پرسش . براي قيامت چه نامها و صفاتي ذكر شده است؟
1. يوم القيامة:« وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ... » (انبياء: 47) ميزانهاي عدل را براي روز قيامت نصب ميكنيم. قيامت يعني بر پاي خواستن و وجه اين نامگذاري شايد اين باشد كه در آن روز مردم به پاي ميخيزند و در برابر پروردگار خود براي حساب ميايستند «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (مطففين: 6 ). در آن روز علاوه بر انسانها ملائكه و گواهان نيز به پا ميخيزند و حساب اقامه ميشود: (نبأ: 38 و غافر: 51 و ابراهيم: 41).
2. اليوم الاخر: « ... لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ... » (بقره: 177) نيكي (نيكوكار) كسي است كه به خدا و روز ديگر و فرشتگان و كتاب آسماني و پيامبران ايمان آورده است.
اين تعبير به صورتهاي: الدار الاخره (سراي ديگر) و الاخرة نيز در قرآن استعمال شده است مانند: « وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَي» (اعلي: 17) و «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً... » (قصص: 83 ) آن سراي آخرت را (تنها) براي كساني قرار ميدهيم كه ميخواهند بر روي زمين برتريجويي و فساد داشته باشند. قيامت چون بعد از دنيا است «آخرت» ناميده شده است. اين نام نيز قريب يكصد و چهل بار با تركيبهاي مختلف در قرآن آمده است و يكي از پيامهاي آن اين است كه اي انسان از پس اين جهان فاني «روز و سراي ديگر» است كه زندگي باقي و هدف نهائي در آن تحقق مييابد.
3. يوم الحساب: « وقالَ موسي اِنّي عُذتُ بِرَبّي ورَبِّكُم مِن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤِنُبِيَومِ الحِساب» (غافر: 27) موسي گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه ميبرم از شرّ هر متكبري كه به روز حساب ايمان نميآورد. گاهي از اين نام به صورت «يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ» تعبير ميشود (ابراهيم: 4) روزي كه در آن حساب بر پا ميشود.
وجه تسميه قيامت به اين نام آن است كه در آنجا اعمال انسان مورد حسابرسي و رسيدگي دقيق قرار ميگيرد. گويي حيات دو فصل دارد: فصل عمل و فصل حساب. « اليوم عمل و لاحساب و غداً حساب و لاعمل» فصل اوّل آن دنيا و فصل دوم آن آخرت است. پيامي كه از اين نام ميتوان گرفت اين است كه انسان خود را براي روز حساب آماده كند و اين ممكن نيست مگر اينكه پيوسته در حال محاسبه كشيدن از خود باشد؛ همچون شريكي سختگير كه فرمودهاند: «حاسبوا انفسكم قبل أن تحاسبوا، و وازنوها قبل أن توازنوا...؛ (غرر الحكم، ج 1، ص 385 ف 28 ح 66 و 67 .) از خود حساب بكشيد قبل از آن كه از شما حساب بكشند، خود را به ميزان بزنيد قبل از آن كه ديگران كارهاي شما را به ميزان بكشند.
4. يوم الدّين: « مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» (فاتحه: 4) خداوند مالك روز جزا است. قيامت را به اين دليل «يوم الدين» نام نهادهاند كه در آن روز هر كس جزاي اعمال خود را دريافت ميكند. اين نام نيز حاكي از آن است كه نظام آفرينش از دو فصل مجزا تشكيل شده است. فصل اوّل كشت و كار است و فصل دوم فصل برداشت و گرفتن محصول. به عبارت ديگر دنيا كشتزار آخرت است «الدنيا مزرعة الآخرة»؛ يكي از پيامهاي اين نام اين است كه اي انسان دقت كن هر چه بكاري فردا بر ميدهد. پس جز نيك مكار تا جز نيكي ندروي!
5 . يوم الجمع: « يَومَ يَجمَعُكُم لِيَومِ الجَمعِ ذلِكَ يَومُ التَّغابُنِ» (تغابن: 9) به ياد بياور كه همه شما را براي «روز جمع» گرد هم خواهند آورد و آن روز «روز تغابن» است. و در آيه ديگري ميفرمايد: «لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَي وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ» (شوري: 7) قرآن براي آن نازل شده است كه به وسيله آن امّ القري و كساني را كه پيرامون آن هستند انذار كني و از «روز جمع» همه را بترساني. و به صورت «يوم مجموع» نيز در قرآن آمده است (هود: 13).
وجه تسميه اين نام آن است كه در قيامت و در صحراي محشر خلق اولين و آخرين جمع ميشوند؛ در حالي كه در هيچ دوره و مرحله اي چنين نبوده است.
با توجه به اين كه رفتار و اعمال انسان در دنيا در ديگران تأثير دارد چنان كه خود از ديگران تأثّر پذيرفته است. به عبارت ديگر طاعات و جرائم متأثر از اجتماع است و به صورت اجتماعي صورت گرفته است و بايد محكمه و دادگاه نيز به صورت اجتماع و يك جا برگزار شود. پيام اين نام اين است كه اي انسان كاري نكن كه فردا در پيشگاه همه انسانها و جن و فرشتگان و خداوند رسوا شوي.
قال الصادق عليه السلام: «لو لم يكن للحساب مهولة إلاّ حياء العرض علي اللّه تعالي، و فضيحة هتك الستر علي المخفيات لحقٌّ للمرء أن لايهبط من رؤس الجبال و لايأوي إلي عمران و لا يأكل و لايشرب و لا ينام إلا عن اضطرار متصّل بالتلف...» (مصباح الشريعة، ص 58 ، ب 84 . ) امام صادق(ع) فرمود: اگر براي روز حساب ترس و وحشتي جز حياء عرضه اعمال در پيشگاه خداي تعالي و رسوايي پردهدري نسبت به اعمال مخفي نبود براي انسان شايسته بود كه به خاطر اين هول هرگز از سر كوهها پايين نيايد و به آباداني پناه نبرد و نخورد و نياشامد و نخوابد مگر از روي ناچاري؛ در حدي كه از بين نرود
درباره اين روز اميرالمومنين عليه السلام فرموده است: « و ذلك يوم يجمع اللّه فيه الاوّلين و الاخرين لنقاش الحساب، و جزاء الأعمال، خضوعاً قياماً، قد ألجمهم العرق، و رجفت بهم الارض، فاحسنّهم حالاً من و جد لقدميه موضعاً، و لنفسه متسعاً» (نهج البلاغه، خطبه 102، ص 300. ) و رستاخيز روزي است كه خداوند اولين و آخرين را براي رسيدگي به حساب دقيق و دريافت پاداش كردارشان جمع ميكند؛ همه در حال خضوع به پا ميخيزند؛ عرق از سر و رويشان فرو ميريزد و اطراف دهانشان را احاطه كرده است.
لرزش زمين تمام اندامشان را ميلرزاند. نيكو حال ترين افراد، در آن روز كسي است كه جاي پايي پيدا كند و يا محلي براي ايستادن خود به دست آورد.
6 . يوم الفصل: « إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتاً» (نبأ: 17) به درستي كه روز جدايي، ميعاد همگان است. در آيه ديگر ميفرمايد: «هذا يَومُ الفَصلِ جَمَعنكُم والاَوَّلين» (مرسلات: 38) اين روز جدايي است كه در آن شما و پيشينيان را گرد ميآوريم. علت اين نامگذاري اين است كه قيامت روز جدائيها است. جدايي حق از باطل، جدايي صفوف مومنان و صالحان از كافران و گناهكاران، جدايي دوستان از هم، برادر از برادر، پدر و مادر از فرزند و فرزند از پدر و مادر، جدايي جايگاه خوبان از بدان و... . ممكن است يوم الفصل به معني روز داوري باشد. چون قاضي با حكم خود فصل خصومت ميكند.
پيامي كه از اين نام ميتوان دريافت كرد اين است كه ناموس آفرينش بر اين قرار دارد كه سرانجام خوب از بد جدا شود؛ در غير اين صورت هيچ يك به مقصد نرسيدهاند. اگر گندم از كاه جدا نشود، از هيچ يك نميتوان بهره برد و از همان ابتدا اين جدايي براي زماني مشخص برنامهريزي شده است. انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست. حال تو اي انسان بنگر در كدام صف در آن روز قرار خواهي گرفت؟ هنگامي كه خطاب ميرسد: « وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُـجْرِمُونَ» (يس: 59 ) اي گنهكاران از نيكان جدا شويد؛ آيا تو مخاطب نخواهي بود؟
7. يوم الخروج: « يَومَ يَسمَعونَالصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروج» (ق: 42) روزي كه صيحه را به حق ميشنوند؛ آن همان روز خروج است. وجه تسميه قيامت به اين نام شايد اين باشد كه در آن روز همه از قبرها خارج ميشوند. در آيات ديگري نيز به اين خروج و يا اخراج اشاره شده است. پيامي كه ميتوان از اين نام گرفت اين است كه انسان به ياد آن روز باشد. روزي كه از قبرها خارج ميشود، با چه هيأتي خارج ميشود؟ چون روشن است زمين آنچه را خورده است همان را بيرون ميدهد. اگر فرشته بلعيده باشد، فرشته بيرون ميدهد و اگر ديو بلعيده باشد، ديو بيرون ميدهد.
امام سجاد عليه السلام ميگويد: « ...ابكي لخروجي من قبري عريانا ذليلاً حاملاً ثقلي علي ظهري انظر مرّةً عن يميني و اخري عن شمالي اذ الخلائق في شان غير شاني لكلّ امري منهم يومئذ شأن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قترة و ذلة...» (دعاي ابو حمزه ثنالي در سحرهاي ماه رمضان.) ميگريم براي آن حال كه از قبر خارج ميشوم در حالي كه عريان و خوار هستم؛ بار گناه خود را بر پشتم حمل ميكنم. گاهي به طرف راست خود مينگرم و گاهي به سمت چپ. هر يك از خلايق به كار خود مشغول است و از من غافل. براي هر فردي در آن روزكاري و گرفتاري وجود دارد كه او را مشغول ميكند. چهره هايي در آن روز گشاده و خندان و شادمان است و چهرههايي در آن روز غبار آلوده كه سياهي و خواري آن را فرا گرفته است.
8 . اليوم الموعود: « وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» (بروج: 2) سوگند به همان روز موعود. شبيه اين نام در آيه ديگري نيز آمده است «... يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ» (زخرف: 83 ) ( همچنين نگاه كنيد: معارج: 42 و ذاريات: 60 . ) علت اين نامگذاري اين است كه قيامت همان روزي است كه همه كتب آسماني و انبياء الهي آن را به مردم وعده دادهاند و يا اين كه آن روز وعده گاه اولين و آخرين در صحراي محشر است.
پيامي كه ميتوان از اين نام دريافت كرد ـ به ويژه كه خداوند به آن سوگند خورده است ـ اين كه خدا توسط پيامبرانش رسيدن روزي را وعده داده است كه دنيا و آنچه در آن است در برابر عظمت آن هيچ است و نبايد از آن روز موعود غافل بود.
9. يوم الخلود: « اُدخُلوها بِسَلمٍ ذلِكَ يَومُالخُلود» (ق: 34) به سلامت وارد بهشت شويد كه آن روز جاودانگي است. علت اين نامگذاري اين است كه قيامت سراي جاودانگي است. در آنجا مرگي نيست و مرگ كشته ميشود.
اصولاً ـ چنان كه گذشت ـ هر يك از نامهاي قيامت عهده دار بيان وصفي از توصيفات آن سرا و خصوصيتي از آن ميباشد. چنان كه به دنبال افاده پيامي تربيتي نيز ميباشد. صفت خلد (جاودانگي ) تنها براي روز قيامت نيامده است بلكه بهشت و جهنم نيز با اين وصف به كرات در قرآن توصيف شده است.
درسي كه از اين نام ميتوان گرفت اين است كه انسان عاقل هرگز زندگي جاويدان را فداي حيات محدود نميكند.
10. يوم عظيم: « ...فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ» (مريم: 37) پس واي بر كافران از مشاهده روزي بزرگ. و در آيه ديگري ميفرمايد: «قُل اِنّي اَخافُ اِن عَصَيتُ رَبّي عَذابَ يَومٍ عَظيم» (انعام: 15) اي پيامبر بگو؛ من اگر پرودرگارم را نافرماني كنم از عذاب روز عظيم ميترسم.
تعبير روز عظيم در قرآن در مورد قيامت بيانگر يكي ديگر از ويژگيهاي آن روز است و در مقايسه آن روز با امروز از آن با عظمت ياد ميشود. و در واقع نيز همه چيز قيامت عظيم است: عذابش و ثوابش، حسابش، اجتماع آن روز، دادگاه آن روز، هول و ترس و وحشت آن و ...
درسي كه از اين آيه ميتوان گرفت اين است كه خداوندي كه زندگي دنيا را بازيچه ميداند و آن را با وصف «قليل» توصيف ميكند، آن روز را با وصف «عظيم» توصيف كرده است. پس بايد از آن ترسيد و براي آن روز حساب جدي باز كرد.
11. يوم الحسرة: « وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» (مريم: 39) آنها را از روز حسرت بترسان. روزي كه كار پايان يافته است و آنها در غفلت بوده و ايمان نميآورند. وجه تسميه قيامت به اين نام شايد آن است كه اغلب مردم در آن روز در حسرت بوده و از اين كه چرا تكليف خود را به خوبي انجام نداده متأسف باشند. بَدان به سبب اين كه كوتاهي كرده و يا عناد ورزيدند و تكاليف الهي را زير پا گذاشتند و نيكان به سبب آن كه در آن روز مشاهده ميكنند كه ميتوانستند بيشتر و بهتر طاعت انجام دهند. و از همين جا آشكار ميشود كه بايد به شنيدن اين نام متنبه شد و به گونهاي رفتار كرد كه از اين حسرت جانگاه در امان بود و يا دست كم در دنيا طوري عمل كرد كه خيلي تأسف و حسرت در انتظار انسان نباشد.
12. يوم التغابن: « يَومَ يَجمَعُكُم لِيَومِ الجَمعِ ذلِكَ يَومُ التَّغابُنِ» (تغابن: 9) روزي كه شما را در آن روز جمع، گرد هم ميآورد، آن روز، روز تغابن و زيان كاري است.
يكي از صفات قيامت اين است كه در آن روز همه چيز آشكار ميشود و يكي از اموري كه آشكار ميگردد غبن و زيان ديدگي انسان است. اگر چه انسان در دنيا با فروختن آخرت به دنيا در واقع مغبون شده است؛ امّا اين زيان زدگي در اينجا آشكار نيست ولي در آخرت انسان متوجه ميشود كه چه غبن آشكار و چه زيان غير قابل جبراني را متحمل شده است. درسي كه از اين نام بايد گرفت اين است كه قبل از آن كه نتيجه اعمال و نيات و ملكات نفساني آشكار شود و انسان خود را مغبون مشاهده كند بايد اوامر و نواهي الهي را در دنيا به كار بندد تا در آن روز جزء مغبونين نباشد.
13. يوم التناد: « وَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ» (مومن: 32) مومن آل فرعون به آنان گفت: اي قوم من! بر شما از روزي كه مردم را ندا ميكنند و از هم ياري ميطلبند ميترسم. شايد علت اين نامگذاري اين باشد كه در قيامت مردم گروهي گروه ديگر را ندا ميكنند و دوزخيان از بهشتيان آب و غذا ميطلبند و روشن است كه امري ناممكن را طلب ميكنند و ممكن است وجوه ديگري هم وجود داشته باشد.
14. يوم التلاق: « ...يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَي مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلاَقِ» (مومن: 15) خداوند روح را به امر خود بر هر كس از بندگانش كه بخواهد، القا ميكند؛ تا انسان ها را از روز تلاقي انذار كند. يكي از نامهاي روز قيامت، روز ملاقات است. ملاقات با پروردگار (لقاء اللّه). «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ» (انشقاق: 6 ) اي انسان تو به سوي پروردگارت در رنجي (تلاش ميكني). پس او را ملاقات خواهي كرد. همچنين آن روز روز ملاقات با فرشتگان الهي است. (انبياء: 103) روز ملاقات انسان با اعمال خود (حاقة: 20) و روز ملاقات اولين و آخرين، ملاقات پيشوايان حق و باطل با پيروان خود، روز ملاقات ظالم با مظلوم، بهشتيان و جهنميان و... ميباشد.
15. يوم ثقيل: « اِنّ هؤلاءِ يُحِبّونَ العاجِلَةَ ويَذَرونَ وراءَهُم يَومًا ثَقيلا» (انسان: 27) اينها (گنهكاران) زندگي زود گذر دنيا را دوست دارند؛ در حالي كه روز سنگيني و سختي را كه در پشت سر خود د ارند رها ميكنند. اين نام شبيه «يوم عظيم» است كه بحث آن گذشت.
16. يوم الآزفة: « واَنذِرهُم يَومَ الاَزِفَةِ اِذِالقُلوبُ لَدَي الحَناجِرِ كظِمينَ» (مومن: 18) آنها را از «روز نزديك» بترسان. هنگامي كه از وحشت دلها به گلوگاه ميرسد در حالي كه اندوه همه وجود انسان را فرا گرفته است. اين نام پيامي دارد و آن اين كه بر خلاف تصور مردم كه قيامت را دور ميپندارند، آن روز نزديك است و به زودي آنها را فرا خواهد گرفت.
17. يوم عسير: « فُذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ» (مدثر: 9) آن روز، روز سختي است. در آيه ديگري نيز به اين معني اشاره شده است. (فرقان: 26) در هر دو آيه اشاره شده كه اين سختي طاقت فرسا براي كافران است؛ هر چند آن روز براي مومن نيز چندان آسان نخواهد بود؛ چون به هر حال هول حساب سخت است.
18. يوم الوعيد: « وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ» (ق: 20) و در صور دميده ميشود. آن روز روز تحقق وعده هاي وحشتناك است. هر چند قيامت هم روز تحقق وعدههاي الهي است و هم روز وعيدهاي او؛ امّا در اين نام تنها دومي مورد نظر است. زيرا وعيد اثر تربيتي بيشتري از وعده دارد. مطلب ديگر آن كه تخلف از وعده براي حكيم قبيح است ولي تخلف از وعيد خير. بنابراين ميتوان تربيت را بر اساس وعيد قرار داد...
19. اليوم الحق: « ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ ...» (نبأ: 39) آن روز، روز حق است. در مقابل آخرت دنيا قرار دارد و روشن است در مقابله با دنيا آخرت حقيقت و دنيا سراب و مجاز است. پيام اين نام اين است كه انسان نبايد گول زندگي مجازي و سرابگونه دنيا را بخورد؛ بلكه بايد هم و غم خود را زندگي حقيقي و ثابت قرار دهد.
20. يوم مشهود: « ...وَذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» (هود: 103) و آن روزي است كه همه چه نيكان و چه بدان آن را مشاهده ميكنند. اين كه روز قيامت، روز مشهود است دال بر اين است كه همه مخلوقات اعم از جن و انس و ملائكه در آن روز حاضر و ناظر جريانها خواهند بود و از طرفي اين نام بيانگر قطعي بودن آن است. زيرا آنچه مشهود همه است ترديد ناپذير است و از همين جا ميتوان اين پيام را دريافت كرد كه: بترسيد از روزي كه آنچه در آن رخ ميدهد در حضور همه مخلوقات خدا است.
21. يوم معلوم: « قُل اِنَّ الاَوَّلينَ والأخِرين لََمجموعونَ اِلي ميقاتِ يَومٍ مَعلوم» (واقعه: 50 ) (اي پيامبر) بگو: اولين و آخرين همگي در موعد، روز معلومي، گرد آوري ميشوند. آن روز معلوم هر عاقلي است. زيرا هر چند تاريخ دقيق آن جز براي خدا معلوم نيست؛ ولي اصل وجود آن براي همه موجودات عاقل قطعي و يقيني است. پيامي كه از اين نام ميتوان گرفت اين است كه به يقين بدانيم آن روز با همه آثار و حوادثش خواهد آمد؛ پس خود را براي ملاقات با آن كاملاً آماده كنيم.
22. يوم البعث: « وقالَالَّذينَ اوتُوا العِلمَ والايمانَ لَقَد لَبِثتُم في كِتبِ اللَّهِ اِلي يَومِ البَعثِ فَهذا يَومُ البَعثِ ولكِنَّكُم كُنتُم لا تَعلَمون» (روم: 56 ) و كساني كه علم و ايمان به آنان داده شده است در روز قيامت به مجرمان گويند: شما تا روز بعث به اذن خدا در عالم برزخ درنگ كرديد و هم اكنون روز بعث است ولي شما نميدانيد. بعث به معني برانگيخته شدن است. چون در آن روز مردگان مبعوث ميشوند.
23. يوماً عبوساً قمطريراً: « اِنّا نَخافُ مِن رَبِّنا يَومًا عَبوسًا قَمطَريرا» (انسان: 10) ابرار گويند: ما از پروردگارمان در آن روز بسيار عبوس سخت ميترسيم. اين نام نيز حاكي از سختي آن روز و جدي بودن كارها در آن ميباشد. گويي سختيها و شدائد به حدي است كه غم هاي دروني و مشكلات فراوان در چهره هاي انسانها و بقيه مكلفين تأثير كرده و به سختي آنها را عبوس ميكند.
24. يومَ نَطوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ: « يومَ نَطوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ كَما بَدَأنا اَوَّلَ خَلقٍنُعيدُهُ وَعدًا عَلَينا اِنّا كُنّا فعِلين» (انبياء: 104) روزي كه كه ما آسمان را هم چون طوماري درهم ميپيچيم، سپس همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز ميگردانيم. اين وعدهاي است كه ما دادهايم و حتماً آن را انجام خواهيم داد.
25. يَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَيرَ الاَرضِ والسَّموتُ: « يَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَيرَ الاَرضِ والسَّموتُ وبَرَزوا لِلَّهِ الواحِدِ القَهّار» (ابراهيم: 48) روزي كه زمين به زمين ديگر و آسمانها نيز به آسمان ديگري تبديل ميشوند و همه آنها در پيشگاه خداوند واحد قهار آشكار ميشوند.
26. يَومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا: « اِنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِع ما لَهُ مِن دافِع يَومَ تَمورُ السَّماءُمَورا وتَسيرُ الجِبالُ سَيرا» (طور: 107) تحقيقاً عذاب پروردگار واقع خواهد شد و براي آن مانع و دافعي نيست. اين وقوع عذاب در روزي است كه آسمان شديداً به حركت در ميآيد و كوه ها از جا كنده و به حركت در ميآيد.
27. ويَومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَممِ: « ويَومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَممِ ونُزِّلَ المَلكَةُ تَنزيلا» (فرقان: 25) به ياد بياوريد روزي را كه آسمانها با ابرها از هم شكافته ميشوند و ملائكه نازل ميشوند، نازل شدني!
28. يَومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ عَنهُم سِراعًا: « يَومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ عَنهُم سِراعًا ذلِكَحَشرٌ عَلَينا يَسير» (ق: 44) احياي مردگان روزي خواهد بود كه در آن روز زمين از روي آنها شكافته ميشود و به سرعت از قبرها خارج ميشوند و اين برانگيختن بر ما آسان است. در مجموع اين دو نام از شكافته شدن زمين و آسمان در آن روز خبر ميدهد.
29. يَومَ تَكونُ السَّماءُ كالمُهل: « يَومَ تَكونُ السَّماءُ كالمُهل وتَكونُ الجِبالُ كالعِهن» (معارج: 8 و 9) روزي كه آسمان همچون فلز گداخته اي خواهد شد و كوهها همچون پشم.
30. يَومَ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ: « يَومَ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ وكانَتِ الجِبالُ كَثيبًا مَهيلا» (مزمل: 14) روزي كه زمين و كوهها به سختي ميلرزد و كوهها به صورت تودههايي از شن نرم در مي آيد.
31. يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ: « يَومَ يَسمَعونَالصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروج» (ق: 42) روزي كه صيحه و فرياد رستاخيز را به حق ميشنوند. آن روز، روز خروج است. در آيه ديگري ميفرمايد: «فَذَرهُم حَتّي يُلقوا يَومَهُمُ الَّذي فيهِ يُصعَقون» (طور: 45) آنها را رها كن تا آن روز را كه فرياد بر آنها زده ميشود ملاقات كنند. اين فرياد همان نفخ صور اوّل است كه قرآن ميفرمايد: «ونُفِخَ فِي الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّموتِ ومَن فِي الاَرضِ» (زمر: 68 ) در صور دميده ميشود و تمام كساني كه در آسمان و زمين هستند هم صدا ميشوند.
32. يَومَ يُنفَخُ في الصور: « ولَهُ المُلكُ يَومَ يُنفَخُ فِيالصّورِ» (انعام: 73) و در آن روز كه در صور دميده ميشود حكومت از آن اوست. در آيه ديگري ميفرمايد: «يَومَ يُنفَخُ فِي الصّورِ ونَحشُرُ الُمجرِمينَ يَومَذٍ زُرقا» (طه: 102) اين مجازاتها در روزي واقع ميشود كه در آن روز در صور دميده ميشود و مجرمان را با بدنهاي كبود گرد ميآوريم. و باز ميفرمايد: «ويَومَ يُنفَخُ فِي الصّورِ فَفَزِعَ مَن فِيالسَّموتِ ومَن فِي الاَرضِ اِلّا مَن شاءَ اللَّهُ وكُلٌّ اَتَوهُ داخِرين» (نمل: 87 ) روزي كه در صور دميده مي شود، تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو ميروند؛ مگر آن كه خدا بخواهد... و سرانجام «يَومَ يُنفَخُ فِي الصّورِ فَتَأتونَ اَفواجا» (نبأ: 18) در روزي كه در صور دميده ميشود. پس در آن روز شما فوج فوج وارد محشر ميشويد. اين همان نفح صور دوم (شيپور حيات) است.
33. يومٍ كانَ مِقدارُهُ خَمسين الف سنهَ: « تعرُجُالمَلكَةُ والرّوحُ اِلَيهِ في يَومٍ كانَ مِقدارُهُ خَمسينَ اَلفَ سَنَه» (معارج: 4) فرشتگان و روح به سوي او عروج ميكنند؛ در روزي كه مقدارش پنجاه هزار سال است. و در آيه ديگري ميفرمايد: «يُدَبِّرُ الاَمرَ مِنَ السَّماءِ اِلَي الاَرضِ ثُمَّ يَعرُجُ اِلَيهِ فييَومٍ كانَ مِقدارُهُ اَلفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّون» (سجده: 5 ) خداوند امور اين جهان را از آسمان به سوي زمين تدبير ميكند؛ سپس در روزي كه مقدار آن هزار سال از سالهايي است كه شما ميشمريد، به سوي او باز ميگرديد. (دنيا پايان مييابد و آخرت شروع ميشود.)
ممكن است اين پرسش مطرح شود كه خلاصه روز قيامت به اندازه هزار سال است يا به اندازه پنجاه هزار سال؟ در پاسخ به دو نكته بايد توجه كرد:
نكته اوّل اين كه به هر حال از صفات روز قيامت طول مدت آن و سختي و پيچيدگي آن است. و نكته دوم اين كه قيامت چنان كه خواهد آمد مراحل و مواقف و عقبات متعددي دارد. در توضيح آيه شريفه در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است: « انّ في القيامة خمسين موقفا كّل موقف مثل الف سنة مما تعدون ثم تلي هذه الآية: في يوم كان مقداره خمسين الف سنة» (امالي طوسي.) در قيامت پنجاه موقف وجود دارد، كه هر موقفي همانند هزار سال از سالهايي است كه شما ميشماريد. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: در روزي كه مقدار آن پنجاه هزار سال است.
34. « يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ» (قارعة: 4) روزي كه مردم مانند پروانههاي پراكنده به هر سو حركت ميكنند. شبيه اين تعبير در آيه ديگري آمده است: «خُشَّعًا اَبصرُهُم يَخرُجونَ مِنَ الاَجداثِ كَاَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِر» (قمر: 7) در حالي كه چشمهاي آنها غرق خشوع است از گورها بيرون ميآيند. گويي اينها همانند ملخهاي پراكندهاي هستند. هر دو آيه حكايت از حالت عجيب و غريب و حيرت و اضطراب شديد و سرگشتگي مردم را در آن روز دارد.
35. « يَومَ تُبلَي السَّراير» (طارق: 8 ) روزي كه اسرار نهاني آشكار ميشود. و در آيه ديگر به اين حقيقت اين گونه اشاره شده است: «يومَ هُم برِزونَ لا يَخفي عَلَي اللَّهِ مِنهُم شَيءٌ لِمَنِ المُلكُ اليَومَ لِلَّهِ الوحِدِالقَهّار» (غافر: 16) روزي كه همه انسانها با اسرار درون خود آشكار ميشوند و هيچ چيز از آنها بر خدا پنهان نيست. پادشاهي امروز از كيست؟ از خداي واحد قهار. بر خلاف دنيا كه ميتوان اسراري را در نهان و ضمير خود پنهان كرد؛ هر چند خدا از آن آگاه است ولي در قيامت همه پنهانها آشكار ميشود.
36. يوم ينظر المرأ ما قدمت يداه: « يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَالَيْتَنِي كُنتُ تُرَاباً» (نبأ: 40) روزي كه انسان آنچه را از قبل با دستان خود فرستاده است مينگرد و كافر ميگويد: كاش كه من خاك بودم! اين معنا در آيه ديگري اين گونه بيان شده است: «يَومَ تَجِدُ كُلُّ نَفسٍ مّا عَمِلَت مِن خَيرٍ مُحضَرًا وما عَمِلَت مِن سوءٍ تَوَدُّ لَو اَنَّ بَينَهاوبَينَهُ اَمَدَا بَعيدًا» (آل عمران: 30) روزي كه هر كس آنچه از كار نيك را كه انجام داده است ميبيند و دوست دارد ميان او و اعمال بدي كه انجام داده است فاصله زيادي باشد و سرانجام در آيه ديگري ميفرمايد: «فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره» در آن روز كه انسانها براي مشاهده اعمال خود محشور ميشوند هر كس به اندازه مثقال ذره اي كار خير انجام داده است آن را ميبيند و هر كه به اندازه مثقال ذرهاي كار بد انجام داده است، آن را ميبيند. (بحث اعمال و مشاهده آن از مباحث مهم معاد است كه خواهد آمد.)
38. « يَومَ يَتَذَكَّرُ الاِنسنُ ما سَعي» (نازعات: 35) روزي كه انسان آنچه را كه تلاش و كوشش كرده به ياد ميآورد. در آن روز انسان با مشاهده اعمال خود به صورت آشكار تمام تلاشها و كوششهايي را كه در زمينههاي مختلف به كار بسته به خاطر ميآورد و طبعاً آرزو ميكند كه كمبودها را جبران كند و افسوس ميخورد كه چرا قبلاً متذكر نشده است. در جايي ديگر اين حقيقت مورد تأكيد قرار گرفته است: «وجيءَ يَومئَذٍ بِجَهَنَّمَ يَومئَذٍ يَتَذَكَّرُ الاِنسنُ واَنّي لَهُ الذِّكري يَقولُ يلَيتَني قَدَّمتُ لِحَياتي» (فجر: 23) در آن روز جهنم به سوي كافران آورده ميشود و در آن روز انسان متذكر ميشود. امّا اين تذكر براي او سودي ندارد. ميگويد: اي كاش براي زندگانيام چيزي فرستاده بودم. از تعبير «لحياتي» استفاده ميشود كه حيات واقعي تنها در آخرت است و اين مطلب بارها مورد تأكيد قرآن قرار گرفته است.
39. يَومَ تَأتي كُلُّ نَفسٍ تُجدِلُ عَن نَفسِها: « يَومَ تَأتي كُلُّ نَفسٍ تُجدِلُ عَن نَفسِها وتُوَفّي كُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت وهُم لا يُظلَمون» (نحل: 111) روزي كه هر كس تنها از خود دفاع ميكند، در حالي كه هر كس آنچه را انجام داده است به تمامي و به طور كامل دريافت ميكند و به آنان ستم نميشود.
اين آيه دلالت دارد كه بر خلاف دنيا كه سرنوشت افراد به هم گره ميخورد. در آنجا هر كس تنها به فكر خود است و زندگي كاملاً فردي است. هر كس تلاش ميكند تا خود را برهاند.
40. يَومَ لا يَنفَعُ مالٌ ولا بَنون: « يَومَ لا يَنفَعُ مالٌ ولا بَنون اِلّا مَن اَتَي اللَّهَ بِقَلبٍ سَليم» (شعراء: 88 و 89 ) روزي كه مال و فرزندان در آن سودي نميبخشد مگر كسي كه با قلب سليم به پيشگاه خداوند آيد. اين توصيف نيز يكي از موارد امتياز دنيا و آخرت است. در دنيا قلب سليم تأثير در زندگي ندارد؛ بلكه قدرتهاي مادي از قبيل ثروت و پسران معيار امتياز و برتري فرد است. در حالي كه در آخرت امر برعكس است.
41. يَومٌ لا بَيعٌ فِيهِ ولا خِلل: « قُل لِعِبَادِيَ الَّذينَ ءامَنوا يُقيمُوا الصَّلوةَ ويُنفِقوا مِمّارَزَقنهُم سِرًّا وعَلانِيَةً مِن قَبلِ اَن يَأتِيَ يَومٌ لا بَيعٌ فِيهِ ولا خِلل» (ابراهيم: 31) (اي پيامبر) به بندگان كه ايمان آوردهاند بگو: نماز را به پاي دارند و از آنچه روزي آنان كردهايم پنهاني و آشكارا انفاق كنند؛ قبل از آنكه روزي بيايد كه نه در آن خريد و فروش است و نه پيوندهاي دوستي؛ اين نيز تفاوت ديگر آخرت با دنيا است. دوستي كه براي خدا نباشد وجودش در آخرت مانند عدم است؛ بلكه دوستيها در آنجا بدل به دشمني ميشود مگر اين كه در راه خدا باشد.
« الاَخِلّاءُ يَومَئذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ اِلَّا المُتَّقين» (زخرف: 67 ) دوستان در آن روز برخي دشمن يك ديگر هستند مگر پرهيزكاران (كه هم در دنيا دوستند و هم در آخرت؛ زيرا دوستي آنها براي خدا است.)
42. يَومًا لا تَجزي نَفسٌ عَن نَفسٍ شَيًا: « واتَّقوا يَومًا لا تَجزي نَفسٌ عَن نَفسٍ شَيًا» (بقره: 48 و 123) بترسيد از روزي كه هيچ كس به جاي ديگري مجازات نميشود. و در آيه ديگري ميفرمايد: «يَومَ لا تَملِكُ نَفسٌ لِنَفسٍ شيًا» (انفطار: 19) روزي كه هيچ كس مالك انجام كاري براي ديگري نيست. اين آيات نيز بيانگر يكي از صفات قيامت است.
توضيح اينكه در دنيا افراد ميتوانند براي يكديگر جزا و فديه بدهند و يا براي يكديگر كاري انجام دهند؛ ولي در آخرت چنين نيست. نزديكترين افراد نيز قادر نيستند براي هم كاري انجام دهند. يعني حتي مثلاً پدر كه در دنياحاضر است هر نوع فداكاري را براي فرزندش انجام دهد در آخرت حاضر نيست كوچكترين كمكي به فرزندش كند و بر عكس؛ زيرا هر كسي شديداً گرفتار كار خود است؛ « واخشَوا يَومًا لايَجزي والِدٌ عَن ولَدِهِ ولا مَولودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِهِ شيًا» (لقمان: 33) بترسيد از روزي كه نه پدر جزاي اعمال فرزند خود را ميپذيرد، و نه فرزند چيزي از جزاي پدر را تقبل ميكند. و اين موضوع هم دليلي است بر فردي بودن زندگي در آن عالم.
43. يوم تبيض وجوه و تسود وجوه: « يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّت وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (آل عمران: 106 و 107) عذاب دردناك تفرقهافكنان روزي خواهد بود كه چهره هايي سفيد و نوراني و چهرههايي سياه و تاريك ميشوند. امّا كساني كه چهرههايشان سياه ميشود كساني هستند كه به آنها گفته ميشود بعد از ايمان آوردنتان كافر شديد؛ پس عذاب را به خاطر كفرتان بچشيد. و امّا كساني كه چهرههاي آنها سفيد و نوراني است در رحمت الهي هستند و در آن جاودانه خواهند ماند. توصيف چهرههاي نيكان و بزهكاران در آيات ديگري از قرآن نيز مورد توجه قرار گرفته است. از جمله: «كَاَنَّما اُغشِيَت وُجوهُهُم قِطَعًا مِنَ الَّيلِ مُظلِمًا» (يونس: 27) (كساني كه پي در پي مرتكب گناه ميشدند) گويي چهره هاي آنها را پارههاي تاريك شب سياه پوشانده است. همچنين «وُجوهٌ يَومَئذٍ مُسفِرَه ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَه ووُجوهٌ يَومَذٍ عَلَيها غَبَرَه تَرهَقُها قَتَرَه» (عبس: 38 ـ 41) چهرهايي در آن روز گشاده و نوراني است. اين چهره ها خندان و مسرور ميباشند. در حالي كه صورتهايي در آن روز غبارآلود بوده و دود و تاريكي آنها را پوشانده است.
44. يَومًا كانَ شَرُّهُ مُستَطيرا: « يوفونَ بِالنَّذرِ ويَخافونَ يَومًا كانَ شَرُّهُ مُستَطيرا» (انسان: 7) (ابرار) به نذر خود وفا ميكنند و از روزي كه عذابش گسترده و فراگير است، ميترسند
.
45. يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن اَخيه: « يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن اَخيه واُمِّهِ واَبيه وصاحِبَتِهِ وبَنيه لِكُلِّ امرِيٍ مِنهُم يَومئَذٍ شَأنٌ يُغنيه» (عبس: 34 ـ 37) در آن روز انسان از برادر خود فرار ميكند. و حتي از مادر و پدر خود و از زن و فرزندان خود نيز فرار ميكند؛ چون در آن روز هر كس از آنها گرفتاري مخصوص به خود دارد كه او را مشغول ميسازد. اين خصوصيت نيز از دو نكته حكايت دارد: يكي انفرادي بودن و به خود پرداختن انسان در آن روز است و ديگري سختي و شدت و ترس و اضطراب بيش از حد كه انسان را از همه چيز غافل ميكند. چون علت اين فرار يا ترس از رسوايي در برابر نزديكان خود است و يا به خاطر حقوقي كه آنها بر گردن انسان دارند و يا گناهان موبقي كه ممكن است آنها داشته باشند كه انسان از تبعات آن وحشت دارد و يا ترس و وحشت بيش از حد تصور آن روز و يا همه اين امور ميباشد كه نقطه اجتماع اينها همان هراس و ترس عظيم است.
46. يَومًا يَجعَلُ الوِلدانَ شيبا: « فَكَيفَ تَتَّقونَ اِن كَفَرتُم يَومًا يَجعَلُ الوِلدانَ شيبا» (مزمل: 17) پس چگونه از عذاب الهي خود را بر كنار ميداريد اگر كافر شويد، در روزي كه كودكان را پير ميكند؟ اين تعبير نيز بيانگر حوادث هولناك و وحشت و اضطرابي است كه در آن روز بر اشخاص حاكم است. آن چنان فشاري كه كودك را پير ميكند.
47. يَومُ لا يَنطِقون: « هذا يَومُ لا يَنطِقون» (مرسلات: 35) اين روزي است كه در آن سخن نميگوئيد. اين تعبير نيز يكي ديگر از ويژگي هاي قيامت را مينماياند. سخن گفتن در دنيا حاكي از اختيار و قدرت است يعني انسان اراده ميكند و از روي اختيار سخن مي گويد و با سخن گفتن و انشاء كلام، دست به خلاقيت و آفرينندگي ميزند و هيچ يك از اين دو خصوصيت در آخرت نيست. حال علت سخن نگفتن چيست؟ آيا ترس و وحشت عظيم زبان انسان را بندميآورد؟ يا اصولاً حرف و حجت و عذري براي گفتن ندارد و يا بر دهانش مهر زده شده است و قدرت تكلم ندارد (يس: 45) يا همه موارد؟ همه اين موارد قابل جمع است.
48. يومَ يُكشَفُ عَن ساقٍ: « يومَيُكشَفُ عَن ساقٍ ويُدعَونَ اِلَي السُّجودِ فَلا يَستَطيعون» (قلم: 42) روزي كه ساقها از وحشت برهنه ميشود و مجرمان به سجده كردن دعوت ميشوند ولي قادر بر آن نيستند. از اين تعبير نيز دو نكته ميتوان فهميد: يكي سختي و عظمت روز قيامت و ديگري ظهور ملكات انسانها؛ چون در دنيا همه انسانها اعم از مومن و كافر و منافق اگر امر به سجده شوند قادرند سجده كنند ولي در آنجا اين گونه نيست؛ مومن كه ملكه سجده در مقابل رب در وجودش است قادر است، ولي كافر و منافق قادر نيست.
49. يَومَ لا يَنفَعُ الظّالِمينَ مَعذِرَتُهُم: « يَومَ لا يَنفَعُ الظّالِمينَ مَعذِرَتُهُم ولَهُمُ اللَّعنَةُ ولَهُم سوءُ الدّار» (غافر: 52 ) روزي كه عذر خواهي، ظالمان را سودي نميبخشد و براي آنها است لعنت خداوند و براي آنها جايگاه بدي وجود دارد. خصوصيت فوق بيانگر يكي ديگر از حالاتي است كه براي مجرمان اتفاق ميافتد و اين كه در دنيا ظالم و مجرم اگر معذرت خواهي كند و آثار ندامت و توبه در چهره او پيدا شود ممكن است بخشيده شود. چنانكه قاضي شرع ميتواند مجرمي را كه قبل از ثبوت جرم توبهاش احراز شده عفو كند؛ ولي در آخرت چنين نيست. اظهار ندامت و عذر بي فايده است.
50 . ويَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلي يَدَيهِ: « و يَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلي يَدَيهِ يَقولُ يلَيتَنِي اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبيلا يوَيلَتي لَيتَني لَم اَتَّخِذ فُلانًا خَليلا» (فرقان: 27 و 28) بياد بياور روزي را كه ظالم هر دو دست خويش را از شدت حسرت و اندوه به دندان ميگزد؛ ميگويد: «اي كاش با رسول خدا راهي داشتم (همراه پيامبر بودم). اي واي بر من كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نميكردم.» اين تعبير حكايت از شدت تأسف و حسرت دارد. زيرا انسان معمولاً بر اثر ندامت و افسوس انگشت به دندان ميگيرد و در صورت شدت، پشت دست را، ولي گزيدن هر دو دست مبين شدت و عظمت غير قابل وصف حسرت است كه ويژه روز قيامت ميباشد.
51 . يومَ يُدَعّونَ اِلي نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا: « يَومَ يُدَعّونَ اِلي نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا هذِهِ النّارُ الَّتي كُنتُم بِها تُكَذِّبون اَفَسِحرٌ هذا اَم اَنتُم لاتُبصِرون» (طور: 13 ـ 15) روز قيامت همان روزي است كه آنها به شدت به سوي آتش دوزخ رانده ميشوند و به آنها گفته ميشود اين همان آتشي است كه آن را تكذيب ميكرديد، آيا اين سحر است؟ يا شما نمي بينيد؟ (بصيرت نداريد؟). دعوت مجرمين به سوي آتش و عرضه آتش بر آنها و افكندنشان در جهنم يكي از حالاتي است كه در روز قيامت رخ ميدهد و در آيات زيادي مورد تأكيد قرار گرفته است. چنان كه در آيه ديگري ميفرمايد: « ويَومَ يُعرَضُ الَّذينَ كَفَروا عَلَي النّارِ اَلَيسَ هذا بِالحَقِّ قالوا بَلي ورَبِّنا قالَ فَذوقُوا العَذابَ بِما كُنتُم تَكفُرون» (احقاف: 34) و روزي كه كافران بر آتش جهنم عرضه ميشوند. به آنان گفته ميشود: «آيا اين حق نيست؟ آيا ديديد كه قيامت حق است؟» گويند: «آري به پروردگارمان سوگند كه حق است! پس اين عذاب را به خاطر كفرورزيتان بچشيد.» (و نگاه كنيد: احقاف، 20) و در آيه ديگري نيز اين حقيقت مورد توجه قرار گرفته است: «يَومَ تُقَلَّبُ وُجوهُهُم فِي النّارِ يَقولونَ يلَيتَنا اَطَعنَا اللَّهَ واَطَعنَا الرَّسولا» (احزاب: 66 ) روزي كه صورتهاي آنها در آتش دگرگون خواهد شد، ميگويند: اي كاش از خدا و پيامبرش اطاعت كرده بوديم.
آيات در اين زمينه فراوان است و در مجموع از شدت سختي و دردناكي عذاب آن روز خبر ميدهد. گاهي ميفرمايد مجرمين با صورتهايشان در آتش دوزخ كشيده ميشوند و به آنها گفته ميشود: بچشيد آتش دوزخ را. « يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَي وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ» (قمر: 48) و گاهي وسعت جهنم و سيري ناپذير آن مورد اشاره واقع شده ميفرمايد: در آن روز به جهنم ميگوييم: «آيا پر شده اي؟» و جهنم ميگويد: «آيا بيشتر از اين هم وجود دارد؟» «يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَزِيدٍ.» (ق: 30)
52 . يوم نبطش البطشه الكبري: « يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَي إِنَّا مُنتَقِمُونَ» (دخان: 16) روزي كه آنها را با قدرت عظيم خويش خواهيم گرفت، قطعاً از آنها انتقام خواهيم گرفت.
سياق آيه و تعبيرات جدي و رعب انگيز آن حكايت از موآخذهاي بس شديد و دردناك و عذابي اليم از سوي خداي قاهر يكتا دارد. به هر حال يكي از حالات روز قيامت گرفتن سخت و با شدت مجرمين است.
53 . يوم لا مرد له من اللّه: « اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَالَكُم مِن مَلْجَأٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُم مِن نَكِيرٍ» (شوري: 47) دعوت پروردگار خود را اجابت كنيد. قبل از آن كه روزي بيايد كه بازگشتي در آن از سوي خدا نيست. نه پناهگاهي در آن روز براي شماست و نه مدافعي داريد. پيام اين وصف نيز دشواري وضع روز قيامت و غير قابل جبران بودن كوتاهيها و ناممكن بودن ترميم نواقص ميباشد.
54 . « ...يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَي شَيْءٍ نُكُرٍ» (قمر: 6 ) روزي كه دعوت كننده الهي مردم را به امر وحشتناكي كه از آن بيخبرند فرا ميخواند. اين تعبير شي نكر «مطلب ناشناخته» به هر معنا كه باشد، بيانگر وحشتناك بودن آن روز است. خود تعبير عظمت و شدت و سختي اوضاع را بيان ميكند.
55 . يوم لاريب فيه: « رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ» (آلعمران: 9) پروردگارا! تويي كه همه مردم را در روزي كه شكي در آن نيست جمع ميكني؛ قطعاً خداوند خلف وعده نميكند. اين وصف، قطعيت و ترديد ناپذيري روز قيامت را بيان ميكند.
56 يوم يشيب فيه الصغير و يسكر فيه الكبير. روزي كه كودك صغير پير ميشود و انسان بزرگ از شدت همچون فرد مست مينمايد.
57 .و يسقط فيه الجنين. روزي كه جنين سقط ميشود (زن هاي حامله حمل خود را ساقط ميكنند).
58 . و تذهل كل مرضعه عما ارضعت. روزي كه هر زن بچه شيردادهاي كودك شيرخوار خود را فراموش ميكند. اين جملات از آيه 2 سوره حج گرفته شده است كه ميفرمايد: «يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَي النَّاسَ سُكَارَي وَمَاهُم بِسُكَارَي وَلكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ» (حج: 2) روزي كه ميبيني هر شيردهنده از شيرخوار خود فراموش ميكند و هر صاحب حملي حمل خود را بيندازد؛ مردم را مست ميبيني. آنها مست نيستند و لكن عذاب خداوند سخت است.
59 . يوم فوز السعداء: روز رستگاري انسانهاي سعادتمند و نيكوكار: « الاخره فوز السعداء» (غرر، ج 1، ص 52 ، ف 1، ح 745.) آخرت روز رستگاري سعادتمندان است.
60 . محل الصديقين و موطن الابرار و الصالحين: جايگاه راستان و نيكان و شايستگان « دار البقا محل الصديقين و موطن الابرار و الصالحين» (غرر ص 403 ف 31 ح 26. ) اميرالمومنين عليه السلام ميفرمايد: دار بقا محل راستگويان و موطن نيكان و شايستگان است. حضرت در سخن ديگري ميفرمايد: « دعكم اللّه سبحانه الي دار البقاء و قراره الخلود و النعماء و مجاوره الانبياء و السعداء فعصيتم و اعرضتم ـ دعتكم الدنيا الي قراره الشقاء و محل الفناء و انواع البلاء و العناء فاطعتم و بادرتم واسرعتم...» (همان، ح 28 و 29. ) خداي سبحان شما را به سوي جايگاه بقا و قرارگاه جاودانگي و نعمتها و همسايگي پيامبران و سعادتمندان فراخوانده است. پس نافرماني ميكنيد و از اين دعوت روي برميتابيد در حالي كه دنيا شما را به قرارگاه بدبختي و محل فنا و انواع گرفتاري و رنج فراخوانده است. پس اطاعت كرديد و با سرعت به سوي اين دعوت شتافتيد.
از آيات و روايات نامها و اوصاف ديگري نيز براي قيامت ميتوان استخراج كرد كه به همين مقدار بسنده ميكنيم. مرحوم فيض كاشاني در كتاب المحجه البيضاء ج 8 ص 331 به بعد حدود صد اسم و صفت براي آخرت آورده است. از قبيل: يوم الندامه، يوم المحاسبه، يوم المسأله، يوم المسابقه، يوم المناقشه، يوم المنافسه، يوم الزلزله، يوم الصاعقه، يوم الواقعه، يوم القارعه، يوم الدمدمه، يوم الراجفه، يوم الرادفه، يوم الغاشيه، يوم الداهيه، يوم الطامه، يوم الطافه، يوم الفرار، يوم القرار، يوم الفراق و ...
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید