بسم الله الرحمن الرحيم بيروت؛ 22 رجب الحرام 1431هـ برابر با 4/7/2010م
«إنا لله و إنا إليه راجعون»
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» (بقره/207)
"إذا مات العالم ثُلم في الإسلام ثلمة لايسدها شيء"
اين مرد بزرگ رفت و اندوهي به وسعت همه دردها و اندوهاي تاريخ در دلهاي دوستداران خود کاشت...
پدر، رهبر، فقيه ، مرجع و راهنما رفت...
"سيد" رفت در حالي که دغدغه بزرگ او، اسلام به عنوان انديشه و حرکت و روش و التزام در همه عرصه هاي زندگي بود. او هميشه مي گفت: "اين، همه آرزوي من است. من براي خود آرزوهاي شخصي و فردي ندارم. تنها آرزويي که براي آن زيسته ام و براي آن تلاش کرده ام اين بوده است که خدمتگزاري براي خدا و پيامبر (ص) و اهل بيت(ع) و اسلام و مسلمين باشم."
وصيت اساسي او حفظ اسلام و حفظ امت اسلامي و وحدت آن بود. او باور داشت که شوکت استکبار جز با وحدت و يکپارچگي مسلمانان در هم نشکست.
با خرد روشني بخش و روح نوراني خود پدر و مرجع و راهنما و نصيحتگري براي همه جنبشهاي اسلامي آگاه در دنياي اسلام و جهان عرب بود که خط و انديشه و روش عملي او را سرلوحه حرکت خود قرار داده بودند.
او با توجه به اصالت اسلامي خويش، بر اساس قاعده "حقيقت زاده گفتگو مي باشد" مکتب گفتگو با ديگران را پايه ريزي کرد. لذا به همه انسانها روي آورد و به دور از شعارهاي توخالي و بي محتوا، با حرکت و سيره و انديشه خود، اين گفتگو را تجسم بخشيد.
او به اسلام به عنوان باوري مسؤوليت محور و حرکتي عدالت گستر باور داشت از اين رو مقاومت، روح مقابله و رويارويي و بازدارندگي را از انديشه او وام گرفت و در خط موفقيت و پيروزيهاي بزرگ در لبنان و فلسطين و همه کشورهايي که جهاد در آنها جريان داشت، حرکت نمود.
همواره قضاياي بزرگ عربي و اسلامي در رأس توجهات او قرار داشت و فلسطين، مهمترين دغدغه حرکت او را از عنفوان جواني تا آخرين رمق حيات، تشکيل مي داد و مي گفت: "راحت نمي شوم، مگر روزي که رژيم صهيونيستي از بين برود."
"سيد" ويژگي متفاوتي را در حرکت مرجعيت ديني به وجود آورد. مرجعيتي که با دردها و آرزوهاي توده هاي امت اسلامي پيوندي تمام داشت و براي مردم، خط آگاهي در رويارويي با عقب ماندگي را ترسيم مي کرد و همراه با مردم عهده دار مسؤوليت ساختن آينده بود. ..
علامه : راحت نمي شوم، مگر روزي که رژيم صهيونيستي از بين برود
"سيد" با ورع و تقوا در برابر فتنه هاي موجود در بين مسلمانان ايستاد و هيچگاه نپذيرفت که مسلمانان با تعصبات تنگ فرقه گرايي، موجوديت يکديگر را از بين ببرند. او از علما و آگاهان امت اسلامي مي خواست در باره خون مسلمانان از خدا پروا کنند. ايشان بر اين عقيده بودند، تمام کساني که در بين مسلمانان تفرقه افکني مي کنند تا اين که وحدت کلمه آنان را از بين ببرند، خائن به خدا و پيامبر او هستند، هر چند که نماز بخوانند و روزه بگيرند.
او بر اساس مفاهيم اخلاقي و انساني که در ارتقاي انسان سهمي به سزا دارند و تأکيد بر ارزش عدالت در رويارويي با ظلم و سستم، همواره توجه داشت که رابطه مسلمانان و مسيحيان در لبنان و همه دنيا مبتني بر کلمه يکسان و تفاهم در قضاياي مشترک و بهبود رابطه فيمابين باشد. اما در شيوه انقلابي و مکتبي و روش فقهي و اعتقادي خويش، "سيد" قرآن کريم را اساس و مبناي خويش داده بود. او قرآن را اين گونه فهميده بوده که قرآن کتاب زندگي است که جز انقلابيون آن را نمي فهمند.
"سيد" از تواضع و انسانيت و اخلاق والاي ديني برخوردار بود. قلب او همه دوستداران و غير دوستدارانش را در بر مي گرفت و به همگان مي گفت: "يکديگر را دوست بداريد. اين مهر و محبت است که نوآفرين است و پيوند مي آفريند و نتيجه بخش است." به دور از فرد محوريها و منطقه گراييها و حزب گرايي و فرقه گرايي به سوي مهر و محبت بياييد. بياييد به جاي اين که به اسم خدا اختلاف کنيم، حول محور خدا گرد بياييم." به اين ترتيب قلب خود را از همه کينه ها و کدورتها خالي ساخت. او همواره مي گفت: "زندگي تاب تحمل کينه و کدورت را ندارد. زيرا کينه، مرگ است و محبت، زندگي."
از آن روي که به کار مؤسسه اي باور داشت و وجود نهادها را اساس تمدني خيزش مردم و جوامع مي دانست، مناره هاي علم و مراقبت را بر افراشت. نهادهايي که پناهگاه يتيم و نيازمند بودند، عقب افتاده و معلول در آن خانه اي براي آرزوها و خواسته هاي بزرگ خود مي يافت و جوينده علم و دانش، در آن راهي به سوي افق هاي وسيع پيدا مي کرد و همين طور بيمار و کهنسال در آن جايي براي امنيت و آسايش مي يافت.
اي "سيد" خانه تو اين گونه بود و اين خانه هم چنان به عنوان مقصدي براي همه پيشگامان انديشه و نيازمندان باقي خواهد ماند. زيرا زبان تو هميشه به محبت مردم گويا بود.
فقرا و مستضعفان به قلب تو نزديکترين بودند و تو همه آمال و آرزوهاي خود را در جواناني يافته بودي که مجهز به سلاح فرهنگ و انديشه بودند.
قلبي که دنيا را با اسلام انقلابي و آگاهي مکتبي و انسانيتي سرشار از محبت و نيکي تا لحظه هاي آخر، لبريز کرده بود، آرام گرفت.
اي "سيد" ما! اين جسم در حالي آرامش يافت که به تحقق بسياري از آمال و آرزوها براي ساختن حال و آينده امت اسلامي چشم اميد داشت.
زندگي تاب تحمل کينه و کدورت را ندارد. زيرا کينه، مرگ است و محبت، زندگي
از پيش ما رفتي. در حالي که همه تؤطئه ها و تهديدها و حملات خدشه دار کننده و ترورهاي مادي و معنوي در برابر قدمهاي تو خُرد شدند.
اي ابوعلي! رفتي و نام تو در باور امت اسلامي جاودان خواهد ماند و تو با انديشه و روش خود براي همه نسلهاي حال و آينده ما، حضور خواهي داشت.
جسم "سيد" رفت، اما روح و انديشه و خط "سيد" هم چنان باقي خواهد ماند و امتي که "سيد" بدان عشق مي ورزيد و برايش خود را به مشقت مي انداخت، راه روشن آگاهي را که "سيد" سالهاي زندگي خود را در طراحي آن سپري کرد، تکميل خواهد کرد.
رحلت اين مرجع ديني بزرگ و استوانه علمي و فکري و مکتبي پيشگام را به همه امت اسلامي تسليت مي گوييم و با خدا و با تو اي "سيد"! عهد مي بنديم که راه آگاهي و نوگرايي را که تو مباني آن پايه گذاري کردي، تکميل کنيم و از وصيت آخرين تو در صيانت از اسلام و وحدت امت اسلامي و انساني بودن دين و مکتب حفاظت نماييم.
«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِي إِلَى رَبِّکِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبَادِي* وَادْخُلِي جَنَّتِي» (فجر/27-30).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید