آمد ولی چگونه...!
این داستان حکایتی از زندگی شهید امیر سیاوشی است که به عشق دفاع از اسلام راهی سوریه شد، همسر میگوید: او شهادت را بیشتر از من دوست داشت، ولی چگونه برگ زرین زندگی این شهید ورق خورد، با هم میخوانیم...
ادامه مطلباین داستان حکایتی از زندگی شهید امیر سیاوشی است که به عشق دفاع از اسلام راهی سوریه شد، همسر میگوید: او شهادت را بیشتر از من دوست داشت، ولی چگونه برگ زرین زندگی این شهید ورق خورد، با هم میخوانیم...
ادامه مطلباین نوشته روایتی عاشقانه از زندگی و دغدغههای یکی از مدافعان حرم و حریم است که چگونه میان این زندگی پر از دلبستگی به رهایی و پرکشیدن از این عالم و دنیا شدند، و چه تفکر والایی ایشان را در این راه پر فراز و نشیب به سر منزل مقصودشان رسانید، با ما و روایت خواندنی این شهید همراه باشید...
ادامه مطلباسفند سال 1360 بود که خداوند او را به مادر هدیه داد، علی اصغر را میگویم همان کسی که حالا پس از 35 سال جوانی رشید و بلندبالا شده بود و به عنوان یک تیرانداز ماهر شناخته میشد، و به مردم عراق تیراندازی یاد میداد و مادر نگران این جوان رشیدش بود، این حکایت زیبا درباره ی علیاصغر، یک جوان آسمانی از دست ندهید...
ادامه مطلباین نوشته به دنیای بادیگاردها یا همان محافظانی وارد شده که کارشان را با اعتقاداتشان پیوند دادهاند، کسانی که حتی شخصیت های مطرح و سیاسیون با پشتوانه ی آنها به هر شهر و کوی و محلهای جدید مسافرت میکنند در حالی که هیچ نگرانیای بابت اختلال در برنامهی سفرشان ندارند، اما بادیگاردها چه پشتوانهای دارند؟ با هم مینشینیم پای صحبت یکی از آنها...
ادامه مطلب