چادرهاي خالي
سال 61 به دليل نبودن نيرو در يكي از مناطق جنوب چون هواپيماهاي دشمن براي شناسايي ميآمدند، بچهها براي فريب آنها چادرهاي بزرگي به رنگ كرم تهيه و در محلي برپا ميكردند.
از پنجرهي اين چادرها لولهي پوليكا بيرون ميآوردند و حالت تانك استتار شده را به آن ميدادند و اين در شرايطي بود كه در آن خاكريز نه يك نفر نيرو حضور داشت و نه سلاحي كار گذاشته شده بود.
منبع: كتاب خلاقيتها
جوراب جنگي
در سرماي شديد و در نقاطي كه با دشمن درگير بوديم، بچهها براي اينكه در وقت صرفهجويي كنند و فرصت تحرك را از دشمن بگيرند، هنگام مس كشيدن پاها ديگر جورابها را درنميآوردند. بلكه نخ بالاي قسمت انگشتها را قبلا كشيده و آن را مثل روكش متحرك موقع وضو بالا و پايين ميزدند.
منبع: كتاب خلاقيتها
چراغ روشنايي
آن روزها ما حتي نداشتيم. بطري خالي را پر از نفت ميكرديم و يك تكه از پارچهي كوله پشتي را به شكل فتيله درميآورديم، درون شيشه قرار ميداديم و سر شيشه را با خرماي كوبيده شده محكم ميكرديم تا نفت بيرون نريزد و به اين وسيله چراغ روشنايي آماده ميشد.
منبع: كتاب خلاقيتها
چراغ گمراهكننده
در سنگر بوديم كه نيروها ميخواستند از خط عبور كنند ولي به واسطهي نزديكي دشمن از اين كار بازمانده و توان انجام آن را نداشتند.
چند تن از بچهها در نقاط ديگري از خط كه با سنگر و معبر فاصله داشت، چراغ روشن كردند. وقتي دشمن متوجه آن طرف شد، افراد از مسير معبر به سلامت گذشتند.
منبع: كتاب خلاقيتها
چراغ موشي
براي چراغ خواب، وسط قوطي كمپوت را سوراخ ميكرديم و درون آن هم نفت مي ريختيم. بعد جوراب يكي از دوستان را فتيله ميكرديم و چراغ موشي مناسب سنگر آماده ميشد.
منبع: كتاب خلاقيتها
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید