بنا به دلايلي كه از كتب بهائيان نقل مي گردد مسلم مي شود هر كسي خود را از اين فرقه بداند كوركورانه بها را خداوند عالميان دانسته و به ربوبيت و الوهيت او صحه گذاشته است در صفحات پيش كتابهاي مورد قبول بهائيان را معرفي نموديم تا آنچه از آن نوشته ها نقل مي شود از طرف بهائيان مجالي براي انكارش باقي نماند و هر كس عقلا، خدايي انساني
ضعيف و تناقض گو [1] را نمي تواند بپذيرد خود را به اين فرقه منتسب ندانسته و از بندگان بهاء به حساب نياورد. يكي از بهائيان عقيده خود را نسبت به آقاي ميرزا حسينعلي چنين ابراز مي دارد و مي نويسد: توي اتوبوس از مسافرين مي پرسيدم كه كجا بايستي پياده شوم چون آشنايي قبلي نداشتم از آنجا كه حضرت بهاءالله جل اسمه الاعلي هميشه حامي و مؤيد بندگانش است براحتي توانستم ايشان را ملاقات كنم [2] فهرست آنچه كه در اين مبحث مي خوانيم عبارتند از:
1- ورقا خدا را در خواب ديد.
2- خدا ظاهر شده است.
3- صاحب كتاب ايقان مي تواند خدا باشد.
4- ميراندن و زنده كردن بدست ميرزا حسينعلي.
5- جان دادن به فرمان بهاء است.
6- بهاء مي تواند به انسان مرگ بدهد.
7- تولد بهاء خالق كائنات.
8- بهاء حضرت كردگار است.
9- در هنگام سختي بايد به بهاء پناه برد.
10- فاضل شيرازي از دست خدا كتاب گرفت.
11- بهائيان خداي... نمي خواهند.
12- پيغمبران و كتاب هاي آسماني فرستادگان (خدا) بهاء هستند.
13- سجده در مقابل بهاء.
14- ميرزا حسينعلي به راز دلها آگاه است.
پاورقي:
[1] از مطالب صفحه 24 اشراقات معلوم مي گردد بهاء مدعي نسخ بيان است اما در صفحه ي 45 و 46 و 103 اقتدارات مي نويسد كسي كه بگويد كتاب بيان نوشته ي ميرزا علي محمد باب نسخ شده ظالم است و مي خواهد سبب اختلاف شود.
[2] صفحه ي 511 اخبار امري شماره 14 سال 50. (هر نوزده روز يك بار از طرف بهائيان منتشر مي شود).
فاضل شيرازي از دست خدا (...) كتاب گرفت
خواننده ي محترم را به تعمق و تفكر در اين مطالب دعوت مي كنيم و مي پرسيم آيا استعمارگران كه از وحدت اسلامي ترس داشته اند و اتحاد و اتفاق مسلمانان پشت آنان را به لرزه درآورده بود با علم كردن حزب بابيت و بهائيت هدفي جز تضعيف نيروي اين همبستگي و روح تعاون و همكاري بين مسلمانان داشتند؟ يكي از بهائيان به نام فاضل شيرازي در خراسان در عالم
رؤيا ديد كه در ملازمت حضرت رضا عليه السلام به عرش رفت و در آنجا مشاهده كرد كه سه بزرگوار حضور دارند يكي در وسط و دو تا در طرفين... در همانجا دريافت آنكه در وسط است خداي يگانه عالم افرينش است و آنان كه در يمين و يسارش مي باشند دو تن از مقربان حضرتند و در همان موقع از جانب خدا كتابي توسط يكي از آن دو به فاضل داده شد كه آن را تصحيح كند... مدتي مي گذرد و فاضل به عكا مي رود و در آنجا... از خم و پيچ كوچه اي كه مي رفت از پشت سر چمشش به آن جماعت افتاده از قضا هيكل مبارك (آقاي عباس افندي فرزند ميرزا حسينعلي بهاء) را شناخت زيرا ديد عين يكي از آن دو وجود مقدسي است كه آنان را موقع رؤياي خراسان در حضور خدا در عرش زيارت كرده است لكن از شرط ادب دور دانست كه از پشت سر خود را به حضور برساند [1] جز اين است كه بگوئيم با اين عقيده حتما بهائيان مشركند ديگر آنكه فاضل شيرازي در كوچه هاي عكا عباس افندي را كه در حضور خدا در خواب ديده بود از پشت سر شناخته چون عباس مقرب درگاه پدر بوده بنابراين مقصود فاضل از ديدن خدا كسي غير از ميرزا حسينعلي نيست حال كه بر خواننده ي محترم ثابت شد بهائيان بهاءپرستند نه خداپرست بذكر چند جمله از سخنان حضرت علي عليه السلام مي پردازيم. آن حضرت در يكي از خطبه هاي خود مي فرمايد: «الحمد لله المعروف من غير رؤية و الخالق من غير روية الذي لم يزل قائما دائما... سپاس خداوندي را سزاست كه بدون ديده شدن به چشم شناخته شده است و بدون فكر و انديشه ايجادكننده است خداوندي كه باقي و برقرار است و هميشه بوده...» صفحه 224 و 225 نهج البلاغه ترجمه فيض الاسلام.
امام صادق عليه السلام فرمود: جاء حبر الي اميرالمؤمنين صلوات الله عليه فقال يا اميرالمؤمنين هل رأيت ربك حين عبدته؟ قال: فقال ويلك ما كنت اعبد ربا لم ارهقال: و كيف رأيته قال: ويلك لا تدركه العيون في مشاهدة الابصار و لكن رأته القلوب بحقائق الايمان. عالمي خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد و گفت اي امير مؤمنان: پروردگارت را هنگام پرستش او ديده اي فرمود واي بر تو باد من آن نيستم كه پروردگاري را كه نديده ام بپرستم عرض كرد چگونه او را ديده اي؟ فرمود: واي بر تو ديدگان هنگام نظرافكندن او را درك نكنند ولي دلها با حقايق ايمان او را ديده اند (صفحه 131 اصول كافي جلد اول چاپ اسلاميه حديث شماره 259).
پاورقي:
[1] صفحه ي 246 و 254 مصابيح هدايت جلد اول.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید