اصطلاح «تجدد» (مدرنيسم)، در بافت تاريخ مذاهب که استعمال شود، به مجموعه انديشه هاي انتقادي و فلسفي و کليسا شناختي(1) دلالت مي کند که تعدادي از روشنفکران کاتوليک اروپايي در فاصله 1890 تا 1910 به آن پرداخته اند و نيز خاصه به محکوم کردن نظام مند اين انديشه ها توسط پاپ پيوس دهم در 1907 اطلاق مي شود. همين طور هم دلالت مي کند به نهضت گسترده و ريشه اي براي اصلاح در کليساي انگليس، که اواخر قرن نوزدهم شروع مي شود و درسال هاي پس از جنگ جهاني اول به اوج مي رسد. اين اصطلاح را، در معناي توسعي و بدون ارجاع کلامي دقيق، به متضاد قشري گري، يا معادل آيين پروتستان ليبرال، نيز ـ خاصه در ايالات متحده ـ به کار برده اند. تازه از اين کلي تر، کوشش هاي معمول در مذاهب سنتي و از جمله مذاهب شرق براي سازوار شدن با تمدن ملکي و علمي دنياي مدرن غرب را نيز تجدد توصيف کرده اند.
ادامه مطلب