موفق به زيارت ائمة بقيع شدم در حين قرائت دعاي ندبه مامورين سعودی دعا را از من گرفتند و گفتند شما مشرك هستيد به دليل اينكه در اين دعا مي خوانيد يا محمد يا علی اكفياني فانكما كافيان به آنان بايد چه بگویم ؟
پاسخ:
شرك در لغت به معناي شريك قرار دادن است،[1]
شرك در برابر توحيد است و موحد كسي را گويند كه به خداي يگانه ايمان داشته باشد و در هيچ يك از امور خاص خدايي، كسي يا چيزي را شريك او قرار ندهد، و در عين حال هيچ گاه منكر نقش افراد آدمي يا ديگر موجودات عالم در تامين نيازمندي هاي خود نمي باشد. زيرا جهان طبيعت بر اساس قانون «عليت» استوار شده و تاثير و تاثر ميان اشياء اين عالم كاملا آشكار است. از سوي ديگر انسان موحد و يگانه پرست براي هيچ موجودي جز خداوند «استقلال در تاثير» را نمي پذيرد و قدرت تاثير گذاري هر كس و هر چيز را فيض الهي و پرتويي از رحمت واسعة او دانسته و معقتد است كه هيچ كس بدون عنايت آن هستي بخش بزرگ، امكان و قدرت هيچگونه تاثير و عملي را نداشته، بلكه حتي هستي خود را لحظه به لحظه از وي دريافت مي كند.
بنابر آنچه گذشت مشرك كسي است كه يا غير خدا را به هر عنواني كه مي خواهد باشد، مورد پرستش قرار دهد و يا براي غير خدا «نقش مستقل» در عالم وجود قائل باشد.[3]
در روايتي كه برخي از انديشمندان اهل سنت مانند حافظ ابونعيم و حافظ ابوبكر شيرازي و امام ثعلبي از پيامبر نقل كرده است، مقصود از «وسيله» در آية فوق عترت طاهره دانسته شده است.[5]
اگر در دعاها «يا محمد» و «يا علي» مي گويند مقصود اصلي و واقعي خداي متعال مي باشد و نداء هم از انواع توسل است.[6]
و در روايات متعددي كه مشايخ اهل سنت به نقل آنها پرداخته اند، توسل به حقوق پاكان چشمگير است.
بخاري در صحيح خود كه از مهمترين كتاب هاي حديثي اهل سنت مي باشد، نقل مي كند كه در خشكسالي ها عمر بن خطاب خليفة دوم براي طلب باران به عباس عموي پيامبر متوسل مي شد و او را واسطه قرار مي داد.[7]
تا خدا به خاطر او به ديگران نيز رحم كند و باران بفرستد مفاد توسل در اينجا اين است، پروردگارا! اگر ما شايستة نزول باران نيستيم به خاطر عموي پيامبر كه از منزلت و مقام عظيمي نزد تو برخوردار است، باران رحمت بفرست!
ابن حجر عسقلاني از علماي اهل سنت مي گويد: از سرگذشت عباس روشن مي شود كه مستحب است انسان با توسل به اهل خير و صلاح و خاندان رسالت طلب باران كند.[8]
در نتيجه، دعا ، توسل و واسطه قرار دادن انبياء و اولياء مورد اتفاق همة مذاهب اسلامي مي باشد. و هيچگونه شركي از اينگونه اعمال استفاده نمي شود و اگر خوب دقت شود، عين توحيد است. زيرا انبياء و اولياي الهي مظاهر اسماء و صفات الهي مي باشد. و در برابر خدا وجود استقلال ندارند و هر چه دارند از آن خدا است.
ممكن است وهابي ها اينگونه مطالب را نپذيرند چون تاسيس وهابيت بر مبناي مشرك قلمداد نمودن مسلمانان بوده است. و هر چيز را به شرك بر مي گردانند در اين صورت مي توان جواب ديگري به وهابي ها داد كه اگر صرف ندا نمودن شخص و يا اشخاصي شرك دانسته شود، آنها (وهابی ها) در زندگي اجتماعي چگونه عمل مي كنند؟ و اگر يك وهابي در بيابان ماشين اش خراب شود، آيا از كسي كمك نمي خواهد؟ و اين عمل را شرك مي پندارند؟ در حاليكه در زندگي اجتماعي همة انسان ها از همديگر كمك مي خواهند و هيچ كس اينگونه اعمال و رفتار را شرك تلقي نمي كنند. و شخص كمك دهنده را شريك خدا نمي دانند. بلكه او را مامور الهي مي داند، در مورد كمك خواستن از انبياء و اولياء الهي نيز مطلب از اين قرار است، هيچ مسلماني قائل به الوهيت آن بزرگواران نيست و قدرت آنها را در طول قدرت خداوند مي داند، و از آنجائيكه كثرت هاي طولي برگشت به وحدت مي كند، همه چيز در نتيجه به خداوند بر مي گردد.
در روايات اسلامي آمده است كه در جنگ بدر پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: مشتي از خاك و سنگ ريزه ها از زمين بردار و به من بده، علي چنين كرد و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنها را به سوي مشركان پرتاب كرد، اين كار اثر معجزه آسائي داشت و گرد و غبار و سنگريزه در چشم دشمنان فرو رفت و وحشتي از آن به همه دست داد.[9] خداي سبحان به پيامبر فرمود: (ما رميت اذ رميت و لكن الله رمي)[10] اين تو نبودي اي پيامبر كه خاك و ريگ به صورت آنها پاشيدي بلكه خدا پاشيد.
شك نيست كه در ظاهر همة اين كارها را پيامبر و مجاهدان بدر انجام دادند، اينكه مي گويند: شما نبوديد كه اين كارها را كرديد اشاره به اين است كه قدرت جسماني و روحاني كه سرچشمة اين برنامه ها بود از ناحية خدا به شما بخشيده شد. پس ندا كردن انبياء و اولياء و صلحا مانند «يا محمد» و «يا علي» و يا واسطه قرار دادن آن بزرگواران از ديدگاة همة مذاهب اسلامي شرك تلقي نمي شود و اگر وهابي ها چنين مواردي را شرك مي دانند، اغراض سياسي دارند و با اين سوژه و بهانه مي خواهند اولا بين مسلمانان اختلاف بياندازند و ثانيا توجيه براي قتل عام مسلمانان داشته باشند، چه اينكه در طول تاريخ وهابيت چنين كردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. وهابيت، نجم الدين طبسي.
2. چكيدة انديشه ها، محمد تيجاني سماوي.
3. چهرة واقعي ابن تيميه، صائب عبد الحميد.
[1] . اصفهاني، راغب، مفردات في غريب القرآن، دفتر نشر كتاب، اول، 1404 ق، ص 259، حرف شين.
[2] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، الوفاء، 1403 ق، ج10، ص184.
[3] . زماني، محمد حسن، طهارت و نجاست اهل كتاب، بي جا، بي تا، ص 89.
[4] . مائده/35.
[5] . عاملي، الانتصار، بيروت، دارالسيره، 1422 ق، ج5، ص19.
[6] . همان، ج5، ص188.
[7] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارالفكري بي تا، ج2، ص32، باب صلاة استسفا.
[8] . عسقلاني، ابن حجر، فتح العباري، چاپ مصر، بي تا، ج2، ص399.
[9] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب العلميه، 1374 ش، ج7، ص115.
[10] . انفال/17.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید