مقالات ها

25 اسفند سالروز بمباران شیمیایی حلبچه

25 اسفند سالروز بمباران شیمیایی حلبچه

یکی از دردناک‌ترین وغم‌انگیز‌ترین رویدادها در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، بمباران شیمیایی شهر حلبچه کردستان عراق است که در آن ‌هزاران تن از شهروندان کُرد عراقی قربانی سیاست‌های رژیم بعث حاکم بر عراق و نسل‌کشی سازمان‌یافته این رژیم شدند.

ادامه مطلب
حالا من می‌زنم تو دفاع کن

حالا من می‌زنم تو دفاع کن

این مقاله یک داستان عبرت انگیز تاریخی از خانواده ای است که با وجود نزدیکی بسیار به صدام حسین و داشتن قدرت پس از چند سال با وجود این که هنوز حکومت صدام سرنگون نشده بود، به یک ماجرای عبرت انگیز تبدیل شدند، همراه ما باشید...

ادامه مطلب
کربلای جبهه‌ها، جبهه‌های کربلا

کربلای جبهه‌ها، جبهه‌های کربلا

این قسمت گوشه های کمتر خوانده شده از روایات دفاع مقدس است که در آن عشق و ارادت و رابطه عاشقانه ای میان این شهیدان و روایات کربلا میتوان با چشم سر و دل دید، این روایات زیبا از شهدا از دست ندهید...

ادامه مطلب
از سجاده تا سنگر

از سجاده تا سنگر

هشت سال دفاع مقدس و حضور هر چه پررنگ ترِ قشر مذهبی، مخصوصا طلاب و روحانیون در این میدان کارزار نشان داد مذهب ما و بزرگان مذهب ما بر خلاف اکثر مکاتب دیگر موعظه و توصیه نمیکنند بلکه مومن واقعی حرفشان را با عمل امضا میکنند، چند حکایت از این شهیدان عامل به اعمال اسلام را با هم میخوانیم...

ادامه مطلب
یک خاطره درس‌آموز

یک خاطره درس‌آموز

در زمانی که من در جنگ اسیر شدم، گویی در یک لحظه همه چیز در مورد من عوض شد، در حالی که تا دیروز فرمانده بودم اکنون در برزخ اسارت باید زمان زیادی را میگذراندم و آنجا مروری شد بر گذشته ام و خاطره ای جالب یادم آمد...

ادامه مطلب
خرمشهر چگونه آزاد شد؟

خرمشهر چگونه آزاد شد؟

امام خمینی (ره) می فرمایند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. این جمله نشان دهنده اوج فداکاری ها و جان فشانی های رزمندگان جنگ در عملیات بیت المقدس بود. با ما همراه باشید تا درباره این عملیات غرور آفرین بیشتر بدانید.

ادامه مطلب
کوچه‌های شهید

کوچه‌های شهید

چند برش از دفاعی که مقدس بود...

ادامه مطلب
دوستی شیر و شغال "قصه"

دوستی شیر و شغال "قصه"

در یک جنگل بزرگ شیر و شغالی زندگی می کردند که با هم دوستان صمیمی بودند. شیر پادشاه جنگل بود و شغال وزیرش. همه ی حیوونای جنگل شیر را دوست داشتند و از وجودش راضی بودند اما شغال همیشه به فکر کشتن شیر بود تا خودش پادشاه جنگل بشه.یک روز شغال نقشه ای کشید..

ادامه مطلب
سنگ‌هاي سرخ

سنگ‌هاي سرخ

غروب بود و باد، دانه‌هاي غبار را بر گرد صورت مرد به بازي گرفته بود. در افق، سايه‌هاي شكننده‌ي كلاه‌هاي آهني از ميان شبح تانك‌ها ديده مي‌شد. بر انتهاي خيابان، تصوير درهم زن‌ها و كودكان در قابي از چادرهاي اردوگاه نقش بسته بود.

ادامه مطلب
وقت گل محمدي

وقت گل محمدي

هر وقت گل‌هاي محمدي باز شد، بايد اينجا بيشينم، جم نخورم، تا صد سال ديگر هم كه شد، بنشينم. گل‌ها كه باز شدند، مي‌آيد. اگر گفتند خدا مرگت دهد كه راحت شويم، عيب ندارد. اگر با تركه سياهم كردند، عيب ندارد.

ادامه مطلب
وداع

وداع

حتي خداحافظي هم نكرد. در را كه باز كردم او نبود. خانه ساكت بود و كفش‌هايش توي جاكفشي جفت نبودند. جايش خاليست حالا كه نگاه مي‌كنم به خانه‌مان به اتاقش، حالا كه نگاه مي‌كنم و مي‌بينم كه كتاب‌هايش دست نخورده، به انتظار او مانده‌اند،

ادامه مطلب
كوه نور

كوه نور

علي موشك آر پي جي هفت را روي شانه‌اش ميزان مي‌كند. از پشت خاكريز بلند مي‌شود و قبل از اينكه ماشه آن را بكشد، رو به من مي‌گويد: « احمد، امشب كوه‌ها نوربارونه، نظركرده‌ها مهمونن ! » و شليك مي‌كند.

ادامه مطلب
عشق يعني چه ؟

عشق يعني چه ؟

سرنيزه از غلاف بيرون آمد و فرو رفت در خاك، به سرعت و پشت سر هم. صداي برخورد سرنيزه با يك فلز پيچيد در سكوت شب.مواظب باش بابايي. دست‌ها دور خاك را كندند و دور فلز خالي شد؛ به سرعت. فلزي كه زير نور ماه برق مي‌زد، از خاك بيرون آمد.

ادامه مطلب
زخم جان

زخم جان

مرد در كوچه راه مي‌رفت. قيافه‌اش درهم بود و مرتب با خود چيزي مي‌گفت. بفهمي، نفهمي از كرده خود پشيمان بود. با خود فكر مي‌كرد « چاره چيه. بايد يه جوري جلوشو بگيرم پسرم كه از دست رفت،

ادامه مطلب
به سوي دريا

به سوي دريا

از خواب پريد و چشمانش به طرف پنجره خيره شد. سرش درد مي‌كرد و قلبش به شدت مي‌تپيد. بوي دريا مي‌آمد. دلش طوفاني شد. نزديك پنجره رفت. نگاهي به كودك يك ساله‌اش يوسف كرد و نفس عميقي كشيد.

ادامه مطلب
 سقوط هواپیمای مسافربری و پذیرش قطعنامه 598

سقوط هواپیمای مسافربری و پذیرش قطعنامه 598

پس از سقوط هواپيماي مسافربري ايران در خليج فارس که مورد حمله ناو آمريکايي وينسنس قرار گرفته بود و در شرايطي که همه جهان يک صدا ايران را براي قبول آتش بس تحت فشار گذاشته بودند

ادامه مطلب
ما سه نفر بوديم

ما سه نفر بوديم

توي سلول به هوش مي‌آيم. خون انگشت پايم خشك شده. چرك و خون از زخمم بيرون زده و چسبيده به شلوارم. بدنم كوفته است. انگار كه از بلندي افتاده باشم. لب‌هايم داغمه بسته و گلويم خشك شده است.

ادامه مطلب
گل سرخي براي تو

گل سرخي براي تو

متين حتي نمي‌توانست گريه كند. همين طور بهت‌زده و بغض كرده، به بابا نگاه مي‌كرد. ديگر تحمل نداشتم يك قيافه‌ي متعجب ديگر هم به قبلي‌ها اضافه بشود؛ آن هم قيافه‌ي مبهوت پسر خودم.

ادامه مطلب
قواره‌اي براي دو نفر

قواره‌اي براي دو نفر

باز هم باختم. نه ! امروز به اندازه‌ي همه‌ي عمرم گريه كرده‌ام. به اندازه‌ي همه‌ي عمر، حتي خيلي بيشتر از وقتي كه فرهاد را از دست دادم. نمي‌دانم براي تو اشك مي‌ريختم يا براي خودم. موقع رفتن فرهاد هم همينطور بود.

ادامه مطلب
سايباني از نخل

سايباني از نخل

خورشيد وسط آسمان بود. گرما بيداد مي‌كرد. شاخه‌هاي درخت كُناري كه روي قهوه‌خانه گلي با سقف هلالي و جرزهاي پهن سايه انداخته بود، هر چند وقت يك بار تكان مي‌خورد

ادامه مطلب
چشم‌هاي نمناك

چشم‌هاي نمناك

زندگي مشتركمان از نيمه راه دانشگاه آغاز شد و با بوي جنگ در هم آميخت. از جبهه مي‌آمدي از دل دشمن، از شب‌هاي پرحادثه، انفجارهاي پي‌درپي، از پشت خاكريزها، هنوز بوي باروت مي‌دادي.

ادامه مطلب
تلاطم خاموش

تلاطم خاموش

عجب سكوتي بر عرصه‌ي كربلا سايه افكنده است ! چه طوفان ديگري در راه است كه آرامشي اين‌چنين را به مقدمه مي‌طلبد ؟ سكون ميان دو زلزله ! آرامش ميان دو طوفان !

ادامه مطلب
باز به انتظار

باز به انتظار

محوطه سپاه را به ياد حبيب آذين بسته بوديم و حجله‌هايي را كه ميان هر كدام، سيني نيمه ‌ُري از خرما قرار داشت، جلوي در، كنار خيابان گذاشته بوديم.

ادامه مطلب
شهداى بنى‌هاشم در کربلا

شهداى بنى‌هاشم در کربلا

حضرت على‌بن الحسین(على اكبر) در یازدهم ماه شعبان(182) سال سى و سوم هجرت متولد شد.(183) او از جد بزرگوارش على بن ابى طالب علیه‏السلام حدیث نقل مى‏كرد، و ابن ادریس در «سرائر» به این مطلب اشاره نموده است

ادامه مطلب
پنجاه حدیث در مورد شهید و شهادت

پنجاه حدیث در مورد شهید و شهادت

از افرادی که وارد بهشت می شوند هیچکس آرزوی بازگشت به دنیا را ندارد گر چه تمام آنچه در زمین است از آنِ وی شود، مگر شهید که او به سبب کرامتی که در شهادت می بیند آرزو می کند به دنیا برگردد و دهها مرتبه در راه خدا کشته شود.

ادامه مطلب
يک قدم تا اسارت

يک قدم تا اسارت

در عمليات فتح المبين به همراه تيمسار حسني سعدي از راه زميني به منطقه درگيري رفتيم. من طبق دستور جهت شناسايي وضعيت دشمن با يکي از گردان‌ها جلوتر رفتم. ساعاتي بعد همان گردان به محاصره نيروهاي عراقي در آمد و من هم در حلقه محاصره گير کردم.

ادامه مطلب
از سنگر مدرسه تا دانشگاه شهادت

از سنگر مدرسه تا دانشگاه شهادت

هفتاد نفر بوديم. همه از برو بچه هاي آموزشکده ي فني کرمان. اتوبوسمان با سرعت جاده اي را که در نهايت به اهوازمان مي رساند، طي کرد. در دل احساس ترس مي کردم . چراغ ها خاموش بودند و يکي از بچه ها به زمزمه مي خواند.

ادامه مطلب
مردانه در کمین دشمن

مردانه در کمین دشمن

تاريخ دفاع مقدس ما مملو از رشارت ها و سلحشوري هاي مردان و زنان اين سرزمين است که گمنامي را از خود به يادگار گذاشته اند با توجه به مطالب کمي که از اين شهيد به يادگار داشتيم شما عزيزان را به خواندن اين مطلب که در روزنامه جمهوري اسلامي درج شده دعوت مي کنيم :

ادامه مطلب
فرمانده خط مقدم

فرمانده خط مقدم

مانده و درمانده و بي‌تصميم بودم. صفير يک گلوله تانک از بالا سرم رد شد و خورد تو هور. آب فواره شد و ريخت سرجاي اولش. ويزويز گلوله‌ها نزديک‌تر شده بودند. بايد پناه مي‌گرفتم. يک بار ديگر تو چهره فرمانده گردان خيره شدم، انگار که التماس کرده باشم.

ادامه مطلب
عمليات شهيد رستيم

عمليات شهيد رستيم

عمليات شهيد رستيم محور دهلاويه و آزاد شدن منطقه دهلاويه از وجود مزدوران بعثي عراق در تاريخ 26/3/1360 صورت گرفت .شهيد چمران به عنوان فرمانده ستاد جنگ‏هاي نامنظم كه از ركود حاكم بر جبهه ‏ها به سبب وجود پاره‏اي از خيانت‏ها و كارشكني‏هاي بني صدر و وابستگانش به شدت رنج مي‏بُرد،

ادامه مطلب
صدای همت هنوز می آيد !

صدای همت هنوز می آيد !

شهر را نا اميدي فرا گرفته. فرياد يأس گوش اميد را کَر کرده است. روزهاي سرد زمستان يکي يکي تمام مي شوند و شب ها در اين معرکه ي نفس گير يأس و اميد دوست داشتني ترند.

ادامه مطلب
سنگري به اهميت پيروزي

سنگري به اهميت پيروزي

ابتداي جنگ به عنوان سرباز وارد ارتش شده، آموزش هاي تخصصي ديده باني ديده و در عمليات هاي مهم دو سال اول نيز شرکت داشته است. بعد از آن به عنوان بسيجي به جبهه ها آمده و تقريباً در همه عمليات هاي مهم نقشي مؤثر را ايفا کرده است.

ادامه مطلب
سرداران شهيد عمليات خيبر

سرداران شهيد عمليات خيبر

سرداران شهيد محمد ابراهيم همت، حميد باکري، حميدرضا گلکار فرمانده، شهيد غلامعلي بذرافکن، صفر احمدي، مصطفي حلوائي از جمله علمداران و فاتحان خيبر هستند که با شهادتشان پرچم ولايت را برافراشته نگه داشتند.

ادامه مطلب
سربازي رفته ها بخوانند!

سربازي رفته ها بخوانند!

محمد نخستين يا همان «ممد خمپاره» ستاد جنگ‌هاي نامنظم، کوله‌بار خاطراتش را آورده بود تا براي‌مان از شهيد چمران بگويد. پاي حرف که باز شد،‌ناخودآگاه همراه او از خيابان ثارالله تهران حرکت کرديم و چند روز همراه يک عده جوان کم تجربه، روي تپه‌هاي کنجانيم اطراف مهران، جلوي نيروهاي عراقي را گرفتيم

ادامه مطلب
خاطرات جنگ به روايت تصوير

خاطرات جنگ به روايت تصوير

عزيز دلم بعد از نبردي بي امان خسته شدي... بخواب... جانم به فدايت...که بستر و بالشي نيکوتر از سنگ و خاک نيست. بخواب...که موج هيچ انفجاري را توان بر هم زدن آرامش دريايي تو نيست. انگار نه انگار که سوداگران مرگ در دو قدمي ات، به انتظار نشسته اند. بخواب که با بي اعتنايي ات خواب را بر چشم جباران زمان حرام کرده اي..

ادامه مطلب
بيداري اسلامي و زوال استکبار

بيداري اسلامي و زوال استکبار

رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار مسئولان نظام به مناسبت سالروز بعثت پيامبر اعظم اسلام حضرت محمد (ص) با اشاره به تغيير شرايط دنيا و بيداري اسلامي روزافزون در دنياي اسلام، فرمودند: “يکي از دلايل آغاز زوال قدرتهاي استکباري، بيداري اسلامي مسلمانان است

ادامه مطلب
آخرين نوحه جنگ را من خواندم !

آخرين نوحه جنگ را من خواندم !

آن چه در ادامه از نظر خواهيد گذراند، گفت وگوي خواندني آقاي مرتضي اخوان است با صاحب آواي ماندگار نوحه هاي دفاع مقدس؛ « حميدرضا مهماندوست»!آقاي مهماندوست از خودتان برايمان بگوييد. از چه زماني خوانندگي را آغاز کرديد؟

ادامه مطلب
آخرين رزمنده خرمشهر

آخرين رزمنده خرمشهر

آبان ماه 59 ،( پايان 35 روز دفاع مردمي خرمشهر ) در عظمت و شکوه 3 خرداد 61 کمتر ديده مي شود. شايد به اين دليل که همه پيروزي را دوست دارند و کسي دنبال شنيدن اخبار سقوط يک شهر نيست!

ادامه مطلب
اينجا پر از دلتنگي است...

اينجا پر از دلتنگي است...

گفتندبيا، تمام کن اين قصه راکه کاروان آهنگ سفرکرده است!و من با سکوتي تلخ ،فرياد زدم ، پاي آمدنم نيست.
گفتند بال بگشا! پرواز کن، گفتم: افسوس پر پرواز ندارم!

ادامه مطلب
اولين مجروح

اولين مجروح

اوايل زمستان سال 61 بود. براي نخستين بار پس از طي يک دوره 45 روزه امدادگري به جبهه اعزام شده بودم. عمليات والفجر مقدماتي در پيش بود و نيروهاي زيادي از سراسر کشور راهي مناطق عملياتي شده بودند.

ادامه مطلب
اولين حضور رهبر در جبهه

اولين حضور رهبر در جبهه

در اولين روزهاي دفاع مقدس، با وجود اوضاع نابسامان جنگ ، آيت الله خامنه اي عازم جبهه هاي نبرد شد تا با حضور خود بر اعتماد به نفس و طمأنينه ي رزمندگان اسلام بيفزايد و شور و اشتياق آنان را به جهاد و شهادت دو چندان کند. ايشان درباره ي اولين حضور خود در جبهه چنين مي فرمايد:

ادامه مطلب
اثر سلاح هاي شيميايي بر نسل بشر

اثر سلاح هاي شيميايي بر نسل بشر

بمباران شیمیایی شهر سردشت توسط عراق در هفتم تیر 1366 فجیع‌ترین و وحشتناک‌ترین تهاجم از این نوع بود که سبب کشته و مجروح شدن عدهٔ بسیاری از مردم غیر نظامی شد. جمهوری اسلامی ایران شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان بعد از بمباران هسته‌ای هیروشیما نامید.

ادامه مطلب