برخي پژوهشگران تمايل دارند که صهيونيسم را به علت يهودي بودن اصول و ريشه هاي آن جنبشي يهودي بنامند. برخي نيز بر آن رفته اند که صهيونيسم جنبشي نازيستي، نژادپرستانه و پيرو است و جنبه انحرافي تمدن غرب و دمکراسي است. اما نگاه دقيق به جنبش صهيونيسم از طريق در نظر گرفتن موقعيت تاريخي و چارچوب فکري و فرهنگي آن روشن مي سازد که صهيونيسم نماد مستقيم و بارز تمدن پيشرفته غرب است.
جماعت هاي يهودي در فضاي مناسبي به وظايف مختلف خود عمل مي کردند تا اين که نظام سرمايه داري غرب ظهور کرد. اين نظام تغييرات اساسي مادي و فکري در زير ساخت جوامع غربي ايجاد کرد و روابط طبقات مختلف اجتماعي رو به سردي نهاد و انقلاب ها و جنبش هاي فکري و اقتصادي متعددي روي داد. اين انقلاب ها ابتدا از عصر نهضت ديني شروع و با عبور از عصر اکتشافات، سرمايه داري، کمونيسم و جنبش آگاهي بخشي با انقلاب صنعتي، تکنولوژي و انقلاب فرانسه و سپس جنبش رومانيتيک انقلاب قانون اساسي در انگليس و بقيه اروپا به پايان رسيد. اين روند تا قرن هاي متمادي (1500 ـ 1850) در اروپا ادامه يافت. چه بسا بتوان گفت که تا به امروز نيز ادامه دارد.
جامعه غربي قبل از اين سير تاريخي به کشورها و امارات مستقلي تقسيم شده و فاقد قدرت مرکزي قوي بود. هر دولت و امارت متشکل از جماعت هاي ديني بود و قوانين خاص خود را داشت. بردگان و اشراف زادگان که بخش فئودال جامعه به شمار مي رفتند، به جنگ و کشاورزي مشغول بودند. تجار و اتحاديه هاي شغلي در شهرها به کار مشغول و نمايندگان بروکراتيک ديني و راهبان نيز تابع کليسا بودند. اما جماعت هاي يهودي نه در شهرها حضور داشتند و نه به کار کشاورزي مي پرداختند و نه در جنگ ها شرکت مي کردند. آنها همچنين با توجه به وضعيتشان وابسته به کليساي کاتوليک نبودند. به هر حال، عضويت در جامعه فئودالي مسيحي پذيرش حاکميت مسيحيان را مي طلبيد که يهوديان رغبتي به آن نداشتند مگر اين که نصراني مي شدند.
اين مشکل قانوني با بازگشت به قانون و عرف آلمان حل شد و يهوديان به عنوان شهروند خارجي معرفي شدند. افراد غريب و خارجي در عرف و قوانين آلمان مستقيماً ملک پادشاه محسوب مي شدند. سپس اعضاي اين جماعت مستقيماً در برابر پادشاه و امپراتور مسؤول کارهاي خود بودند و پادشاه خود بر آنها نظارت مي کرد. بلکه ملک خصوصي وي به شمار مي رفتند و به معناي واقعي کلمه برده دربار وي شدند. پادشاه ماليات هاي زيادي عليه آنها وضع و آن را به خزانه خود واريز مي کرد. پادشاه همچنين از فروش اين برده ها سودهاي زيادي کسب مي کرد. به علت اين که يهوديان مستقيماً تحت حمايت امپراتور در آمدند، به گروهي سودآور براي طبقه حاکم تبديل شدند. اعضاي اين جماعت از حقوقي برخوردار بودند که در بيش تر اوقات دايره آن از حقوق عامه مردم فراتر مي رفت و احياناً با حقوق اشراف زادگان و علماي دين تفاوت چنداني نداشت. با اين وجود، در ميان مردم هيچ قدرت و محبوبيتي نداشتند و هيچ کس به ديده محبت به آنها نمي نگريست و در گوشه اي از جامعه در انزوا زندگي مي کردند. اين مسأله باعث شد که يهوديان بيش از پيش به حکام و اشراف زادگان نزديک شوند و اعتماد آنها را جلب کنند. اين چنين جماعت هاي يهودي در جوامع متوسط به گروهي کاري و دلال تبديل شدند و کارهاي سطحي و بي طرفانه را عهده دار شدند. در واقع حضور آن ها در اين کشورها بسته به ميزان کارايي آن ها داشت.
امتياز بزرگي که اعضاي جماعت هاي يهودي بنا به پايگاه اجتماعي خود به عنوان گروهي کاري به دست آوردند آزادي رفت و آمد بود و به تنها عنصر بشري فعال در جوامع تبديل شدند. علت آن هم اين بود که بردگان و کشاورزان علي رغم ناخشنودي به کشت و کار در زمين مشغول بودند و اشراف زادگان نيز غير از فعاليت فئودالي خود کار خاصي نداشتند. علماي مسيح نيز به کليسا و دير مشغول بودند. تاجران مسيحي با مشکلات زيادي روبرو بودند که مانع فعاليت و جنبش و جوش آنها مي شد. به عنوان مثال آنها مي بايست در قبال رفت و آمد خود ماليات مي پرداختند. يهوديان از اين مسأله معاف بودند و به اين علت آزادانه تردد مي کردند. بدين خاطر جماعت هاي يهودي به عنصري فعال در بخش تجاري تبديل شدند و اين مسأله يعني تسلط يهوديان بر بخش تجارت و بازرگاني در جوامع غربي تثبيت شد.
يهوديان در آغاز قرن سيزدهم ميلادي در جوامع غربي قشر کارمند و فعال و به معناي واقعي کلمه وضعيت شگفت آوري در حاشيه زندگي مي کردند و به ديني مخالف دين رسمي اعتقاد داشتند و لباس خاصي به تن مي کردند و هويت يهودي خود را حفظ کرده بودند. آنها به لهجه هاي نامفهوم و احياناً زباني غير از زبان رسمي کشورهاي غربي سخن مي گفتند. يهوديان در فعاليت هاي حاشيه اي مانند تجارت و نزول خواري مشغول به کار بودند. آنها روز به روز از جوامع منزوي تر مي شدند و در قرن 15 ميلادي در محلات مشخص و بسته اي زندگي مي کردند.
با توجه به مطالب تاريخي فوق وضعيت يهوديان که در جوامع فئودال ثابت و پايدار بود همزمان با رشد و سرکار آمدن نظام سرمايه داري متحول شد. پس از اين که جماعت هاي يهودي به تجارت بين المللي مشغول بودند اتحاديه هاي تاجران مسيحي در سطح کشورهاي جهان تشکيل شد. اين امر تسلط تاجران يهودي بر تجارت بين المللي را تضعيف کرد و آنها مجبور شدند به تجارت داخلي و وام دهي سودآور روي بياورند. تاريخ همچنان سير طبيعي خود را طي مي کرد و تاجران و بانک هاي محلي ظهور کردند و عرصه بر تاجران و نزول خواران يهودي تنگ تر شد. سپس اعضاي جماعت هاي يهودي شغل اساسي خود را در جوامع فئودالي از دست دادند و خود را نه تنها در حاشيه اين جوامع يافتند بلکه به طور کلي سربار آنها بودند و هيچ گونه نقش مثمر ثمري نداشتند.
اين وضعيت يهوديان ناشي از تحول جامعه غربي از فئودالي به نظام سرمايه داري بود. مي توان اين تحول را فاجعه اي براي يهوديان ناميد. فاجعه يهوديان در نتيجه ظلم و ستم ديگر ملت ها و اقوام بر آنها روي نداد بلکه به دنبال ستم يهوديان بر يکديگر رخ داد. اين فاجعه توطئه اي عليه يهوديان نبود و تنها پديده معنادار اجتماعي و اقتصادي بود که شباهت زيادي به مسأله يونان، انگلستان در مصر و عرب ها در آفريقا داشت. در اين جوامع يونانيان، انگليسي ها و عرب ها گروه هاي کاري و فعال بودند که قرباني تحولات تاريخي ناگهاني شدند و به گروه هاي کاري بدون پايگاه اجتماعي تبديل شدند. اين مسأله دقيقاً براي يهوديان در انگلستان و فرانسه روي داد. بيش تر يهوديان از اين دو کشور اخراج شدند و تعداد اندکي نيز ماندند و در دل اين جوامع ادغام شدند. يهوديان اخراجي مشکلات خود را با سير قهقرايي يعني مهاجرت به جوامع داراي سيستم فئودالي ثابت و مستقر حل مي کردند. با ادامه رشد نظام سرمايه داري يهوديان نيز به گروه هايي بدون فعاليت و کار تبديل شدند و مشکل اساسي و فاجعه يهوديان ابتدا در اروپاي شرقي و غربي و سپس در جهان غرب نمودار شد.
نام نويسنده: دکتر عبدالوهاب المسيري گردآورنده دائره المعارف صهيونيسم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید