس سقا گفته شد كه امام حسين (ع) پس از ممنوع شدن آب در روز هفتم محرم سال 61 هجري با حضرت عباس (ع) در مورد آب رساني به خيمهها مذاكره نمود، سپس عباس (ع) را به همراه بيست نفر سواره و سي نفر پياده نظام (احتمالا در شب هشتم محرم) با برداشتن بيست مشك به سوي فرات فرستاد، حضرت عباس، بعد از درگيري شديد با نگهبانان شريعه فرات، موفق شد همه مشكها را پر آب به خيمهها برساند و از اين رو حضرت عباس (ع) «سقا» يا «آب رسان» ناميده شده، همچنين يكي از كنيههاي ايشان «ابوقربه» ميباشد كه «قريه» به معناي مشك آب است.
منبع:كتاب سردار كربلا، کتاب پرچمدار كربلا
عباس، ابوالفضائل
در رواياتي كه از امامان معصوم (ع) به ما رسيده ميفرمايند: «همانا عباس فرزند علي (ع) علم را چون غذا در كودكي از پدرش وارد جانش نموده است.» و نيز در شأن حضرت عباس گفته شده: «عباس (ع) از عالمان فقيه فرزندان امامان (ع) ميباشد. (1) روزي اميرمؤمنان (ع) عباس را كه آن وقت كودك خردسالي بود در آغوش گرفت و در حاليكه بر اثر شدت ناراحتي، قطرات اشك از ديدگانش ميريخت، بازوهاي عباس (ع) را بوسيد، «ام البنين» مادر ايشان وقتي آن صحنه را ديد، نگران شد و از حضرت علي (ع) پرسيد: «چرا گريه ميكني؟» حضرت پاسخ داد: «دستهاي اين كودك راديدم و آنچه كه در آينده به آنها ميرسد به خاطر آوردم، از اين رو متأثر شدم.» ام البنين پرسيد: «مگر دستهاي او چه ميشوند؟» علي (ع) فرمود: «قطع ميشوند.» سپس با اندوه دردناكي چند بار فرمود: «مگر من با يزيد چه كرده ام؟» سپس اشاره به جايگاه والاي حضرت عباس در بهشت فرمود و ام البنين كه بيتابي ميكرد، با اين مژده آرام گرفت. روزي ديگر حضرت علي (ع) به عباس (ع) كه در آن زمان 5 سال داشت فرمود: «بگو 1»، عباس گفت: «يك» حضرت علي (ع) فرمود: «بگو دو»، عباس در پاسخ گفت: «من با آن زباني كه 1 گفتهام، شرم ميكنم كه بگويم 2» (كه اول به يگانگي خدا اقرار نمودم و بعدا از دايره يكتايي او خارج نميشوم).
1- مرحوم مقرم در كتاب العباس
منبع: كتاب پرچمدار نينوا
يار با وفا
امام حسين (ع) در آغاز شب عاشورا، ياران خود را به گرد خود جمع كرد و پس از حمد و ثناي الهي به آنان فرمود: «جدم، رسول الله (ص) به من خبر داد كه من به زودي به عراق كشانده خواهم شد و در زميني كه آن را كربلا مينامند، فرود خواهم آمد و در آنجا به شهادت ميرسم و اكنون آن هنگام فرا رسيده است، آگاه باشيد كه فردا با اينها درگيري سختي خواهيم داشت و اينك من به شما اجازه ميدهم از اينجا برويد و من هيچ عهد و پيماني با شما ندارم.» در اين هنگام حضرت عباس (ع) فرمود: «چرا چنين كنيم؟ آيا براي اينكه بعد از تو زنده بمانيم؟ خداوند هرگز چنين چيزي را به ما نشان ندهد.» و در اين زمان امام حسين (ع) حجاب عالم ناسوت را از مقابل چشمان او برگرفت تا نعمتهاي بهشت و مقام خود را ديد. حضرت زينب (ع) ميفرمايد: «شب عاشورا به خيمه برادرم عباس رفتم تا به او بگويم چرا در چنين شبي برادرم حسين را تنها گذاشتهايد؟ به كنار خيمه او كه رسيدم، سر و صدايي شنيدم، درپشت آن ايستادم و به درون نگاه كردم، عباس (ع) سخنراني ميكرد و ميگفت: «اين ياران (غير بني هاشم) افراد غريب هستند و محموله سنگين را جز صاحبش بر نميدارد، وقتي كه صبح فردا فرا رسيد، نخستين كسي كه بايد به ميدان برود، شما (بني هاشم و بني ابوطالب) هستيد، ما از آنها (غير بني هاشم) در جنگيدن با دشمن سبقت ميگيريم تا مردم نگويند كه بني هاشم يارانشان را جلوتر به كام مرگ فرستادند وقتي كه آنها كشته شدند، مرگ را لحظه به لحظه با شمشيرهايشان از خود دور نمودند.» وقتي اجتماع فشرده با افراد بسيار آنها را با عزم راسخ و قاطعيت ديدم، قلبم آرام گرفت و خشنود شدم.»
منبع:كتاب پرچمدار نينوا
رشادتهاي قبل از شهادت
طلوع فجر شب عاشورا فرا رسيد، حسينيان براي نماز آماده شده و در صف ايستادند، عباس (ع) از افراد برجستهاي است كه در صف اول، به امامت امام حسين (ع) اقتدا كرد، بعد از نماز، حضرت امام حسين (ع) فرماندهان را تعيين نمود و پرچم جنگ را به دست حضرت عباس (ع) داد و او پرچمدار روز عاشورا گشت. در آغاز جنگ ، جمعي از ياران امام حسين (ع) (غير از بني هاشم) به دشمن حمله كردند، آنها از خيمهها دور شدند و در محاصره شديد دشمن قرار گرفتند، دراين هنگام حضرت عباس (ع) سوار بر اسب براي نجات آن گروه حركت كرد و آنچنان به آنها حمله نمود كه دشمنان پا به فرا گذاشتند و عباس (ع) گروه ياران را از چنگ دشمن رهانيد و آنها را به خيمهها برگرداند، و با شجاعان بيبديل دشمن روبرو شده، همچون پدر بزرگوارش حيدر كرار، قهرمانان پرآوازهاي را به خاك هلاكت افكند، همچون «مارد بن صديف تغلبي» و «صفوان بن ابطح» كه اين شخص در سنگاندازي و نيزهافكني، مهارت عجيبي داشت و پس از درگيري بسيار با حضرت عباس (ع) زخمهاي فراوان ديده، مجروح شد. جوانمردي حضرت عباس باعث شد كه از كشتن شخص مجروح امتناع ورزد و قهرمان ديگري كه با حضرت روبرو شد «عبدالله بن عقبه غنوي» بود كه حضرت او را نيز به خاطر احساني كه حضرت علي (ع) در حق پدر اين مرد كرده بود، نكشت.
منبع:كتاب پرچمدار نينوا، سردار كربلا
شهادت حضرت (1)
هنگاميكه ياران و بستگان امام حسين (ع) همگي به شهادت رسيدند و امام (ع) تنها ماند، حضرت ابوالفضل (ع) از برادرش اجازه جهاد خواست، امام علي (ع) از اين خواسته به شدت گريستند، حضرت عباس (ع) فرمود: «برادرا! سينهام تنگ شده و از زندگي سير شدهام و ميخواهم از اين منافقان انتقام بگيرم.» اينجا بود كه سالار شهيدان (ع) برايش بيان فرمود كه تا آن هنگام كه به پرچم او مينگرد كه در اهتزاز است گويي لشگرش را برقرار ميبيند و دشمن از وي ترسان بوده و حرم رسالت نيز آرامش مييابند و سپس فرمود، «انت صاحب لوائي ... تو پرچمدار من هستي، [پس به ميدان مرو] ليكن براي كودكان اندكي آب فراهم آور.» سقاي كربلا براي آوردن آب به سوي دشمن رفت و ابتدا آنان را موعظه فرمود و خواست تا آبي براي كودكان ببرد، ولي «شمر» و «شبث» فرياد زدند: «اگر تمام زمين پر آب باشد، قطرهاي از آن آب را به شما نخواهيم داد مرگ آنكه با يزيد بيعت كنيد.» عباس (ع) كه چنين ديد به سوي امام بازگشت و آنچه را كه گفته بودند بيان فرمود، كودكان سخن او را شنيدند و ناله آنان بلند شد و همچنان «العطش»، «العطش» مي گفتند، سقاي كربلا چون ناله آنان را شنيد، نيزه خود را برداشت، مشك را به دست گرفت و در حالي كه رجز ميخواند جمع محافظان آب را از هم گسست و قدم به شريعه نهاد و آن لحظه كه سردي آب را حس نمود، عطش امام (ع) را به ياد آورد و از نوشيدن آب صرفنظر فرموده ، مشك را پر از آب نمود و سعي كرد هر چه زودتر آن را به لبان تشنه اطفال برساند در حالي كه چنين مي گفت: «اي نفس، خوار باش پس از حسين، هرگز نخواهم كه پس از حسين زنده بماني ، اين حسين است كه دل از حيات شسته و تو آب سرد و گوارا مينوشي؟ به خدا قسم اين شيوه دين من نيست.»
منبع:كتاب پرچمدار نينوا، سردار كربلا، نفس المهموم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید