جابهجايي مهمات
روي بدنه ماشينها و جعبههاي بزرگ مهمات كه با تريلي به جبهه منتقل مي شد، عبارات منحرف كنندهاي مينوشتيم و به اين وسيله مانع كار نيروهاي نفوذي دشمن ميشديم. مثلاً روي بعضي از اين جعبهها مينوشتند:«ابزار يدكي لودر و بلدوزر» يا جملاتي مثل كودشيميايي، ماشينآلات راه سازي و غيره. يا اينكه روي جعبه دراز كاتيوشا متناسب با قد و قوارهاش مينوشتند: ميل گردان تراكتور يا كاميون!».
منبع: كتاب خلاقيت ها صفحه 125
جابهجايي نيروها
در جابهجايي نيروها از اين ترفند استفاده ميشد: زماني كه ما از پادگان آموزشي به كردستان ميرفتيم ، ما را سوار كاميونهايي ميكردند كه جلوي آنها روي پارچه نوشته شده بود: اهدايي امت حزبالله _ شهرستان فريمان _ به جبهههاي نبرد حق با باطل و به اين طريق ما را تا منطقه عملياتي بيتالمقدس 2 بردند.
در اين ترفند از ماشينهاي حمل گوشت نيز استفاده شد و يا رزمندگان در زير گونيهاي خالي آرد مخفي ميشدند و يا در ماشينهاي مايلر خاك، نيروها را جابهجا ميكردند و دشمن اصلاً فكر نميكرد اينها نيرو هستند.
منبع: كتاب خلاقيت ها صفحه 125و126و127
جنگ بيسيمي
در عمليات كربلاي 5 وضعيت گردان از لحاظ شهيد و مجروح بسيار بد بود. از كل گردان تنها 35 نفر باقي مانده بود كه آنها هم زمينگير شده بودند. حاج مهدي طياري به فكر استفاده از جنگ بيسيمي افتاد. به اين منظور تمام بيسيمهاي موجود در گردان به كار افتادند و مكالمهاي فرمايشي شروع شد. برادر سريع بيا اين محور، ما بايد اينجا را نگه داريم، ديگري مي گفت:«برادر مجيد نيروهايش رسيدند.» وآن يكي ادامه ميداد. براي ما هم نيروي كمكي رسيد و همزمان چند آرپيجي زدند. دشمن كه در حال شنود كانالهاي مختلف بيسيم بود، به گمان اينكه واقعاً ما از نظر نيرو و مهمات پشتيباني شده ايم، از حملهي نهايي منصرف شده و به اين طريق توانستيم خط را نگه داريم.
منبع: كتاب خلاقيتها
جنگ رتيل و عقرب
در منطقه بستان و كوشك، به علت رطوبت و شرجي بودن نسبت به مناطق ديگر، عقرب و رتيل زياد بود. براي بر هم زدن اين اكوسيستم، صبح بچههاي تخريب قبل از رفتن به ميدان مين در آن هواي فوقالعاده گرم، چراغ والور و علاءالدين روشن ميكردند تا موقع بازگشت با خشك شدن اتاقها از نفوذ بيشتر اين گزندگان جلوگيري كنند.
شب موقع خواب پتو را مثل كيسه خواب از دو طرف سنجاق ميكرديم و به كمك هم با طناب يا بند پوتين و نخهاي نايلوني جعبهي شيريني از پايين، خود را به صورت شكلات پيچ ميبستيم. روزهاي تعطيل مثل پنج شنبه و جمعه تعدادي از اين جانوران را ميگرفتيم. و بين آنها در يك حلقهي آتش به شعاع نيم متر جنگ راه ميانداختيم و آنها سخت به جان هم ميافتادند و بدينوسيله شرشان از سر ما كم ميشد.
منبع: كتاب خلاقيتها صفحه 271
جنگ سنگي
در تپهي «حيات» مريوان بوديم، شبها گروه رستگاري(1) براي ترساندن بسيجيها ميآمدند و به سوي تپه سنگ پرتاب ميكردند تا ما مجبور به تيراندازي شويم و تپه لو برود. ما از آنها زرنگتر بوديم. روزها سنگ جمع ميكرديم و شب به محض پرتاب اولين سنگ، باراني از سنگ بر سرشان ميريختيم كه در يكي از اين جنگهاي سنگي يكي از آنها به درك واصل شد و لانهاش پاي تپه ماند.
1-يكي از گروههاي مخالف نظام
منبع: كتاب خلاقيتها صفحه 158
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید