پاسخ:
از ديدگاه علماي اسلام، اديان به دو قسم آسماني و غير آسماني تقسيم مي شوند و فرق اين دو در آن است، كه اديان آسماني توسط پيامبران الهي، از سوي خداوند، براي هدايت مردم فرستاده شده اند، ولي اديان غير آسماني، آيين هايي هستند كه ريشه الهي نداشته و دست ساز مدعيان دروغين بوده اند.
با توجه به اين مطلب بحث از تحريف اديان غير آسماني، سالبه به انتفاء موضوع بوده و جايگاهي ندارد؛ زيرا تحريف يعني تغيير دادن چيزي از حالت خودش و كج و مايل كردن آن و اديان غير آسماني از اول كج و ناراست بوده اند، و نمي توان ادعا كرد كه اول الهي و صحيح بوده اند و بعداً تحريف شده اند[1]. امّا بحث تحريف در اديان آسماني بحثي جدّي بوده و محتاج به بررسي دقيق است چون از ديدگاه اسلام اديان آسماني هم مانند يهوديت و مسيحيت همگي ريشه اي واحد و الهي داشته اند كه در طول زمان توسط برخي افراد گمراه از مسير اصلي منحرف شده و از راستي به كجي گرويده است.
و اما تحريف در مسيحيت و يهوديت:
براي اثبات اين مطلب كه آيين مسيحيت و يهوديت تحريف شده اند، به دو منبع مي توان استناد كرد. منبع اول قرآن و احاديث اسلامي است كه در آنها به موارد متعددي از انحراف مسيحيان و يهوديان اشاره شده است. چنان كه قرآن مي فرمايد: «يهود گفتند «عزير پسر خداست» و نصاري گفتند: «مسيح پسر خداست» اين سخني است كه با زبان خود مي گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است. خدا آنان را بكشد چگونه از حق انحراف مي يابند».[2]
اما شايد استناد به آيات و روايات اسلامي براي اثبات انحراف آيين مسيحيت و يهوديت مورد پسند پيروان آنها نباشد، بنابراين بهتر است در اين زمينه به منابع يهودي و مسيحي رجوع شود.
الف) تحريف آيين يهود
از ديدگاه محققين يهودي: مهم ترين منبع آيين يهود، كتاب تورات و برخي كتاب هاي ديگر مي باشد كه در اصطلاح «عهد عتيق» ناميده مي شوند. نويسنده اي يهودي، ادعا مي كند كه: «اسفار پنج گانه تورات موسي، گفته هاي پيامبران و ساير نوشته هاي مقدس، كلمات خداوند هستند كه به موسي و ساير مردان خدايي كه پس از وي ظهور كردند، الهام شده اند. هر يك از كلمات كتاب مقدس به تنهايي مقدس است. سوفريم (كاتبان) با نهايت دقت از كتاب مقدس نگه داري مي كردند تا هيچ گونه تغييري در كلمات آن راه نيابد ...»[3]
اما اين سخن ادعايي بيش نيست و حتي از سوي خود محققين يهودي هم مورد قبول واقع نشده است. اولين نقد جدي توسط دانشمندي يهودي به نام «اسپينوزا» (1632 - 1677) مطرح شده كه مي گفت: نه تنها عهد عتيق وحي الهي نيست بلكه «نويسندگان كتاب هاي عهد عتيق افرادي نيستند كه در ديد سنتي به آنها منسوب اند»[4]
هر چند اسپينوزا به خاطر اين سخن توسط بزرگان يهود تكفير شد، ولي محققين بعد از وي راه او را ادامه داده و ثابت كردند كه عهد عتيق موجود، پس از اسارت بابلي يهود و در دوره ي كاهنان (يعني 500 سال قبل از ميلاد) تأليف شده است.[5] و لذا نه تنها وحي الهي نيست بلكه كاتبان آنها را نوشته و به نام كتاب مقدس القاء مي كنند.
چگونه مي توان ادعا كرد، تورات كتاب آسماني است در حالي كه در آن به حضرت لوط تهمت نوشيدن شراب و زنا با دخترانش را مي دهد و ادعا مي كند كه قبيله موآب، اولاد لوط از دختر بزرگش و قبيله عمون، اولاد لوط از دختر كوچكترش مي باشند كه بعد از زنا با دخترانش به وجود آمدند. (پيدايش 21 / 30 تا 38)
بنابراين تورات موجود، كه يهود آن را وحي الهي و نازل شده بر حضرت موسي مي دانند، تورات واقعي نبوده و مورد تحريف واقع شده است و بديهي است كه آيين يهودي موجود كه عقايد و احكام خود را از اين كتاب اخذ مي كند نمي تواند آييني اصيل باشد بلكه به دليل استناد به كتابي تحريف شده به انحراف كشيده شده و غير اصيل است.
ب) تحريف آيين مسيحيت:
براي تبيين تحريف هاي صورت گرفته در آيين مسيحيت كافي است تا نگاهي به تعارضات و تناقض گويي هاي موجود بين انجيل هاي چهارگانه و ديگر كتاب هاي مقدس آنان داشته باشيم.
1. در اناجيل هم نوا (متي، مرقس، لوقا) عيسي ـ عليه السّلام ـ موساي جديد است كه شريعت تازه اي آورده است.[6] و تعبير تشريفاتي «پسر خدا» مختص وي نبوده و تمام مؤمنان فرزندان خداوند به حساب مي آيند چنان كه در انجيل متي مي گويد: «خوشا به حال آنان كه براي برقراري صلح در ميان مردم مي كوشند زيرا ايشان فرزندان خدا ناميده خواهند شد» (انجيل متي 50 / 10) و قرن ها بعد بود كه علماي مسيحي به تبعيت از پولس در شوراي نيقيه نه تنها اين عنوان را به عيسي ـ عليه السّلام ـ اختصاص دادند، بلكه آن را به معناي واقعي گرفته و گفتند: «مسيح پسر خدا، مولود از پدر، يگانه مولود كه از ذات پدر است. خدا از خدا و نور از نور ...»[7] و بدين ترتيب آيين توحيدي حضرت عيسي را تحريف كرده و آن را به آيين تثليث و شرك تبديل كردند.
2. به نقل از انجيل متي، عيسي ـ عليه السّلام ـ مي گفت: «گمان مبريد كه آمده ام تا تورات موسي و نوشته هاي ساير انبياء را منسوخ كنم، من آمده ام تا آنها را تكميل نمايم و انجام رسانم. پس اگر كسي از كوچكترين حكم آن سرپيچي كند و به ديگران نيز تعليم دهد كه چنين كنند او در ملكوت آسمان از همه كوچكتر خواهد بود.» (انجيل متي 5 / 17 و 19).
حال سوال اين است كه چرا مسيحيان كنوني به هيچ يك از شريعت و احكام تورات و ساير كتاب هاي عهد عتيق عمل نمي كنند و احكام نجاست و طهارت، نماز، روزه، ختنه و ... را به جاي نمي آورند مگر نه اين است كه كليساي رسولان، كه همگي قديسان مسيحيت هستند به احكام تورات عمل مي كردند.
تضادهاي فوق و ده ها تناقض گويي ديگر كه در رفتار و گفتار بزرگان مسيحيت نهفته است، دليلي واضح و روشن بر تحريف مسيحيت راستين است و اين تغيير و تحولات كه براي اولين بار توسط پولس آغاز شد و بعد توسط ديگران ادامه يافت چندان زياد و فراوان است كه خود مسيحيان را وادار كرده تا اعتراف كنند مسيحيت كنوني مسيحيت وضع شده از سوي پولس است و به پولس لقب دومين مؤسس مسيحيت را داده اند.[8]
بنابراين تحريف مسيحيت امري مخفي و غير قابل اثبات نيست و خود مسيحيان نيز آن را قبول دارند و هر چند بخواهند برخي موارد را توجيه كنند ولي نمي توانند تناقض گويي هاي فراوان اناجيل اربعه، اعمال رسولان و نامه هاي رسولان را توجيه يا انكار كنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الكتب المقدسه بين الصعة و التحريف، يحيي محمدعلي ربيع.
2. آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.
3. يهوديت، عبدالرحيم سليماني اردستاني.
4. تاريخ جامع اديان، جان بي ناس، ترجمه علي اصغر حكمت.
[1] . ريگي، محمد بندر؛ المنجد (عربي فارسي) انتشارات بين الحرمين، چاپ دوم، ج 1، ص 271.
[2] . توبه/30.
[3] . سليماني، عبدالرحيم، يهوديت (قم، نشر معارف اسلامي ايران، 1382، ج اول، ص 186 و همچنين ر.ك: رياضي، يوسف، وحي الكتاب المقدس، چاپ سوم، 1998 ص 55.
[4] . ويل دورانت؛ تاريخ فلسفه، ترجمه عباس زرياب (انتشارات آموزش و انقلاب اسلامي، چ دهم) 1371، ص 140.
[5] . يهوديت، ص 191.
[6] . توماس ميشل، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي (مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چ دوم، 1381) ص 45.
[7] . ميلر. و. م، تاريخ كليساي قديم در امپراطوري روم و ايران، ترجمه علي نخستين، (انتشارات حيات ابدي) ص 244.
[8] . جان. بي، ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت (تهران انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ پنجم، 1370) ص 613.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید