مناظره عالم شيعي با دانشمند وهابي
يكي از علماي محترم نقل ميكند درمدينه بودم، در مسجد النبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ كنار قبر منوّر رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ايستاده بودم، در اين اثناء يكي از شيعيان ايراني آمدو ضريح و ديوار مرقد شريف رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را بوسيد. ناگهان امام جماعت مسجد كه يك دانشمند وهّابي بود، او را ديد، بر سرش فرياد زد كه چرا سنگ و پنجره را كه فهم و شعور ندارد ميبوسي و مرتكب شرك ميشوي!! اين ديوار از سنگ است وآن پنجره از آهن است. چرا سنگ و پنجره را كه فهم و شعور ندارند ميبوسي؟!
در برابر فريادهاي تند امام جماعت، دلم به حال آن شيعه ايراني سوخت. لذا جلو رفتم و به آن امام جماعت گفتم بوسيدن اين در و پنجره، نشانه پيوند وعلاقه ما به رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است، چنان كه پدر به نشانه محبتي كه به فرزند خردسالش دارد، او را ميبوسد، و هيچ گونه شركي در اين كار نيست.
او گفت: نه، اين كار شرك است.
گفتم: آيا آيه قرآن را خواندهاي
«فَلَمَّا اَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلي وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً»؛[1] هنگامي كه بشارت دهنده (زنده بودن يوسف ـ عليه السلام ـ نزد پدرش يعقوب) آمد، آن (پيراهن) را به صورت يعقوب ـ عليه السلام ـ افكند، يعقوب بينا شد.
سؤال من اين است كه اين پيراهن كه چيزي جز چند متر پارچه نبود، چگونه چشم يعقوب را بينا كرد؟ آيا غير از اين است كه اين پارچه بر اثر مجاورت با يوسف ـ عليه السلام ـ داراي چنين خصوصيتي شده بود؟
امام جماعت وهّابي، در برابر من، درمانده شد و نتوانست جواب بدهد.
و نيز درآيه ديگر آمده است هنگامي كه كاروان از سرزمين مصر جدا شد (و به طرف كنعان رهسپار شد) يعقوب (در كنعان كه فاصله آن با مصر، حدود هشتاد فرسخ است) گفت:
«إِنِّي لاَجِدُ رِيحَ يوسُفَ»؛ من بوي يوسف را احساس ميكنم.[2]
بنابراين اولياء خدا، داراي آثار درخشان معنوي هستند و بهرهگيري از آثار نامرئي و معنوي آنها، نه تنها شرك نيست، بلكه عين توحيد خالص است، زيرا چنين آثاري، از عقيده پاك و ناب توحيدي آنها، نشأت گرفته است.
توضيح بيشتر:
ما، در كنار قبور اولياء خدا، پيوند عاطفي و عميق قلبي پيدا ميكنيم و آنها را نزد خداوند واسطه فيض قرار ميدهيم، و زبان حال ما اين است كه ما لياقت ارتباط مستقيم با خدا را نداريم و لذا شما را واسطه قرار ميدهيم. درست مثل فرزند خطاكاري خود را با شخص بزرگواري همراه ميسازد و براي معذرت خواهي نزد پدر ميرود.
اتفاقا اين معني در قرآن كريم نيز آمده است، مثلا در سوره يوسف زبانحال برادران گناهكار يوسف (كه او را در چاه انداخته و از پدر دور ساختند) اين است :
«قَالُوا يا اَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنآ إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ»؛[3] فرزندان يعقوب به پدر گفتند اي پدر! از درگاه خدا، آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم.
از آيه فوق به روشني بر ميآيد كه توسل به اولياي الهي جايز است و آنها توسل را مخالف با اصل توحيد ميدانند، از متون قرآن ناآگاه هستندو يا تعصبهاي غلط، جلوي ديد آنها را گرفته است.
در آيه ديگري ميخوانيم :
«يا اَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَهَ»؛[4] اي كساني كه ايمان آوردهايد، پرهيزكار باشيد و به سوي خدا وسيلهاي تحصيل كنيد.
«وسيله» در اين آيه منحصر به انجام واجبات و ترك محرمات نيست، بلكه مستحبّات كه از جمله آنها توسل به انبياي الهي و اولياء است را نيز شامل آن است.
در روايات آمده منصور دوانيقي (دومين خليفه عباسي) از مفتي اعظم «مالك بن انس» (رئيس مذهب مالكي) پرسيد: در كنار حرم پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آيا رو به قبله كنم و دعا نمايم و يا رو به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ؟
مالك پاسخ گفت: «لِمَ تَصْرِفوَجْهَكَ عَنْهُ وَ وَسيلهُ اَبيكَ آدمُ ـ عليه السلام ـ الي اللهِ يومَ القِيامَهِ، بل اِسْتَقْبِلْهُ وَ استَشْفِعْ بِهِ فَيشَفِّعُكَ اللهُ، قالَ الله تعالي «وَ لَو اَنَّهُم إذ ظَّلَمُوا اَنْفُسَهُم...»؛[5] چرا روي خود را از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر ميگرداني، او وسيله تو و وسيله پدر تو آدم ـ عليه السلام ـ در روز قيامت است، رو به او كن! او را شفيع خود قرار بده، چرا كه خداوند شفاعت او را ميپذيرد، خداوند ميفرمايد:
«وَ لَوْ اَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاءُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛[6] و اگر گناهكاران كه در واقع به خود ستم كردهاند، نزد تو آمده و (با واسطه قرار دادن تو) از خدا طلب آمرزش كنند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هم براي آنها طلب بخشش كند، خداوند را قطعاً توبه پذير و مهربان خواهند يافت.
در روايات شيعه و سني نقل شده كه حضرت آدم ـ عليه السلام ـ هنگام توبه، پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به در خانه خدا واسطه قرار داد و گفت:
«اللهم اَسْئَلُكَ بِحَقّ مُحَمَّدٍ اِلّا غَفَرْتَ لي»؛[7] خدايا تو را به حق محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ سوگند ميدهم كه بخاطر ايشان مرا ببخشي.
و اما براي اثبات اين كه بوسيدن قبر اولياء خدا و توسل، شرك نيست به سه روايت زير كه از كتب اهل تسنن نقل شده توجه كنيد:
1. مردي به محضر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمد و پرسيد «اي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ! من سوگند خوردهام كه آستانه درِ بهشت و پيشاني حور العين را ببوسم، اكنون چه كنم؟
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود پاي مادر و پيشاني پدر را ببوس.
يعني اگر چنين كني، به آرزوي خود در مورد بوسيدن در بهشت و پيشاني حور العين ميرسي.
او پرسيد: اگر پدر و مادرم، مرده باشند چه كنم؟
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: قبر آنها را ببوس.[8]
2. هنگامي كه حضرت ابراهيم خليل ـ عليه السّلام ـ براي ديدار پسرش اسماعيل ـ عليه السلام ـ از شام به مكه آمد، پسرش در خانه نبود. ابراهيم ـ عليه السلام ـ به سوي شام بازگشت، وقتي كه اسماعيل ـ عليه السلام ـ به منزل مراجعت كرد، همسرش آمدن ابراهيم ـ عليه السلام ـ را به اسماعيل ـ عليه السلام ـ خبر داد، او جاي پاي پدرش ابراهيم ـ عليه السلام ـ را پيدا كرد و به عنوان احترام پدر، جاي پاي او را بوسيد.
3. سفيان ثوري (يكي از صوفي مسلكان اهل تسنن) نزد امام صادق ـ عليه السلام ـ آمد و عرض كرد چرا مردم دامن پردههاي كعبه را ميگيرند، با اين كه آن پردهها پارچههاي كهنهاي است كه به كسي سودي نميبخشد؟
امام صادق ـ عليه السلام ـ در پاسخ او فرمود: اين كار مثل آن است كه مردي در مورد مرد ديگر، مرتكب گناهي شود، (مثلا حق او را ضايع كرده) پس دامن او ميچسبد و به گرد او ميگردد، به اميد اين كه آن مرد، گناه او را ببخشد.[9]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . يوسف، 96.
[2] . يوسف، 94.
[3] . يوسف، 97.
[4] . مائده، 35.
[5] . وفاء الوفاء، ج 2، ص 1376؛ الدّرّ السّنيه، ذيني دحلان، ص 10.
[6] . نساء، 64.
[7] . الدّر المنثور، ج 1، ص 59؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 615؛ مجمع البيان، ج 1، ص 89.
[8] . الاَعلام، قطب الدين حنفي، ص 24.
[9] . صد و يك مناظره جالب و خواندني، محمدي؟؟؟، ص 175.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید