احكام وضوى جبيره
چيزى كه با آن زخم و شكستگى را مىبندند ، و دوائى كه روى زخم و مانند آن مىگذارند «جبيره» ناميده مىشود .
ادامه مطلبچيزى كه با آن زخم و شكستگى را مىبندند ، و دوائى كه روى زخم و مانند آن مىگذارند «جبيره» ناميده مىشود .
ادامه مطلب
مسأله 263 ـ كسى كه وضو مىگيرد مستحب است موقعى كه نگاهش به آب مىافتد بگويد : «بسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالحَمْدُ للّهِ الَّذِي جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً».
و موقعى كه پيش از وضو دست خود را مىشويد بگويد : «بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلْنِي مِنَ التَوّابِينَ ، وَاجْعَلْنِي مِنَ المُتَطَهّرِينَ» .
مسأله 260 ـ وضوى ارتماسى آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد ، وظاهر آن است كه مسح با ترى دستى كه ارتماسى شسته شده اشكال ندارد هر چند خلاف احتياط است .
ادامه مطلب
مسأله 322 ـ هفت چيز وضو را باطل مىكند :
اول : بول ، و در حكم بول است ظاهراً بلل مشتبهى كه از انسان بعد از بول و قبل از استبراء خارج مىشود .
براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده ، يا براى بيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن ، در صورتى كه مجبور باشد دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند . ولى چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بى احترامى به قرآن باشد ، بايد بدون اينكه وضو بگيرد ، قرآن را از مستراح و مانند آن بيرون آورد ، يا اگر نجس شده آب بكشد .
ادامه مطلباگر بعد از وضو يا در بين آن يقين كند كه بعضى جاها را نشسته يا مسح نكرده است ، چنانچه رطوبت جاهائى كه پيش از آن است به جهت طول مدّت خشك شده ، بايد دوباره وضو بگيرد
ادامه مطلباگر غير از آب گل آلود مضاف ، آب ديگرى براى وضو ندارد ، چنانچه وقت نماز تنگ است بايد تيمم كند ، و اگر وقت دارد بايد صبر كند تا آب صاف شود ، يا بوسيلهاى آن را صاف نمايد و وضو بگيرد . ولى آب گل آلود در صورتى مضاف مىشود كه ديگر به آن آب گفته نشود .
ادامه مطلباگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از متعارف مردم باشد ، بايد ملاحظه كند كه مردمان متعارف تا كجاى صورت خود را مىشويند ، او هم تا همانجا بشويد . و نيز اگر در پيشانى او مو روئيده ، يا جلوى سرش مو ندارد بايد به اندازه معمول ، پيشانى را بشويد .
ادامه مطلبمجتهد نپندارد چون نایب امام زمان علیه السلام است، باید همانند سلاطینِ دنیا، برای خود شرف و نسب و جاه وجلالی قائل باشد، زیرا این قیاس باطل و تصوّر فاسدی است که پایه ای در شریعت ندارد.
ادامه مطلبشهید ثانی از خطّه شیعه نشین جبل عامل روستای جُبَع برآمد. وی، جدای از داشتن خاندانی عریق و ریشه دار در تشیع، استادان برجسته ای داشت که از مکتب حله بهره وافی برده بودند. بعلاوه با مسافرت های فراوانش به عراق و استانبول و نقاط دیگر، از دانش و تجربه فراوان آن نواحی و نیز عالمان مشهور سنی در آن وقت بهره مند شد.
ادامه مطلبمجتهد، در جامعه شیعه از اعتبار خاصی برخوردار بود؛ اما این اعتبار با روی کار آمدن دولت صفویه دو چندان بلکه بیشتر گردید. مجتهد، حتی کسی مانند شهید ثانی که در خارج از ایران می زیست، نایب امام زمان علیه السلام بود
ادامه مطلبزنده بودن مجتهد به عنوان یک شرط، انسان را به یاد نظریه امامت در شیعه می اندازد که به عنوان یک حجّت می بایست همیشه در میان امت، آشکار یا مخفی، باشد. تا زمانی که حاضر است، او حجت است و زمانی که غایب می شود، گرچه باز خودش حجت است، اما نایب خاص یا عام دارد.
ادامه مطلببحث اجتهاد و تکیه بر ادله عقلی و ظن آور، بیش از همه متکی به روش های علامه حلی (م 726) است و بعدها اخباریان عمدتا وی را مقصر در ترویج این مشی معرفی می کردند.31 علامه مقصد دوازدهم آخرین کتاب اصولی خود، تهذیب الوصول الی علم الاصول را به بحث از اجتهاد و مفتی و مستفتی اختصاص داده که بسیار اجمالی و مختصر است.
ادامه مطلبمقصودش استدلال به نصوصی است که رجوع عامی به عالم را الزام می کند، اما این شامل موردی نمی شود که کسی برای فهمیدن به کتاب مراجعه کند. در واقع، نوعی حجت لازم است و این حجت با تقلید از مجتهد زنده است
ادامه مطلبشیخ مفید (م 413) گامی بلند در این مرحله است. با این همه، وی همچنان در فقه سنت گرا باقی مانده و تحت تأثیر نوشته هایی است که بر اساس اصول حدیثی فراهم آمده است. نوشته های این قبیل افراد در بر دارنده «اصول مُتَلقّات از معصومین» است،
ادامه مطلب