-آقا در جبهه با رزمندگان گرم و صميمي بودند و در عين رعايت مسائل نظامي و انضباطي و داشتن قاطعيت و نظم با آنان مزاح هم ميکردند، مثلاً روزي يکي از بازديدهايشان از پادگان دوکوهه بود که دو لشگر محمد رسولالله و لشگر سيدالشهدا آن جا مستقر بودند. دو لشگر در يک جا جمع شدند و آقا سخنراني کردند، در يکي از فرازهاي اين سخنراني کسي احساس کرد که آنجا بايد تکبير گفته شود پس بلند شد و گفت: تکبير، همه تکبير گفتند. آقا هم روي اين تکبيرهاي نا به جا حساساند و ميگويند هرجايي نبايد تکبير گفت، مگر در جاي خود و به موقع، چون تکبير پشت سر هم رشته سخن را از دست سخنران و شنوندگان ميگيرد آقا اين مطلب را گوشزد کردند اما همين حرف ايشان در مورد تکبير که تمام شد يکي ديگر بلند شد و گفت: «تکبير» اين تکبير آقا را به خنده درآورد و آقا آنجا فرمودند:«سر به سر من پيرمرد ميگذاريد، باز يکي ديگر بلند شد و گفت: تکبير اينجا بود که ايشان خيلي خنديدند و بعد صحبت را ادامه دادند.
2-دشمن سوسنگرد را محاصره کرده بود. قرار بود که عملياتي براي آزادسازي اين شهر صورت بگيرد، آن وقت مقام معظم رهبري در شوراي عالي دفاع حضور داشتند، در 23 آبان ماه براي حضور در جلسه شوراي عالي دفاع از ستاد اهواز به تهران آمدند.آن زمان بنيصدر رئيس جمهوري بود و در شورا هم حضور داشت ايشان در آن جلسه مسئله سوسنگرد را عنوان کرده بودند بنيصدر قول داده بود که اقداماتي انجام شود، به هر جهت آقا به ستاد خودشان در اهواز برگشتند وقتي که رسيدند يکشنبه بود. آمدند اهواز تلفني و با آقاي بنيصدر که آن زمان در دزفول مستقر بودند تماس گرفتند و گفتند:«اقداماتي که ارتش قرار بوده در اينجا انجام بدهد صورت نگرفته و ما ميخواهيم يک کاري انجام بدهيم آقاي بنيصدر به ايشان ميگويد: شما برويد در ستاد لشگر92 اهواز و آنجا با مسئولين صحبتي کنيد و من هم دستور ميدهم که اقداماتي انجام دهند». ايشان با آقاي غرضي که آن زمان استاندار خوزستان بود، ميروند در ستاد و با فرماندهان نظامي جلسهاي را تشکيل ميدهند و پيرامون طرح آزادسازي سوسنگرد به توافق نظري ميرسند بدين صورت که تيپ 2 لشگر92 اهواز که در دزفول مستقر بود به اهواز مأمور بشود و صبح 26 آبان عملياتي را جهت آزادسازي سوسنگرد آغاز کند. ساعت حدود 11 شب بود که من زنگ زدم به ستاد، آقا وقت استراحتشان بود و ميخواستند بخوابند يا خوابيده بودند. شهيد چمران به مقام معظم رهبري ميگويد: از دزفول تماس گرفتند و گفتند تيپي که قرار بود وارد عمليات بشود نميفرستيم و لازم داريم آقا بلند ميشوند با تيمسار ظهيرنژاد (که آن وقت فرمانده نيروهاي مسلح دزفول بودند) صحبت ميکنند و ميگويند اوضاع از چه قرار است؟ تيمسار ميگويد: اين دستور فرماندهي است و ما آمديم به اهواز براي به کارگيري اين تيپ اگر اين تيپ آنجا به کار گرفته شود احتمال شکست آنها زياد است و ما نميتوانيم اين تيپ را بفرستيم چون ديگر نميتوانيم از آن استفاده کنيم مگر اين که دستور ويژهاي از فرماندهي برسد. آن شب که قرار بود هماهنگي بشود براي عمليات از بيت حضرت امام از تهران تماس گرفتند با ستاد «آقا» و از طرف امام ميپرسند آن جا چه خبر است؟ ايشان ميفرمايند : خبر اين است که ما طرحي براي عمليات در سوسنگرد ريختيم ولي ترديد داريم مشکلاتي پيش بيايد که اين کار عملي نشود مگر اين که حضرت امام دستور ويژهاي صادر بفرمايند، گوشي را به حضرت امام ميدهند و آقا با حضرت امام صحبت ميکنند امام ميفرمايد: سوسنگرد بايد تا فردا آزاد شود و تيمسار فلاحي هم بايد مباشر مستقيم عمليات بشود بعد از اين پيام آقا در ساعت يک نصف شب دو نامه جداگانه خطاب به سرهنگ قاسمي و جانشين رئيس ستاد مشترک بود مينويسند در آن نامه به سرهنگ قاسمي سفارش ميکنند که مبادا به خاطر اطلاعات و اخباري که از دزفول ميرسد تيپ2 را رها کنيد و از رده خارج کنيد. شما موظف هستيد که تيپ را به کار گيريد و آماده کنيد به تيمسار فلاحي هم مينويسند که شما موظف هستيد بياييد و کارها را بر عهده بگيريد بعد نامهها را به شهيد چمران ميدهند که نوشتهاي پاي آنها بنويسيد و شهيد چمران هم نامهها را به يک پيک مخصوص مي دهد تا به آنها برساند. صبح زود تقريباً ساعت 3 يا4 بود که کمکم رزمندگان حرکت کردند و تيپ 2 هم به کار گرفته شد و تقريباً ساعت 5 صبح از خط يک عبور کردند و به طرف سوسنگرد به پيش رفتند و به لطف خدا و همت رزمندگان و وجود واقعاً مؤثر و مستمر و دائمي مقام معظم رهبري، وارد شهر سوسنگرد شدند و اين شهر را آزاد کردند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید