مدرنیسم
اصطلاح مدرن واژهای لاتینی است. این واژه در ساختار اصلی و ریشهای خود به مفهوم به روز بودن و یا به جریان بودن است.
مدرنیسم در فارسی از آن به نوگرایی و تجددگرایی تعبیر میشود.
مدرنیسم یک پدیده فرامذهبی است. به عبارت دیگر در جوامع مدرن عمدتاً تمایل به تفکر غیر مذهبی و عرفی (سکولاریسم) وجود دارد. غالب جامعهشناسان جدید معتقدند:
سکولاریسم عمدهترین ویژگی جامعه مدرن است.
مدرنیسم پدیدهای است که دو خصلت متضاد را در نهان خود میپروراند، از طرفی داعیه امنیت و اعتماد و رفاه و خوشی را در سر دارد و تا حدودی در ارتباط با تأمین این خواستههای انسانی و طبیعی موفق بوده است. اما از جانب دیگر، امواج مخاطره و اضطراب و تلخی را در دل میپروراند.
اساس تمدنهای جدید و مدرن بر بهرهبرداری و کامیابی بیشتر از لذتهای مادی است. پایه قوانین تمدن مدرن براساس منافع مادی بنا نهاده شده و هدف نهایی چنین جامعهای دستیابی به کامروایی است. قوانین در این جوامع از نظر وضع و اجرا، دنبالرو اکثریت افراد جامعه و خواسته نفسانی آنان است.
مدرنیته بستر ظهور و نمو اصالت فرد و نادیده گرفتن معنویات است. در اندیشه مدرنیسم، انسان در صورتی سعادتمند است که از تنعمات این جهان و رفاه هر چه بیشتر در این جهان برخوردار باشد. از اینرو رویکرد لذتگرایانه بر جزء جزء اندیشه مدرنیسم حاکم است.
مدرنیسم، تجربه و زندگی اجتماعی دنیوی را از شهود و تعبد برتر دانسته و خدا و معرفت الهی را در امور زندگی اجتماعی و اقتصادی به کنار نهاده است و با رویکرد سکولار خود، بر عقل انسانی در اداره امور اجتماعی و زندگی پای میفشارد به طوری که در برخی از مقاطع تاریخی به صورت دینستیزی نمود یافته است.
اخلاق مدرن
جوامع انسانی همواره در حال تغییر و تحول میباشند. در واقع حیات اجتماعات بشری در گرو این دگرگونیهاست، چرا که رکود و سکون در نهایت به فساد و تباهی میانجامد. ولی هر نوع تغییر و تحول حیاتبخش نیست و اگر در خلال دگرگونی، ثبات و انسجام جامعه، نظم سیاسی و هنجارها و ارزشهای فرهنگی آن به هم خورد، آنگاه ما با یک بحران مواجه خواهیم
خانواده سنگ زیربنای جامعه و تنها نظام اجتماعی است
که در همه جوامع مورد پذیرش میباشد.
شد. جوامع و فرهنگهای مختلف معیارهای متفاوتی برای ارزشها دارند و به تناسب بینش، باورها و اعتقادات خود روی رفتار و پندار خویش و دیگران داوری میکنند. جامعه و فرهنگ، عناصر متفاوت از یک مجموعه پویا میباشند که به زندگی اجتماعی هدف، هویت و اصالت میبخشند. آنها مانند شبکه به هم پیوسته عمل میکنند. تحول در فرهنگ باعث دگرگونی اجتماعی میشود و این تأثیر و تأثر متقابل است. طبعاً ایستایی و رکود یکی، به انحطاط و سیر قهقرایی دیگری میانجامد.
نیچه در کتاب تبارشناسی اخلاق و ارزشها میگوید: اخلاق جدید در واقع سرپوشی برای پنهان کردن رابطه میان حاکم و محکوم، زورمند و ناتوان، عقاب و بره است. این همان واژگونی ارزشها در جهان مدرن است که در آن با نفی خدا، دین و اخلاق هر کاری مجاز میشود. انسان مدرن با کشتن خدا در عرصه مدرنیته، خود نیز دست به خودکشی زد.
جامعه مدرن حقارت را در شکل دمکراسی نهادی کرد و انسان را به نوعی اخلاق بردگان فرودست عادت داده است. جامعه مدرن انسانها را آنچنان به رفاه و تنآسایی عادت داده است که اساساً کسی کمترین دغدغهای از زوال فرهنگ و اخلاق در ذهن خود ندارد و با ایجاد فشارهای روانی مستمر بر انسانها، روحیه و رفتار و شخصیت آنها را آنچنان دستخوش التهاب و نابسامانی کرده که افراد جامعه تصور درستی از وضعیت خود و محیط خویش ندارند.
خانواده، پدیده جهانی
خانواده نهاد دیرپای اجتماع است که محل و مأمن آسایش و آرامش جسم و روان آدمی میباشد. خانواده جزیی از جامعه میباشد و هر بحرانی که جامعه را فرا گیرد، خانواده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. خانواده سنگ زیربنای جامعه و تنها نظام اجتماعی است که در همه جوامع مورد پذیرش میباشد و در جوامع گوناگون دارای نقش و پایگاه و منزلت متفاوت است و با وجود اینکه هستهای کوچک از اجتماع میباشد ولی نقش آن در حیات اجتماعی انسانها فوقالعاده است. استواری و تحکیم روابط خانوادگی در بهبود روابط اجتماعی و کم شدن از مشکلات جامعه نقش ارزنده و مثبتی دارد.
زندگی خانوادگی پدیدهای جهانی است. قدیمیترین و اساسیترین و در عین حال بادوامترین نهاد انسانی، نهاد خانواده است. مراقبتهای اولیه در خانواده صورت میگیرد و نیازهای اساسی در آن تأمین میشود. این نهاد مهم و سرنوشتساز در زندگی صنعتی و شهری دچار آسیبهای فراوانی شده است و از ایفای نقش اساسی خویش باز مانده است.
امروزه ارزشهای خانوادگی یا مربوط به خانواده، با ارزشهای جهانی در تضاد و تناقض هستند. ارزشهای خانوادگی مبتنی بر الزامات وفاداری، همدردی، تعهد به یکدیگر و نظایر آنها بین اعضای خانواده است در حالی که ارزشهای امروزی جدید بیشتر تمایل به تخصص، کارآیی و دستیابی به موقعیت اجتماعی بهتر و لذت و منفعت شخصی بالاتر میباشد.
خانواده سنتی
در جوامع سنتی، همه افراد یک خانواده برای تأمین مخارج و گذران امور خانوادگی تلاش و کوشش میکنند. خانواده سنتی از پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل میشود. خانواده سنتی بر تمام رفتار و منش اعضای خود اشراف دارد، جایگاه والدین و فرزندان و افراد دیگر خانواده مشخص و مورد احترام است. اگر فرزندان به دلیل ازدواج و یا تحصیل، از کانون خانوادگی فاصله گرفتهاند، باز هم زیر چتر حمایتی خانواده هستند و از کمکهای مادی و معنوی خانواده بهره میبرند.
دین در جوامع سنتی و خانوادههای تشکیلدهنده آن، حرف اول را میزند و اعتقادات مذهبی در تمام سطوح خانواده به چشم میخورد.
ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری در خانواده سنتی، کم و قابل حل است، افراد دارای هوش عاطفی بالایی هستند و محبت و فداکاری، اصل در روابط است. احساس آرامش و سلامت روانی از خصایص خانواده سنتی است. اوقات فراغت بیشتر به صورت کمک و یاری رساندن به دیگران، درد دل کردن، سیر و سیاحت در طبیعت و ... میگذرد.
دنیای مدرن و تضعیف کارکردهای خانواده
خانواده کارکردهای مختلفی دارد که اهمیت والای این نهاد مهم تنها در پرتو توجه به ابعاد مختلف آن هویدا میشود. هر گونه بیتوجهی به تعدد کارکردهای خانواده، نوعی بیتعادلی ایجاد میکند که به دنبال آن خانواده دچار بحران میشود.
پژوهشگران افزایش افسردگی را از عوارض سبک زندگی قرن بیستم میدانند که در آن کانون خانواده از هم گسسته است، اکثر مردم در حالی رشد میکنند که در کنار خانواده خود نیستند، والدین وقت کافی را صرف فرزندان خود نمیکنند. همه این استرسها بر روی هم جمع شده و افراد را در معرض افسردگی قرار میدهد.
مشکل دنیای امروز، بروز بحران هویت در افراد و خانوادههاست. گم کردن جهت و معنای زندگی، افراد را دچار آشفتگی کرده است.
افزایش زمینههای تحریک جنسی که به ویژه با توسعه ابزارهای جدید تکنولوژی شاهد آنیم خانوادهها را به چالش کشانده است. دنیای مدرن عصر تنوع، هیجان و نوآوری است و سرعت این تغییر و تحولات فوقالعاده زیاد میباشد. افزایش فشار ناشی از تعدد مشاغل آقایان و فشار مضاعف ناشی از جمع میان کار خانگی و مشاغل رسمی در زنان، همراه با افزایش اضطرابها و ضعف مهارت زوجین در برقراری ارتباط جنسی نیز، کارکرد جنسی خانواده را تضعیف مینماید.
امروزه خانوادهها در تربیت فرزندان خود با مشکل مواجه شدهاند. آنها از پرورش فرزندانی که دارای صلابت شخصیت و هویت اجتماعی باشند عاجزند و فرزندان در مواجهه با بحرانها و مسئولیتهای پیشرو بسیار ضعیف و ناپخته عمل میکنند و فرزندسالاری در بسیاری از خانوادهها توازن کنترلی، اقتدار و نظارت والدین را بر هم زده است.
مشکل دنیای امروز، بروز بحران هویت در افراد و خانوادههاست. گم کردن جهت و معنای زندگی، افراد را دچار آشفتگی کرده است و در مشکلات زندگی و خانوادگی، آنان را به استیصال میکشد. بحران هویت خانواده در عصر حاضر یکی از رویدادهای تلخی است که در گذر از زندگی سنتیبه مدرن دامنگیر جوامع بشری شده است.
آسیبهای فرا روی خانوادههای مدرن
آسیبهای خانواده به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم میشوند. آسیبهای درونی ناشی از نادیده گرفتن مسائل اخلاقی و حقوقی و عدم رعایت مناسبت، جایگاهها و روابط است که ممکن است از سوی مرد، زن یا فرزند باشد.
شتاب و سرعت برای بهرهگیری هر چه بیشتر از زمان و فرصتها، اخلاق فردی و اجتماعی را تحت شعاع قرار داده است و خانواده سنتی آرام، باثبات و بیدغدغه را تبدیل به خانواده مدرن پر التهاب، سردرگم، بیثبات و پر اضطراب کرده است.
اما آسیبهای بیرونی که عوامل آن در خارج از خانواده هستند و خانوادههای امروزی را شدیداً تحت تأثیر قرار میدهند؛ میتوان به اشتغال زنان بدون محدودیت و توجه به ضرورتها و نیازها اشاره نمود. در عصر حاضر با ورود وسایل ارتباط جمعی از قبیل روزنامه، کتاب، رادیو، تلویزیون، ماهواره، شبکههای اینترنتی، زندگی خانوادگی دستخوش تغییر گردیده و واکنشهایی را به همراه داشته است.
مدرن و به روز بودن، اصل و تمامیت خانوادهها را به چالش کشیده است. تکنولوژی و اختراعات رنگارنگ، که برای سهولت بخشیدن به زندگیهای امروزی پا به خانهها گذاشتهاند، خود به نوعی خانوادهها را دچار سردرگمی نموده و مصرفگرایی را به خانواده امروزی تحمیل کرده است. مشغولیت بیش از حد والدین، آسیبهای فراوانی را به فرزندان وارد میکند و خانواده در انجام وظایف با مشکل روبهرو میشود. تأکید فزاینده بر احساسات عاشقانه، کوچک شدن خانوادههای گسترده، کاهش نقش خانواده، انتقال وظیفه آموزش و پرورش از خانه به مدرسه ...، انتقال نقش عاطفی و حمایتی (مهد کودکها و خانه سالمندان)، افزایش تعداد زنان شاغل در جامعه (عدم حضور مادر در خانه)، تقلیل اقتدار والدین (فرزندسالاری)، استقلال بیش از حد فرزندان، تضعیف پیوندهای خویشاوندی و جدایی اجتماعی و روانی خویشاوندان ... بعضی از دگرگونیهایی است که با پیدایش تکنولوژی در خانواده ایجاد شده است.
مدرنیسم و بیاعتباری ارزشها
بینش فردگرایانه به عنوان یکی از شالودههای فرهنگ مدرن در کنار تأثیرهای عمیقی که در ابعاد مختلف حیات اجتماعی به جای میگذارد، نهاد خانواده را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داده است. سقوط ارزشهای اخلاقی ارتباط نزدیکی با سقوط خانواده یا کم بها شدن آن دارد.
واژگونی ارزشها در جهان مدرن، که با نفی خدا، دین و اخلاق همراه است، هر کاری را مجاز میداند. از آفاتی که حیات خانواده را تهدید میکند، بیاعتباری تدریجی هنجارها، اخلاقیات، اعتقادات مذهبی و ارزشهای سنتی و به موازات آن، شیوع انواع انحرافات و رفتارهای غیر متعارف در جامعه است.
فردیت اصل پیشبرنده زندگی اجتماعی در جوامع مدرن و امروزی است و روح حاکم و غالب بر کالبد مدرنیسم، روح ضد دینی و ضد اخلاقی است.
از برجستهترین خصایص و عناصری که شریانهای حیاتی مدرنیسم را تشکیل میدهد، فردگرایی، لذتگرایی، سکولاریسم (بیدینی) و حاکمیت اکثریت (غربی) ... است.
شتاب و سرعت برای بهرهگیری هر چه بیشتر از زمان و فرصتها، اخلاق فردی و اجتماعی را تحت شعاع قرار داده است و خانواده سنتی آرام، باثبات و بیدغدغه را تبدیل به خانواده مدرن پر التهاب، سردرگم، بیثبات و پر اضطراب کرده است. مقدمه و زمینهسازی آسیبپذیری خانواده امروزی، در نادیده گرفتن ارزشها و کمرنگ شدن بایدها و نبایدهای دینی و اخلاقی است. در زندگی مدرن، کوشش برای کارآیی بیشتر، بهرهوری سرمایه، سودآوری و ... آنچنان همه چیز را در سیطره خود میگیرد که دیگر جایی برای معنای واقعی حیات و فلسفه زیستن و معنویات باقی نمیگذارد. فرهنگ مدرن، فضای آزاد و شادی را برای جامعه و خانواده ترسیم نموده است ولی این تابلوی زیبا و دلفریب رنگ و نقش بادوام و ثابتی ندارد.
پیام زن -> دی 1385، شماره 178
پدیدآورنده: سرور اسفندیاری،
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید