یک خاک و دو هوا
مدیر فرهنگی مؤسسه محل کارم انصافاً آدم خلّاق و شگفت‌انگیزی است. آخرین شاهکار و پیشنهاد فرهنگی‌اش شرکت در «کارگاه غسل و کفن‌ودفن میت» بود! پیشنهادی که در نگاه اول کاملاً چندش‌آور می‌نمود.
ادامه مطلبمقالات ها
آمد ولی چگونه...!
این داستان حکایتی از زندگی شهید امیر سیاوشی است که به عشق دفاع از اسلام راهی سوریه شد، همسر می‌گوید: او شهادت را بیشتر از من دوست داشت، ولی چگونه برگ زرین زندگی این شهید ورق خورد، با هم می‌خوانیم...
ادامه مطلب
به آرزویش رسید!
این نوشته روایتی عاشقانه از زندگی و دغدغه‌های یکی از مدافعان حرم و حریم است که چگونه میان این زندگی پر از دلبستگی به رهایی و پرکشیدن از این عالم و دنیا شدند، و چه تفکر والایی ایشان را در این راه پر فراز و نشیب به سر منزل مقصودشان رسانید، با ما و روایت خواندنی این شهید همراه باشید...
ادامه مطلب
یک اسفند ماندگار
اسفند سال 1360 بود که خداوند او را به مادر هدیه داد، علی اصغر را می‌گویم همان کسی که حالا پس از 35 سال جوانی رشید و بلندبالا شده بود و به عنوان یک تیرانداز ماهر شناخته میشد، و به مردم عراق تیراندازی یاد میداد و مادر نگران این جوان رشیدش بود، این حکایت زیبا درباره ی علی‌اصغر، یک جوان آسمانی از دست ندهید...
ادامه مطلب
بادیگارد
این نوشته به دنیای بادیگاردها یا همان محافظانی وارد شده که کارشان را با اعتقاداتشان پیوند داده‌اند، کسانی که حتی شخصیت های مطرح و سیاسیون با پشتوانه ی آنها به هر شهر و کوی و محله‌ای جدید مسافرت می‌کنند در حالی که هیچ نگرانی‌ای بابت اختلال در برنامه‌ی سفرشان ندارند، اما بادیگاردها چه پشتوانه‌ای دارند؟ با هم می‌نشینیم پای صحبت یکی از آنها...
ادامه مطلب
به‌نام شیرزن دشت کربلای دمشق "شعر مدافع حرم"
به‌نام شیرزن دشت کربلای دمشق/ وضو گرفته‌ام از خون شوم فدای دمشق/ کبوترم که شدم سرخ در هوای دمشق/ من از کرامت این لانه دانه می‌خواهم/ برای روز مبادا اعانه می‌خواهم... این قسمت شامل اشعار زیبایی راجع به حرم حضرت زینب(س) و مدافعین حرم میباشد، که شما را به خواندن آن دعوت میکنم...
ادامه مطلب
آخرین سفر
کفش‌هایش به سمت در چرخید، شايد اين آخرین سفر باشد آسمان ابر، پشت پای‌اش ریخت؛ خواست چشمان کوچه تر باشد
ادامه مطلب