پرسش . ماهيت مرگ چيست؟
پاسخ: مرگ از نظر بعضي مكاتب همانند مكتبهاي مادي عبارت است از فنا و نيستي و نابودي و پايان يافتن همه چيز و يكي از دلايل وحشت از مرگ نيز همين است. در حاليكه از نظر قرآن چنين نيست، از نظر قرآن مرگ ماهيت وجودي دارد نه عدمي و مانند حيات آفريده ميشود. « الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ» (ملك: 2) خداوند همان كسي است كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كداميك بهتر عمل ميكنيد و او شكستناپذير و بخشنده است. يعني حقيقت مرگ تفاوتي از لحاظ هستي با حيات ندارد و حتي قبل از آن، آفرينش به آن تعلق گرفته است. در گذشته ديديم كه قرآن از قبض روح با تعبير «توفي» ياد ميكند كه به مفهوم دريافت و گرفتن چيزي به طور كامل و تمام است؛ چون ماده «وفي» در اصل به معني كمال است و از اين تعبير استفاده ميشود با مرگ، روح انسان كه محور اصلي هستي او است، قبض شده و هيچ جزئي از وجود او گم نميشود.
ديدگاه قرآن درباره مرگ اينست كه توسط مرگ، انسان وارد عالم ديگري ميشود و در واقع مرگ واسطهاي است كه بشر را از عالم فنا وارد عالم بقا ميكند. در روايات اسلامي نيز اين حقيقت به چشم ميخورد. در آنها از مرگ به عنوان پلي كه انسان را از دنيا به عالم ديگري منتقل ميكند، ياد ميشود. در روايت امام سجاد عليه السلام ـ كه قسمتي از آن گذشت ـ آمده است، امام حسين عليه السلام و بعضي از اصحاب خاص حضرت، در روز عاشورا هر چه كار سختتر ميشد، چهرههاشان برافروختهتر و اعضاي بدنشان آرامتر و خونسرديشان بيشتر ميشد... آنگاه فرمود: « فقال لهم الحسين عليه السلام: صبراً بني الكرام، فماالموت إلّا قنطرة تعبربكم عن البئوس والضراء إلي الجنان الواسعة والنعيم الدائم، فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلي قصر، وما هولأعدائكم الّا كمن ينتقل من قصرإلي سجن و عذاب.إنّ أبي حدّثني عن رسول اللّه(ص): إنّ الدنيا سجن المؤن وجنة الكافر، والموت جسر هؤاءإلي جناتهم و جسر هؤاء إلي جحيمهم، ماكذبت و لاكُذبت.» (معاني الاخبار ص 274 حديث 3.)
امام حسين عليه السلام به يارانش فرمود: كمي صبر و مقاومت كنيد! فرزندان انسانهاي كريم! زيرا مرگ نيست مگر پلي كه شما را از ناراحتي و سختي به بهشتهاي وسيع و نعمتهاي هميشگي عبور ميدهد، پس كداميك از شما انتقال از زندان به قصر را ناخوش ميدارد؟ در حاليكه مرگ براي دشمنان شما نيست مگر همانند كسي كه از قصر به زندان منتقل ميشود. پدرم از رسول اللّه(ص) برايم روايت كرد كه فرمود: دنيا زندان مؤن و بهشت كافر است و مرگ پل اينها به سوي بهشتشان و پل آنان (كفار) به سوي جهنمشان ميباشد. من دروغ نگفتم وبه من دروغ گفته نشده است.
گاهي ازآن به عنوان «كندن لباس چركين» و «برداشتن قيد وبند سنگين ماديات» و «عوض كردن منزل» و «شكستن قفس» و «بوييدن بوي خوش» و... تعبير شده است.
در حديثي از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود: « قيل لعلي بن الحسين عليه السلام: ماالموت؟ قال للمؤن كنزع ثيات و سخه قَمله، و فكّ قيود و أغلال ثقيلة و الاستبدال بأفخر الثياب و أطيبها روائح و أوطئ المراكب، و آنس المنازل. و للكافر كخلع ثياب فاخرة و النقل عن منازل أنيسه، و الاستبدال بأوسخ الثياب و اخشنها، و أوحش المنازل و أعظم العذاب» (معاني الاخبار ص 274 حديث 4.) از علي بن الحسين عليهم السلام پرسيدند: مرگ چيست؟ فرمود: براي مؤن مرگ همانند كندن لباس چركين شپش آلود، و باز كردن قيد و زنجيرهاي سنگين از دست و پا و تبديل آن لباسهاي چركين به فاخرترين و خوشبوترين لباسها و آرامترين مركبها و مأنوسترين منزلها است و براي كافر همانند كندن لباس فاخر و منتقل شدن از منزلهاي مأنوس و تبديل اين لباسهاي فاخر به چركينترين و درشترين لباسها و وحشتناكترين منزلها و بزرگترين عذابها است.
در حديث ديگري است كه به امام صادق عليه السلام گفتند: مرگ را براي ما توصيف كنيد. حضرت فرمود: « للمؤن كأطيب ريح يشمّه فينعس لطيبه و ينقطع التعب و الألم كلّه عنه و للكافر كلع الأفاعي و لدغ العقارب أو أشدّ...» (معاني الاخبار ص 272 حديث 1.) مرگ براي مؤن همانند بوييدن بهترين بوهاي خوش است كه ميبويد و چرتش را ميگيرد و تمام سختي و رنج از او قطع ميشود و براي كافر همانند نيش زدن افعيها و گزيدن عقربها بلكه شديدتر از آن است. اين معنا از اميرالمؤنين عليه السلام در عبارتي كوتاه چنين بيان شده است: «الموت مُريح» (غرر الحكم ج 1 ص 10 فصل 1 حديث 198.) مرگ وسيله راحت شدن است. و در سخن ديگري فرمود: «الموت باب الآخرة» (غرر الحكم ص 15 حديث 371.) مرگ در آخرت است.
آنچه از مجموع آيات و روايات و فرهنگ اسلامي به دست ميآيد اين است كه اولاً: مرگ امري نسبي است نه مطلق؛ يعني مرگ عبارت است از غروب در يك نشئه و طلوع در نشئه ديگر؛ مرگ در يك عالم و تولد در عالم ديگر است. ثانياً: مرگ سبب و وسيله است. البته نسبت به انسانهاي مختلف، مؤن و كافر و هر يك بر حسب مقام و كيفيت اعمال متفاوت ميشود. ثالثاً: مرگ يك امر وجودي است نه عدمي. ماهيت مرگ نيز همانند ماهيت حيات جنبه وجودي دارد. رابعاً: مرگ، گسترش حيات است. مرگ دروازه ورود به عالم بقاء و به دست آوردن حيات بسيار وسيعتر است. چنانكه كودك با تولد از عالم محدود و زندگي نباتي و جنيني به دنياي بسيار وسيعتر و حيات بس برتر گام مينهد. انسان نيز با مرگ از عالم محدود و حيات پست مادي به عالم وسيع برزخ و حيات بس برتر آن گام مينهد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید