مدافع حرم
بهنام شیرزن دشت کربلای دمشق
وضو گرفتهام از خون شوم فدای دمشق
کبوترم که شدم سرخ در هوای دمشق
من از کرامت این لانه دانه میخواهم
برای روز مبادا اعانه میخواهم
اسیر ماندن در تن برای روح بس است
اسیر عشق نباشی بهشت هم قفس است
به یار میرسم و فاصله همین نفس است
برای پیشکش، از هرچه بهتر است سرم
فدای خواهر شاهی که بیسر است سرم
بنفشه خانه بانوی غم سلامت باد
مرا چه باک دهم جان حرم سلامت باد
اگرچه دست بیفتد علم سلامت باد
مدافعان همه سیراب باده فضلاند
غلام همت مردانه ابوالفضلاند
بگو به ملحد نادان که دیده باز کند
حیات وانهد و مرگ را نیاز کند
اگرکه پا ز گلیمش کمی دراز کند
قسم به فاطمه از کشته پشته میسازیم
قسم به فاطمه تا فتح مکه میتازیم
بگو به لشگر شب، ماه، انجمی دارد
بترس اینکه روی لب تبسمی دارد
هنوز مکتب ما نسل سومی دارد
به موج حادثه دریای شیعه طوفانی است
هنوز نام علی نقش روی پیشانی است
پرنده میرود و شوق بال میماند
فقط به فصل زمستان خیال میماند
دوباره روسیهی بر زغال میماند
مرید، جان بسپارد مرام جاوید است
همیشه یاد شهید و امام جاویداست
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید