مقالات ها

"شهید همت" چه کسی بود؟

"شهید همت" چه کسی بود؟

با شروع عملیات رمضان در تیر ماه 61 درمنطقه "شرق بصره" فرماندهی تیپ 27 حضرت رسول اكرم (صلی الله وعلیه واله) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه نمود.

ادامه مطلب
سپاه قدس، حافظ کرامت ملتها

سپاه قدس، حافظ کرامت ملتها

نگاهی به کارکردها و دستاوردهای یک نیروی بدون مرز؛

ادامه مطلب
شکوه فتح خرمشهر (مصاحبه)

شکوه فتح خرمشهر (مصاحبه)

سوم خرداد سال 1361 در تاریخ ایران یگانه است. حماسه بزرگی که مردان و زنان غیور شهر خرمشهر از خود به نمایش گذاشتند حسرت سنگینی را به دل دشمن نشاند. مقاومت و پایداری شهروندان خرمشهری موجب شد دوباره پرچم ایران اسلامی در این شهر به اهتزاز در آید. کبری عارف زاده از مقاومت مردان و زنان خرمشهر می گوید...

ادامه مطلب
هديه ای برای او

هديه ای برای او

من از همسايه خودمان که يک جانباز بود ، می خواهم برای شما مطلبی را بيان کنم. ما در چند سال قبل ، در آپارتمانی زندگی می کرديم که در يکی از طبقات آن ، يک جانباز عزيز و گرامی زندگی می کرد . او مردی شجاع ، صبور و مقاوم بود

ادامه مطلب
وقتی که پزشک مسیحی هم گریه می کند

وقتی که پزشک مسیحی هم گریه می کند

سید محمد صنيع خاني برای معالجه زخم های شیمیایی در لندن به سرمی برد، شبها در گوشه ای از بیمارستان به مناجات و توسل و دعا مشغول می شد.

ادامه مطلب
عاشق نبرد

عاشق نبرد

فرزند اولم علي روز تولد حضرت رسول به دنيا آمد، دو هفته بعد از تولد علي منوچهر تصميم گرفتم به جبهه برود اما من موافق نبودم به همين علت اصلاًجوابي به صحبتهايش نمي‌دادم.

ادامه مطلب
خواستگار سيد

خواستگار سيد

يك شب خواب پيامبر بزرگوار اسلام(ص) را ديدم. وقتی از خواب برخاستم و آنچه را كه ديده بودم براي مادرم تعريف كردم. ايشان با چند نفر از علماء تماس گرفت و خوابم اينگونه تعبير شد كه؛ بهتر است با فردي از «سادات» ازدواج كنم.

ادامه مطلب
تك شيميايی

تك شيميايی

وقتى بچه ها را بيدار كرديم حاجى به يك، پيرمردى رسيد كه در آن حال و هوا ماسك خود را گم كرده بود. فرمانده فوراً ماسك خودش را از صورت درآورد و به او داد و به دنبال بيدار كردن ديگر نيروها رفت.

ادامه مطلب
پيوند آسماني

پيوند آسماني

هجده سال داشتم که اکبر به خواستگاري‌ام آمد. آن روز ابتدا وضو گرفت. چند آيه قرآن خواند. سپس درباره تمام شرايطي که ممکن بود، در زندگي اتفاق بيفتد، صحبت کرد.نمي‌توانستم چيزي بگويم

ادامه مطلب
رو در روی شیطان

رو در روی شیطان

ما چنان بو می کشیدیم که دلمان نمی آمد ماسک بزنیم. اولین باری بود که شیمیایی چنین بوی خوشی می داد. قبل از آن، همه شیمیایی هایی که عراقی ها می زدند، بوی سیر یا سبزی مانده می داد

ادامه مطلب
همراه و همسفر

همراه و همسفر

هشت سال در کنار اکبر و همسر او بودم. بیشتر این زمان را در جبهه بود. فقط دو سال به طور مداوم در کنار هم بوديم. من طعم واقعي خوشبختي را در همان سالها چشيدم. وقتي مي‌ديد،من ناراحتم، برايم قرآن مي‌خواند و از حماسه عاشورا مي‌گفت.

ادامه مطلب
مصدوميت رزمندگان

مصدوميت رزمندگان

دشمن قبل از ورود ما، منطقه را بمباران شيميايي کرده بود. چند روزي از استقرار گردان نگذشته بود كه به دليل آلودگي منطقه قريب به اتفاق نيروهاي گردان به بيماريهاي عفوني دچار شدند.

ادامه مطلب
مرخصي حلاليت

مرخصي حلاليت

او با آغاز جنگ تمام وقت و انرژي خود را صرف خدمت به مجروحان كرده بود و هميشه در منطقه به سر مي‌برد. در ابتدا در كرمانشاه مشغول انجام وظيفه بود، بنا به تقاضاي خود، به صورت داوطلبانه به خط مقدم رفت

ادامه مطلب
زیر نور فانوس

زیر نور فانوس

از پنجره اتاق بیرون را نگاه می­کنم، هاله­ای از دود، ساختمان ها را در آغوش گرفته است. انگار شیمیایی زده­اند. یکی فریاد می­زند : شیمیایی ! شیمیایی ! .

ادامه مطلب
بوي شكلات

بوي شكلات

خداوند مانند همیشه به یاری رزمندگان اسلام آمد و مدت 2 روز منطقه را باران شدیدی فرا گرفت که به غیر از آن با چیزی دیگر نمی توانستیم رفع آلودگی کنیم.

ادامه مطلب
هديه روز پدر

هديه روز پدر

شب ولادت اميرالمؤمنين (ع) بود و خيابان‌ها غرق در شور فرا رسيدن روز پدر و يتيمان منصور با دستاني گشاده از دعا شفاي پدر را از رب العالمين هديه گرفتند تا در فردايي به انتظار بهار، فرزندي صالح براي پدر باشند.

ادامه مطلب
والعصر

والعصر

موقع رفتنِ اکبر، غمي عجيب در دلم مي‌نشست.هميشه از نگاه هايم حرف دلم را مي‌خواند. کنار در که مي‌رسيد، آرام در گوشم سوره «والعصر» را مي‌خواند و بعد مي‌گفت:« هروقت دلت گرفت سوره والعصر را بخوان».

ادامه مطلب
وارد ارتش شدم

وارد ارتش شدم

ميان ارتش و سپاه ترديد داشتم. تا اينكه در عالم رؤيا امام زمان(عج) را زيارت كردم. عرض كردم: يا حجه‌بن‌الحسن! آقاجان! در اين شرايط چه كنم ؟

ادامه مطلب
من به مرخصي نمي روم

من به مرخصي نمي روم

گويا ايثار و فداكاري بر تمام جانش حاكم بود و حرف اول و آخر را او مي زد. مثلاً در جبهه به دوستانش مي گفت: شما كه زن و بچه داريد، به مرخصي برويد و من كه مجرد هستم،

ادامه مطلب
مادر ببين زخم هايم خوب شده اند

مادر ببين زخم هايم خوب شده اند

وقتي دشمن بعثي، مدرسه شهيد پيروز شهرستان انديمشك را موشك زد، دانش آموز شهيد عبدالصاحب صحاحي تا پاسي از شب، به كمك مردم، در بيرون آوردن شهدا و مجروحين مشغول بود و بعد از نيمه شب بود كه با لباس خون آلود به منزل بازگشت.

ادامه مطلب
بال‌هاي دل

بال‌هاي دل

نزديك غروب به دنبال جعفر رفتم،‌ تا با يكديگر به هيات «فاطميون» برويم. در ميان راه وضعيت جسمي نصراصفهاني تغيير يافت و رنگ چهره‌اش زرد شد، سريع او را به بيمارستان رساندم.

ادامه مطلب
بازگشت به جبهه

بازگشت به جبهه

شهيد تاجوك" فرمانده تيپ كربلا" و همرزم شهيد طالبي كه با هم مجروح شده بودند نيز در منزل بستري بود، بعد از چند روز كه هنوز زخم هايشان التيام نيافته بود درخواست آمبولانس كردند تا دوباره به جبهه برگردند .

ادامه مطلب
یادداشت های دکتر عباس فروتن از جنگ شيميايي عراق

یادداشت های دکتر عباس فروتن از جنگ شيميايي عراق

گردان توحيد؛ جمعي از رزمندگان استان چهارمحال و بختياري بود كه در روز دوازدهم اسفند ماه 1362 با هلي كوپترهاي «شنوك» وارد جزيره مجنون شدند و پس از دو روز آشنايي با منطقه، دفاع از خط مقدم در جزيره به آنها سپرده شد.

ادامه مطلب
من «زاب» را گریستم

من «زاب» را گریستم

او نخستین خبرنامه های داخلی انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت، «پووشپه» را راه اندازی کرد و درصدد بود فیلمی هم از سردشت و مردمان آن بسازد که اجل مهلتش نداد.

ادامه مطلب
من شاهد بمباران شیمیایی روستای بالک بودم

من شاهد بمباران شیمیایی روستای بالک بودم

مردم ده کار روزانه خود را شروع کرده بودند، زنان کارهای خانه را سامان می دادند و مردان عازم صحرا بودند. بعضی سوار بر الاغ بسوی تپه ها می رفتند تا از میان درختچه های بلوط سوختی و هیزمی تهیه کرده بیاورند،

ادامه مطلب
مرثيه حلبچه

مرثيه حلبچه

تمامی مناطق وسیع آزاد شده طی عملیات والفجر 10 را که زیر پا می گذاشتم، نهایتاً دلم را در میان محله های حلبچه می دیدم و مجبور به پای نهادن مجدد در آن مکان می شدم.

ادامه مطلب
مخمل یادها

مخمل یادها

اولین قربانی شیمیایی، «مهدی پرستاش» بود، البته فقط حالش بد شد. در این میان، امدادگر شیر دسته ما، «اسدالله کرک آبادی»، مثل پروانه به دور شمع وجود بچه ها می گشت و بدون اینکه بتواند کار چندانی کند

ادامه مطلب
ماموریت به شهر مرده

ماموریت به شهر مرده

عملیات والفجر10 در روز بیست وچهارم اسفند ماه 1366 آغاز شد.محور حمله ما از شهر نوسود آغاز می¬شد بعد از گرفتن ارتفاعات مشرف نوسود ما که در این واحد بودیم برای استراحت به عقب برگشتیم.

ادامه مطلب
کُردلاو

کُردلاو

مرد روی صخره ایستاده است و نیسم صبحگاهی شلمه اش را می رقصاند. چهره اش را چنان در پارچه پوشانده که تنها دو چشم سرخ از آن پیداست دو چشم خیره به طلوع آفتاب.

ادامه مطلب
قطره ‌هاي ايثار

قطره ‌هاي ايثار

پس از اسارت و پذيرايي در خط مقدم، با ماشين‌هاي ايفا به پشت خط منتقل شديم و همه‌ي ما را كه زياد بوديم، در سوله‌ي بزرگي زنداني كردند. هر چند ساعت يك بار در سوله باز مي‌شد و

ادامه مطلب
فرار از مدرسه

فرار از مدرسه

دهم مهر ماه سال هزار و سيصد و شصت بود تازه مدرسه ها باز شده بودند و ما پشت ميز کلاس سوم راهنمائي مشغول تحصيل بوديم از هر گوشه اي اخباري داغ از جنگ شنيده مي‌شد

ادامه مطلب
فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه از زبان یکی از رزمندگان حاضر در صحنه

فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه از زبان یکی از رزمندگان حاضر در صحنه

گزارش¬های فراریان به فرماندهان رده بالای عراقی و اطلاع صدام از نحوه برخورد امت مسلمان حلبچه باعث شد تا وحشیانه¬ترین اعمال غیرانسانی علیه مردمی بی¬دفاع انجام شود.

ادامه مطلب
عمل جراحي در زير بمباران شيميايي

عمل جراحي در زير بمباران شيميايي

صبح روز دوازدهم دي ماه سال 1365؛ دكتر سريعاً خودش را به بالين مجروحي كه تازه آورده بودند رسانيد. بيمارستان صحرايي 528 سومار، پر بود از مجروحان جنگي كه در گوشه و كنار بيمارستان مشغول استراحت بودند.

ادامه مطلب
بیانیه عدم استفاده از سلاح شیمیایی

بیانیه عدم استفاده از سلاح شیمیایی

در نشستی که در محل انجمن حمایت از قربانیان سلاح‌ شیمیایی با حضور جمعی از پزشکان عضو سازمان پزشکان سوئدی طرفدار صلح در تهران، تعدادی از جانبازان شیمیایی و برخی از خانواده‌های شهدا برگزار شد

ادامه مطلب
سفر با قطار از نوع خدمات ويژه

سفر با قطار از نوع خدمات ويژه

چند سال قبل به اتفاق خانواده تصمیم گرفتیم که با قطار به زیارت حضرت امام رضا(ع) مشرف شویم. در سالهای قبل راه آهن تهران آسانسور نداشت و ما مجبور بودیم با ویلچر تعداد زیادی پله را پایین رفته و از آنطرف بالا بیاییم

ادامه مطلب
داوطلب عبور از میدان مین

داوطلب عبور از میدان مین

شب از نیمه شب گذشته بود حدود ساعت 2 یا 3 شب بود كه با صدای برپا برپا از خواب پریدم و بدستور فرمانده گروهان شهید داوود دانایی به خط شدیم .

ادامه مطلب
خزان حلبچه

خزان حلبچه

از بمباران شیمیایی تو سط رژیم بعثی عراق سال ششم مرحله پیش دانشگاهی را با گرفتن معدل 78% پشت سر گذاشتم و این نمره، شایستگی قبولی¬ام را در یکی از دانشکده¬های کشور ثابت کرد؛

ادامه مطلب
خاطره سفید

خاطره سفید

روز یکشنبه هفتم تیر ماه 66 ساعت از چهار گذشته بود، یک روز آفتابی به همراه پدرم در مغازه واقع در خیابان پیروزی مشغول توزیع قند و شکر کوپنی بودیم،

ادامه مطلب
خاطرات جانباز شيميايي سيد جليل افضلي

خاطرات جانباز شيميايي سيد جليل افضلي

فاو زميني است محصور در ميان رودخانه اروند، خليج فارس و خور عبدالله كه از سمت خشكي به بصره منتهي مي‌شود. در شمال اين منطقه رودخانه اروند و جزيره آبادان واقع شده و در فاصله نود كيلومتري شمال غربي آن شهر صنعتي بصره قرار دارد.

ادامه مطلب
خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (3)

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (3)

پاسي از شب گذشته بود. صداها فروكش كرده و آمد و شد كم شده بود. اكثر بيماران به خواب رفته بودند. حدس زدم ساعت حدود 12 شب است. سكوت سنگيني بر اتاق حكم¬فرما بود و من سنگيني آن را بر دوش خود احساس مي كردم.

ادامه مطلب
خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (4)

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (4)

ظاهراً موعد بازگشت ما به خانه نزديك شده بود. آخرین روزهای مردادماه. بالاخره آن روز فرا رسيد و ما با ماشين سفارت كه جيب استيشن بود پس از طي چند خيابـان براي خريد لباس به فروشگاه رفتيم ...

ادامه مطلب
خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (2)

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (2)

هوا روشن شده بود كه به تبريز رسيديم. آن جا يك سالن سر پوشيده ورزشي بود و ظاهراً از قبل آن را براي اين گونه موارد آماده كرده بودند. ساعتي بعد مصدومين ديگري را هم كه تازه رسيده بودند آن جا آوردند.

ادامه مطلب
خاطرات خانم كريمي واحد

خاطرات خانم كريمي واحد

نفسش كه دوباره تنگ مى شود، آتش بس تمام شده است. او هم كه شهيد شود نفر دوازدهم خانواده هم ديگر نيست. اين روزها خبرهايى است، صدام محاكمه مى شود. پروين سرفه مى كند.

ادامه مطلب
حلبچه خانه سوري

حلبچه خانه سوري

سوری با دامن بلند و گلدارش لب¬های پسر کوچکش را پاک کرد. بعد لقمه¬ای در دهان دخترش گذاشت. سوری عجله داشت، باید سری به باغ می¬زد. به شوهرش قول داده بود که در نبود او به کارها برسد.

ادامه مطلب
جنگ نابرابر در مجنون

جنگ نابرابر در مجنون

فرماندهان منطقه که می¬دیدند با ضد حمله اصلاً قادر نیستند ایرانی ها را از جزایر حیاتی مجنون بیرون کنند، باز هم مثل همیشه به آخرین ترفند خود روی آورند. در آن وضعیت، همه چیز به نفع ایرانی ها بود.

ادامه مطلب
باران مرگ

باران مرگ

در طول راه مردم آواره کردستان عراق را می¬دیدیم که با وضعی اسفبار به سوی مرز ایران در حال حرکت بودند و صدام و صدامیان را نفرین می¬کردند چه بسا در مسیر خود عزیزانشان را از دست می¬دادند

ادامه مطلب
امدادگری

امدادگری

بی صبرانه چشم به فروردین سال 1366 دوخته بودم. آخر در همین ماه سنم به حد قانونی می¬رسید و آن وقت من هم می¬شدم جزو مردها!

ادامه مطلب
رنج نامه یک شیمیایی

رنج نامه یک شیمیایی

او امروز 24 سال دارد و دانشجوي رشته ادبيات عرب دانشگاه مهاباد است و البته جانباز 70 درصد شيميايي.سینه اش اما زخمي است، زخمي از حادثه اي كه چیزی از آن را به خاطر نمی آورد.

ادامه مطلب
جانبازان شیمیایی مظلوم ترین بازماندگان جنگ هستند

جانبازان شیمیایی مظلوم ترین بازماندگان جنگ هستند

ما شرمنده خانوادهانم نیز هستیم آنها هم بیمار شده اند و افسردگی در بین فرزندان جانبازان بسیار زیاد است چرا که هر لحظه با استرس و فشار روبه رو هستند چرا که مرگ را هر لحظه در مقابل چشمشان می بینند.

ادامه مطلب
پروانگان صميم

پروانگان صميم

یکی از دانشمندان غربی می گوید هر جا مردی را دیدید که در زندگیش موفق است، بگردید اطراف او حتما زن موفقی را خواهید یافت. این باور، در مورد همسران جانبازان کاملا صدق می کند...

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 19

خاطرات رزمندگان 19

بر زخم‌هاي آشنا، به هر قيمتي كه شده بايد به جبهه بروم، بيمه حضرت ابوالفضل (ع)، پاسخ دلشكستگي، پرچم را از دست نده، تولدي دوباره، سرباز گارد عراق، شير كوهستان، مدال دروغين، معجزه‌ي الهي، نامه هاي بي جواب، نيزار، يا صاحب زمان(عج)، يك گلوله، دو پرواز،

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 12

خاطرات رزمندگان 12

شهيد بي‌سر، شهيدي با 2 مزار، شوخي فرمانده، شير بچه بسيجي، شيرخوار شهيد، شيعه‌ي سيد الشهدا است، صبح دميد، صحراي كربلا، صلوات، صلوات يادتان نرود، ظهر عاشورا، عاشورا كربلاي، عباس تشنه لب، عدنان خيرالله، عروسي، عطر عروج، عكس امام، عكس يادگاري،

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 13

خاطرات رزمندگان 13

عكس يادگاري، عليرضا پلارك، غربت سپاه خميني، غربت ستاره، غربت فرمانده، غروب خون رنگ، غريبه، غسل جمعه، غسل شهادت، غواص عراقي، فدايي حضرت زهرا (س)، فرار به سوي مرگ، فردوس رضا، فرمان ايست، فرمانده‌ي خاكي، فقط به فاصله چند لحظه، فقط يكي، قاب عكس، قابلمه، قتلگاه مرتضي

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 14

خاطرات رزمندگان 14

قربان لب عطشانت، قصه عطش، قلب راست، قله همت، قلوه سنگ، قنداق خونين، قول مردانه، قيامت دريا، كاغذ نسوز، كانكس پيكر شهداء، كدو حلوايي، كربلايي ديگر، كفش هاي نو، كلاس تشيع، كلاه، كمپوت، كنار نهر خين، كنسرو پخته، گردان يا زهرا (س)، گل پرپر

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 15

خاطرات رزمندگان 15

گلدسته هاي كربلا، گلوله شيميايي، گنج حاج احمد، لالايي شهيد عزيزم، لباس دامادي، لباس روحانيت، لباس عراقي، لذت سنگر ساختن، لشكر خداوند، لعنت بر اين سبيلها، مؤذن، ما مقصر نبوديم آقاي گاو، ما هم بازي، ما هم رفتيم، ماجراي الاغ، مادري در ميان نخلها، ماژيك آبي، مامان خوابم مي‌آيد، ماه بهشتي، ماه قرمز

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 17

خاطرات رزمندگان 17

منافقين، مهر روي سينه، مولا، ميدان مين، مين منور، ن والقلم، نامه چمران، نزديكتر از مرگ، نشان بي نشان، نشانه، نفسهاي خاموش، نگهبان، نماز عاشقانه، نماز عشق، نماز قضا، نوبت جان بازي

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 18

خاطرات رزمندگان 18

نوجوان بسيجي، نوري آسماني، نوكرت منتظرته، نيروهاي ستون، و ما رميت، وضوي خون، وفاي به عهد، ولادت فرزند، هزار سال عمر، همچون مولا، هوس كرب و بلا يا حسين (ع)، يا زهرا (س)، يا غياث المستغيثين، يا مهدي (عج)، ياري حق، يدالله فوق ايديهم، يك آرزو، يك تكه پيراهن، يك يا علي، يك قمقمه، دوازده سرباز، يلان نامدار، يوسف

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 11

خاطرات رزمندگان 11

سيم خاردار، سيم راهنما، شال سياه، شانه‌هاي فرمانده، شاهدان تشنه، شاهدي براي مولا، شب مه‌آلود، شب يلدا، شجاعت ترس، شجاعت يك رزمنده، شربت شهادت، شكنجه‌اي جديد، شلوار كار، شما برويد، شميم اهل بهشت، شهادت، شهادت در سجده، شهادت عباس

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 10

خاطرات رزمندگان 10

زنگ ابديت، زهرا و ليلا، زير شني تانك، زينب گونه، ستاره دهلاويه، سجده وصل، سجده‌اي به بلنداي ابديت، سربازان امام زمان (عج)، سعادت شهادت، سفر عشق، سقاي كوچك، سلاح غنيمتي، سلام بر امام زمان(عج)، سنگر بتوني، سليمان خاطر، سه روايت از يك ريش، سواري از نور

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 9

خاطرات رزمندگان 9

دو دست حنا بسته، دو ركعت نماز، دوربين، ديدار فرزند، ديدار فرزند، ذكر يا حسين (ع)، رؤياي صادق، راديو نفت!، راه بهشت، رگبار زن، رمز پرواز، رنگ آب، رنگ خون بابا، روز موعود، روياي شيرين، روياي صادقه، زائر، زجه‌ي حسيني، زندگي زيبا

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 16

خاطرات رزمندگان 16

ماه مهماني خدا، محروم اما محرم، مداح اهل‌بيت، مدال شجاعت، مدد الهي، مردان هور، مردم بيگناه، مرگ سرخ، مرهمي براي زخم، مريد روح‌الله، مزار گمشده، مزار نصرت، معماي بازو،، معني غربت، مقاومت با سنگ، مناجات لري

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 8

خاطرات رزمندگان 8

خواب عجيب، خواست خدا، خوبان تاريخ، داغ برادر، داماديت مبارك، در قلب سپاه دشمن، در كوچه‌هاي خرمشهر، در كوچه‌هاي خرمشهر، در ميان شعله‌هاي آتش، درد يار، دست ياري حق، دستان شفابخش، دستان بريده ابوالفضل، دسته كليد، دفعه‌ي بعد انشاالله، دكمه سبز، دكمه سبز، دهان پر از گل، دو چشم بي‌سو

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان7

خاطرات رزمندگان7

حسرت، حسرت خوردن سيب، حسرت يك ناله، حسين حسين، حلالت نمي‌كنم، حلقه ازدواج، حوريهاي خاطرخواه، خال پهلو، خال گردن، خالكوبي، خانه‌اي در آتش، خدايا ! خدايا ! ، خدايا شكرت، خدايا شهادت را...، خرمشهر خونين، خمپاره بي رحم، خواب جايز

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 6

خاطرات رزمندگان 6

تلفن هندلي، تمرين فرار، تمسك به قرآن، تنگه احد، تنها پسر، توقف مصلحتي، تير در چشم، تير غيب، جشن 22 بهمن، جگر شير نداري سفر عشق مرو، جلو‌تر از همه، جنايت جنگي، جوان بسيجي، جوان‌ترين مجروح، جوي خون، چادر

ادامه مطلب
آسماني‌ها

آسماني‌ها

سلام، حالت چطور است. اين روزها هوايت را کرده‌ام. مي‌دانم خوبي، ولي نمي‌دانم چرا تو و دوستانت حالي از من نمي‌پرسيد؟ ما هم به لطف شما خوبيم،‌ هنوز هم خيلي با شما غريبه نشده‌ايم ديروز آمده بودم سر مزارت، حسين هم آمده بود

ادامه مطلب
غلام مرتضی

غلام مرتضی

همه چيز براي سفر آماده بود. اما مسئول اردو کمی دلواپس بود، يکي از اتوبوسها در آخرين لحظات خراب شد. چاره‌ای نبود بايد منتظر اتوبوس جديدي مي‌شديم.

ادامه مطلب
جانباز عباس اميركلا

جانباز عباس اميركلا

حاجيه خانم حاج شمسي طعم داغ شهادت 4 فرزند را چشيده بود. سال 1360 بزرگترين پسرش پر كشيد عباس رشيد بود و دستيار پيامبر (ص) بر سر داشت.

ادامه مطلب
سردار محمد کوثري

سردار محمد کوثري

روزي مسئول حفاظتي آقا به ما اطلاع داد که آقا مي‌خواهند به دوکوهه بيايند و ميان رزمندگان حضور پيدا کنند و مسائلي را مطرح کنند ما آماده شديم اما چند روز بعد مسئولين حفاظتي ايشان تماس گرفتند که آقا فعلاً نمي‌آيند

ادامه مطلب
سردار امير حيات مقدم

سردار امير حيات مقدم

يک روز که «آقا» در جبهه مهمان ما بود برايشان غذاي تقريباً متوسطي در نظر گرفته بوديم به نظر خود ما اين غذا هيچ غيرعادي نبود ايشان مهمان ما بودند ما بايد پذيرايي مي‌کرديم

ادامه مطلب
سردار اسدي

سردار اسدي

يک بار توفيق زيارت آقا در لشگر 33 المهدي پيدا کرديم، ايشان با روحيه بسيار بشاش و با محبت بسيار زيادي به رزمندگان اسلام براي سرکشي آمده بودند در همان روزها هم امام جمعه محترم شهرستان جهرم به جبهه تشريف آورده بودند،

ادامه مطلب
سردار شهيد اکبر آقابابايي

سردار شهيد اکبر آقابابايي

در يکي از سفرهاي ايشان به کردستان در سال1360 ابتدا به سنندج تشريف آوردند و بعد به مريوان رفتند در خط مقدم جبهه در دزلي فکر مي‌کنم که در آبان ماه بود به محض ورود با برادران رزمنده در سنندج ديدار کردند

ادامه مطلب
برادر کبيري

برادر کبيري

دشمن سوسنگرد را محاصره کرده بود. قرار بود که عملياتي براي آزادسازي اين شهر صورت بگيرد، آن وقت مقام معظم رهبري در شوراي عالي دفاع حضور داشتند، در 23 آبان ماه براي حضور در جلسه شوراي عالي دفاع از ستاد اهواز به تهران آمدند

ادامه مطلب
تيمسار احمد دادبين

تيمسار احمد دادبين

در سفري که آقا به کردستان داشتند قرار بود که ايشان در منطقه‌اي واحدهاي خط مقدم را بازديد کنند و در ميان رزمندگان خط باشند با هلي‌کوپتر پرواز کرديم در آسمان من خدمت آقا عرض کردم: با توجه به اين که مردم بانه شما را ديده‌اند

ادامه مطلب
سردار محمد ميرجاني

سردار محمد ميرجاني

در سر سفره غذا بود، مسئول تدارکات ما در آن جا يکي از بچه‌هاي چاق و چله و هيکلي بود آقا سرشان زير بود و غذا مي‌خوردند تا نگاهشان به آن برادر افتاد

ادامه مطلب
سردار نبي‌الله رودکي

سردار نبي‌الله رودکي

آقا حضورشان در آنجا (جبهه) پشتيباني محکمي در واگذاري امکانات جنگي به سپاه و بسيج بود و باعث دلگرمي و تقويت روحيه فرماندهان جبهه‌هاي جنگ و رزمندگان بود.

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 5

خاطرات رزمندگان 5

این مطلب شامل عناوین رو به روست: پاسدار قوي هيكل, پاي مصنوعي, پايداري و استقامت, پرواز 2, پرواز فرشته, پسر رئيس‌جمهور, پلي از وجود, پنجره انتظار, پيشوازان قدسي, پيكري سالم, تا آخرين نفس,تابلوي موش, تانكهاي عراقي, تاول, تسليم ناپذير, تشنه, تقدير, تكليف شرعي

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 4

خاطرات رزمندگان 4

این مطلب شامل عناوین رو به روست: برو جلو, برويد عمليات كنيد, بسم الله, بسيجي جوان, بلدوزر جادويي, بمبي در رختكن, بني‌صدر غلط كرده, به جاي همسنگر , به فرشته‌ها پيوست, به كدامين گناه, به ياد مادر,بوسه بر پيشاني, بوي كباب جنگي, بي نشان, پارچه متبرك

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 3

خاطرات رزمندگان 3

این مطلب شامل عناوین رو به روست: ام وهب دفاع مقدس, امداد الهي, امداد غيبي, انا عراقي, انار, انتظار, انفجار, انگشت شكسته, اول اسارت بعد شهادت, اولين اعزام, اولين نگهباني, ايثار, ايثار و مقاومت, ايرباس, ايمان, با التماس, بازماندگان لشگر كوفه, بر روي شانه‌هاي او

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 2

خاطرات رزمندگان 2

این مطلب شامل عناوین رو به روست: آمبولانس سوخته, آه يتيم, آوار مرگ, ابوالفضل, اجازه فرمانده, اذان مشكوك, ارباً ارباً يعني چه؟, اسارت, استجابت دعا, اسكله منتظر شماست, اسير ايراني, اسير مجاني, اشكو اليك, اعلاميه, السلام عليك يا ...., السلام عليك يا اباعبدالله, الله اكبر, اللهم اني اسئلك

ادامه مطلب
خاطرات رزمندگان 1

خاطرات رزمندگان 1

این مطلب شامل عناوین رو به روست: 12 بسيجي,13 كبوتر, 25كيلومتر تا كربلا,آب, آب اروند,آب كاربراتور, آثار جنگ, آخرين تله, آخرين تله, آخرین سجده, آخرين عكس, آخرين گلوله, آخرين لبخند, آخرين مرخصي, آخرين نفس, آدم عجيب, آدمخورها, آرزو, آزمايش, آزمايش الهي

ادامه مطلب
آداب جبهه 4

آداب جبهه 4

این مطلب شامل عناوین رو به روست: حلاليت خواستن, حمام آب سرد, حمام و استحمام كردن در عقبه, حيوانات مزاحم, خالي كردن آب قمقمه در مانورها, خانه چادر, خبرنامه ي عمليات, ختم شهيدان, ختم و امضاي نامه ‌ها, خدمتگزاري, خطاب به خود و جمع، نه به شخص, خلوت شب آخر, خواب نامه ‌ها, خوردن دوست نداشتني ‌ها, داروهاي گياهي, داروي روح ,درس و بحث و بازي, دست ‌گرداني, دعاي توسل در چادرها, دعای وحدت و فرج, دعوت نامه ‌هاي دوستانه, دكمه, ديد و بازديد, ذكر, ذكر گفتن ستوني

ادامه مطلب
آداب جبهه 1

آداب جبهه 1

این مطلب شامل عناوین رو به روست: آب متبرك, آداب بعد از شهادت, آداب روزه, آداب سفره (2), آداب قبل از خواب, آداب قرآن, آية الكرسي, احترام به مادر, اذان, از اول شب, اسراف, اسم رمزشب, اعزام انفرادي, الموت لقرباني, الو _ سلام, اول زخم اسير, ايستادگي تا شهادت, با شهدا بعد از عمليات, بابا قربان نعش بي ‌سرت, بالين برادري, ببين طريق چه مي ‌گويد؟

ادامه مطلب
طنز 24

طنز 24

این مطلب شامل عناوین رو به روست: چشم دل, نشانه ی شهید, نیروهای گوش به فرمان, یا بخور یا گریه کن, یک پارچ آب در لیوان, یاد ما هم باش, یا حسین, یک بار گفتم, یک دقیقه سکوت, یا حسین (ع)

ادامه مطلب
طنز 23

طنز 23

این مطلب شامل عناوین رو به روست: الغيبه اشد من الكارهاي بدبد, آموزش صندلی, نزنید،ماغازیم, نام،حسین, نقد را بگیر نسیه را ول کن, نامه رسانی, نیروی غیبی, نماز میت, نماز سریع

ادامه مطلب
طنز 22

طنز 22

این مطلب شامل عناوین رو به روست: الهی حرامتان باشد, اشتهای عینکی, اگر رفتی توی حال, از خط برایت می اورم, امتحان اسلحه, المیو المیو, آخ کربلای پنج, آشنا دراومدیم, آخ جان گیلاس, ای که دستت میرسد کاری بکن

ادامه مطلب
طنز 21

طنز 21

این مطلب شامل عناوین رو به روست: از خوف خدا غش کرده, استوار بی خیال, آی کامک پفک, اگر مرغ دلت پرید, اول بگو..., آمده ام جبهه شهید شوم, انشاالله مبارکش باد, اگر یک دفع ی دیگر بگویید, اگر با تویوتای سپاه برویم, اگر زدیم و نخورد, الهی بروید دیگر

ادامه مطلب
طنز 20

طنز 20

این مطلب شامل عناوین رو به روست: اللهم الرزقنا توفيق الپارتي, از کجا معلوم, آی کامک پفک, اگر مرغ دلت پرید, اول بگو..., الكثافة من الشيطان, ان ‌الصلوه تنها...., آقا مارو مي ‌گويي!, آن ها خمپاره مي ‌زنند, النظافة من الايمان, امدادگر, تا آخر ایستاده ایم...

ادامه مطلب
طنز 19

طنز 19

این مطلب شامل عناوین رو به روست: اللهم العن ابن مرجانه, آش با جاش, اتوشویی کجاست؟, برای سماورهای خودتان, بوش آمد, بروید دنبال کارتان, برای سلامتی خدا صلوات, با این بار.., با یک صلوات در اختیار دشمن, برای سلامتی خودتان و خانوادتان, بیشتر از 50 کیلو ممنوع

ادامه مطلب
طنز 18

طنز 18

این مطلب شامل عناوین رو به روست: بلبلیش که بلبلی, به احترام آرپی چی, برای سلامتی بنده, برادرانی که..., برادر،خداحافظ, بلند شدم برای, بدبخت ها اینقدر نماز شب نخوانید, بهشت خواستی بروی, با دست بگیرید, ببین ببین, بیت المال

ادامه مطلب
طنز 17

طنز 17

این مطلب شامل عناوین رو به روست: برق سه فاز, بوی دهان, پایت گلی نشد, پوتین پیدا شد, پزشک همراه, پشت جبهه خدمت میکنند, پیاده آمدیم, پیرمرد, ترس شب عملیات, ترکش بیت المال, ترکشاً قلیلاً،مرخصیاً کثیراً

ادامه مطلب
طنز 16

طنز 16

این مطلب شامل عناوین رو به روست: تکلیف, ترس, تو را به خدا چطوری؟, تو هنوز بدنت گرم است, تشویقش کن, جا کلیدی, جای عمل, چقدر دلمان برای خودمان تنگ شده, چرا ایستادی؟, چاکرتیم دربست

ادامه مطلب
طنز 15

طنز 15

این مطلب شامل عناوین رو به روست: چهارکلنپمه،چهار شخص, چراغ موشی, حقیقت مثل منور روشنه, حکم ماموریت گربه, حسین جان ها فدایت, حلالمان کنید, حساسیته, حالت تنوع دارم, حاشا به کرمت, حوری, دستمال کاغذی

ادامه مطلب
طنز 14

طنز 14

این مطلب شامل عناوین رو به روست: خودت بخوان, خانه به دوش, خدا یک خمپاره می فرستد برای شما, خورشید را شرمنده کردی, خدایا ما را حفظ کن,خوردنش حلال،بردنش حرام,خدا خیرتان دهد, خوب زنده مانده ای, خارج از کشور, خیانت به مملکت

ادامه مطلب
طنز 13

طنز 13

این مطلب شامل عناوین رو به روست: دوتا دوتا, دیگه کسی نیست, دیگ رو سفید, درجه ی جهاد, درس خمپاره, دوش کجا بوده ای, دهقان دهقان, دعوای بسیجی, در جغرافیا هم بنویسند, دعوت های صلواتی, نیاز

ادامه مطلب
طنز 12

طنز 12

این مطلب شامل عناوین رو به روست: ریز،تیز،تمیز, رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند, راه یزد هم بسته شد, رو به هوا می رویم, روزی ز سر سنگ, روغن فیلتر, ریا می شد, زور که نیست, زود بخوابید, سالروز تولد صدام

ادامه مطلب
طنز 11

طنز 11

این مطلب شامل عناوین رو به روست: سنگر بگیر،سنگک, سلام علیکم, سرور همه ی شما, سر مثلثی شکل, سرش را قطع کرده بود, سلام بر حسین, سیصد صلوات, سریال یوسف و زلیخا, سیاهه ی اجناس, سیر نشدی،خسته هم نشدی

ادامه مطلب
طنز 10

طنز 10

این مطلب شامل عناویتن رو به روست: سلامتی فرمانده مان, سرفه عربی, سیب, سنگ نینداز, سال نو مبارک, سوییچ راکت, سوار لودر, سنگ و منگ, شلمچه-معراج, شب پنیر صبح پنیر

ادامه مطلب
طنز 9

طنز 9

این مطلب شامل عناوین رو به روست: شصت پهن, شهردار بیا منو بردار, شما همه اش راجع به بهشت میگویید, شراب حرام است, شیمیایی شده, شهرک ولی عصر, شنا, شماره اش را برداشته ام, شهید شوید, شمر و شلمچه

ادامه مطلب
طنز 8

طنز 8

این مطلب شامل عناوین رو به روست: شش ماه حضور داوطلب, شیخ محمد, شفاعت, شهید برگشتی, صل علی محمد،یار امام کو؟, صدام آش فروش, صحنه را به هم نمیزنیم, صبحگاه, ظهور آقا, عرفان که برود بالا

ادامه مطلب
طنز 7

طنز 7

این مطلب شامل عناوین رو به روست: عشق میکنی که با ما رفیقی؟, عرضی ندارم, علی خاکی, غصه ی سی و پنج روز, غذای اضافه, فاتحه مع الصلوات, فکر و خیال, فانوسه پیر شده،کور شده, فیوز قالپاقش هد میزنه, فلفل نبین چه ریزه

ادامه مطلب
طنز 6

طنز 6

این مطلب شامل عناوین رو به روست: فقط پیشانی, فقط دندان هست, قلاب بگیرید بیایید پایین, قدر شناس, قال دوشکا, قابل کشت نیست, کلوا و اشربو حتی تنفجروا, کمک کمک, کربلا،کربلا نبود, کارتن خرما

ادامه مطلب
طنز 5

طنز 5

این مطلب شامل عناوین رو به روست: گفتند نگو, گوشت را سواراخ کردند گوشواره گوش کنی؟, گوشتکوب ها, گاومان زاییده, گاز و کلاج و ترمز, گور به گور, لنت کهنه ی شب عملیات,لشگر ولی عصر, میترسم خفه شوم, محمدی هایش صلوات

ادامه مطلب
طنز 4

طنز 4

این مطلب شامل عناوین رو به روست: مارا هم دعا کنید, مع خربزه, مرگ بر ضد ولایت فقیه, مواظب باش نخندی, مهران را گرفتید؟, مگر پایین نیایید..., مداحی با اعمال شاقه, مرخصی گرفتم, مردن که زاری ندارد, مدارک لازم

ادامه مطلب
طنز 3

طنز 3

این مطلب شامل عناوین رو به روست: محمدی, من جاسم هستم, موشک 6 متری, موسیقی قورباغه, مورچه چیه که فانوسقه ببنده, ما میرویم به تهران, مهدی را کشتی, مداح ناشی, من شهید شده ام, مارا بی خبر نگذار

ادامه مطلب
طنز 2

طنز 2

این مطلب شامل عناوین رو به روست: ماهی,من او را نمیخواهم,مسافر کربلا,مهندس معدن, ماسک شیمیایی, نخند مسواک گران می شود,نماز شب پر ماجرا,نفسم میگوید نخور, نان و پنیر

ادامه مطلب
طنز 1

طنز 1

این مطلب شامل عناوین رو به روست: وقت کردی نفس بکش,وجعلنا,وضو میگیری یا مرا غسل میدهی,والیبال چادری,همه اش را حفظ هستم,هوالشافی,هر کس سر خدا را کلاه بگذارد,همین الان بگو,همه با هم میخوابیم

ادامه مطلب
به سوى جنگ و جهاد

به سوى جنگ و جهاد

سرانجام وقت انتخاب فرا مى رسد، و رزمنده پیكار جوى مسلمان مى خواهد به آنچه كه در فكر اوست عینیّت بخشد، و بدان جامه عمل بپوشند، گویا بسان تشنه اى مى ماند كه به دنبال آب مى گردد، و همین اندازه را نیز مقامى بس بالا و والاست، چون او محبوب خداوندگار رب العالمین است

ادامه مطلب
آمارگير وسواسی

آمارگير وسواسی

خاطرات شیرین از دوران اسارت از زبان رزمنده گان

ادامه مطلب
مكانيكي مفتي , مقر چكمه‌اي , من و كلاهم , مگس‌پراني , منحني زن ابتكاري

مكانيكي مفتي , مقر چكمه‌اي , من و كلاهم , مگس‌پراني , منحني زن ابتكاري

غذاي گردان را با ماشين مي‌بردم كه گلوله توپي نزديك ماشين اصابت كرد و چرخ جلوي آن پنچر شد. آمدم پنچري بگيرم، متوجه شدم سيلندر ماشين هم با تركش سوراخ شده و آب زيادي از آن خارج شده است.

ادامه مطلب
ميدان مين , مين پدالي , مين سرنگي , مين زودپز , موشهاي هور

ميدان مين , مين پدالي , مين سرنگي , مين زودپز , موشهاي هور

وقتي به هر دليل مهمات كافي از جمله مين براي حفاظت منطقه در اختيار نداشتيم ،قوطي‌هاي خالي كمپوت را روي آتش مي‌انداختيم تا رنگ آن‌ها تغيير كند

ادامه مطلب
مين كمپوتي , مين‌هاي كوهستاني , مين كمپوتي , نارنجك چسبي , نارنجك خمپاره‌ 81

مين كمپوتي , مين‌هاي كوهستاني , مين كمپوتي , نارنجك چسبي , نارنجك خمپاره‌ 81

تخريب در كردستان تجربه‌ي خاصي بود. دشمن و خودي دريافته بودند كه در زمين‌هاي سخت و سنگلاخ مين كار گذاشتن دشوار است و مطمئن‌ترين محل براي عبور، شيار و پا روي سنگ گذاشتن بود.

ادامه مطلب
نارنجك كشي , نارنجك طنابي , نارنجك شيشه‌اي , نارنجك خمپاره‌اي , نارنجك كلوخي

نارنجك كشي , نارنجك طنابي , نارنجك شيشه‌اي , نارنجك خمپاره‌اي , نارنجك كلوخي

بچه‌ها موقع عقب‌نشيني اهرم نارنجك را با كش بسته و بعد ضامن آن را مي‌كشيدند و آن را در ماشين يا سنگرهاي اصلي يا اجتماعي مي‌گذاشتند.

ادامه مطلب
نارنجك‌انداز , نارنجك كمان , نبرد بيل با موشك , نامه‌هاي پيشتاز , نبرد ايذايي

نارنجك‌انداز , نارنجك كمان , نبرد بيل با موشك , نامه‌هاي پيشتاز , نبرد ايذايي

اوايل تيرماه سال 60 يكي از افسران هوابرد ارتش به نام آقاي «داوودنژاد» در حالي كه مسئوليت يك گروه را بر عهده داشت، موظف شد دشمن را در منطقه‌ي خود مشغول كند تا بچه‌ها از محور اصلي ديگر وارد عمل شوند.

ادامه مطلب
نقل و انتقال , نخ و ماشه , نخود و نارنجك , نقل قول مستقيم , نبرد بيل با موشك

نقل و انتقال , نخ و ماشه , نخود و نارنجك , نقل قول مستقيم , نبرد بيل با موشك

يكي از فرماندهان در قصر شيرين با خبر شده بود كه دشمن قصد عمليات دارد و نيروي زيادي هم براي مقابله با آن‌ها در خط نبود. از ترفند خاصي استفاده كرد،

ادامه مطلب
ورزش باستاني در منطقه , نيروهاي ثابت ,  نيروي زرهي , نور چراغ همسايه , نگهبانان فرضي

ورزش باستاني در منطقه , نيروهاي ثابت , نيروي زرهي , نور چراغ همسايه , نگهبانان فرضي

در جبهه براي ساخت ميل زورخانه در داخل پوكه خالي توپ 106، ميله‌اي قرار مي‌دادند و اطراف آن را گچ و خاك مي ريختند كه بعد از خشك شدن بتوان از آن بهره‌برداري كرد.

ادامه مطلب
هدايت بيل مكانيكي , يادگاري , هيهات , همراه نمازشب خوان , هور، معدن موش

هدايت بيل مكانيكي , يادگاري , هيهات , همراه نمازشب خوان , هور، معدن موش

در عمليات والفجر8 روي جاده ام‌القصر، در دو طرف جاده با بيل مكانيكي بايد خاكريزهاي كوچكي به عنوان تركش‌گير زده مي‌شد و اين كار با توجه به حجم آتش كار سختي بود.

ادامه مطلب
يك شليك- دو انفجار , يكي پس از ديگري , سوپراتاندارد , نبرد بولدوزرها

يك شليك- دو انفجار , يكي پس از ديگري , سوپراتاندارد , نبرد بولدوزرها

همسنگران، سرپوش جلوي گلوله آرپي‌جي را بازكرده و يك عدد نارنجك كه ضامن آن را كشيده و با نخ يا كش يا چسب دور آن را پيچيده بودند در دهانه آرپي‌جي قرار دادند. دوباره دهانه را بسته و سپس شليك كردند.

ادامه مطلب
كمين كمپوت , كمپوت پرنده , كلوخ نجات , كلت آچاري , كلاهك بنزيني

كمين كمپوت , كمپوت پرنده , كلوخ نجات , كلت آچاري , كلاهك بنزيني

در كردستان براي جلوگيري از نفوذ ضدانقلاب به پايگاه حدود شصت متر طناب تهيه كرديم و به آن قوطي خالي كنسرو و كمپوت استتار شده بستيم و دور تا دور پايگاه كشيديم.هروقت قوطي‌ها صدا مي‌كرد مي‌فهميديم كسي در حال رخنه به پايگاه است.

ادامه مطلب
كوزه پوكه ,  كوكتل مولوتف‌چي , كيسه شخصي , كيسه‌هاي زباله , گراگيري غيرمسلح

كوزه پوكه , كوكتل مولوتف‌چي , كيسه شخصي , كيسه‌هاي زباله , گراگيري غيرمسلح

يكي از شيوه‌هاي خنك نگه داشتن آب در منطقه، نگهداري آن در پوكه‌هاي بزرگ بود كه هميشه دور و بر پوكه را نم‌دار و مرطوب نگه مي‌داشتيم.

ادامه مطلب
گربه بي‌سيم‌چي , گرماي پماد , گروه شناسايي , گلدان و سبد , لاك پشت دشمن گير

گربه بي‌سيم‌چي , گرماي پماد , گروه شناسايي , گلدان و سبد , لاك پشت دشمن گير

در منطقه عملياتي نصر 5 مستقر بوديم، لاك‌پشتي پيدا كرديم و چراغ شب‌نمايي به بدنش وصل كرديم و آن را به درختي كه در 50،‌ 60 متري كمين ما بود بستيم.

ادامه مطلب
لباس مبدل , لوستر , لاك‌پشت شب نما , لودر صوتي ,  لامپ فانوس

لباس مبدل , لوستر , لاك‌پشت شب نما , لودر صوتي , لامپ فانوس

سال 62 در جبهه‌ي كوشك بنا بود خاكريز خط مقدم را حدود صدمتر جلوتر ببريم، فاصله‌ي ما با دشمن دويست، سيصد متر بود. با تاريك شدن هوا چند لودر براي زدن خاكريز به خط آمدند كه با آتش شديد و مستقيم عراق به عقب برگشتند.

ادامه مطلب
ماكت سايت ,  ماشين پنچر , لوله پليكاي استتار , ماشين حمل مجروح , ماشين جنگي پنچر

ماكت سايت , ماشين پنچر , لوله پليكاي استتار , ماشين حمل مجروح , ماشين جنگي پنچر

در منطقه سردشت بالاي تپه بوديم و وظيفه داشتيم سر تپه‌ها هرچه مي‌توانيم چادر بزنيم كه دشمن فكر كند چند گردان نيرو در آن‌جا مستقر است و قصد حمله دارد.

ادامه مطلب
مانور در شب , مرمي موش كش , مرمي چَخماق , ماهي‌هاي ميني , محافظ شمع

مانور در شب , مرمي موش كش , مرمي چَخماق , ماهي‌هاي ميني , محافظ شمع

در جريان يكي از مانورهاي قبل از عمليات كربلاي 8 كه در سه راه جفير انجام گرفت، شب شد و ماشين‌هاي عملياتي راه را گم كردند و اين امر باعث دردسربزرگي شد.

ادامه مطلب
مسكن سنگر , مشكل شناورها , مسافرنشان , معبر از جنس جان , مشكل در مشكل

مسكن سنگر , مشكل شناورها , مسافرنشان , معبر از جنس جان , مشكل در مشكل

برادري دانشجوي رشته‌ي پرستاري بود كه در ميان كانال وظيفه‌ي نگهداري همه مجروحان را بر عهده داشت. او غير از پانسمان كردن و شست و شوي زخم از كمبود امكانات و انجام ندادن بقيه امور شرمنده بود.

ادامه مطلب
قايق و رودخانه ,  قرارگاه نظامي , قلاب جنگي , قلاب سنگ‌ها , قلم‌مو

قايق و رودخانه , قرارگاه نظامي , قلاب جنگي , قلاب سنگ‌ها , قلم‌مو

در حمله طريق‌القدس براي عبور از رودخانه وسيله‌اي نداشتيم جز يك قايق كه عراقي‌ها با تيربار آن را سوراخ كرده بودند و نمي‌شد از آن استفاده كرد.

ادامه مطلب
قيف بنزيني آرپي‌جي , قوطي خالي , قوطي اخبار , قواي صليبي , قند تلخ

قيف بنزيني آرپي‌جي , قوطي خالي , قوطي اخبار , قواي صليبي , قند تلخ

بچه‌ها قيف نوك گلوله آرپي‌جي را باز مي‌كردند و پلاستيكي را كه پر از بنزين بود، پس از چندلا شدن و گره زدن به منظور جلوگيري از نشست و آتش گرفتن با جرقه‌هاي سلاح آماده كرده بودند،

ادامه مطلب
كلاه‌هاي بي‌سر , كلاه و سنگر خالي , كانتينرهاي راهنما , كالك تاشو ,كائوچوي فيبري

كلاه‌هاي بي‌سر , كلاه و سنگر خالي , كانتينرهاي راهنما , كالك تاشو ,كائوچوي فيبري

در عمليات كربلاي 4 اجساد سه نفر از شهدا پشت خاكريز ما و مقابل خاكريز عراق به فاصله‌ي 50 متر قرار داشت و ما كه بچه‌هاي تعاون بوديم بايد آن‌ها را عقب مي‌كشيديم. ولي خطر زياد بود.

ادامه مطلب
غواص‌هاي دكتر چمران , فانوس , فانوس صلواتي , عمليات سرگردان , عقب‌نشيني گازوييلي

غواص‌هاي دكتر چمران , فانوس , فانوس صلواتي , عمليات سرگردان , عقب‌نشيني گازوييلي

وقتي كنسروها را پخش كردند، دكتر چمران گفت:«قوطي آنها را سالم نگه دارين». بعد خودش توي هر قوطي يك شمع گذاشت و محكمش كرد كه نيفتد شب قوطي ها را فرستاديم روي اروند.

ادامه مطلب
فشنگ‌هاي زنگ زده , فشنگ گازي , فريب دشمن , فتيله‌ي پتويي , فتيله‌اي از بند كلاه

فشنگ‌هاي زنگ زده , فشنگ گازي , فريب دشمن , فتيله‌ي پتويي , فتيله‌اي از بند كلاه

شبي قرار بود با بچه‌ها دعاي كميل بخوانيم اما فانوسمان فتيله نداشت، من بند كلاه آهني (كاسكت) را فتيله كردم و در فانوس قرار دادم و قضيه به خير و خوشي تمام شد.

ادامه مطلب
قاطرهاي پيش مرگ , قايق پتو پيچ , قايق نفتي , قاب عكس , فيبر و برگ نخل

قاطرهاي پيش مرگ , قايق پتو پيچ , قايق نفتي , قاب عكس , فيبر و برگ نخل

براي كشف كمين دشمن، بچه‌هاي گردان قاطريزه، قاطرهاي پير و مريض و تركش خورده را در جاهايي كه احتمال كمين ضدانقلاب در آن‌جا وجود داشت جلو مي‌فرستادند.

ادامه مطلب
در پناه جنازه ها ,   خندق مرگ , خودكار جنگي , در هوشمند , دروغ نيرودهنده

در پناه جنازه ها , خندق مرگ , خودكار جنگي , در هوشمند , دروغ نيرودهنده

سال 66 در منطقه شلمچه امدادگر بودم. روزي من و يك بي‌سيم چي و رابط خط و 2 راننده‌ي بولدوزر و يك راننده‌ي آمبولانس در منطقه‌ي سه راه مرگ با گشتي‌هاي عراقي مواجه شديم.

ادامه مطلب
دلو آب قمقمه‌اي , دو لول , دوش كلمني , دسته هدايت قايق , دسته هدايت قايق

دلو آب قمقمه‌اي , دو لول , دوش كلمني , دسته هدايت قايق , دسته هدايت قايق

يك‌بار كه با بي‌آبي مواجه شديم، در اطراف خاكريز به چاه عميقي برخورديم، اما هيچ وسيله‌اي براي كشيدن آب از چاه نداشتيم. به همين خاطر بند‌هاي پوتين‌هايمان را باز كرديم و به هم گره زديم و قمقمه را به آن آويختيم و بالاخره به آب دست يافتيم.

ادامه مطلب
دوشكاي خودكار , ديده‌بان پرخرج , ديوارهاي مسلح , راديو , راه بي‌بازگشت

دوشكاي خودكار , ديده‌بان پرخرج , ديوارهاي مسلح , راديو , راه بي‌بازگشت

در منطقه جنوب، دوشكا را در امتداد لبه‌ي خاكريز قفل (هم‌جهت) مي‌كرديم و بعد قفل بعدي را آزاد مي‌گذاشتيم و با طنابي كه به ماشه‌ي دوشكا مي‌بستيم و تا سنگر كشيده شده بود ماشه را مي‌چكانديم و دوشكا با ضربه‌ي قنداق خود به چپ و راست مي‌چرخيد

ادامه مطلب
زاغه‌هاي دروغين , ريگ در دهان , روغن تن , روشنايي سيگار , رمز عبور

زاغه‌هاي دروغين , ريگ در دهان , روغن تن , روشنايي سيگار , رمز عبور

بعد از عمليات بيت‌المقدس4 به خط شاخ شميران رفتيم، در خط هيچ نوع روغني براي پاك كردن اسلحه پيدا نمي‌شد به ناچار براي نظافت و تعميركردن اسلحه از روغن تن ماهي استفاده كرديم.

ادامه مطلب
زورخانه منطقه‌اي , زير پيراهن , زنگ پيام , زبان توافقي , زبان تاتي

زورخانه منطقه‌اي , زير پيراهن , زنگ پيام , زبان توافقي , زبان تاتي

از ميله چادرها به عنوان بيل‌هارتل و از قسمت پايين و جدا شده‌ي شلوارهاي مندرس كه با سنگ آن را پر مي‌كرديم وزنه و سنگ هارتل مي‌ساختيم و به دو سر لوله چادر مي‌بستيم و به اين ترتيب صاحب زورخانه جبهه‌اي شديم.

ادامه مطلب
سلاح بيل , سلاح جديد , سلاح سرد , زير پيراهن پتويي , ساعت برقي

سلاح بيل , سلاح جديد , سلاح سرد , زير پيراهن پتويي , ساعت برقي

پاسبخش بودم و حدود هفتصد تا هشتصد متر با دشمن فاصله داشتيم. فكر كردم نكند دشمن وارد خط شود و ما را اسير كند. به همين خاطر روي سنگرهاي خالي يك كلاهخود و يك دسته بيل گذاشتم طوري كه دسته به طرف دشمن بود و مثل اسلحه به نظر مي‌رسيد.

ادامه مطلب
سنگرهاي خالي , سنگر شناور , سوت ارتباطي , سنگ و نارنجك

سنگرهاي خالي , سنگر شناور , سوت ارتباطي , سنگ و نارنجك

بعضي از نيمه‌شب‌ها يدالله سنگرش را ترك مي‌كرد و به مواضع عراقي‌ها نفوذ مي‌كرد او مي‌گفت:«امشب سنگرهاي عراقي‌ها خالي است» وقتي از او مي‌پرسيديم از كجا مي‌فهمي

ادامه مطلب
سيم تلفن و پيكرشهيد , سوزن خياطي و بلبرينگ , سورتمه ,شعار و شلوار , شمعدان و زيرسيگاري

سيم تلفن و پيكرشهيد , سوزن خياطي و بلبرينگ , سورتمه ,شعار و شلوار , شمعدان و زيرسيگاري

جنازه دوست شهيدم بين نيروهاي ايراني و عراقي مانده بود. داوطلب شدم كه جنازه‌ را عقب بكشم. سيم تلفن زياد داشتيم. سيم را به كمرم بستم و مسافتي را سينه‌خيز رفتم.

ادامه مطلب
شني مين‌كش , شهدا زنده‌اند , شهيد زنده , شيلنگ آنتني , شيلنگ چوبي

شني مين‌كش , شهدا زنده‌اند , شهيد زنده , شيلنگ آنتني , شيلنگ چوبي

بعضي جاها كه بايد از عرض معبر عبور مي‌كرديم و نيروهاي تخريبچي در دسترس نبودند، بچه‌ها شني پاره‌ي تانك‌ها را كه بسيار سنگين است به زحمت حمل مي‌كردند و در محل عبور به شكل حلقه‌اي قرار مي‌دادند و خود پشت خاكريز پناه مي‌گرفتند.

ادامه مطلب
صداي مرگ برگها , صيد دشمن , طنابي از زيرپوش , صخره‌هاي عبور , صحنه سازي

صداي مرگ برگها , صيد دشمن , طنابي از زيرپوش , صخره‌هاي عبور , صحنه سازي

مقر ما در يكي از پايگاه‌هاي مرزي در كردستان بود. براي اين‌كه بدانيم چه زماني ضد انقلاب به ما نزديك مي‌شود، دور تا دور پايگاه برگ خشك مي‌ريختيم شب وقتي كسي پايش را روي برگ‌ها مي‌گذاشت، صداي خش خش آن‌ها باعث مي‌شد بلافاصله مسلح شويم.

ادامه مطلب
عبور از باتلاق , عراقي ايراني , عراقي‌ها و آتش , طويله , عباي پتويي

عبور از باتلاق , عراقي ايراني , عراقي‌ها و آتش , طويله , عباي پتويي

براي عبور وسايل نقليه در مناطق پر گل و لاي يكي از راننده‌ها با همفكري بچه‌هاي واحد تخريب طرحي تهيه و اجرا كردند. به اين ترتيب كه اهرم‌هايي بازويي شكل ساخته و زير شاسي تويوتا نصب شد.

ادامه مطلب
چشم‌هاي مين , چرخ‌هاي دستي , چنگال , حروف ژ،چ، گ، پ , حسن از علي

چشم‌هاي مين , چرخ‌هاي دستي , چنگال , حروف ژ،چ، گ، پ , حسن از علي

در عمليات عاشورا در منطقه‌ي ميمك يكي از بچه‌هاي تخريبچي زير مين‌ها چشم الكترونيكي تعبيه كرده بود كه به محض ديدن نور حساس و منفجر مي‌شد.

ادامه مطلب
حمل و استتار , حمام با آب لوله‌كشي , حمام عمومي , حمله اما محاصره

حمل و استتار , حمام با آب لوله‌كشي , حمام عمومي , حمله اما محاصره

مثلاً با استفاده از كش و عبور دادن آن از سوراخ‌هاي فانوسقه، نارنجك‌ها و خشاب هاي اضافي خود را از زير آن مي‌گذراندند و محكم مي‌كردند تا هنگام دويدن سرو صدا نكند و بين راه هم به زمين نيفتد.

ادامه مطلب
خاكريزهاي نوراني , خاكبرداري در شب , خال پيشاني , خانه‌هاي خالي , خبر داغ!

خاكريزهاي نوراني , خاكبرداري در شب , خال پيشاني , خانه‌هاي خالي , خبر داغ!

در جزيره مينو، بچه‌ها كلاهخودهايي را روي چوب مي‌گذاشتند و بلند مي‌كردند تا سيمينوف زن عراقي‌ها آن‌ها را هدف قرار دهد و همان لحظه رزمنده ايراني با سلاح سيمينوف در گوشه‌اي منتظر رويت آن بخت برگشته بود تا خالي روي پيشاني‌اش بگذارد.

ادامه مطلب
خرج خمپاره 60 , خطاطي از راه دور , خمپاره باندپيچ شده , خمپاره كمپوتي , خنثي ولي مسلح

خرج خمپاره 60 , خطاطي از راه دور , خمپاره باندپيچ شده , خمپاره كمپوتي , خنثي ولي مسلح

در خط قلاويزان – مهران مدتي مسئول پدافند خط بوديم. چند خمپاره 60 پيدا كرديم اما خرج آن‌ها در دسترس نبود. براي حل اين مشكل بايد داخل باند زخم را با باروت پر و به شكل خرج براي خمپاره از آن استفاده مي‌كرديم.

ادامه مطلب
چادرهاي خالي , جوراب جنگي , چراغ روشنايي , چراغ گمراه‌كننده , چراغ موشي

چادرهاي خالي , جوراب جنگي , چراغ روشنايي , چراغ گمراه‌كننده , چراغ موشي

سال 61 به دليل نبودن نيرو در يكي از مناطق جنوب چون هواپيماهاي دشمن براي شناسايي مي‌آمدند، بچه‌ها براي فريب آن‌ها چادرهاي بزرگي به رنگ كرم تهيه و در محلي برپا مي‌كردند.

ادامه مطلب
جابه‌جايي مهمات , جابه‌جايي نيروها , جنگ بي‌سيمي , جنگ رتيل و عقرب , جنگ سنگي

جابه‌جايي مهمات , جابه‌جايي نيروها , جنگ بي‌سيمي , جنگ رتيل و عقرب , جنگ سنگي

روي بدنه ماشين‌ها و جعبه‌هاي بزرگ مهمات كه با تريلي به جبهه منتقل مي شد، عبارات منحرف كننده‌اي مي‌نوشتيم و به اين وسيله مانع كار نيروهاي نفوذي دشمن مي‌شديم

ادامه مطلب
آب پاكتي , آب خنك , آب گرم كن هوايي ,  آبراه‌هاي خيالي , آپارات چكمه‌اي

آب پاكتي , آب خنك , آب گرم كن هوايي , آبراه‌هاي خيالي , آپارات چكمه‌اي

در منطقه‌ي خيبر، براي داشتن آب خنك گالن‌هاي 20 ليتري آب را جلوي در سنگر در خاك فرو مي‌كرديم به اين وسيله آب خنك مي‌شد بچه‌ها به اين محل «چاه زمزم» مي‌گفتند.

ادامه مطلب
آتش همزمان , آتش‌گير ,آخ , آخرين تله

آتش همزمان , آتش‌گير ,آخ , آخرين تله

بچه‌ها با لباس‌هاي پاره آدمك درست مي‌كردند و كنار سنگر و روي خاكريز مي‌گذاشتند.

ادامه مطلب
آرپي جي بي‌خرج , آن روزهاي سخت , آنتن آبكشي گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

آرپي جي بي‌خرج , آن روزهاي سخت , آنتن آبكشي گردان , آفتابه با انصاف ,آرامگاه لباس

در خط پدافندي شلمچه بعد از كربلاي 5 دشمن شروع به پاتك كرد.يكي از تانك‌ها بعد از نزديك شدن از خاكريز كوچكي كه آن‌جا بود گذشت.

ادامه مطلب
آي با كلاه  ...

آي با كلاه ...

در عمليات خيبر، دشمن براي اولين بار از تانك تي 72 استفاده كرد. اين تانك از رو به رو منهدم نمي‌شد و فقط از دو طرف مورد هدف آرپي‌جي قرار مي‌گيرد. بچه‌ها با خبر رسيدن اين نوع تانك روحيه‌ي خود را از دست دادند و ديگر نمي‌دانستند چه كنند.

ادامه مطلب
الاغ در نقش تانك , اسيران فرمانده, اسلحه دوكاره , استخر شناور , ارتش ده نفره

الاغ در نقش تانك , اسيران فرمانده, اسلحه دوكاره , استخر شناور , ارتش ده نفره

عراقيها شب نسبت به تردد نيروهاي شناسائي و هجومي حساس بودند. دكتر چمران گفت:«بر پشت چند الاغ يك تراورس چوبي باد و فانوس آويزان روشن كنيم و بفرستيم جلوي ديد دشمن.

ادامه مطلب
الاغ مسلح ,  الاغهاي نوراني , امداد صوتي , اي لشگر صاحب زمان ,بازيافت پوكه‌ها

الاغ مسلح , الاغهاي نوراني , امداد صوتي , اي لشگر صاحب زمان ,بازيافت پوكه‌ها

دشمن از زمان عمليات مطلع شده بود و بچه‌هاي براي فريب، تعدادي فانوس به پالان خرها بستند و آن‌ها را رأس ساعت مقرر روانه جاده كردند.

ادامه مطلب
بالن شمعي , بخيه عملياتي , برد لباس , برف آب ,  برف پاك كن دستي

بالن شمعي , بخيه عملياتي , برد لباس , برف آب , برف پاك كن دستي

در عملياتي، صورت يكي از برادران زخم عميقي برداشته بود. دوست بسيجي ديگري با نخ و سوزن خياطي صورت اورا بخيه زد و تا حدود زيادي مانع خونريزي شد.

ادامه مطلب
بلندگو , برنامه راديويي , بلندگوي بي‌صدا , بند شلوار  , بندپوتين تله

بلندگو , برنامه راديويي , بلندگوي بي‌صدا , بند شلوار , بندپوتين تله

يكي از شب‌ها قرار شد. خطبه هاي نماز جمعه كه به زبان عربي از مقام معظم رهبري گفته مي‌شود توسط بلندگويي در خاكريز عراقي‌ها پخش شود. براي اجراي اين برنامه همراه با شهيد ناجي بايد از روي آكاسيو شناور از منطقه‌ي آب گرفته عبور مي‌كرديم.

ادامه مطلب
بولدوزر 8d , به جاي سوله , بولدوزر فداكار , بوي باروت , بوي سير

بولدوزر 8d , به جاي سوله , بولدوزر فداكار , بوي باروت , بوي سير

دشمن تمام توجهش به آن قسمت جلب شد و پس از آن از دستگاه‌هاي ديگر غافل شد و به اين ترتيب هم كار انجام شد و هم ماشين آلات سالم ماندند.

ادامه مطلب
پل خيبر , بيست ليتري‌ها , پاسبخش سيمي , حشرات موذي , پنكه دستي

پل خيبر , بيست ليتري‌ها , پاسبخش سيمي , حشرات موذي , پنكه دستي

با آغاز عمليات و فتح جزاير مجنون به خاطر آتشي كه عراقي‌ها درست كرده بودند. در كار تداركات و پشتيباني مشكل به وجود آمد. فرمانده‌ي قرارگاه متوجه شد كه در اين صورت انتقال مجروحين و شهدا به كندي صورت مي‌گيرد، به همين دليل دستور ساخت پل صادر شد.

ادامه مطلب
پودر كيش و مات , پوكه‌هاي پر , پيام آشكار , پيداي نهان , پيراهن سفيد

پودر كيش و مات , پوكه‌هاي پر , پيام آشكار , پيداي نهان , پيراهن سفيد

لشگر 27، گردان كاملي از نيروهاي آرپي‌جي زن داشت. روزي تانك‌هاي عراقي در حجمي وسيع پاتك كردند. بچه‌هاي آرپي‌جي‌زن با گفتن جملات پيام به صورت آشكار و بدون رمز در حالي‌كه مي‌دانستند عراقي‌ها شنود دارند، آن‌ها را به انحراف كشاندند.

ادامه مطلب
تانك و بولدوزر , تايرهاي بلاگردان , تدبير تكبير , تابلوي مشترك , تابلوي ليواني

تانك و بولدوزر , تايرهاي بلاگردان , تدبير تكبير , تابلوي مشترك , تابلوي ليواني

يكبار دو بولدوزر در پشت خاكريز ماندند. براي اينكه بتوانيم آن‌ها را به عقب بياوريم، بچه‌ها تانك سوخته اي رابا دستگاهي ديگر يدك كشيدند و آن را دورتر از منطقه قرار دادند تا عراقي‌ها تانك را مي‌زدند بولدوزرها نجات يافتند.

ادامه مطلب
تسبيح فشنگي , تدبير فرمانده , ترمزپايي , تسبيح مشتعل , تسمه‌اي از كمربند

تسبيح فشنگي , تدبير فرمانده , ترمزپايي , تسبيح مشتعل , تسمه‌اي از كمربند

در طول مسير وقتي تسمه‌ي پروانه ماشين ما خراب شد، به ابتكار يكي از برادران از كمربند سربازي به جاي تسمه پروانه استفاده كرديم و به اين وسيله توانستيم ماشين را به مقصد برسانيم.

ادامه مطلب
تفنگ ايراني , تك اسلامي , تكبير شناسائي , تكبير شناسايي , تظاهر به حضور

تفنگ ايراني , تك اسلامي , تكبير شناسائي , تكبير شناسايي , تظاهر به حضور

با تعدادي از برادران براي اين‌كه اين قسمت از خط را حفظ كنيم، و دشمن نفوذ نكند تا صبح بدون وقفه به صورت رفت و برگشت در قسمت‌هاي خالي خط راه رفتيم و با اسلحه شليك كرديم تا آفتاب سر زد و دشمن ناكام ماند.

ادامه مطلب
تله نارنجك , تل صداگير , تله‌گذاري , توالت‌هاي شناور , توپ پوليكايي

تله نارنجك , تل صداگير , تله‌گذاري , توالت‌هاي شناور , توپ پوليكايي

در عمليات نصر7 براي جلوگيري از نفوذ عراقي‌ها نارنجك را تله مي‌كرديم. به اين صورت كه ضامن آن را مي‌كشيديم و آن را با اهرم در حالت بسته زير سنگ مي‌گذاشتيم.

ادامه مطلب
توپ دستي ,  توپ همه‌كاره , توپ‌هاي حلبي , توپخانه خيالي , تير خلاص

توپ دستي , توپ همه‌كاره , توپ‌هاي حلبي , توپخانه خيالي , تير خلاص

عراقي‌ها در جبهه به اسلحه ژ- سه توپ دستي مي‌گفتند و از آن ترس زيادي داشتند. وقتي براي ديده باني به ما نزديك مي شدند، شعله‌پوش آن را باز مي‌كرديم و چندين گلوله به طرفشان شليك مي كرديم.

ادامه مطلب
جهت‌گيري فعاليت‌هاي هنري و تبليغي19

جهت‌گيري فعاليت‌هاي هنري و تبليغي19

تدبير ش 74
لزوم ايجاد فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي كتاب  
يكي از كـارهـاي ضـروري در چـرخـة توليد و عـرضـة كتاب، سـامـانـدهـي تـوزيـع و ايجاد فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي كتاب است.7 ۹۱/۰۲/۱۷  (گزارش خبري) بيانات در بازديد از نمايشگاه كتاب

ادامه مطلب
شهيد دكتر مصطفي چمران

شهيد دكتر مصطفي چمران

سخن گفتن از شهيدي با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏اي كه جمع اضداد بود، از آهن و اشك، ‌از شير بيشة نبرد و عارف شب‏هاي قيرگون، از پدر يتيمان و دشمن سرسخت كافران بسيار سخت بلكه محال است.

ادامه مطلب
رزمنده ای که 8 روز در سردخانه بود

رزمنده ای که 8 روز در سردخانه بود

هشت سال دفاع مقدس با تمام فراز و نشیب های فراوان گاه خاطرات تلخ و شیرینی به همراه داشت که شنیدن برخی از این خاطرات خود بیان کننده حقیقت جنگ است.
اسماعیل دهقان از رزمندگانی است که پزشکان از درمانش اظهار ناامیدی کرده و قرار بود برای درمان به سوئد اعزام شود، یک شب قبل از اعزام بود که امام(ره) را در خواب دید و شفایش را از آقا گرفت.

ادامه مطلب
يک قدم تا اسارت

يک قدم تا اسارت

در عمليات فتح المبين به همراه تيمسار حسني سعدي از راه زميني به منطقه درگيري رفتيم. من طبق دستور جهت شناسايي وضعيت دشمن با يکي از گردان‌ها جلوتر رفتم. ساعاتي بعد همان گردان به محاصره نيروهاي عراقي در آمد و من هم در حلقه محاصره گير کردم.

ادامه مطلب
نشان از مردان بي نشانه

نشان از مردان بي نشانه

سپيده دم يكي از روزهاي مردادماه سال1366 هنگامي كه يكي از تيم هاي عملياتي گردان نوهد لشكر23 از ماموريت برون مرزي به سمت پايگاه هاي خود در نوار مرزي منطقه سردشت بازمي گشت، مورد كمين و تهاجم نيروهايي از دشمن قرار گرفت كه شب قبل با استفاده از تاريكي شب و خالي بودن ارتفاعات صخره اي لك لك از نيروي خودي روي آن مستقر شده بودند

ادامه مطلب
مردانه در کمین دشمن

مردانه در کمین دشمن

تاريخ دفاع مقدس ما مملو از رشارت ها و سلحشوري هاي مردان و زنان اين سرزمين است که گمنامي را از خود به يادگار گذاشته اند با توجه به مطالب کمي که از اين شهيد به يادگار داشتيم شما عزيزان را به خواندن اين مطلب که در روزنامه جمهوري اسلامي درج شده دعوت مي کنيم :

ادامه مطلب
سنگري به اهميت پيروزي

سنگري به اهميت پيروزي

ابتداي جنگ به عنوان سرباز وارد ارتش شده، آموزش هاي تخصصي ديده باني ديده و در عمليات هاي مهم دو سال اول نيز شرکت داشته است. بعد از آن به عنوان بسيجي به جبهه ها آمده و تقريباً در همه عمليات هاي مهم نقشي مؤثر را ايفا کرده است.

ادامه مطلب
سربازي رفته ها بخوانند!

سربازي رفته ها بخوانند!

محمد نخستين يا همان «ممد خمپاره» ستاد جنگ‌هاي نامنظم، کوله‌بار خاطراتش را آورده بود تا براي‌مان از شهيد چمران بگويد. پاي حرف که باز شد،‌ناخودآگاه همراه او از خيابان ثارالله تهران حرکت کرديم و چند روز همراه يک عده جوان کم تجربه، روي تپه‌هاي کنجانيم اطراف مهران، جلوي نيروهاي عراقي را گرفتيم

ادامه مطلب
زيارت سر نوراني در جبهه

زيارت سر نوراني در جبهه

نمي گذاشتم شهدامون تو خط يا تو سنگر بمانند، سريع آن ها را مي رساندم به کانکس و سردخانه. اول يک سردخانه داشتيم بعد دو تا سردخانه شدند. کار من و بچه هايي که با من کار مي کردند، جمع آوري شهدا بود.

ادامه مطلب
راستي ،تو آية الکرسي بلدي؟

راستي ،تو آية الکرسي بلدي؟

گلوله ها تمام شده بود. منتظر بوديم تا براي مان مهمات برسد. دست برد به جيبش و نامه اي بيرون آورد. شروع به خواندن نامه کرد رو به من کرد و گفت «پدر بزرگم نوشته است. روحاني است. نوشته که در مواقع خطر آيت الکرسي و سوره هاي کوچک قرآن را بخوانيد.»

ادامه مطلب
دوستي به سبک شهدا

دوستي به سبک شهدا

اول حاج مهدي و حالا سيد محمد نيست اين بار معما دو تا مي‌شود . بچه‌هاي تعاون گردان فوري جست و جو را شروع مي‌کنند. ساعتي بعد در کمال تعجب و حيرت پيکر سيد محمد را در حالي که در کنار پيکر مطهر حاج مهدي زارع افتاده است پيدا مي‌کنند.

ادامه مطلب
خاطرات جنگ به روايت تصوير

خاطرات جنگ به روايت تصوير

عزيز دلم بعد از نبردي بي امان خسته شدي... بخواب... جانم به فدايت...که بستر و بالشي نيکوتر از سنگ و خاک نيست. بخواب...که موج هيچ انفجاري را توان بر هم زدن آرامش دريايي تو نيست. انگار نه انگار که سوداگران مرگ در دو قدمي ات، به انتظار نشسته اند. بخواب که با بي اعتنايي ات خواب را بر چشم جباران زمان حرام کرده اي..

ادامه مطلب
جهاد و اجتهاد در يک سنگر

جهاد و اجتهاد در يک سنگر

«إنا لله و إنا إليه راجعون»
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» (بقره/207)
"إذا مات العالم ثُلم في الإسلام ثلمة لايسدها شيء"
اين مرد بزرگ رفت و اندوهي به وسعت همه دردها و اندوهاي تاريخ در دلهاي دوستداران خود کاشت...

ادامه مطلب
براي سقايي و نواهايش چه کرديم؟

براي سقايي و نواهايش چه کرديم؟

نواي حماسي مرحوم «رضا سقايي» يادآور اعزام‌هاي پرشور و روزهاي پيروزي تاريخ‌ساز در حماسه دفاع مقدس است. هر چند پيكر مرحوم استاد رضا سقايي حماسي‌خوان عشايري بر روي دوش مردم قدرشناس استان لرستان تشييع شد اما نمي‌توان از ياد برد كه بخش مهمي از آواها و نماهاي حماسي دفاع‌مقدس در بخش عشايري مديون اين حماسي‌خوان است.

ادامه مطلب
آن که خبر شهادت مي‌آورد، ‌آمد

آن که خبر شهادت مي‌آورد، ‌آمد

حسن حداد از 8 سال حمل پيکر شهدا ‌مي‌‌گويد .خيلي‌ها وقتي مرا با‌ آمبولانس توي شهر، کوچه‌ها و روستاها ‌مي‌‌ديدند رنگ ‌شان ‌مي‌‌پريد، مي‌ترسيدند و هر آن منتظر بودند تا خبر شهادت عزيزي را اعلام کنم. به خصوص والدين رزمندگاني که به جبهه‌ها اعزام شده بودند.

ادامه مطلب
اولين مجروح

اولين مجروح

اوايل زمستان سال 61 بود. براي نخستين بار پس از طي يک دوره 45 روزه امدادگري به جبهه اعزام شده بودم. عمليات والفجر مقدماتي در پيش بود و نيروهاي زيادي از سراسر کشور راهي مناطق عملياتي شده بودند.

ادامه مطلب