پرسش . آيا براي اثبات جامعيت و كمال دين اسلام دلايلي وجود دارد؟ اگر وجود دارد آن دلايل كدامند؟ لطفا بيان كنيد.
پاسخ: براي اثبات جامعيت و كمال دين اسلام دلايل زيادي وجود دارد، كه برخي از آنها چنين است:
1. دليل عقلي
برهان عقلي از راه فطرت اقامه ميشود؛ زيرا هم اسلام دين فطرت است و هم فطرت انسان، خداجو و دينطلب. دين و فطرت هر دو از پديده هاي الهي و برخاسته از آن ذات پاك و بي همتا (دين پديدهاي تشريعي الهي و فطرت پديدهاي تكويني ربوبي) است. از اين رو، با يكديگر كمال هماهنگي و سازگاري را دارد؛ چرا كه ناسازگاري در افعال مختلف آفريدگار دانا و توانا و حكيم، محال و نشدني است؛ زيرا ناسازگاري، ياريشه در ناداني و ناتواني دارد و يا ناشي از بيهوده كاري و عبث گرايي است و هيچ يك در ساحت قدس ربوبي و حكيم بي همتا جايي ندارد.
بنابراين، نظام تشريع الهي با نظام تكوين او در كمال هماهنگي است. حال كه چنين است بايد ديد مقتضاي فطرت آدمي چيست؟ و آيا لازمه آن و اقتضاي ذاتياش، جامعيت و كمال دين و دخالت آن در همه شئون زندگي بشر است يا فقط برخي از شئون و ابعاد آن را دربرميگيرد؟ بيترديد، دستگاه وجودي انسان ـ مانند ديگر موجودات ـ بيانگر اين حقيقت است كه انسان هدفي دارد كه رسيدن به آن، سعادت او را برميآورد. اين هدف، همان مطلوب انساني است. از سوي ديگر رسيدن به هدف حيات و كمال مطلوب وجود، بدون راه و روش مناسب و ابزارها و استعدادهاي لازم، شدني نيست.
از آنجا كه انسان داراي دو بعد جسمي و روحي است، كمال مطلوب او نيز در صورتي محقق ميشود كه به هر دو بعد آفرينش او توجه كامل شود و نيازهاي هر دو جنبه وجودياش تأمين گردد. از اين رو، ضرورت دارد كه دين فطري همه برنامه هاي لازم را براي رشد و تعالي همه ابعاد وجودي انسان تشريع كرده و فرا راه او قرار دهد و در اين زمينه هيچ كم و كاستي نداشته باشد و كوتاهي به خرج ندهد. بنابراين، مقتضاي فطرت آدمي و فطري بودن دين الهي، اين است كه دين واحدِ بر حق (اسلام) جامع و كامل مطلق باشد و انسان را در همه ابعاد وجودي هدايت كند و نيازهاي او را تأمين كند. (ر.ك. جامعيت و كمال دين، علي رباني گلپايگاني، ص 19 ـ 20. البته اصل اين برهان در كتاب آموزش دين، علامه سيد محمد حسين طباطبايي، ص 11 ـ 12 آمده است.)
2. دليل نقلي
آيات و روايات بسياري بر جامعيت و كمال دين اسلام تصريح و تأكيد دارد. قرآن كريم جامعيت اسلام را در ضمن جامعيت قرآن آورده است:
وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمينَ(نحل: 89 )
و ما اين كتاب (قرآن) را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمانان است.
نظير آيه فوق با عبارتهاي ديگري مانند «مفصّلاً...» ( ر.ك. انعام 6 ، آيه 114.) ، «تَفصيلَ كُلّ شَيءٍ...» (ر.ك. يوسف 12، آيه 111.) و «ما فَرَّطنا فِي الكِتابِ مِنْ شَيءٍ...» ( انعام 6 ، آيه 38. ) در بسياري از آيات آمده است. چنان كه ملاحظه ميشود قرآن كريم خودش را تبيينكننده و تفصيل هر چيزي معرفي ميكند و بدين طريق جامعيت دين اسلام را با جامع نگري و تبيين و تفصيل بودن خودش اعلام ميدارد.
قرآن در جاي ديگر به كمال دين اسلام اين گونه تصريح كرده است:
اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُم نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِْسْلامَ ديناً(مائده: 3)
امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.
در آيه فوق، هم از اكمال دين سخن رفته است و هم از اتمام نعمت. البته ميان لغت «تمام» و «كمال» تفاوت است. راغب اصفهاني كمال شيء را تحقق هدف آن ميداند و تمام شيء را به معناي رسيدن به آن حدود و مرتبهاي ميداند كه به خارج از خود نيازي نداشته باشد. (ر.ك. مفردات، ص 75 ـ 76 و 441 ـ 442.)
اگر موجودي داراي اجزا باشد و همه اجزاي آن جمع شوند، ميگويند تمام است. مثلاً وقتي همه وسايل و اجزاي ساختماني با هم تركيب شود و آماده بهره برداري گردد، ميگويند ساختمان تمام شد. تمام در برابر ناقص قرار ميگيرد. اما كمال آن است كه موجود مركبي، داراي هدفي باشد و پس از اجتماع و تحقق همه اجزايش به هدف خود دسترسي پيدا كند.
بنابراين، جامعيت و كمال اسلام به عنوان دين خاتم، در هجدهم ذيحجه دهم هجري در «غدير خم» با نصب علي عليهالسلام به امامت تحقق عيني يافت. يعني هدف عالي اسلام و پيامبر صلي الله عليه و آله در هدايتگري مردم و رساندنشان به كمال مطلوب، با تثبيت امامت به عنوان تداوم بخش رسالت و نبوت تأمين شده است. بدون امامت و تبيين و تفسير مفاهيم ديني و قرآن از جانب امام، جامعه اسلامي و مسلمانان در معرض انحراف و گمراهي حتمي قرار ميگيرند. براي همين رسول اكرم صلي الله عليه و آله تفكيكناپذيري كتاب خدا (قرآن) و اهل بيتش را ـ در حديث متواتر ثقلين ـ به عنوان دو عنصر مكمّل هم و تأمين كننده هدف دين اعلام داشته است. (ر.ك. مسند احمد حنبل، ج 3، ص 14، 17، 26 و 59 ؛ سنن ترمذي، ج 5 ، ص 328 ـ 329.)
همچنين در قرآن كريم به اين ويژگي دين اسلام تصريح شده كه دين الهي با بعثت رسول گرامي اسلام حضرت محمد صلي الله عليه و آله به كمال رسيده است و پس از آن حضرت ديگر پيامبري مبعوث نخواهد شد و محمد صلياللهعليهوآله خاتم پيامبران است. در آيه زير بر اين حقيقت تصريح شده است:
ما كانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ...(احزاب: 40)
محمد صلي الله عليه و آله ، پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست، ولي رسول خدا و خاتم پيامبران است.
برخي از قرّاء، واژه خاتم را به كسرِ «تا» يعني خاتِم قرائت كردهاند كه به معناي «پايانبخش و ختمكننده» است. اما بنابر قرائت عاصم، اين واژه «خاتَم» خوانده ميشود. در اين صورت، كلمه ياد شده گاه به صورت اسم، استعمال شده كه به معناي آخر و پايان است و گاه به صورت فعل ماضي به كار رفته كه به معناي «پايان دهنده» است.
با در نظر گرفتن هر يك از معاني يادشده، پيام صريح آيه اين خواهد بود كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پايان بخش نبوت و سلسله رسولان الهي ميباشد.
برخي، واژه خاتم را به معناي انگشتر و نگين گرفته و گفته اند همان گونه كه انگشتر زينتبخش آدمي است، پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نيز صرفاً زينتبخش پيامبران الهي است نه خاتم پيامبران. ولي با توجه به اين معنا نيز پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله خاتم پيامبران است؛ زيرا خاتم به مفهوم انگشتر، در گذشته براي مهر كردن پايانِ نامه استفاده ميشد. (ر.ك. مجموعه آثار، ج 3، ص 153 ـ 179.)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید