پرسش. امام خميني رحمه الله در كتاب آداب الصلاة درباره معناي «إيّاك نَعْبُدُ و إيّاكَ نَسْتَعين» مينويسد:
اگر تو به معناي عبوديت نرسيدي از درجه عبوديت حذر كن و اين آيات را از زبان كملّين بگو يا اينكه صرف قرائت صورت قرآن باشد. (آداب الصلوة، ص 283. )امام رحمه الله در ادامه در فرعي فقهي فرمود: اگر كسي كلام را از معناي انشايي بيان كند، مخالف احتياط است اگر نگوييم قرائتش باطل است. ( همان، ص 284. )
در اين مورد توضيح دهيد.
پاسخ: اين پرسش در سه بخش بايد بررسي شود:
اول، اينكه انسان چگونه به توحيد در عبادت و توحيد در استعانت ميرسد و كداميك مقدم است؟ چرا در اين آيه « إيّاكَ نَعْبُدُ» بر «إيّاكَ نَسْتَعين» مقدم است؛ درحاليكه انسان با كمك خداوند متعال ميتواند به مقام عبوديت برسد؟
دوم، اينكه وقتي چنين آيه هايي خوانده ميشود، بايد به چه قصدي باشد؛ به قصد خواندن آياتي از قرآن و تكرار كلام الهي يا از قول انسانهاي كامل مانند ائمه معصويمن عليهم السلام يا اينكه خودم اين جمله را قصد كرده ام كه در اين صورت قصد انشا، در كار است؛ چنان كه در خواندن آيه «اهدنا الصراط المستقيم» قصد دعا دارم؟
سوم، اينكه انسان مسلماني كه نماز ميخواند به لحاظ فقهي و شرعي چه تكليفي دارد؟ آيا آيه را به قصد انشا به قصد انشاء و ايجاد معنا بخواند يا به قصد تكرار كلام الهي؟
در مورد بخش سوم، اكثر فقها مي گويند كه نمازگزار بايد حمد و سوره نماز به قصد قرآن بودن بخواند و اگر قصد ديگري داشته باشد مانند اينكه به قصد انشا بخواند نمازش باطل است و بعضيها گفته اند: احتياط آن است كه قصد انشا نشود. اين سخن، هم معناي عبارت امام خميني رحمه الله است كه احتياط آن است كه به قصد قرآن بودن يا از زبان كُمّلين بخواند يعني قصد كند كه بزرگان چنين ميگويند.
امّا اينكه انسان چگونه ميتواند به مقام عبوديت برسد، ميتوان گفت عارف بايد قدم به قدم در مسير معرفت و در راه شفاعت خداوند گام بردارد. ابتدا بايد باور پيدا كند به توحيد خداوند در ذات كه خداوند يكي است و بسيط است؛ نه شريكي دارد و نه تركيب در او راه دارد. قدم دوم ايمان به توحيد صفاتي خداوند است كه صفات خداوند عين هم و عين ذاتاند. در گام بعدي به مرتبه افعال ميرسد كه شاخههاي متعددي دارد: توحيد در ربوبيّت، توحيد در خالقيت، توحيد در مالكيت و... كه آيه «الحمدللّه رب العالمين» اشاره به توحيد در ربوبيت دارد و آيه مالك يوم الدين توحيد در مالكيت را ميرساند.
پس از عبور از توحيد نظري گام بعدي رسيدن به مراتب توحيد عملي است يعني رسيدن به توحيد در عبادت. پس كسي كه ميگويد إياكَ نَعْبُدُ ميخواهد بگويد من مراتب توحيد نظري را گذراندم و اينك غير از تو را شايسته عبادت نميدانم. تو تنها معبودي هستي كه غير تو را به لحاظ نظري شايسته عبادت نمي شناسم؛ پس در عمل نيز تنها تو را ميپرستم. از طرفي ديگر، چنانكه از بُعد نظري غير از خداوند هيچ مؤثري را نميشناسم و فاعل واقعي خداوند است كه زمينه رسيدن به اين مقام را برايم فراهم كرده است، در عمل نيز تنها از تو ياري ميجويم تا وضع موجود را از نظر معنوي براي خود حفظ كنم. به اين ترتيب وجه تقدّم إيّاك نعبد بر إيّاك نستعين نيز مشخص شده است.
اگر كسي به اين حدّ از توحيد نرسيده باشد ولي اين آيه را به صورت ادعايي بخواند، دچار نوعي شرك خفي يا نفاق شده است؛ چرا كه به زبان چيزي ميگويد كه در دل به آن نرسيده است. او در حالي كه هواني نفساني را عبادت ميكند،مدعي است كه تنها خدا را عبادت ميكند و اين دروغ است. بنابراين بهتر است در ذكر اين آيه اراده كند كه از زبان بزرگان اين جمله را ميگويد.
نظرات 1
بنده
1399/11/9 | 0:4 |كلام مرحوم امام اشتباه در سوال آمده است. و به جاي "تجريد" در عبارت، "بيان" آمده كه اشتباه است. اصل مطلب : فرع فقهى بعضى از فقهاء قصد انشاء را در مثل ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعين، مثلا، جائز ندانستهاند، به گمان آنكه منافى با قرآنيّت و قرائت است، زيرا كه قرائت نقل كلام ديگرى است. و اين كلام را وجهى نيست، زيرا كه چنانچه ممكن است انسان به كلام خود مثلا مدح كسى را كند، ممكن است به كلام ديگران مدح كند. مثلا، اگر با شعر حافظ مدح كسى را نموديم، صدق مىكند كه ما مدح كرديم و صدق مىكند كه شعر حافظ خوانديم. پس، اگر با الْحَمْدُ للَّه رَبِّ العالَمِين حقيقتا تمام محامد را براى حق انشاء نمائيم و با ايّاكَ نَعْبُدُ قصر عبادت را به حق انشاء كنيم، صدق مىكند كه با كلام خدا حمد او را نموديم و با كلام خدا قصر عبادت نموديم. بلكه اگر كسى كلام را از معنى انشائى تجريد كند مخالف احتياط است، اگر نگوييم قرائتش باطل است. بلى، اگر كسى معنى آن را نداند، لازم نيست ياد گيرد بلكه قرائت صورت- بمالها من المعنى- كفايت مىكند.
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید