خاطرات سرهنگ عراقی «احسان المقدادی» از عملیات کربلای 5
فرماندهان منطقه که می دیدند با ضد حمله اصلاً قادر نیستند ایرانی ها را از جزایر حیاتی مجنون بیرون کنند، باز هم مثل همیشه به آخرین ترفند خود روی آورند. در آن وضعیت، همه چیز به نفع ایرانی ها بود. آنها بر مجنون مسلط شده و راه ورود ما را به مرداب بسته بودند.
اما گازهای شیمیایی، تنها چیزی بود که می توانست خیلی راحت، به قلب مواضع ایرانی ها نفوذ کرده، بدون سر و صدا، آنها را نابود کرده یا حداقل به عقب نشینی وا دارد.
فرمانده لشکرمان که تا آن لحظه سخت گرفته و کسل به نظر می رسید، با شنیدن این تصمیم چنان ذوق زده شد که با لحنی شاد و مطمئن چند بار به من گفت:
خیلی زود همه چیز به نفع ما عوض می شود!
حق با او بود؛ چون هنوز ساعتی نگذشته بود که همپای غرش توپخانه ، صدای موتور هلی کوپترهای توپ دار آسمان منطقه را در خود فرو برد. هلی کوپترها وتوپخانه ها ، دست به دست هم داده بودند تا با فرو ریختن گلوله های سمی و مرگبار خود ، کار ایرانی ها را تمام کنند و با مسموم کردن آنها، زمینه را برای ورود واحدهای تازه نفس عراقی که خود را برای یک ضد حمله دیگر مهیا کرده بودند، آماده سازند.
شدت بمباران شیمیایی به حدی بود که ابرهای سمی، خیلی زود کل منطقه را در برگرفت و به سوی مناطق اطراف به حرکت درآمد. در حالی که گازهای شیمیایی، بخشی از نیروهای خودی و حتی ساکنان غیر نظامی شهر «الشافی» را هم از شر خود در امان نگذاشت.
مطمئن بودیم احدی از ایرانی ها که در کانون بمباران سمی قرار گرفته بودند، زنده نمانده و جان سالم به در نبرده است.
به همین خاطر بدون اینکه فرصت تجدید قوا و رساندن نیروی جدید به ایرانی ها داده شود، ضد حمله شروع شد؛ اما با اینکه ایرانیها از گازهای شیمیایی، لطمات سختی خورده بودند، در مقابل ضد حمله جانانه مقاومت کردند و باز اجازه ندادند سرنوشت این ضد حمله هم جز به شکست و تلخی و مرگ، به چیز دیگری ختم شود.
این بار هم تعداد دیگری از تانک های گردان من به کام آتشی که ایرانی های سرسخت برافروخته بودند، فرو رفت و علاوه بر کشته شدن تعداد زیادی از سربازها، سه تن از افسرهایی را که فرماندهی واحدهایم را بر عهده داشتند نیز از دست دادم.
پس از شکست ضد حمله دوم ما که از اولی تلخ تر و مرگ بارتر بود ، ایرانی ها به سرعت مواضع خود را در داخل مردابها تثبیت کردند و با ایجاد یک راه، بین مواضع جدید و پشت جبهه خود، مشکل رسیدن تدارکات و تجهیزات را که مانع اصلی مقاومت در مرداب بود از بین بردند. هر چند آتشی که توپخانه ما بر سر آنها می ریخت ، به قدری حجیم و شدید بود که کمتر کسی می توانست از زیر آن جان سالم به در ببرد، اما ایرانی ها استقامت کردند و ماندند و جزایر مجنون را به تصرف در آوردند.
در طول حمله ایرانی ها به جزایر مجنون و دو ضد حمله وسیع، که با شکست مواجه گردید؛خسارات و تلفات سنگینی به واحدهای ما وارد شد که بخشی از آن عبارت است از:
1200- اسیر
500 - کشته
انهدام 22 تانک
انهدام 120 خودرو نظامی
انهدام 50 قایق، همراه سرنشینان آنها
انهدام تعداد زیادی موشک انداز کاتیوشا.
* * *
منبع: فرشتگان خدا، خاطرات سرهنگ احسان المقدادی (از عملیات کربلای 5، فتح فاو توسط قوای ایرانی)، ترجمه: حمید محمدی، ناشر: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، صفحه 76
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید