آش خرگوشي
آش و خوراك. غذايي كه در آن از هويج زياد استفاده ميشد، معمولاً هويجها را درشت درشت و در كنار سيب زميني و لوبيا در آن خرد كرده بودند و آدم را به ياد غذاي خرگوشها ميانداخت.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 17
اصلاح دامادي
اصلاح سر و صورت قبل از عمليات، اصلاحي كه براي بعضي رزمندگان اصلاح آخر بود، هماناني كه در حين عمليات به شهادت ميرسيدند و با سر و رويي آراسته، در جوار حق مأوا ميگرفتند.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 26
آب شنگولي
به نوشيدني خوشطعم مثل كمپوت سيب و گلابي، گيلاس و آلبالو، نوشابه و مايعات خنك و مطبوعي كه در هواي گرم، وقتي كه از آسمان گويي آتش ميباريد، بچهها را به وجد ميآورد و با نوشيدن آن به اصطلاح سرحال و شنگول ميشدند، گفته ميشد. خصوصاً در هنگامي كه عمليات بود و در راهپيماييهاي بعضاً هفت تا هشت ساعته و زماني كه روز بالا ميآمد و جز خاكريز و چالهچولههاي ناشي از انفجار و چفيهاي كه بر سر ميكشيدند هيچ سرپناه و سايباني نبود، اين نوشيدني به كمك آنها ميآمد.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 12
اصل اصطلاح آبي خاكي در جبهه به نيروهاي مخصوص و غواصي اطلاق ميشد كه از كارآيي نسبتاً خوبي برخوردار بودند و در ارتش به "تكاور" و "رنجر" معروفاند؛ اين نيروها هم در خاك و خشكي عمل ميكنند و هم در آب.
اين اصطلاح به خودروها و نفربرهاي ادواتي كه هم در آب كارايي داشتند هم در خشكي نيز اطلاق مي شد.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 13
آقا گل
در جبهه وقتي ميخواستند يكي از برادران را كه نام او را نميدانستند صدا كنند، ميگفتند: آقا گل! آقا گل! و يا به عبارتي مثل: "آقا برادر!"، "اخوي برادر" و "برادر" و نميگفتند: ببين، چيز، فلاني، آقا و از اين قبيل حرفها كه پشت جبهه معمول بود.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 18
اتوبوس سوار شدن
در جبهه اگر رزمندگان ميخواستند به همديگر التماس دعا بگويند، ميگفتند: «اتوبوس سوار شدي ما را هم سوار كن!» يعني در راه رسيدن به محبوب و خشنودي او ما پيادهايم و تو سواره و سزوار نيست كه سواره رعايت حال پياده را نكند. قدر مشترك تشبيه اتوبوس سوارشدن به نماز شب خواندن در ظرفيت چهل سرنشين داشتن اتوبوس و استحباب دعا براي چهل مؤمن در قنوت نماز شب بود.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 22
ادبات، ادااطوار
اين اصطلاح براي واحد «ادوات» كه محل سلاحهاي سنگين از قبيل: خمپاره، گرينوف و ضدهوايي بود به كار ميرفت كه كنايه از ادب كردن دشمن هنگام رزم داشت. از آنجايي كه نيروهاي اين واحد در هنگام درگيري از حركات و جنب و جوش بسيار برخوردار بودند، به اين واحدها واحد ادااطوار نيز ميگفتند.
اجر شما با امور مالي
وقتي كسي براي انجام كار بهانه ميآورد يا مشخص ميشد كه كار براي رضاي خدا انجام نگرفته، به شخص مورد نظر ميگفتند: «اجرت با امور مالي» يعني كار قربةاليالله نميكني، پس حوالهات به فرد دنيوي و جزاي كار را به بندهي خدا واگذار ميكردند.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 37
افقي برگشتن
وقتي كسي به منطقه اعزام ميشد، با پاهاي خودش ميرفت (به صورت عمودي) و وقتي شهيد ميشد، به صورت درازكش او را از جبهه (به صورت افقي) به شهر برميگرداندند. اين اصطلاح مترادف با شهيد شدن بود.
ايراني صحبت كردن
وقتي دو نفر در جمع بچههاي فارسي زبان، با همديگر تركي صحبت ميكردند، و بقيه ميخواستند بگويند طوري صحبت كنيد كه ما هم بفهميم، ميگفتند: ايراني صحبت كنيد يا مي گفتند: «لطفاً بزنيد كانال يك». يعني ما چيزي از صحبتهاي شما نميفهميم.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 43
وقتي كسي فرد مخاطب را روي وضعيت موردنظر خود نگه ميداشت، و به اصطلاح پشت جبههايها آن فرد را سر كار ميگذاشت، اين عبارت و عبارت «فركانسش را گرفتهاند» به كار برده ميشد، كه هر دو از اصطلاحات بچههاي مخابرات بود. همچنين وقتي دو نفر با هم گفتوگو ميكردند و شخص ثالثي به ناگاه وارد مباحثهي آنها ميشد، به شوخي رو به وي كرده ميگفتند: «ازفركانس ما بيا بيرون».
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 44
الله اكبر
اين عبارت براي درخواست آتش ادوات يا توپخانه به كار برده ميشد و در جواب او قبضهدار و مسئول آتش ميگفت: «جانم فداي رهبر» يعني آتش را فرستادم، تحويل بگير.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 41
الريا سنتي
ريا كردن آيين من است. هيچكس به اندازهي من متظاهر نيست. كنايه از اينكه من خودم از عالم و آدم بدترم، به گونهاي شكستهنفسي و ملامت بود.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 40
آتش فرستادن
آتش فرستادن با توپخانه، اسم كد بود، گلولهاي پرتاب كردن، تعبيري بود براي درخواست گلولههاي فسفري كه دود سفيدرنگي از آن متصاعد ميشد، براي هدايت آتش تخمينزده ميشد، «سيگاري فرستادن» هم ميگفتند.
منبع :كتاب اصطلاحات
اتوبوس هوايي
اتوبوس به هواپيماي باربري سي _ 130 گفته ميشد. زيرا ظرفيت و گنجايش زيادي داشت. مثل اتوبوس نسبت به ساير وسايل نقليهي سواري ديگر.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 37
ادركني
«ادركني» به جاي اينكه بگويند مواضع دشمن را بزن يا زير آتش بگير، ميگفتند «ادركني».
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 38
اتاق خادمين
اتاق فرماندهان چادر و سنگرهاي فرماندهان. نسبت خادمين را كه فرماندهان بيش از هرچيز و هركس به خود ميپسنديدند از وقتي در جبهه رايج شد كه امام خميني (ره) فرماندهي كل قوا فرمودند: «به من خدمتگزار بگوييد بهتر است از اينكه رهبر بگوييد».
منبع :كتاب اصطلاحات و تعبيرات جلد 2 صفحه ي 32
ابابيل
گلولههايي كه توسط رزمندگان به سوي مزدوران بعثي پرتاب ميشد، تعبيري بود مأخوذ از «طيراً ابابيل» در سورهي فيل مرغاني كه سپاه فيل سوار ابرهه را كه كم به ويراني خانهي خدا بسته بود، با سنگهاي سجيل «دوزخي» سنگباران و تنشان را چون علفي زير دندان حيوان خرد كرد.
منبع :كتاب اصطلاحات و تعبيرات جلد 2 صفحه ي 21
اصالت وجودي
كسي كه اول غذا ميخورد بعد نمازش را ميخواند، به وجود بيشتر ميرسد تا سجود! اصل برايش شكم بوده و به آن بيشتر ايمان دارد. البته نوعي مزاح بود «اول وجود بعداً سجود».
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 26
آبگرمكن ايراني
به موشكهاي ساخت ايران، آبگرمكن ايراني ميگفتند.
موشكهاي 9 متري و 12 تيري كه در جنگ شهرها، براي زدن تأسيسات نظامي و اقتصادي دشمن استفاده ميشد، كه اشاره دارد به خوش هيكلي آن كه مثل آبگرمكن نفتي بزرگ و سنگين بوده است.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه
آب و روغن را چك كردن
منظور سر و سامان دادن به وضع خود و پيشبينيهاي لازم را براي پيمودن مسيرهاي طولاني در عمليات انجام دادن.
چرا كه در بين راه جايي براي رفع قضاي حاجت و رفع تشنگي و... نداشتيم.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 13
آتش تداركات
همان آتشي كه قبل از رسيدن نيروها به خط اول دشمن براي سرگردم كردن مزدوران ميريختند و در پناه اين آتش بود كه رزمندگان پيشروي ميكردند.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 2 صفحه ي 14
آرپيجيزن
آرپيجيزن: كسي كه در حضور جمعي از شخصي تعريف ميكرد. البته نسبت به آنچه انجام داده است، نه حمد و مدح براي كارهاي نكرده.
شخص برميآشفت و ميگفت: «آرپيجيزن، يعني كارم را خراب نكن و آنچه در مبارزه با نفس و خودسازي به دست آوردهام بر باد نده».
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 34
بالا چه خبر؟
معراج چه خبر، كسي كه اهل حال بود وقتي از عبادت فارغ ميشد، بچهها كه تا آن لحظه مراقب احوال او بودند.
ميگفتند: «بالا...»
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 46
بچه هاي خلاف
نيروهاي تند و تيز و تند و فرز، اشخاص زرنگ و همه فن حريف، قلب كلمهي خلف به معني نيكوكار و شايسته است.
منبع :كتاب اصطلاحات جلد 1 صفحه ي 46
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید