زاغههاي دروغين
معمولاً لاستيكي را درمحلي دور از سنگرهايمان آغشته به بنزين ميكرديم و منتظر شليك خمپارهي دشمن ميشديم. به محض شنيدن صداي انفجار اولين خمپاره لاستيك را آتش ميزديم و دشمن بدگمان اصابت گلوله به زاغهي مهمات، آن منطقه را زير آتش ميگرفت تا ساير زاغههاي احتمالي هم ازبين برود طوري كه حدود 2 متر زمين آن منطقه گود ميشد و ما ميخنديديم كه ماشين جنگي عراق بيراهه رفته است.
منبع: كتاب خلاقيت ها
ريگ در دهان
گاهي اوقات اوضاع به گونهاي بود كه بايد به هر صورت با تشنگي و بيآبي كنار ميآمديم ،مثلا" در حين عمليات يا در وضعيتي كه امكان رسيدن آب به خط نبود در راهپيماييهاي طولاني كه مجاز نبوديم از آب استفاده كنيم بايد الزاماً تشنگي را تجربه ميكرديم.
به همين علت ريگ در دهانمان ميگذاشتيم و مانع خشك شدن لبها و بر فك زدن دهانمان ميشديم.
منبع: كتاب فرهنگ جبهه
روغن تن
بعد از عمليات بيتالمقدس4 به خط شاخ شميران رفتيم، در خط هيچ نوع روغني براي پاك كردن اسلحه پيدا نميشد به ناچار براي نظافت و تعميركردن اسلحه از روغن تن ماهي استفاده كرديم.
منبع: كتاب فرهنگ جبهه
روشنايي سيگار
در منطقهي ميمک شبها بايد در تاريکي مطلق جادهسازي ميکرديم. چون در آن ظلمات ديد نداشتيم و اين امر کار را غير ممکن ميکرد، به يکي از دوستان پيشنهاد داديم يک نخ سيگار روشن کند و پشت به دشمن رو به من بايستد تا بتوانم با روشنايي آن جلويم را ببينم و کار را انجام بدهم. حدود 2 کيلومتر از جاده به اين طريق زده شد بدون اينکه دشمن متوجه ما بشود.
منبع: كتاب خلاقيتها صفحهي 164
رمز عبور
در دژبانيهاي مستقر در جادههاي كردستان، راه وسطي براي ماشين هاي نظامي و افراد خاص تعبيه شده بود كه با استفاده از رمزهاي بخصوصي، مثل بوق زدن يا روشن كردن چراغ راهنما به سرعت و بدون تشريفات بازرسي، از محل عبور ميكردند.
اين رمز در روزهاي مختلف متفاوت بود. دو بوق و يك راهنما يا سه بار روشن و خاموش كردن يكي از چراغها و امثال آن از علايم آن گذر بود.
منبع: كتاب خلاقيت ها صفحهي 169
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید