منطق رأی در ۲۸ خرداد
برای ناکام گذاشتن دشمنان برای جلوگیری از پدیدآیی یک دولت انقلابی که تنها راه علاج دردهای مزمن کشور است، هوشمندی بالایی لازم است...
ادامه مطلببرای ناکام گذاشتن دشمنان برای جلوگیری از پدیدآیی یک دولت انقلابی که تنها راه علاج دردهای مزمن کشور است، هوشمندی بالایی لازم است...
ادامه مطلبامروز روز قدس است؛ روزی که با ابتکار هوشمندانهی امام خمینی (رضوان الله علیه) همچون حلقهی وصلی برای همصداییِ مسلمانان دربارهی قدس شریف و فلسطین مظلوم تعیین شد؛ و در این چند دهه، در این باره نقشآفرینی کرد و از این پس نیز خواهد کرد؛ انشاءالله.
ادامه مطلبدر یادداشتی بر اساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی به تبیین منطق «پیروزی نهایی قطعی جبهه مقاومت» پرداخته شده است
ادامه مطلبواقعاً بايد ياد كنيد از شهدا و به جوانها منتقل کنیم كه اينها كي بودن كه جونشون گذاشتن براي اين مملكت. از همه چي گذشتن و به خاطر ناموس، مملكت و دين رفتن. خيلي پسراي خوب و با اعتقاد و مهربوني بودن. واقعاً غيرت داشتن
ادامه مطلبمباحث مرتبط باحوزه حفاظت اطلاعات در فرایند قیام عاشورا یکی از مواردی است که نسبت به سایر موضوعات بسیارکمتر به آن پرداخته شده است . حفظ قدرت ابتکار عمل و استفاده از اصل غافلگیری دشمن در شرایط وجود محدودیتهای مختلف یکی ازاساسی ترین الزاماتی است که جهت غلبه بر تهدیدات همه جانبه مورد استفاده امام حسین (ع) و یاران ایشان قرار می گیرد و رعایت ملاحظات حفاظتی نقش بسیار مهمی در تداوم این مسائل داشته است به صورتی که به شهادت اسناد تاریخی ، بروز برخی اشتباهات در زمینه مراعات نکات حفاظتی موجب بروز خسارتی جبران ناپذیر شده است .
ادامه مطلبخصال و ویژگیهای درخشنده شهید محمود کاوه در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسؤولیتهای مختلف، درسی است بس بزرگ. امید است با بکارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی، خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزشهای متعالی آن همواره مهیا و آماده سازیم.
ادامه مطلباین قسمت گوشه های کمتر خوانده شده از روایات دفاع مقدس است که در آن عشق و ارادت و رابطه عاشقانه ای میان این شهیدان و روایات کربلا میتوان با چشم سر و دل دید، این روایات زیبا از شهدا از دست ندهید...
ادامه مطلبامام خمینی (ره) می فرمایند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. این جمله نشان دهنده اوج فداکاری ها و جان فشانی های رزمندگان جنگ در عملیات بیت المقدس بود. با ما همراه باشید تا درباره این عملیات غرور آفرین بیشتر بدانید.
ادامه مطلباین مقاله مختصری از زندگی شهید اهل قلم، سید مرتضی آوینی است، کسی که به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و به اقتضای وضعیت آن روز انقلاب هنرش را در فیلم سازی و به تصویر کشید جنگ به مردم نشان داد، با ما همراه باشید...
ادامه مطلبدر روز اول ديماه 1325 در شهرستان «قوچان» متولد شد. پدر و مادر متدين او نامش را «يوسف» گذاشتند و در تربيت و پرورش فرزندشان از هيچ كوششي فروگذار نكردند، به گونهاي كه تربيت و هوشمندي او در طول دوران تحصيل، همواره توجه معلمين و مسؤولين مدارسي كه شهيد در آن تحصيل ميكرد را جلب مينمود...
ادامه مطلبيك قطعه براي سازمان شده بود بحران امنيت ملي؛ اين يعني تحريم. مگر ميشد با اين تحريمها كار كرد؟! مصطفي قطعه را داد به چند تا از بچههاي قديمي كه ميشناختشان؛ داد كه از رويش بسازند. به وارد كردن راضي نبود. ريسكش بالا بود، ولي میخواست نتیجه بگيرد زمان میبرد اما مصطفي صبور بود. مدام هم پیگیری ميكرد و...
ادامه مطلبدر وجود چمران هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل... اینجور هم نبود که یک آدم خشکی باشد که لذات زندگی را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود.
ادامه مطلبپـاسـداران بـرجسته انقلاب اسلامی برای خدا اخلاص داشتند. از هر فرصتی برای ذکر خـدا بـهـره مـی بردند، به نماز اول وقت اهمیت می دادند و به قرآن مجید عشق می ورزیدند. آنان به فهم حدیث اهمیت می دادند، از قوانین نظام اسلامی اطاعت می کردند، به رهبری عشق مـی ورزیـدنـد و پـرداخـت خمس را جدی می گرفتند. پاسداران برجسته انقلاب اسلامی در رابـطـه بـا انجام وظایف شغلی خود با جدیت عمل می کردند. به شناسایی دقیق هدف اهمیت مـی دادنـد. بـا نـیـروهـای خـود مـشـورت مـیکـردنـد. بـه سـؤ ال نـیـروهـا پاسخ درست می دادند. گاه برای ثمر بخش شدن جلسات نماز می خواندند. نـظم را جدی می گرفتند، و در همان حال گاه با دوستان خود شوخی می کردند. سرانجام این که در مصرف بیت المال اهل صرفه جویی و قناعت بودند...
ادامه مطلبشهيد عين الله زنگنه واقعاً عاشق شهادت بود و هيچ چيز نمي توانست او را از شهادت منصرف كند. او دل از دنيا بريده بود و حتي عشق به زن و فرزند نيز مانع جبهه رفتنش نمي شد.
ادامه مطلبفرزند اولم علي روز تولد حضرت رسول به دنيا آمد، دو هفته بعد از تولد علي منوچهر تصميم گرفتم به جبهه برود اما من موافق نبودم به همين علت اصلاًجوابي به صحبتهايش نميدادم.
ادامه مطلبفرزندم علی رضا موقعي كه از منطقه عملياتي به مرخصي ميآمد، سعي ميكرد که هر چه زودتر و قبل از پايان مرخصي به جبهه برگردد. حتي چندين بار در جبهه مجروح شده بود كه با من و پدرش هم در ميان نگذاشته بود.
ادامه مطلبمهم ترین مسئله امروز ما در جبهه، صبر و استقامت در مقابل دشمن است. تا به حال تنها ضعفي كه داشته ایم از «عوامل و سلاح های شيميايي» بوده است. واقعیت این است که ما در مقابل بمب هاي شيميايي زود از كار ميافتاديم.
ادامه مطلباو با آغاز جنگ تمام وقت و انرژي خود را صرف خدمت به مجروحان كرده بود و هميشه در منطقه به سر ميبرد. در ابتدا در كرمانشاه مشغول انجام وظيفه بود، بنا به تقاضاي خود، به صورت داوطلبانه به خط مقدم رفت
ادامه مطلبفرزند شهیدم سیروس محسنی برای همه و به خصوص من و پدرش، احترام بسیاری قایل بود و هرگاه ما را می دید، دستمان را می بوسید اما این علاقه شدید، مانع اعزام او به جبهه نشد.
ادامه مطلبميان ارتش و سپاه ترديد داشتم. تا اينكه در عالم رؤيا امام زمان(عج) را زيارت كردم. عرض كردم: يا حجهبنالحسن! آقاجان! در اين شرايط چه كنم ؟
ادامه مطلبآخرين بار كه شهيدرحيم عبدالخضر زاده به جبهه اعزام شد، حالات عجيبي داشت و همين كه خبردار شد، عملياتي در پيش است، برخاست و با يك وداع خاطره انگيز ما را ترك كرد.
ادامه مطلبگويا ايثار و فداكاري بر تمام جانش حاكم بود و حرف اول و آخر را او مي زد. مثلاً در جبهه به دوستانش مي گفت: شما كه زن و بچه داريد، به مرخصي برويد و من كه مجرد هستم،
ادامه مطلبوقتي دشمن بعثي، مدرسه شهيد پيروز شهرستان انديمشك را موشك زد، دانش آموز شهيد عبدالصاحب صحاحي تا پاسي از شب، به كمك مردم، در بيرون آوردن شهدا و مجروحين مشغول بود و بعد از نيمه شب بود كه با لباس خون آلود به منزل بازگشت.
ادامه مطلبشهيد تاجوك" فرمانده تيپ كربلا" و همرزم شهيد طالبي كه با هم مجروح شده بودند نيز در منزل بستري بود، بعد از چند روز كه هنوز زخم هايشان التيام نيافته بود درخواست آمبولانس كردند تا دوباره به جبهه برگردند .
ادامه مطلبتازه چند روزي بود که سردار از جبهه برگشته بود ،هميشه مدت کوتاهي را به ديدن خانواده اختصاص ميداد و دوباره به ميادين نبرد بازميگشت . هنوز آثار شيميايي بر جاي جاي بدن نحيفش باقي مانده بود،
ادامه مطلبوقتی ما به دارخوئین رسیدیم چند تا از برادران بسیج کاشمر در آنجا بودند و فردای آن روز وقتی ما مستقر شدیم آنها رفتند. ما هر روز توپ را 3 کیلومتر به جلو می بردیم و بچه ها خوشحال بودند.
ادامه مطلباز آن سوی خط هیچ صدایی به گوش نمیرسید. بی سیم از کار افتاده بود. تقی دست به کار شد و تا عصر، بی سیم را راه انداخت، وقتی کارش تمام شد از خوشحالی رفت تا وضو بگیرد. آن قدر خوشحال بود که میخواست فریاد بزند. همین کار را هم کرد. بچهها دورش را گرفتند و همه منتظر بوند تا صدایی از آن سوی خط بشنوند.
ادامه مطلببی صبرانه چشم به فروردین سال 1366 دوخته بودم. آخر در همین ماه سنم به حد قانونی می¬رسید و آن وقت من هم می¬شدم جزو مردها!
ادامه مطلبگرچه در آن زمان هيچ چيز از درس امام نمىفهميدم اما حضور در مسجد سلماسى و نشستن در كنارى و تماشاى چهره امام و شنيدن آهنگ دلنشين صداى امام برايم از هر بزم و شنيدن هر موسيقى لذت بخشتر بود.
ادامه مطلبعيد نوروز بود، کاروانهاي زيادي براي بازديد از جبههها عازم کربلاي جنوب شده بودند عصر يکي از روزها در محوطه صبحگاه دوکوهه قدم ميزدم که خانمي جلويم را گرفت شروع کرد به صحبت معلوم بود که حسابي منقلب شده،
ادامه مطلباولين تمبر دفاع مقدس، اولين تمبر سرداران شهيد دفاع مقدس، اولين تهاجم موفق در جبهه جنوب، اولين تهاجم همه جانبه و آغاز علني جنگ تحميلي، اولين جشنواره تئاتر دفاع مقدس، اولين تهاجم و درگيريهاي دريايي، اولين جشنواره مطبوعات، اولين جلسه شوراي امنيت، اولين جلوگيري از پيشروي دشمن، اولين جنگ در جبهه شمال، اولين حضور مقام معظم رهبري در جنگ، اولين حضور نماينده امام در خوزستان، اولين حفر کانال، اولين حمله ثبت شده شيميايي، اولين حمله چريکي، اولين حمله عراق به مناطق کردنشين، اولين حمله موشکي عليه شهرها، اولين حمله هوايي دشمن، اولين خبر تجاوز نيروهاي عراق، اولين خبر منتشر شده پذيرش قطعنامه 598، اولين خبرنگار شهيد صدا و سيما، اولين خط پدافندي، اولين خط دفاعي، اولين خودروهاي پدافند شيميايي اولين خلبان شهيد
ادامه مطلبآقاي قيلوله، آدم بيدار كن، الاغ هوايي، آبكش، الك كردن، التماس غيبت، اِم چماق، آمپر جبهه، آدم آهني، اضافه كاري، انا اعطينايي، املتي، امور خالي، ابوالفضل، آچار فرانسه ي گردان، آمپول معنويت، اتوبوس بهشت، آماده به خواب، اژدهاي هفت سر، آهن ربا، آب زير كاه، آبروي هيأت، آهن رباي قلب ها، آخر نيمه ي اول گل زدن، آرپي جي زدن به خاكريز
ادامه مطلبآش خرگوشي، اصلاح دامادي، آب شنگولي، آبي خاكي، اتوبوس سوار شدن، ادبات، ادااطوار، اجر شما با امور مالي، افقي برگشتن، ايراني صحبت كردن، الله اكبر آقا گل، آتش فرستادن، الريا سنتي، اتوبوس هوايي، ادركني، اتاق خادمين، ابابيل، اصالت وجودي، آبگرمكن ايراني، آتش تداركات، آرپيجيزن، بالا چه خبر؟، بچه هاي خلاف، آب و روغن را چك كردن
ادامه مطلبتازه ازدواج كرده بوديم، كه محمد ساعت 2 نيمه شب مجروح، به خانه بازگشت. دلم ريخت جوان بودم و هزاران آرزو براي زندگيام داشتم. اما محمد مدام يا در جبهه بود يا اگر به شهر بازميگشت تركشي سربي هديه ميآورد.
ادامه مطلبيوسف كتوشلوار كرم رنگ پوشيده بود با يك پيراهن سفيد سرش را نيز انداخته بود وقتي زهرا پرسيد شما با شاه موافقين يا مخالف؟ يوسف از صراحتش جا خورد بياختيار سرش را بالا آورد و نگاهش به چادر زهرا افتاد
ادامه مطلبپاسخي نداد بعداً شنيدم 8 روز پس از اعزام من راهي شده خيلي دلم ميخواست او را ببينم. وحيد در ميدان جنگ شهد شهادت نوشيد و من دست خالي با كولهباري از حسرت به خانه بازگشتم.
ادامه مطلبشاگرد مكانيك بود، ميگفت:«شما خيلي براي ما زحمت كشيديد، حالا نوبت ماست تا جبران كنيم. عاشق نماز اول وقت بود و انگار در دنياي ديگري ميزيست، صفر براي من فرزندي پاك و مهربان بود.
ادامه مطلبفاطمه خوشچهره از اهالي صومعهسرا و متولد روز چهارم اسفندماه سال 1318 است. 9 ساله بود كه سايه گرم پدر را از دست داد و در 10 سالگي به عقد جواني پاكدامن درآمد و صاحب 6 فرزند شد.
ادامه مطلبپانزده سالم بود كلاس اول دبيرستان درس ميخواندم برادرم كاظم اصرار داشت دانشگاه بروم. وقتي شهيد شد سفارش او را آويزه گوشم كردم بهار سال بعد علي به خواستگاريم آمد.
ادامه مطلبما در مهاباد بوديم در آنجا بين فرماندار شهر و فرمانده سپاه در خصوص چگونگي اعزام نيرو، اختلاف و دوگانگي به وجود آمده بود اين اختلاف به عرض آقا رسيده بود روزي به ما خبر دادند که آقا ميخواهند با شما تلفني صحبت کنند،
ادامه مطلبروزي مسئول حفاظتي آقا به ما اطلاع داد که آقا ميخواهند به دوکوهه بيايند و ميان رزمندگان حضور پيدا کنند و مسائلي را مطرح کنند ما آماده شديم اما چند روز بعد مسئولين حفاظتي ايشان تماس گرفتند که آقا فعلاً نميآيند
ادامه مطلب«آقا» در يک جلسه آمدند به قرارگاه تاکتيکي ما در «ماره» که چسبيده به خرمشهر است همان زماني که ايشان آنجا بودند عراقيها تا روز خود جاده خرمشهر و تا نزديک جاده دارخوين هم پيشروي کرده بودند
ادامه مطلبمقام معظم رهبري و فرماندهي کل قوا از ابتداي شروع جنگ با شهيد دکتر چمران حضور فعال و نزديک در جبهه داشتند حتي اسلحه به دوش ميگرفتند و بعضي شبها هم در عملياتهاي شناسايي شرکت ميکردند.
ادامه مطلبيک روز که «آقا» در جبهه مهمان ما بود برايشان غذاي تقريباً متوسطي در نظر گرفته بوديم به نظر خود ما اين غذا هيچ غيرعادي نبود ايشان مهمان ما بودند ما بايد پذيرايي ميکرديم
ادامه مطلبدر آغاز جنگ شبي در پايگاه هوايي دزفول با مقام معظم رهبري جلسه داشتيم بنيصدر هم بود حدود ساعت 12 شب بود که جلسه تمام شد از سنگري که جلسه در آن بود بيرون آمديم
ادامه مطلبمن يادم ميآيد در گوشه لچکي، يعني جايي که کربلاي8 در آن زمان انجام گرفت تمام بچههاي لشگر سيدالشهداء مورد حمله شيميايي قرار گرفتند و تعداد زيادي شهيد شدند در جزاير هم وضع همين گونه بود
ادامه مطلبيک روز آقا به «لشگر41ثارالله» تشريف آوردند، بعد از پذيرش قطعنامه بود و براي بچهها سوالهايي وجود داشت لذا سوال ميکردند و آقا با متانت پاسخ ميدادند، در اين جلسه پرسش و پاسخ، بچهها تحت تأثير سخنان آقا قرار ميگرفتند
ادامه مطلبيک بار توفيق زيارت آقا در لشگر 33 المهدي پيدا کرديم، ايشان با روحيه بسيار بشاش و با محبت بسيار زيادي به رزمندگان اسلام براي سرکشي آمده بودند در همان روزها هم امام جمعه محترم شهرستان جهرم به جبهه تشريف آورده بودند،
ادامه مطلبدر يکي از سفرهاي ايشان به کردستان در سال1360 ابتدا به سنندج تشريف آوردند و بعد به مريوان رفتند در خط مقدم جبهه در دزلي فکر ميکنم که در آبان ماه بود به محض ورود با برادران رزمنده در سنندج ديدار کردند
ادامه مطلبدشمن سوسنگرد را محاصره کرده بود. قرار بود که عملياتي براي آزادسازي اين شهر صورت بگيرد، آن وقت مقام معظم رهبري در شوراي عالي دفاع حضور داشتند، در 23 آبان ماه براي حضور در جلسه شوراي عالي دفاع از ستاد اهواز به تهران آمدند
ادامه مطلبدر سفري که آقا به کردستان داشتند قرار بود که ايشان در منطقهاي واحدهاي خط مقدم را بازديد کنند و در ميان رزمندگان خط باشند با هليکوپتر پرواز کرديم در آسمان من خدمت آقا عرض کردم: با توجه به اين که مردم بانه شما را ديدهاند
ادامه مطلبدر آغاز جنگ بر حسب مسئوليتي که داشتم در کردستان بودم مقام معظم رهبري در آن زمان به خاطر حساسيست جبهههاي جنوب بيشتر در خوزستان تشريف داشتند لذا ما از حضور ايشان در منطقه عملياتيمان در روزهاي اول، محروم بوديم
ادامه مطلبدر روزهاي اول جنگ من مدت محدودي در جبهه آبادان و اهواز بودم آقا به اهواز تشريف آوردند و به عنوان يک رزمنده لباس رزم پوشيده بودند و در جنگ شرکت مي کردند در آنجا هم امور جنگ را زير نظر داشتند، هم سخنراني ميکردند
ادامه مطلبروزي به ما اعلام کردند که مقام معظم رهبري از يگان شما بازديد خواهند کرد، قرار بر اين شد که ما حدود ساعت هفت صبح در محل گلف آماده باشيم و به همراهي مقام معظم رهبري به يگانها اعزام شويم.
ادامه مطلبمن و تعدادي از برادران رزمنده در لشگر بوديم که به ما اطلاع دادند که آقا و تعدادي از اطرافيانشان قرار است امروز به لشگر ما بيايند خلاصه ساعت حدود چهار بعدازظهر بود که من در سنگر نشسته بودم ناگهان يک آقايي از پلههاي سنگي پايين آمد
ادامه مطلببا پذيرش قطعنامه 598 و اعلام آتشبس، دوباره عراقيها از محورهاي مختلف به طرف مرزهاي ما پيشروي ميکردند، مثلاً از پاسگاه زيد و طلائيه به سمت جلگه اهواز، خرمشهر، پادگان حميد و محورهاي ديگر جلو آمدند
ادامه مطلبدر سر سفره غذا بود، مسئول تدارکات ما در آن جا يکي از بچههاي چاق و چله و هيکلي بود آقا سرشان زير بود و غذا ميخوردند تا نگاهشان به آن برادر افتاد
ادامه مطلبروزي در تهران بودم و در آنجا جلسهاي با حضور آقايان: ميرحسين موسوي (نخستوزير وقت)، هاشمي رفسنجاني، جمعي از نمايندگان مجلس و مقام معظم رهبري تشکيل شده بود تا درباره پشتيباني جبهه و جنگ، تصميماتي گرفته شود
ادامه مطلبآقا حضورشان در آنجا (جبهه) پشتيباني محکمي در واگذاري امکانات جنگي به سپاه و بسيج بود و باعث دلگرمي و تقويت روحيه فرماندهان جبهههاي جنگ و رزمندگان بود.
ادامه مطلبآغاز جنگ يکي از حساسترين زمانهاي نبرد بود چون خيلي از افراد اميد به پيروزي نداشتند و اکثراً با يأس و نااميدي به اوضاع نگاه ميکردند. زيرا دشمن موفقيتهايي در ميدانهاي نبرد به دست آورده بود
ادامه مطلبهر وقت گلهاي محمدي باز شد، بايد اينجا بيشينم، جم نخورم، تا صد سال ديگر هم كه شد، بنشينم. گلها كه باز شدند، ميآيد. اگر گفتند خدا مرگت دهد كه راحت شويم، عيب ندارد. اگر با تركه سياهم كردند، عيب ندارد.
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: پاسدار قوي هيكل, پاي مصنوعي, پايداري و استقامت, پرواز 2, پرواز فرشته, پسر رئيسجمهور, پلي از وجود, پنجره انتظار, پيشوازان قدسي, پيكري سالم, تا آخرين نفس,تابلوي موش, تانكهاي عراقي, تاول, تسليم ناپذير, تشنه, تقدير, تكليف شرعي
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: آمبولانس سوخته, آه يتيم, آوار مرگ, ابوالفضل, اجازه فرمانده, اذان مشكوك, ارباً ارباً يعني چه؟, اسارت, استجابت دعا, اسكله منتظر شماست, اسير ايراني, اسير مجاني, اشكو اليك, اعلاميه, السلام عليك يا ...., السلام عليك يا اباعبدالله, الله اكبر, اللهم اني اسئلك
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: عزاداري, عطر و آرايش و مسواك, عقد اخوت, عهد صلوات, عهد بر ادامه ي راه شهيد, عيادت و پرستاري, عيد قربان, عید نوروز, غذاي عملياتي, غذاي وحدت, فداكاري, قرآن خواندن, قرآن ملجأ همه بي پناهان, قرائت قرآن, كاشت ، داشت ، برداشت, راهت تنها خوردن, كمبود پتو, كمبودها, گفت و شنود, لباس با اتو پوشيدن, لباس سپاه, لباس شب عمليات, لباس شهادت, لباس كهنه و وصله دار, محاسبه ي اعمال
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: شيوه ي استخاره, ذكر مصيبت مادر, ذكر واقعه ي كربلا, راضي به زحمت غير نبودن, رزم شبانه, رزمي، تبليغي, رسم جلوداري, رقابت در حفظ قرآن, رو به قبله ساختن سنگر, روش نگارش, سبقت, شب شهادت مولي, سوغاتي دو سره, شربت, شعار نوشتن روي لباس, شعارهاي جابه جايي, شكسته نفسي ها, شماره و تاريخ و پيوست نويسي, شهرداري, شوق و ذوق عمليات, شيران امدادگر, شيفتگي خدمت, شيوه ي استخاره, صدقات مشكل گشا, صلوات, عاشورا و شام غريبان
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: حلاليت خواستن, حمام آب سرد, حمام و استحمام كردن در عقبه, حيوانات مزاحم, خالي كردن آب قمقمه در مانورها, خانه چادر, خبرنامه ي عمليات, ختم شهيدان, ختم و امضاي نامه ها, خدمتگزاري, خطاب به خود و جمع، نه به شخص, خلوت شب آخر, خواب نامه ها, خوردن دوست نداشتني ها, داروهاي گياهي, داروي روح ,درس و بحث و بازي, دست گرداني, دعاي توسل در چادرها, دعای وحدت و فرج, دعوت نامه هاي دوستانه, دكمه, ديد و بازديد, ذكر, ذكر گفتن ستوني
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: ترك منطقه به ضرورت, تفأل با قرآن, تقسيم تنقلات, تقسيم نماز و روزه ي قضاي شهدا, تقسيم وظايف, توبه كردم, تولد امام حسين (ع) و اشك بچه ها,جابه جايي, جانبازي جانبازان, جبهه به عشق دعا, جشن حنابندان, جعبه مهمات شخصي,جعبه مهمات شخصي (2), چادرفرماندهي, چاره ي بي آبي, چفيه روي پا, چفيه و خواص آن, چهل شب و يك خواب, چهل منزل توقف, حاشيه نويسي نسخه ها, حرمت بزرگترها, حشرات موذي, حضرت قمر بني هاشم (ع) نه قمر, حفظ حال دعا, حق همرزمي
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: بدرقه, بذل موجود,براي دعا منتظر كسي نماندن, بركت سفره,به ياد عباس (ع), بهترين لباس براي بهترين شب, بهداشت غذا, بوسه بر پاي شاگرد, بيميلي به مكاتبه, بيدار شدن به موقع, بيداري با قرآن و مناجات, بيماران غائب,پاسخ به سؤالات, پاكت نوشته ها, پاي برهنه, پايان نامه, پذيرايي, پست آخر, پياده روي و كوه پيمايي, پيمان استقامت, تا بازگشت ياران, تابلو به نام شهيدان زدن, تبخيرگلاب, تبليغ بهداشت تن وروان, ترك سنگر
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: آب متبرك, آداب بعد از شهادت, آداب روزه, آداب سفره (2), آداب قبل از خواب, آداب قرآن, آية الكرسي, احترام به مادر, اذان, از اول شب, اسراف, اسم رمزشب, اعزام انفرادي, الموت لقرباني, الو _ سلام, اول زخم اسير, ايستادگي تا شهادت, با شهدا بعد از عمليات, بابا قربان نعش بي سرت, بالين برادري, ببين طريق چه مي گويد؟
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: چشم دل, نشانه ی شهید, نیروهای گوش به فرمان, یا بخور یا گریه کن, یک پارچ آب در لیوان, یاد ما هم باش, یا حسین, یک بار گفتم, یک دقیقه سکوت, یا حسین (ع)
ادامه مطلببار خدایا! دلم می خواهد حسین(ع) را در حالی زیارت کنم که بدنم در راه تو تکه تکه شده باشد. خدایا! دلم می خواهد حسین(ع) را در حالی زیارت کنم که هر تکه بدنم ندای « هل من ناصر ینصرنی» را فریاد زنان لبیک گوید
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: از خوف خدا غش کرده, استوار بی خیال, آی کامک پفک, اگر مرغ دلت پرید, اول بگو..., آمده ام جبهه شهید شوم, انشاالله مبارکش باد, اگر یک دفع ی دیگر بگویید, اگر با تویوتای سپاه برویم, اگر زدیم و نخورد, الهی بروید دیگر
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: اللهم الرزقنا توفيق الپارتي, از کجا معلوم, آی کامک پفک, اگر مرغ دلت پرید, اول بگو..., الكثافة من الشيطان, ان الصلوه تنها...., آقا مارو مي گويي!, آن ها خمپاره مي زنند, النظافة من الايمان, امدادگر, تا آخر ایستاده ایم...
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: اللهم العن ابن مرجانه, آش با جاش, اتوشویی کجاست؟, برای سماورهای خودتان, بوش آمد, بروید دنبال کارتان, برای سلامتی خدا صلوات, با این بار.., با یک صلوات در اختیار دشمن, برای سلامتی خودتان و خانوادتان, بیشتر از 50 کیلو ممنوع
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: برق سه فاز, بوی دهان, پایت گلی نشد, پوتین پیدا شد, پزشک همراه, پشت جبهه خدمت میکنند, پیاده آمدیم, پیرمرد, ترس شب عملیات, ترکش بیت المال, ترکشاً قلیلاً،مرخصیاً کثیراً
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: عشق میکنی که با ما رفیقی؟, عرضی ندارم, علی خاکی, غصه ی سی و پنج روز, غذای اضافه, فاتحه مع الصلوات, فکر و خیال, فانوسه پیر شده،کور شده, فیوز قالپاقش هد میزنه, فلفل نبین چه ریزه
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: فقط پیشانی, فقط دندان هست, قلاب بگیرید بیایید پایین, قدر شناس, قال دوشکا, قابل کشت نیست, کلوا و اشربو حتی تنفجروا, کمک کمک, کربلا،کربلا نبود, کارتن خرما
ادامه مطلباین مطلب شامل عناوین رو به روست: ماهی,من او را نمیخواهم,مسافر کربلا,مهندس معدن, ماسک شیمیایی, نخند مسواک گران می شود,نماز شب پر ماجرا,نفسم میگوید نخور, نان و پنیر
ادامه مطلباز افرادی که وارد بهشت می شوند هیچکس آرزوی بازگشت به دنیا را ندارد گر چه تمام آنچه در زمین است از آنِ وی شود، مگر شهید که او به سبب کرامتی که در شهادت می بیند آرزو می کند به دنیا برگردد و دهها مرتبه در راه خدا کشته شود.
ادامه مطلبغذاي گردان را با ماشين ميبردم كه گلوله توپي نزديك ماشين اصابت كرد و چرخ جلوي آن پنچر شد. آمدم پنچري بگيرم، متوجه شدم سيلندر ماشين هم با تركش سوراخ شده و آب زيادي از آن خارج شده است.
ادامه مطلبوقتي به هر دليل مهمات كافي از جمله مين براي حفاظت منطقه در اختيار نداشتيم ،قوطيهاي خالي كمپوت را روي آتش ميانداختيم تا رنگ آنها تغيير كند
ادامه مطلب
تخريب در كردستان تجربهي خاصي بود. دشمن و خودي دريافته بودند كه در زمينهاي سخت و سنگلاخ مين كار گذاشتن دشوار است و مطمئنترين محل براي عبور، شيار و پا روي سنگ گذاشتن بود.
بچهها موقع عقبنشيني اهرم نارنجك را با كش بسته و بعد ضامن آن را ميكشيدند و آن را در ماشين يا سنگرهاي اصلي يا اجتماعي ميگذاشتند.
ادامه مطلب
اوايل تيرماه سال 60 يكي از افسران هوابرد ارتش به نام آقاي «داوودنژاد» در حالي كه مسئوليت يك گروه را بر عهده داشت، موظف شد دشمن را در منطقهي خود مشغول كند تا بچهها از محور اصلي ديگر وارد عمل شوند.
يكي از فرماندهان در قصر شيرين با خبر شده بود كه دشمن قصد عمليات دارد و نيروي زيادي هم براي مقابله با آنها در خط نبود. از ترفند خاصي استفاده كرد،
ادامه مطلبدر جبهه براي ساخت ميل زورخانه در داخل پوكه خالي توپ 106، ميلهاي قرار ميدادند و اطراف آن را گچ و خاك مي ريختند كه بعد از خشك شدن بتوان از آن بهرهبرداري كرد.
ادامه مطلب
در منطقه عملياتي نصر 5 مستقر بوديم، لاكپشتي پيدا كرديم و چراغ شبنمايي به بدنش وصل كرديم و آن را به درختي كه در 50، 60 متري كمين ما بود بستيم.
سال 62 در جبههي كوشك بنا بود خاكريز خط مقدم را حدود صدمتر جلوتر ببريم، فاصلهي ما با دشمن دويست، سيصد متر بود. با تاريك شدن هوا چند لودر براي زدن خاكريز به خط آمدند كه با آتش شديد و مستقيم عراق به عقب برگشتند.
ادامه مطلبدر منطقه سردشت بالاي تپه بوديم و وظيفه داشتيم سر تپهها هرچه ميتوانيم چادر بزنيم كه دشمن فكر كند چند گردان نيرو در آنجا مستقر است و قصد حمله دارد.
ادامه مطلب
در جريان يكي از مانورهاي قبل از عمليات كربلاي 8 كه در سه راه جفير انجام گرفت، شب شد و ماشينهاي عملياتي راه را گم كردند و اين امر باعث دردسربزرگي شد.
در حمله طريقالقدس براي عبور از رودخانه وسيلهاي نداشتيم جز يك قايق كه عراقيها با تيربار آن را سوراخ كرده بودند و نميشد از آن استفاده كرد.
ادامه مطلببچهها قيف نوك گلوله آرپيجي را باز ميكردند و پلاستيكي را كه پر از بنزين بود، پس از چندلا شدن و گره زدن به منظور جلوگيري از نشست و آتش گرفتن با جرقههاي سلاح آماده كرده بودند،
ادامه مطلب
در عمليات كربلاي 4 اجساد سه نفر از شهدا پشت خاكريز ما و مقابل خاكريز عراق به فاصلهي 50 متر قرار داشت و ما كه بچههاي تعاون بوديم بايد آنها را عقب ميكشيديم. ولي خطر زياد بود.
شبي قرار بود با بچهها دعاي كميل بخوانيم اما فانوسمان فتيله نداشت، من بند كلاه آهني (كاسكت) را فتيله كردم و در فانوس قرار دادم و قضيه به خير و خوشي تمام شد.
ادامه مطلب
براي كشف كمين دشمن، بچههاي گردان قاطريزه، قاطرهاي پير و مريض و تركش خورده را در جاهايي كه احتمال كمين ضدانقلاب در آنجا وجود داشت جلو ميفرستادند.
سال 66 در منطقه شلمچه امدادگر بودم. روزي من و يك بيسيم چي و رابط خط و 2 رانندهي بولدوزر و يك رانندهي آمبولانس در منطقهي سه راه مرگ با گشتيهاي عراقي مواجه شديم.
در منطقه جنوب، دوشكا را در امتداد لبهي خاكريز قفل (همجهت) ميكرديم و بعد قفل بعدي را آزاد ميگذاشتيم و با طنابي كه به ماشهي دوشكا ميبستيم و تا سنگر كشيده شده بود ماشه را ميچكانديم و دوشكا با ضربهي قنداق خود به چپ و راست ميچرخيد
ادامه مطلببعد از عمليات بيتالمقدس4 به خط شاخ شميران رفتيم، در خط هيچ نوع روغني براي پاك كردن اسلحه پيدا نميشد به ناچار براي نظافت و تعميركردن اسلحه از روغن تن ماهي استفاده كرديم.
ادامه مطلباز ميله چادرها به عنوان بيلهارتل و از قسمت پايين و جدا شدهي شلوارهاي مندرس كه با سنگ آن را پر ميكرديم وزنه و سنگ هارتل ميساختيم و به دو سر لوله چادر ميبستيم و به اين ترتيب صاحب زورخانه جبههاي شديم.
ادامه مطلببعضي از نيمهشبها يدالله سنگرش را ترك ميكرد و به مواضع عراقيها نفوذ ميكرد او ميگفت:«امشب سنگرهاي عراقيها خالي است» وقتي از او ميپرسيديم از كجا ميفهمي
ادامه مطلب
جنازه دوست شهيدم بين نيروهاي ايراني و عراقي مانده بود. داوطلب شدم كه جنازه را عقب بكشم. سيم تلفن زياد داشتيم. سيم را به كمرم بستم و مسافتي را سينهخيز رفتم.
بعضي جاها كه بايد از عرض معبر عبور ميكرديم و نيروهاي تخريبچي در دسترس نبودند، بچهها شني پارهي تانكها را كه بسيار سنگين است به زحمت حمل ميكردند و در محل عبور به شكل حلقهاي قرار ميدادند و خود پشت خاكريز پناه ميگرفتند.
مقر ما در يكي از پايگاههاي مرزي در كردستان بود. براي اينكه بدانيم چه زماني ضد انقلاب به ما نزديك ميشود، دور تا دور پايگاه برگ خشك ميريختيم شب وقتي كسي پايش را روي برگها ميگذاشت، صداي خش خش آنها باعث ميشد بلافاصله مسلح شويم.
ادامه مطلببراي عبور وسايل نقليه در مناطق پر گل و لاي يكي از رانندهها با همفكري بچههاي واحد تخريب طرحي تهيه و اجرا كردند. به اين ترتيب كه اهرمهايي بازويي شكل ساخته و زير شاسي تويوتا نصب شد.
ادامه مطلب
در عمليات عاشورا در منطقهي ميمك يكي از بچههاي تخريبچي زير مينها چشم الكترونيكي تعبيه كرده بود كه به محض ديدن نور حساس و منفجر ميشد.
در جزيره مينو، بچهها كلاهخودهايي را روي چوب ميگذاشتند و بلند ميكردند تا سيمينوف زن عراقيها آنها را هدف قرار دهد و همان لحظه رزمنده ايراني با سلاح سيمينوف در گوشهاي منتظر رويت آن بخت برگشته بود تا خالي روي پيشانياش بگذارد.
ادامه مطلب
در خط قلاويزان – مهران مدتي مسئول پدافند خط بوديم. چند خمپاره 60 پيدا كرديم اما خرج آنها در دسترس نبود. براي حل اين مشكل بايد داخل باند زخم را با باروت پر و به شكل خرج براي خمپاره از آن استفاده ميكرديم.
روي بدنه ماشينها و جعبههاي بزرگ مهمات كه با تريلي به جبهه منتقل مي شد، عبارات منحرف كنندهاي مينوشتيم و به اين وسيله مانع كار نيروهاي نفوذي دشمن ميشديم
ادامه مطلبدر منطقهي خيبر، براي داشتن آب خنك گالنهاي 20 ليتري آب را جلوي در سنگر در خاك فرو ميكرديم به اين وسيله آب خنك ميشد بچهها به اين محل «چاه زمزم» ميگفتند.
ادامه مطلب
بچهها با لباسهاي پاره آدمك درست ميكردند و كنار سنگر و روي خاكريز ميگذاشتند.
يكي از شبها قرار شد. خطبه هاي نماز جمعه كه به زبان عربي از مقام معظم رهبري گفته ميشود توسط بلندگويي در خاكريز عراقيها پخش شود. براي اجراي اين برنامه همراه با شهيد ناجي بايد از روي آكاسيو شناور از منطقهي آب گرفته عبور ميكرديم.
دشمن تمام توجهش به آن قسمت جلب شد و پس از آن از دستگاههاي ديگر غافل شد و به اين ترتيب هم كار انجام شد و هم ماشين آلات سالم ماندند.
ادامه مطلبلشگر 27، گردان كاملي از نيروهاي آرپيجي زن داشت. روزي تانكهاي عراقي در حجمي وسيع پاتك كردند. بچههاي آرپيجيزن با گفتن جملات پيام به صورت آشكار و بدون رمز در حاليكه ميدانستند عراقيها شنود دارند، آنها را به انحراف كشاندند.
ادامه مطلبيكبار دو بولدوزر در پشت خاكريز ماندند. براي اينكه بتوانيم آنها را به عقب بياوريم، بچهها تانك سوخته اي رابا دستگاهي ديگر يدك كشيدند و آن را دورتر از منطقه قرار دادند تا عراقيها تانك را ميزدند بولدوزرها نجات يافتند.
ادامه مطلبدر طول مسير وقتي تسمهي پروانه ماشين ما خراب شد، به ابتكار يكي از برادران از كمربند سربازي به جاي تسمه پروانه استفاده كرديم و به اين وسيله توانستيم ماشين را به مقصد برسانيم.
ادامه مطلببا تعدادي از برادران براي اينكه اين قسمت از خط را حفظ كنيم، و دشمن نفوذ نكند تا صبح بدون وقفه به صورت رفت و برگشت در قسمتهاي خالي خط راه رفتيم و با اسلحه شليك كرديم تا آفتاب سر زد و دشمن ناكام ماند.
ادامه مطلبدر عمليات نصر7 براي جلوگيري از نفوذ عراقيها نارنجك را تله ميكرديم. به اين صورت كه ضامن آن را ميكشيديم و آن را با اهرم در حالت بسته زير سنگ ميگذاشتيم.
ادامه مطلب
تدبير ش65
راه مقابله با تهاجم فرهنگي جبهة استکبار
چند سال گذشته ... براي برخي سؤال و يا ابهام بوجود آمده بود که: چرا يک اصطلاح نظامي براي مسائل فرهنگي استفاده ميشود؛ در حاليکه اگر به شرايط کنوني فرهنگي دنيا دقت شود، مشاهده ميشود که يک تهاجم عظيم و پيچيده در عرصه فرهنگ در جريان است؟ ... با تحولات عظيم ارتباطاتي که امروز در دنيا بوجود آمده، جنگ فرهنگي به عرصهاي با ابعاد مختلف و فراگير و پيچيده تبديل شده است.
جنگي مشروع است که «دفاعي» باشد و دفاعي پسنديده است که «حقاني» باشد و هر چه حق موضوع دفاع ، عمومي تر و انساني تر باشد ، آن جنگ و جهاد نيز به همان نسبت مشروعتر و پسنديده تر خواهد بود
ادامه مطلبروشن است که ارجمندترين ارزش و مهمترين حق ، حق خداوند و مشروع ترين دفاع ، دفاع از اين حق است : « دفاع ديگري هم هست که از همه اقسام پيش گفته دفاع ، بلند مرتبه تر و پربهاتر است ، دفاع از حق خداي متعال که همان جهاد ابتدايي است .
ادامه مطلبدفاع از حق شخصي ، هم در منطق انساني و هم مکتب الهي اسلام ، نه تنها يک امر مشروع و پذيرفته شده ، بلکه يک امر ممدوح و بعضا تکليفي واجب است . نه تنها دفاع از حيات طبيعي واجب است ، بلکه دفاع از مال نيز لازم شمرده شده است
ادامه مطلبر پرتو آنچه گذشت روشن مي شود که هدف اصلي از جنگ مقدس و مشروع يا جهاد في سبيل الله در اسلام چيزي جز استکمال جامعه انساني و قرب او به خداوند متعال نيست ؛ و اين نيز جز با بسط توحيد و گسترش عدالت ، به عنوان عالي ترين ارزشهاي الهي و انساني امکان پذير نيست .
ادامه مطلببر خلاف مکاتب بشری که غالباً از برپایی جنگ، هدفی جز توسعهطلبی، غارت ثروت ملل دیگر و استعمار ندارند، در دین اسلام جهاد با هدف انسانی و الهی مشروعیت مییابد و دعوت به پذیرش اسلام و توحید و نیز دفاع مشروع از موجودیت و صیانت از عقیده و میهن، از اهداف اساسی آن به شمار میآید
ادامه مطلباز جمله مواردی که اهمیت جهاد را آشکار میسازد اهتمامی است که شارع مقدس برای ارتش و نیروهای نظامی قائل شده است، در احادیث از نیروهای نظامی با عنوان «حصن» و دژ یاد شده که حفظ و اقتدار نظام سیاسی و تمامیت ارضی بلاد اسلامی ، مرهون آن است.
ادامه مطلبجنگ و صلح از نگاه آموزههای دینی مانند سایر رفتارهای اجتماعی بشر، مشمول قوانین و قواعدی است که حاکمان، فرماندهان و لشکریان ملزم به رعایت آنها هستند. حصول اهداف انسانی و اسلامی جنگ و صلح زمانی میسور است که این پدیده غیر طبیعی که گاهی ناخواسته و گاهی بر اساس ضرورت رخ میدهد،
ادامه مطلب
تدبير ش19
براي پيروزي در جبهه معنويت، جوانان را همچون دوران دفاع مقدس به صحنه فرا خوانيد
از اينجايي كه انقلاب شروع كرد، تا آنجايي كه بايد ملت ايران برسد، راهِ طولاني است. اين راه طولاني پر از چالشهاي گوناگون است؛ همت ميخواهد، نيرو ميخواهد، نشاط ميخواهد، ابتكار ميخواهد، تراكم عظيم نيروها را ميطلبد. اينها بايد به وسيلهي جوانها، روحيه جوان، نشاط جواني تأمين شود معمولاً دوران دفاع مقدس را به ياد ميآورند كه درست هم هست؛
تدبير ش 73 اسفند 90 و فروردين 91
تير كمانه كرده
عجيب اسـت؛ هـرچـه گـذشتـه، ملت ايـران شـادابتـر، زنـدهتـر، بـااستقامتتـر و مصمـمتـر شده است.
امسال بيست و دوم بهمنِ شما - اين حركت عظيم مردم در پشتيباني از نظام - يك سيلي به صورت استكبار بود. آنها آرزويشان اين است كه بتوانند گروهكهايي را بياورند توي خيابان، عليه نظام. اتفاقي كه ميخواستند براي ايران رخ بدهد كه مردم عليه نظام قيام كنند، براي خودشان رخ داده است!
شنیدن زمانی روی می دهد که به هر دلیلی امواج مزاحمی در هوا پراکنده می شوند و به وسیله این راه به طور ناخواسته به گوش ما می رسند.از این طریق می توانیم امواج صوتی را دریافت نماییم.اما گوش کردن مقوله کاملا متفاوتی است. زمانی که به مطلبی گوش می دهیم، حواس خود را جمع کرده و به چیز هایی که می شنویم توجه می کنیم.
ادامه مطلب«تو اين مدت البته ما هيچ کاري نکرديم. هر کاري که ميشد خدا ميکرد. ما فقط وسيله بوديم. همين حالا که ما داشتيم با موتور از خط ميآمديم يک خمپاره تقريباً 5 متري ما خورد. قشنگ 5 متري موجش ما را تکان داد و يک ترکش هم نخورديم ما فقط وسيله بوديم در اين جبهه ها. هيچ کاره ايم.
ادامه مطلب
«إنا لله و إنا إليه راجعون»
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» (بقره/207)
"إذا مات العالم ثُلم في الإسلام ثلمة لايسدها شيء"
اين مرد بزرگ رفت و اندوهي به وسعت همه دردها و اندوهاي تاريخ در دلهاي دوستداران خود کاشت...
درود بر رزمندگان اسلام، ملت اسلامي هميشه پيروز است. فرزندان شما در جبهه منتظر کمک هاي شما هستند....
صدا از توي مسجد مي آمد. صدا برايم آشنا بود. دقت کردم باورم نمي شد، صداي حسين بود. اما حسين که از جمع، هميشه خجالت مي کشيد.
نواي حماسي مرحوم «رضا سقايي» يادآور اعزامهاي پرشور و روزهاي پيروزي تاريخساز در حماسه دفاع مقدس است. هر چند پيكر مرحوم استاد رضا سقايي حماسيخوان عشايري بر روي دوش مردم قدرشناس استان لرستان تشييع شد اما نميتوان از ياد برد كه بخش مهمي از آواها و نماهاي حماسي دفاعمقدس در بخش عشايري مديون اين حماسيخوان است.
ادامه مطلبآن چه در ادامه از نظر خواهيد گذراند، گفت وگوي خواندني آقاي مرتضي اخوان است با صاحب آواي ماندگار نوحه هاي دفاع مقدس؛ « حميدرضا مهماندوست»!آقاي مهماندوست از خودتان برايمان بگوييد. از چه زماني خوانندگي را آغاز کرديد؟
ادامه مطلبآبان ماه 59 ،( پايان 35 روز دفاع مردمي خرمشهر ) در عظمت و شکوه 3 خرداد 61 کمتر ديده مي شود. شايد به اين دليل که همه پيروزي را دوست دارند و کسي دنبال شنيدن اخبار سقوط يک شهر نيست!
ادامه مطلبدر اولين روزهاي دفاع مقدس، با وجود اوضاع نابسامان جنگ ، آيت الله خامنه اي عازم جبهه هاي نبرد شد تا با حضور خود بر اعتماد به نفس و طمأنينه ي رزمندگان اسلام بيفزايد و شور و اشتياق آنان را به جهاد و شهادت دو چندان کند. ايشان درباره ي اولين حضور خود در جبهه چنين مي فرمايد:
ادامه مطلب