روزي مسئول حفاظتي آقا به ما اطلاع داد که آقا ميخواهند به دوکوهه بيايند و ميان رزمندگان حضور پيدا کنند و مسائلي را مطرح کنند ما آماده شديم اما چند روز بعد مسئولين حفاظتي ايشان تماس گرفتند که آقا فعلاً نميآيند، گفتم: چرا؟ گفت: پشت تلفن نپرسيد، بعد فهميديم که از زماني که آقا رئيس جمهور شدند، حضرت امام رفتن به چهار استان جنگي را براي ايشان ممنوع کرده بود: خوزستان، کردستان، ايلام، باختران (کرمانشاه). وقتي که آقا در سال 65 ميخواستند به جبهه بيايند آقاي هاشمي رفسنجاني متوجه شده بودند لذا فوراً به امام خبر داده بودند که آقاي خامنهاي ميخواهند به مناطق جنگي جنوب و خوزستان بروند، حضرت امام هم به ايشان پيغام داده بودند که به آن طرف نرويد تا اينکه سال آخر جنگ شد و ايشان مصراً از حضرت امام خواسته بودند که به جبهه بروند، امام اجازه فرمودند و ايشان يکبار ديگر از نزديک گام به جبهههاي نبرد گذاشتند. در روزهاي حضور در جبهه به همه لشگرها سرکشي ميکردند تا وضعيت را از نزديک بررسي کنند و مشکلات را از دهان خود بچهها بشنوند آقا همچون هميشه با بچهها مثل پدر رفتار ميکرد و با مهرباني حرفهايشان را ميشنيد. در دوکوهه خدمت آقا بوديم آن روز اتفاقي غذاي بچهها چلوکباب بود براي ظهر. به همه هم داده شده بود وقتي که شب غذا را آوردند و در جلوي آقا گذاشتند ايشان پرسيدند: اين غذا براي ما پخته شده يا براي همه رزمندگان هم هست، ما گفتيم: نه به همه از همين غذا داديم و چون ميدانستيم شما شب تشريف ميآوريد سهم شما و ميهمانان را کنار گذاشتيم. به هر جهت، آقا خيلي تأکيد کرده بودند که اين بايد غذاي همه رزمندگان باشد نه فقط به مسئولين و يا من غذاي خوب بدهيد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید