لباس مبدل
اولين شب عمليات والفجر2 مجروح شدم و در منطقهي دشمن باقي ماندم. وقتي ديدم عراقيها نزديك ميشوند، سريع لباس يكي از آنها را درآوردم و پوشيدم و آرام بر روي زمين خوابيدم.
آنها چند بار مرا تكان دادند، اما من هيچ عكسالعملي نشان ندادم. بعد كه عراقيها رفتند، حوالي صبح خود را به بچهها رساندم و به بيمارستان منتقل شدم.
منبع: كتاب فرهنگ جبهه
لوستر
ساختن لوستر و چراغ خواب، از سيم تله و قوطي خالي مايع ظرفشويي و مقوا، انواع و اَشكال مختلفي داشت و بسيار سرگرمكننده بود.
منبع: كتاب خلاقيتها
لاكپشت شب نما
در جبهه سومار كه بوديم بچهها لاكپشتها را ميگرفتند و به آنها چراغ قوه ميبستند و آنها را داخل كانال و نزديك خط رها ميكردند و خود به عقب بازميگشتند.
نور چراغ قوه كه به عراقيها ميخورد شروع به گلوله باران ميكردند و به طور متوسط از نيم ساعت تا يك ساعت اين كار را ادامه ميدادند تا چراغ خاموش ميشد، با اين كار بخشي از مهمات رژيم بعثي عراق بيهوده از بين ميرفت.
منبع: كتاب فرهنگ جبهه
لودر صوتي
سال 62 در جبههي كوشك بنا بود خاكريز خط مقدم را حدود صدمتر جلوتر ببريم، فاصلهي ما با دشمن دويست، سيصد متر بود. با تاريك شدن هوا چند لودر براي زدن خاكريز به خط آمدند كه با آتش شديد و مستقيم عراق به عقب برگشتند. شب بعد نيروهاي اطلاعات و عمليات نزديك خاكريز دشمن چند بلندگو كار گذاشتند كه صداي دستگاه بولدوزر در حال كار پخش ميشد. عراقيها با منور آسمان را مثل روز كردند ولي اثري از دستگاهها نديدند.
چند شب اين عمل انجام شد و عراقيها به مرور حساسيت حضور ما را از دست دادند. شب چهارم همان صداها بود با اين تفاوت كه لودرها هم وارد عمل شدند و خاكريز زده شد بدون هيچ واكنشي از سوي دشمن. وقتي صبح ديوار خاكريز بلند بالا و مستحكم پيش روي عراقيها نمايان شد، ديوانهوار منطقه را زير آتش گرفتند ولي ديگر كار از كار گذشته بود.
منبع: كتاب خلاقيتها
لامپ فانوس
در منطقه به علت كمبود لامپ فانوس از شيشههاي آبليمو استفاده ميكرديم. به اين نحو كه شيشه را با بيسيم ميساييديم و ميشكستيم و جاي لامپ فانوس قرار ميداديم.
منبع: كتاب خلاقيتها
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید