کتاب مقدس عبري، که يهوديان آن را «عهد» يا «تنخ » ، و مسيحيان آن را «عهد قديم » مي نامند، سه بخش دارد: تورات، کتب انبيا (نويئيم)، و مکتوبات (کتوويم)
تورات Torah واژه اي است عبري به معناي «آموزش » يا «تعليم » که آن را به نادرست به «قانون » يا «شريعت » ، (Law) برگردانده اند. خاستگاه اين خطا ترجمه يوناني کتاب مقدس، به نام ترجمه «هفتادگاني » [سبعينيه] است که اين واژه را به، nomos (قانون يا شريعت) برگردانده است و در پي آن، در زبان لاتين به Lex ترجمه شده است.
تورات دربردارنده پنج کتاب موسي است. از اين رو، آن را اسفار پنج گانه (يوناني: (Pentateuch نيز مي نامند.
کتاب هاي پنج گانه تورات بدين قرارند:
1. سفر پيدايش (يا تکوين):
اين سفر با داستان آفرينش جهان، و خلقت آدم آغاز مي شود و سپس داستان نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب و يوسف را ذکر کرده، با مرگ يوسف در مصر پايان مي پذيرد.
نام عبري اين سفر «برشيت » به معناي «در ابتدا» است، که از اولين کلمه اين سفر برگرفته شده است.
2. سفر خروج:
در اين سفر، داستان تولد و بعثت موسي، خروج بني اسرائيل از مصر و نيز احکام شرعي و حقوقي بيان مي شود. در عبري، اين سفر «شموت » (نام ها) خوانده مي شود که از آيه آغازين سفر گرفته شده است.
3. سفر لاويان:
اين سفر را از آن جهت، «لاويان » نام نهاده اند که احکام کاهنان را، که از خاندان لاوي اند، دربردارد.
همچنين احکام خوردني هاي پاک و ناپاک و از اين قبيل، نيز در اين سفر آمده است در عبري اين سفر را «وتيقرا» (و خواند) مي نامند که از اول سفر لاويان گرفته شده است.
4. سفر اعداد:
روايت آوارگي بني اسرائيل در سينا، آمار بني اسرائيل و برخي احکام فقهي و حقوقي از محتويات اين سفر است. نام عبري اين سفر «بميدبار» (در بيابان است، که اشاره است به آيه اول سفر.)
5. سفر تثنيه:
اين سفر به تکرار احکامي که در اسفار پيشين آمده، و نيز به تاريخ بني اسرائيل تا رحلت حضرت موسي، مي پردازد. در عبري، آن را «دواريم » به معناي «سخنان » مي گويند که ماخوذ است از آيه اول سفر. عقيده سنتي يهوديان اين است که همه تورات را خدا بر فراز کوه سينا، به موسي، وحي کرده است; حتي آيات آخر سفر تثنيه که مرگ موسي را گزارش مي دهد. با اين همه، برخي از دانشمندان تلمودي مي گويند، هشت آيه آخر سفر تثنيه که بيانگر مرگ موسي است، نوشته موسي نيست.
برخي از پژوهشگران، که تني چند از آنان خود، يهودي هستند اثبات کرده اند که تورات قرن ها پس از موسي، به دست نويسندگان ديگري، و به احتمال، عزرا، نوشته شده است. از جمله اين افراد مي توان ابن عزرا و اسپينوزا (1) را برشمرد.
در مباحث جديد نقادي کتاب مقدس گفته اند که تورات چند منبع اساسي دارد:
1. منبع E يا الوهيمي، ;(Elohist)
2. منبع J يا يهوه اي، ;(Jahwist)
3. منبع P يا کاهني، ;(Priestly)
4. منبع D يا تثنيه اي، (Deuteronomy)
دو منبع يهوه اي و الوهيتي اشاره است به دو نام خدا در سفر پيدايش. در برخي قسمت هاي اين سفر، خدا «يهوه » ناميده شده و در برخي قسمت هاي ديگر «الوهيم ». از اين جا نتيجه گرفته اند که به احتمال، اين دو قسمت بعدها به شکل موجود با هم تلفيق شده اند. در اسفار بعدي، تميز اين دو منبع چندان آسان نيست; زيرا پس از وحي به موسي، منبع الوهيمي نيز نام «يهوه » را براي خدا به کار مي برد. از اين رو، گاه اين دو منبع را با هم JE مي نامند.
منبع کاهني حاوي احکام کهانت، قرباني، ختنه و سنت است که آن را کاهنان بعدها افزوده اند و گويا قسمت اصلي کتاب ريعت باشد که عزرا آن را منتشر ساخت. منبع تثنيه اي ويژه سفر تثنيه است و سخنان و زندگي نامه موسي را دربردارد.
تورات مکتوب و تورات شفاهي
به اعتقاد يهوديان، افزون بر تورات نوشته - که همان پنج کتاب موسي است - ، تورات ديگري نيز بر موسي وحي شد که هماره به شکل نانوشته در کنار تورات مکتوب، وجود داشته و داراي همان اعتبار و ارزش است. از اين سنت به تورات شفاهي تعبير شده است.
تورات شفاهي بعدها - در سده هاي دوم تا پنج ميلادي - مکتوب شد و مجموعه آن «تلمود» نام گرفت که اکنون در مجلدات بسياري به چاپ رسيده است.
پي نوشت:
1) ر . ک: اسپينوزا، مصنف واقعي اسفار پنجگانه، ترجمه علي رضا آل بويه، هفت آسمان، شماره اول، بهار 1378 .
منابع:
1. فصلنامه هفت آسمان، شماره چهاردهم، ترجمه حسين سليماني برگرفته از:
Philip Birnbaum, Enc. of Jewish Concepts; Enc. Judaica, v. 15; The Oxford Companion to the Bible; Harper|s Bible Dic; Louis Jacobs, the Jewish Religion, A Companion
تلمود
تلمود ( به عبري ?????) يکي از کتابهاي مذهبي يهود ميباشد که از تاليفات خاخامها ميباشد. اين کتاب داراي دو بخش ميشناه ???? و جيمارا ???? ميباشد.
تلمود در لغت به معناي آموزش و تعليم است. (زبان عبري با زبان عربي بسيار نزديک است و تلميذ به معناي فراگيرنده ي آموزش که در عربي به کار مي رود هم ريشه با تلمود است ). اين مجموعه فرهنگي کامل از نظام عقيدتي و عمل آيين يهود است که از زمان پيدايش تا به حال مورد توجه آنان بوده. تلمود توسط کاهنان و علماي (فريسي) يهود تدوين شده و به نوعي مي توان گفت تلمود تفسيري جامع از کتاب مقدس است.
سير تاريخي گردآوري و تدوين تلمود
الف) انهدام معبد و آوارگي يهود
اداره امور ديني و انجام مراسم عبادي مذهبي در «عصر معبد» و تا قبل از انهدام آن توسط لشکريان روم در سال 69 يا 70 م. در فلسطين متمرکز بود و مسووليت پاسخ گويي به سؤالات شرعي به عهده شوراي بزرگ عالمان يهود، «سنهدرين» بود. شرح و تفسير تورات توسط اين شورا صورت مي گرفت و هم ايشان با اجتهاد، شرح و تاويل نص پاسخگوي مسايل مستحدثه بودند. اما ديري نپاييد که شکوه و عظمت حاکميت ديني و سياسي يهوديان بر سرزمين فلسطين، بار ديگر پس از حمله لشکريان «بختنصر» (597 ق. م. ) توسط سپاهيان روم درهم کوبيده شد و بساط سنهدرين برچيده گشت؛ و معبد، اين کانون اجتماعات مذهبي و عبادي، منهدم گرديد. اکثر يهوديان از سرزمين فلسطين رانده شدند و دوران «پراکندگي» فرا رسيد؛ دوراني بس سرنوشت ساز و در عين حال پر از درد و رنج، براي قومي که طبق تعاليم ديني خود، اتکايي بسيار زياد بر معبد، فقيهان دين و سرزمين خود دارد. اينک جامعه يهودي با چالشي بزرگ مواجه بود، چالشي که آينده حيات معنوي قوم را سخت تهديد مي کرد. حال قوم يهود با اين پرسشهاي اساسي روبه رو بود که: چگونه بايد اعمال عبادي خود را که بسياري از آنها بر معبد و سرزمين فلسطين متکي است، به جاي آورد؟ در نبود سنهدرين، مسايل شرعي خود را چگونه و با مراجعه به چه کساني حل و فصل نمايد؟ و از همه مهم تر، تورات که منبع اصلي حيات معنوي قوم يهود است و در نظر آنها، تمسک به آن و عمل به احکامش به عنوان تنها راه نجات است در حصار تنگ کلمات و عبارات چگونه مي تواند پاسخگوي نيازمنديهاي دنيوي و اخروي اين قوم باشد؟
ب) آغاز فعاليت حوزه هاي علوم ديني يهود
بزرگان قوم يهود، بعد از انهدام معبد، براي دوران «پراکندگي» راه کارهايي را جستجو کردند. آنها تلاش کردند تا مشکلات را حل کنند و پاسخهاي مناسبي براي اين سوالات اساسي بيابند. فقيهان يهود که به «ربي» يا «راو» شهرت داشته اند عهده دار اين وظيفه خطير شدند. جمعي از آنها پاي در جاي سنهدرين گذاشته و از آن پس شرح و تفسير تورات را به عنوان يک تکليف شرعي پذيرا شدند و بر مسند فتوا تکيه زدند. اينان در فلسطين و در جمع اندک يهوديان باقيمانده در آن ديار و در بابل تبعيدگاه يهوديان به تدريس، تفسير و تاويل تورات يا شريعت مکتوب پرداختند. اين دوره يعني «اواسط قرن سوم ميلادي، دقيقا زماني است که رياست عقلاني و معنوي قوم يهود به بابل رفته و در آنجا مستقر شده است» و يهوديان تبعيدي اين سرزمين با بهره گيري از فضاي باز و آزاد سرزمين «پارس» که آن زمان ت حاکميت ساسانيان زرتشتي مسلک بود، تلاش بسيار روا مي داشتند و در عين غربت و دوري از وطن به روزگاري که اين قوم «قدر ببيند و بر صدر نشيند» مي انديشيدند. جان ناس واقعه را اين چنين شرح مي دهد: «در سال 69 [يا 70] م. که لشکر روم اورشليم را محاصره کرد، يکي از ربي ها به نام «يوحنان بن زکاي» از آنجا فرار کرده به شهر ساحلي «يبنه» رفت و در آنجا يک نوع دارالتعليم ايجاد کرد که آن را به زبان عبري «مدراش» گفته اند. وي در صدد برآمد که در آنجا حيات ادبي قوم خود را به وسيله تنظيم و تدوين شرايع و اصول آيين موسوي بقا و ثبات بخشد. از هر طرف، شاگردان مستعد و فضلاي باذوق نزد او گرد آمدند و با جدي وافر و جهدي مستمر، به تفسير کتب مقدس باستاني قوم و جمع آوري و تدوين اخبار و روايات اسراييلي مشغول گشتند. در آن هنگام که شوراي سنهدرين از ميان رفته بود. وي شورايي ديگر از علما تشکيل داد و به ضبط و ثبت تواريخ ايام و تقويم ساليانه يهود پرداخت و سپس به تاليف و نگارش نظامات و قواعد ملت يهود شروع کرد». و اين آغاز راهي بس طولاني به درازاي چند قرن بود که لحظه لحظه آن پر از حوادث خوش و ناخوش است. اگر چه رياست شورايي که «زکاي» تاسيس کرده بود، از سوي روميان به رسميت شناخته شد و رئيس آن لقب «بطرک» (پاتريارک) گرفت، اما اين حوزه «شصت سال» بيشتر دوام نياورد و کارهاي بزرگ و ناتمام او بر دوش آن دسته از «بازماندگان قليلي افتاد که با طومارهاي اوراق و مکتوبات خود، به شهر جليل کوچ کردند».
ج) گردآوري ميشنا
با گسترش فعاليت علمي حوزه هاي يهود در جليل و ظهور عالمان بزرگ و برجسته اي نظير «ربي ماير» و «ربي يهودا هناسي» ، مدارس علميه يهودي رونق يافت و در طي چند قرن، شش نسل از ربي ها در همين حوزه ها و مدارس علوم ديني، به شرح، تفسير و تاويل تورات پرداختند. اينان که در زبان عبري به تناييم (آموزگاران شريعت) شهرت داشتند، حجم وسيعي از شرح و تفسيرهاي گوناگون که هنوز به صورت شفاهي بود، فراهم آوردند. بعدها با تلاش «يهودا هناسي» حاصل تلاش اين عالمان در مجموعه اي شامل تمامي شريعت شفاهي و بعضي از نظرات شخصي خود او، با نام «ميشنا» يا «ميشناي کبير يهودا هناسي» ظهور کرد. ميشنا از ريشه عبري «شانو» به معناي «تکرار کردن» است و به تعليمات شفاهي يعني آنچه به وسيله تکرار کردن مي توان فرا گرفت، اشاره مي کند. اين اسم در مقابل «ميقرا» که به معناي قرائت متن کتاب مقدس (شريعت مکتوب) است، آورده مي شود و از اين رو، ميشنا بر تمامي احکام شرعي «تورات منقول يا شفاهي» که توسط فقيهان يهود طي قرنها از «اسفار خمسه» يا «تورات مکتوب» استخراج شده اند، اطلاق مي شود. زباني که ميشنا به آن زبان نوشته شده است «شکلي از زبان عبري بومي است که با زبان عبري کتاب مقدس [عهد عتيق] فرق دارد. صفت مشخص ميشنا موجز بودن جملات و فقدان پيرايه هاي ادبي در آن است».
فهرست مطالب ميشنا
ميشنا در شش بخش، يا به زبان عبري شش «سدر» و به ترتيب ذيل تدوين شده است:
1. زراعيم (بذرها) در يازده رساله: در اين بخش، از مسايل مربوط به کشاورزي، غذاها، سرزمين فلسطين و مسايل متفرقه ديگر سخن به ميان آمده است.
2. موعد (عيدها) در دوازده رساله: درباره روز سبت (شنبه) و مناسبتها و اعياد سال.
3. ناشيم (زنان) در هفت رساله: درباره مسايل و احکام مربوط به ازدواج، طلاق، نذر و قسم.
4. نزاقين (خسارتها) در ده رساله: درباره حقوق مدني و کيفري، ساختار قضايي و دادگاههاي حقوقي و کيفري و آيين دادرسي.
5. قداشيم (مقدسات) در يازده رساله: درباره معبد و مراسم عبادي تقديم قرباني.
6. طهاروث (طهارت) در دوازده رساله: درباره احکام طهارت و نجاست شرعي.
«گمارا» يا تفسير ميشنا
فقيهان يهود با تلاش و جهد وافر خود، اجازه ندادند تورات در حصار تنگ کلمات باقي بماند. آنان با شرح و تفسير، و با اجتهاد خويش نص تورات را پويا ساخته و آن را براي مسايل و نيازهاي روز جامعه يهود پاسخگو و انعطاف پذير نمودند. از اين همه تلاش که در راه تفسير تورات برداشته شد، مجموعه اي عظيم به نام «ميشنا» براي نسلهاي بعدي و تا به امروز باقي مانده است. اما ميشنا بسيار گسترده و در عين حال از ايجاز و اختصاري شديد در عبارات و جملات برخوردار بود؛ اين ايجاز و اختصار مفرط و بيش از اندازه بدان خاطر بود که از برکردن آن براي حافظان آسان تر شود. از اين رو، ميشنا «براي کسي که به تاريخ و سوابق زندگي يهود معرفتي نداشته باشد، به نحو عاجزکننده اي مختصر و مبهم است». اين ايجاز و ابهام، عده ايي از فقيهان را بر آن داشت که به شرح و تفسير آن روي آورند. اينان که به اموراييم (شارحان) ملقب بودند، همانند شش نسل پديد آورندگان ميشنا يعني تناييم، طي شش نسل تلاش فکري و فقهي خود، دو اثر گرانبها را به جامعه يهود تقديم داشتند. اموراييم بابل و فلسطين، همان کاري را که تناييم آن دو ديار در قبال تورات انجام داده بودند، درباره ميشنا کرده اند؛ يعني اگر تناييم به شرح و تفسير و روزآمد کردن تورات پرداختند و در نتيجه «ميشنا» را به جامعه عرضه داشتند، اينان به توضيح و تبيين ميشنا و اجتهاد در تعاليم آن همت گماردند، که ثمره تلاش آنها دو تفسير يا دو «گمارا» تحت عناوين از اموراييم فلسطين و «گماراي بابلي» از اموراييم بابل بود. اين دو تفسير، صرف نظر از تفاوتي که از نظر مکان کتابت و هويت تدوين کنندگان دارند، از لحاظ کمي و کيفي نيز با هم تفاوتهايي دارند، که از افتراق کمي آن دو مي توان به اختلاف در حجم مطالب هر يک اشاره کرد؛ گماراي اورشليم در مقايسه با گماراي بابلي از حجم مطالب کمتري برخوردار است و اين تفاوت به حدي است که حتي نقل شده است که «تفسير بابلي يازده برابر خود ميشناست». با گذشت زمان، طي حدود 150 سال، با کار جدي و جرح و تعديل هاي سابوراييم (استدلاليان) تفسير بابلي متحول گشت و در قرن پنجم ميلادي به شکل مجموعه اي به نام «تلمود بابلي» مرکب از ميشنا و گماراي بابل، در آمد. در مقابل، با ادغام گماراي اورشليم و ميشنا «تلمود اورشليمي يا فلسطيني» شکل گرفت. وجه مشترک هر دو تلمود، ميشنا، و نقطه افتراق آنها گماراست. در اينجا پيش از پرداختن به معرفي اجمالي سرشناس ترين اموراييم اين شش نسل، که در تدوين تلمود نقش اساسي را ايفا کرده اند، تفاوتهاي تلمود بابلي و اورشليم را مرور مي کنيم.
تفاوتهاي تلمود بابلي و تلمود فلسطيني
علاوه بر تفاوتهايي که ذکر شد، مي توان به موارد زير نيز اشاره کرد:
1. تلمود اورشليمي يا فلسطيني، از مباحثي نظير مسايل مربوط به سرزمين فلسطين، و وضعيت کشاورزي در آن مرز و بوم، به اطناب سخن مي گويد، در حالي که در تلمود بابلي از اين گونه مباحث سخني به ميان نيامده است.
2. بر خلاف تلمود بابلي که پر از حکايات، داستان و افسانه است، در تلمود اورشليم از اين قبيل موارد کمتر مي توان سراغ گرفت.
3. گذشته از ناهمگوني در سازمان دهي موضوعات و روشهاي فکري و تحقيقي، هر دو تلمود، از نظر کيفيت تدوين نيز متفاوت اند؛ انشاي تلمود بابلي با احتياط زياد و صرف وقت صورت پذيرفته است؛ در حالي که شتاب در ويرايش و عدم دقت و صرف وقت لازم و کافي از مشخصات بارز تلمود فلسطيني است.
4. از لحاظ تاريخي نيز تلمود بابلي و اورشليمي با هم تفاوت دارند؛ تلمود بابلي بعد از تلمود اورشليم تدوين شد و از اين رو، در مقايسه با آن از اعتبار بيشتري برخوردار است.
5. روشهاي تحقيقي و تعليمي تلمود بابلي با توجه به قلمرو وسيع و تحليل عقلاني دقيق آن، نسبت به تلمود فلسطيني، فضاي بازتري براي بسط و توسعه مباحث فکري و عقلي فراهم آورده است.
6. و آخرين نکته اين که: تا قرنها توجه جهانيان به تلمود بابلي معطوف بود و تنها در اين صد ساله اخير، علايق نهفته نسبت به تلمود فلسطيني بيدار گشته است؛ اما با اين همه، هنوز از تلمود فلسطيني به عنوان يک منبع درجه دوم بعد از تلمود بابلي ياد مي کنند.
چهره هاي برجسته شش نسل از اموراييم
1. نسل اول «راو» (نام اصلي: ابا اريخا) متوفاي 247 م.
او پايه گذار حوزه علميه شهر «سورا» بود. «سموئيل» متوفاي 254 م. او مدرسه علميه نحارديه (يا نهر دعا) را پايه گذاري کرد. اين مدرسه بعدها به «پامبديتا» نقل مکان کرد.
2. نسل دوم «راوجودا» متوفاي 297 م.
وي بعد از «راو»، رياست مدرسه علميه سورا را به عهده گرفت. «راو يهودا» (ابن حزقيال) متوفاي 299 م. او رئيس حوزه علميه پامبديتا بود.
3. نسل سوم «راوحيسدا» متوفاي 309 م.
رئيس حوزه علميه سورا. «راو نحمان» (ابن يعقوب) متوفاي 320 م. قلمرو فعاليت او نحارديه (نهر دعا) بود. او از عنوان «قاضي» که ظاهرا عنواني است براي رهبري غير ديني يهوديان بابل يعني راس الجالوت برخوردار بود. «ربا (ابن نحماني) متوفاي 330 م. او مشهورترين استاد اين نسل است که رياست مدرسه علميه پامبديتا را بعهده داشت. او را به خاطر تواناييهاي بسيار بالايش در مناظرات و احتجاجها، «ريشه کن کننده کوهها» لقب دادند.
4. نسل چهارم «اباي» متوفاي 339 م.
او رئيس حوزه علميه پامبديتا بود. «راوا» (ابن يوسف بن هاما) متوفاي 352 م. او پايه گذار حوزه علميه «ماهوزا» بود.
5. نسل پنجم «راو پاپا» متوفاي 357 م.
شاگرد اباي «وراوا» که رهبري حوزه علميه «نارش» را به عهده داشت.
6. نسل ششم «راو آشي» متوفاي 427 م.
رئيس سرشناس و برجسته حوزه علميه سورا، که نامش در تاريخ تنظيم و سامان دهي تلمود، مي درخشد.
طبقه بندي مطالب تلمود
از ويژگيهاي بارز و برجسته تلمود، احتجاجها، استدلالها و مباحثات غامض، پيچيده و سرشار از تعقيد آن است. بعضي از مباحثات تلمود، همان مباحثي هستند که اموراييم طرح کرده اند، اگر چه احتمالا به هنگام تنظيم و سامان دهي باز سازي شده اند. تلمود، بر خلاف ميشنا، خود را به بيان خلاصه اي از ديدگاههاي متناقض و گوناگون، محدود نساخته و در پي شرح و بسط ديدگاههاي اساسي و کلان و در بعضي مواقع نظريه هاي خرد و جزئي تناييم و اموراييم، بر آمده است. با اين همه، تلمود اثري متجانس و يکدست که حاصل کار يک نويسنده باشد، نيست. تلمود حاصل و ثمره تقرير انديشه ها و گفتار فقيهان زيادي است که در يک دوره نسبتا طولاني مي زيسته اند و هدف هيچ کدام از آنها خلق يک اثر مدون نبوده است. به همين دليل، ما در تلمود با مباحث و موضوعات پراکنده و غير مرتبطي مواجه مي شويم که در بر گيرنده طيف وسيعي از ديدگاهها و علايق تلموديان است. در تلمود نمي توان از گرايش روشن يا هدف خاصي سراغ گرفت. به طور کلي، هر بحث تلمود، نسبت به ديگر مباحث، در عين حال که داراي نوعي علقه و ارتباط هست، اما بيگانه و مستقل مي نمايد. از سوي ديگر، از نحوه و روش بيان مطلب که در تلمود به استخدام گرفته شده، يعني شکل نقل قول مستقيم نظير «اباي مي گويد...» يا «ربا بيان مي دارد...» برمي آيد که اثر مزبور تاريخچه نظرات فقيهان اعصار گذشته يهود نيز هست. از ويژگيهاي ديگر تلمود مي توان به فضاي آزاد حاکم بر مباحث تلمود نيز اشاره کرد؛ طرح ابهام و ايراد شبهه نه تنها مجاز که از نظر تلمود مطالعه و تحقيق پيرامون مسايل مختلف و طرح ايراد و اشکال يک ضرورت پژوهشي و لازمه علم آموزي است. از نظر تلمود، هيچ پرس و جويي ناصواب نيست و از طلبه انتظار مي رود حتي در خود تلمود تامل کرده، آن را زير سوال برده و به نقد بکشد.
هلاخا و آگادا
از مباحث مربوط به تقسيم بندي مطالب تلمود، بايد به دسته بندي مطالب به «هلاخا» و «آگادا» نيز اشاره کرد.
«هلاخا» به آن دسته از مطالب تلمود که درباره شريعت و احکام شرعي است، اطلاق مي شود. مي توان گفت که هلاخا در واقع همان فتاوا و نظرات فقهي عالمان يهود است که با استناد به نص تورات و بر اساس اجتهاد و استنباط شخصي بيان شده اند. به تعبير ديگر، هلاخا واژه اي عبري به معناي «قوانين غير مکتوب» است که در اصطلاح به آن «تفسير شريعت» نيز مي گويند. در تعريفي ديگر از هلاخا، آن را «عبارت از شرحها و تفسيرهاي منطقي گروهي از عالمان يهودي درباره احکام تورات و نظرياتي که «عزرا» براي نجات ملت يهود اظهار کرده بود [دانسته اند] که هدف آن زنده نگهداشتن وجدان و هوشياري يهود است. «هلاخا» اصول زندگي فرد يهودي را در قالب ريخته و نيز قدمهاي او را استوار و هدايت مي کند». هلاخا همان «فتوا»يي است که تورات از آن سخن گفته و «تجاوز به چپ يا راست» از آن را گناه دانسته است.
«آگادا» نيز در لغت به معناي داستان و حکايت است و در اصطلاح تلمودي، به «هر چيزي در تلمود اطلاق کرده اند که هلاخا نباشد. به طور کلي آگادا مشتمل است بر امثله يا داستانهايي که براي رفع ابهام مي آيد، تکه هايي از زندگي نامه، تاريخ، پزشکي، سحر، تشويق افراد به پاکدامني و پيروي از شريعت. اغلب اوقات بعد از بحث درباره موضوع بغرنج و ملالت آور، براي انبساط خاطر طلاب علوم، داستاني از آگادا [به تعبير درست تر، داستاني آگادايي] نقل مي شد». آگادا در ميان مجموعه مطالب تلمود «معرف بخشي از ادبيات علماي يهود است که از بخش قوانين مجزاست... درست همان طور که علماي يهود مي کوشيدند براي تصميمات و فتواهاي خود، از متن تورات دلايلي به دست آورند، همان گونه سعي مي کردند درسهاي اخلاقي و روحاني خود را با ذکر شواهدي از همان منبع تاييد و تقويت نمايند». اگر هلاخا را «شريعت مجسم» خوانده اند، آگادا را نيز بايد «رواياتي آزاد [دانست] که قانوني که اثر اخلاقي برخود دارد، آن را تنظيم مي کند». البته بايد توجه داشت که اعتبار و ارزش هلاخا و آگادا متفاوت است. «هلاخا يک حکم ديني محسوب مي شود و تا روزي که به وسيله يک مرجع تقليد صلاحيت دار نسخ نشده، عمل به آن واجب است [اما] آگادا... به عنوان نظر شخصي دانشمندان به شمار آمده و براي جامعه به صورت کلي يا فردي داراي نيرويي الزام آور نبوده است».
منابع تلمود
علاوه بر ميشنا و تعاليم اموراييم بابل يا فلسطين، از منابع ديگري نيز در تهيه و تدوين تلمود استفاده شده است. از آن جمله مي توان از موارد ذيل نام برد:
الف) آن دسته از تعاليم ربي هاي ميشنا (تناييم)، که در خود ميشنا نيامده است
به اين منابع اصطلاحا «ميشناي خارجي» يا به زبان آرامي «برايتا» مي گويند. برايتا انواع و اقسامي دارد که از باب نمونه مي توان به اين موارد اشاره کرد: 1. ميدراش تناييمي (يا هلاخايي): در هر جاي تلمود که متن اصلي تورات آمده باشد، به ويژه آنجايي که بحث مسايل قانوني و شرعي مطرح است، «اغلب با نقل يک «برايتا» که به ظاهر، نظر ديگري درباره حکم مورد بحث دارد، آغاز مي شود». بسياري از اين ميدراش هاي تناييمي که در تلمود آمده اند، شبيه ديگر آثار ميدراشي نظير «مخيلتا» در شرح سفر خروج، «سيفرا» در تفسير سفر لاويان، يا «سيفره» در سفر اعداد و تثنيه، هستند. اينها همه کارهايي هستند که از مکتب علمي «عقيوا بن يوسف» و «يشماعيل» ناشي شده اند. 2. برايتاهاي ضميمه شده به ميشنا: اين منابع شباهت زيادي به «توسيفتا» دارند؛ توسيفتا به معناي ضميمه يا متمم، اثري تناييمي است که مطابق فهرست و چينش مطالب ميشنا تنظيم شده است و توضيحاتي درباره موضوعات علمي و «مطالب اثباتيه اي است که معمولا از «ميشنا» حذف شده است». رابطه دقيق اين اثر با مجموعه رسمي احکام يهود همچنان در حاله اي از ابهام است. 3. چندين منبع ديگر تناييمي که فقط در تلمود بابلي از آنها استفاده شده است.
ب) تعاليم اموراييم فلسطيني
علي رغم همه تبعيدها و سخت گيري ها، سرزمين فلسطين همچنان به مطالعه و تحقيق در تورات ادامه مي داد و مرکزي براي تعليم تورات محسوب مي شد. در آنجا نيز با همان شيوه و روش رايج حوزه هاي علميه بابل، باب اجتهاد و استنباط باز و مجالس درس و بحث برپا بود. فعاليتهاي علمي و تحقيقي آنها را مي توان در پيکره تلمود فلسطيني يافت. در تلمود فلسطيني، از اين منابع بسيار استفاده شده است.
ج) آگادا
چنان که در مبحث مربوط به آگادا شرح داديم، آگادا آن دسته از تعاليم رباني است که به مسايل شرعي مربوط نيست. آگادا از منابع تلمودي محسوب مي شود و مي توان آن را در طبقات ذيل دسته بندي کرد: 1. تفسيرهاي کتاب مقدس که اغلب از مواعظ کنيسه ها اخذ شده اند؛ 2. تعاليم، معيارها و نکات اخلاقي؛ 3. حکايات و داستانهايي که درباره ربي هاي يهود نقل شده اند؛ 4. عقايد و آداب و رسوم عامه مردم و جزئياتي از فرهنگ عمومي جامعه [فولکدر] به ويژه مسايلي نظير اعتقاد به نيروهاي جادويي و برخي دستورالعملهاي طبي عاميانه.
د) فتواهاي شرعي ربي ها
بايد تاکيد کنيم که کتابت «سنت شفاهي» در طي دوره شکل گيري تلمود، مجاز نبود. لذا فتواهاي شرعي فقيهان و ديگر منابعي که مورد استناد تلمود هستند، به نقل از حافظان شريعت شفاهي است، که سينه به سينه نقل شده و به نسلهاي بعدي تدوين کنندگان نهايي تلمود رسيده است. لذا استفاده از آرا و نظرات فقهي عالمان دين و وارد کردن آن در متن تفسيرها شيوه اي رايج بود.
فهرست مطالب تلمود
از آنجا که ميشنا محور اصلي مباحث تلمود است، چنانچه با نظري به صفحات تلمود اصلي که متن ميشنا در وسط و گماراها در حواشي آن نوشته شده است، اين امر کاملا روشن است، لذا چينش و فهرست مطالب آن درست به همان ترتيبي است که در ميشنا آمده است؛ يعني همان طور که آغازين بخش ميشنا، «سدر زراعيم» و بخش پاياني آن «طهاروث» است، تلمود نيز همين گونه است. اما با اين حال، تلمود، به ويژه تلمود بابلي که در واقع امروزه هرگاه از تلمود سخني به اطلاق گفته مي شود، به نحو غالب، تلمود بابلي مراد است از بعضي جهات تفاوتهايي با ميشنا دارد: از مجموع 60 رساله ميشنا که در 6 بخش آمده است، حدود 37 رساله در تلمود بابلي آمده است. البته ناگفته نماند که تلمود، تقسيم بندي ديگري از بخشها ارائه کرده است که طبق آن، تعداد رساله ها به 63 عنوان رسيده است.
در اينجا به موارد اختلاف فهرست مطالب تلمود به ويژه تلمود بابلي با ميشنا مي پردازيم:
الف) تقريبا تمامي رساله هاي بخش موعد (درباره روز شنبه و ديگر اعياد و مناسبتهاي سال)، بخش ناشيم (درباره حقوق خانواده) و بخش قداشيم (درباره معبد و عبادت قرباني) در تلمود آمده است.
ب) از بخش زراعيم ميشنا (که درباره مقررات کشاورزي است) تنها رساله «براخوت» که حاوي ادعيه و نمازهاي يوميه است، در تلمود بابلي آمده است. علت حذف بقيه رساله ها را معمول نبودن مطالب آنها در بابل ذکر کرده اند.
ج) از بخش طهاروث (درباره احکام طهارت) به استثناي رساله «نيداه» که درباره دماء ثلاثه، مسايل شرعي خاص زنان، از جمله احکام حيض و نفاس بحث مي کند که همچنان جنبه عملي دارد، بقيه رساله ها در تلمود بابلي مطرح نشده اند.
زبان تلمود
زبان هر دو تلمود با هم فرق دارد؛ هر کدام داراي گويش خاصي از زبان آرامي هستند؛ «گماراي فلسطيني به لهجه آرامي غربي نوشته شده و بسيار شبيه به زبان آرامي کتابهاي «عزرا و دانيال» است. اما گماراي بابل با لهجه آرامي شرقي تابت شده است». از سوي ديگر، با زبان عهد عتيق و ميشنا، که عبري است، نيز تفاوت دارد؛ اگر چه زبان عبري ميشنا، عبري بومي است و با عبري عهد عتيق اندکي متفاوت است.
تفسير تلمود
از همان ابتدا، فهم تلمود حتي براي با استعدادترين عالمان يهود مشکل مي نمود. ويرايش غير روشمند و نامنظم تلمود، موجب شده بود که درک هر بخش از آن بدون شناخت و معرفتي پيشين از زمينه ها و مباني مفاهيم و اصطلاحات -يا به تعبير مسامحه آميز، شان نزول مطالب- ناممکن شود. زبان نامانوس آرامي تلمود نيز مشکلي مضاعف بود. در اين ميان، يهوديان خارج از سرزمين بابل يا فلسطين، به خاطر عدم دسترسي به فقيهان، مشکلات بيشتري را متحمل مي شدند. در ابتدا، با ارسال پيک و طرح پرسش و استفتا از فقيهان و حکيمان تلمودي، حل مشکلات و ابهامات خود را جست وجو مي کردند. همين نامه ها که از سوي يهوديان خارج از سرزمين بابل يا حتي از طرف شاگردان آنها که در بابل ساکن بودند، ارسال شده بود و در آنها از معاني واژه، اصطلاح يا شرح و تفسير عبارتي از تلمود پرسش شده بود و مجموعه پاسخها و فتاوي فقيهان، اولين تفسيرهاي تلمود را رقم زدند. البته در اين زمان که رويکردي به تفسير تلمود ظهور کرده بود، ديگر نه از تناييم خبري بود و نه از اموراييم؛ حال مي بايست از «گائون ها» سخن گفت؛ اينان کساني بودند که گامهاي اوليه را در مسير تفسير تلمود برداشتند. گائون در ابتدا به معناي رئيس دار العلم يا حوزه علميه به کار مي رفت. اينان وارثان اموراييم و مراجع اصلي و اوليه شرح و تفسير تلمود بودند. گائون ها در تدريس و تفسير تلمود، از همان سنت و سبک اموراييم پيروي مي کردند. با گذشت زمان و در ادامه تلاش گائون ها، عالمان و دانشمندان يهود، شرح و تفسيرهاي متعددي بر تلمود نوشتند که پرداختن به همه آنها از حوصله اين تحقيق خارج است و تنها به بعضي از معروفترين آنها اشاره اي اجمالي مي کنيم. اما قبل از آن بايد تاکيد کنيم که مطالعه تلمود و تحقيق و تفحص در آن بدون در نظر گرفتن اين تفسيرها، اگر نگوييم ناممکن است، بايد بگوييم که ناقص و عقيم خواهد بود. در اينجا تعدادي از تفسيرها را معرفي مي نماييم:
1. تفسير ربي حنانل بن حوشئيل:
اين تفسير، اولين تفسير مهمي است که بر اساس مکتب فکري يهوديان اسپانيا و شمال افريقا، سفاردي، درباره تلمود نوشته شد. از خصوصيات اين تفسير مي توان به ايجاز فوق العاده و دوري جستن از طرح مسايل جزئي اشاره کرد. نويسنده گاهي با ذکر عبارت «و اين ساده است»، از تفسير بخش معيني از تلمود چشم مي پوشد.
2. تفسير «کليد قفلهاي تلمود» اثر ربي نيسيم گائون:
او در تدوين و نگارش اين اثر، که در مقايسه با تفسير ربي حنانل منسجم تر است، همان شيوه ايجاز گويي و پرهيز از طرح مباحث جزئي را پيشه خود مي سازد. اين دو تفسير گنجينه تعاليم و تفسيرهاي گائوني است.
3. تفسير ربنو گرشوم:
او تفسيري مختصر در شرح بخشهايي از تلمود نوشته است. او را به خاطر فتواهاي مهمي که در دوران «پراکندگي» صادر کرد، «چراغ روشنايي عصر پراکندگي» لقب دادند.
4. تفسير راشي:
او که نام اصلي اش ربي شلومو تروايي است، از شاگردان ربي گرشوم به حساب مي آيد. راشي در قرن دوازدهم مي زيست و در حوزه هاي آلمان و فرانسه تحصيل کرد. احکام هلاخايي، فتواها و اشعار مذهبي زيادي از او بر جاي مانده است که ابياتي از آنها امروزه جزء ادعيه مشهور يهود است. اما بزرگترين دستاورد او يکي تفسير کبيرش بر کتاب مقدس و ديگري اثر جاودانش درباره «تلمود بابلي» است. او در تفسير تلمود، سبک و روش تفسيري خاصي ارائه مي کند و همين امر موجب شده است تا تفسيرش الگوي تمام تفسيرهايي شود که به زبان عبري ناب نگارش يافته اند. اين ضرب المثل عاميانه که «در زمان راشي گويي هر قطره مرکب يک سکه طلا مي ارزيد» کنايه و در واقع شکوه اي عاميانه از ايجاز و اختصار بسيار زياد تفسير راشي است.
5. تفسير توسافوت:
تفسيري گروهي حاصل تلاش شصت تن از انديشمندان بزرگ يهود به نام «توسافيست» که با الگوگيري از تفسير راشي آن را نوشته اند. گرد آورندگان با پژوهش دقيق در تلمود، اثري را خلق کرده اند که بر آن نام «تلمودي بر تلمود» نهادند.
6. تفسيرهايي که از آنها نام برديم، به ترتيب، به مکتب فکري سفاردي و اشکنازي تعلق داشتند. اما در فرانسه نيز مرکزي به وجود آمده بود که نظام فکري آن بينابين اين دو مکتب بوده است. عالي ترين دستاورد اين مرکز، کتاب «بيت البحيرا» نوشته «ربي شلوموبن مناهم» معروف به «هاميري» است؛ در اين تفسير، شرحهاي تحت اللفظي علماي اشکنازي با تلخيصهاي هلاخايي مکتب سفاردي، در هم آميخته شد. بعدها با اخراج يهوديان از فرانسه، در قرن دوازدهم، اين مرکز نيز از بين رفت.
7. تفسير هيدوشي آگادوت و هلاخوت (داستانهاي مبتني بر آگاداها و هلاخاها):
اين تفسير، از مهمترين تفاسيري است که بر تلمود نوشته شده است. نويسنده اين اثر، ربي سموئيل اليعزار ادلز معروف به «مهارشا» مي باشد. او بر خلاف بسياري از مفسرين که از عنصر آگادايي در تلمود غفلت کردند، تفسيري پردامنه از شرح حکايتها ارائه داد. آنچه درباره تفسير تلمود گفته شد، گوشه اي از هزاران نکته در اين باب است. در اين مقاله مجال آن نيست که به تمامي تفسيرها بپردازيم و از شتاب چاپ و انتشار تفسيرهاي تلمود بعد از اختراع صنعت چاپ سخن، و در نهايت، از علماي معاصر و شرحهاي آنها بر تلمود سخن بگوييم.
چاپ و انتشار تلمود
اگر چه بعد از گرد آوري تلمود، به خاطر ضرورتهاي آموزشي، يک يا چند نسخه از آن استنساخ شد، اما با توجه به گرانسنگ، حياتي و حجيم بودن اين مجموعه و دشواري استنساخ، تلمود تا مدتها در حصار مرزهاي فلسطين و بابل يا به عبارت دقيقتر در چهار ديواري حوزه هاي علميه قديم باقي مانده بود و اندک نسخه هاي دست نويس که توسط طلاب و از روي مجموعه اوراق يا با بهره گيري از حافظه قوي بعضي از آنها تهيه شده بود، تنها براي حوزويان قابل استفاده بود و عموم مردم از آن محروم بودند و يا اگر به آن دسترسي پيدا مي کردند، قادر به فهم آن نبودند.
در اين ميان، وضع اقتصادي نامناسب يهوديان آن زمان نيز اجازه نمي داد که نسخه برداري در سطح وسيعتري صورت پذيرد؛ لذا کار کتابت تلمود که بنا به نقلي حدود 2 ميليون و 500 هزار واژه را در خود جاي داده است، در عين حال که کاري بس عظيم و پر اهميت بود، دشوار و پر مشقت نيز مي نمود. علي رغم همه اين مشکلات، در طي زمان، نسخه هايي از تلمود تهيه شد. بعد از اختراع صنعت چاپ، يهوديان اقبال شايان توجهي به اين صنعت نشان دادند؛ چاپ تلمود را شتاب بخشيدند و با بهتر شدن اوضاع اقتصادي در راه چاپ تلمود هزينه هاي زيادي صرف کردند. سخن درباره چاپهاي اوليه تلمود، اولين ناشران، کيفيت توزيع و عرضه آن به بازار، از موضوع اصلي اين نوشته خارج است.
اما قبل از خاتمه بحث در اين مقال، به دو نکته درباره چاپ تلمود اشاره مي کنيم:
1. در ميان ناشران تلمود، از انتشارات «بومبرگ» بايد به عنوان اولين ناشري که به چاپ تلمود اقدام کرد، نام برد. چاپخانه دانيال بومبرگ مسيحي، اولين ويرايش تلمود را در سال 1520 م. در پي اجازه پاپ لئودهم در شهر ونيز عرضه کرد». چاپ تلمود بابلي در سالهاي 1520-1523 م. و «تلمود فلسطيني» در سالهاي 1523-1524 م. انجام گرفت. «صفحه بندي خاصي که «دانيال بومبرگ» به کار برد، تقريبا در تمامي چاپهاي بعدي حفظ شده است. وي تلمود فلسطيني را بدون هيچ گونه تفسيري چاپ کرد. مطالب هر صفحه از آن، در دو ستون تنظيم شده است. اما تلمود بابلي را با قسمتي از گمارا در وسط صفحات چاپ کرد که در يک طرف آن تفسير «ربي شلومو بن اسحاق» که به نام «راشي» معروف است، ديده مي شود و در طرف ديگر، ياداشتها و توضيحات مفسران بعدي».
2. مشکلات چاپ و توزيع تلمود، صرفا مسايل اقتصادي، نيروي کار انساني و فقدان صنعت چاپ نبود؛ تعقيب، آزار و ذيت يهوديان و دست اندرکاران اين وظيفه خطير را نيز بايد به آن اضافه کرد. بيان تمامي حوادثي که در طول تاريخ بر تلمود و ناشران آن گذشت، خود رساله اي جداگانه مي طلبد. اما به اين چند نکته اشاره کنيم که کليسا و جامعه مسيحي مشکلات زيادي بر سر راه چاپ و نشر تلمود ايجاد کرده بودند؛ چاپخانه ها را بستند، ناشران و دست اندرکاران را شکنجه کرده، حبس نموده و يا به دار آويختند و به بهانه هاي گوناگون تلمود را به آتش کشيدند و خونهاي زيادي در اين مسير بر زمين ريختند. از حکم حاکمان مسيحي به ممنوعيت مطالعه، تحقيق و نشر تلمود، که تا مدتها به اعتبار خود باقي بود، همچنين از تلاش روحانيت مسيحي در جهت معرفي تلمود به عنوان يکي از «کتب ضاله» که در آن به مسيح توهين شده است، سخن نمي گوييم. اگر تلمود همچنان باقي است، اين بقا مرهون زحمات فقيهان و حکيمان يهود و بيش از همه مديون آزاد انديشي پارسيان و فضاي آزاد حاکم بر سرزمين پارس و نيز فضاي باز حاکم بر جوامع اسلامي -بعد از ظهور و گسترش اسلام به مناطق يهودي نشين يا ديگر ممالک که بعدا يهوديان به آنجا کوچ کردند- مي باشد. يهوديان ساکن کشورهاي اسلامي با بهره برداري از حسن معاشرتي که مسلمانان بنابه تعاليم ديني خود، با آنها داشته اند، توانسته اند، خود، دين خود و تلمود را حفظ کنند. اين حقيقتي است که اغلب تاريخ نويسان و حتي بعضي عالمان و مورخان يهود، علي رغم بعضي تعصبات، بدان اذعان داشته و گفته اند که هر چه مسيحيان بر يهوديان سخت گرفتند، مسلمانان بر مبناي شريعت سهله و سمحه خود با آنها از در تسامح و تساهل وارد شدند.
سخن آخر
تلمود به عنوان تفسيري بر ميشنا، مجموعه اي حاوي شريعت شفاهي يهود و فتاواي فقيهان اين قوم، از آثار مهم و ارزشمند در ادبيات ديني يهود است. اين کتاب با تمام ويژگيها و مزايايي که دارد، حاوي مطالبي نيز هست که در نگاه اول و به دور از هرگونه تاويل و تفسيري، بسيار ناپسند و غيرعقلايي مي نمايد. «ملي گرايي افراطي»، تبليغ انديشه «قوم برتر و برگزيده» و اعتقاداتي نظير «واجب القتل و مهدور الدم دانستن غير يهودي، سرور شمردن يهودي و برده دانستن غير يهودي، از هر مرام و مسلکي که باشد»، و مطالبي از اين دست که علي رغم تمام سانسورها و مميزيها در لابه لاي تلمود يافت مي شوند، همه و همه مسايلي هستند که چهره تلمود را ناهنجار ساخته است. تمسک يهوديان سست ايمان يا بي ايمان افراطي، از جمله صهيونيستها به بعضي از فتاوا و مطالب مطرح شده در تلمود، در توجيه قتل و غارت سرزمينهاي اسلامي، از جمله مواردي است که بعضي از منتقدان تلمود، در نفي ارزش و اعتبار تلمود به آنها تمسک جسته اند. تلمودي که هم اينک در دسترس جهانيان است (که يکي از چاپهاي آن حدود هجده جلد است) «بنا به گفته دايرة المعارف يهود، اکثر نسخه هاي آن بر اساس نسخه «تطهير شده» است و حاوي مطالب دوزخي نسخه ونيز که واتيکان دستور آتش زدن آن را صادر نمود، نمي باشد». اما آيا چنين سخني را مي توان باور کرد؟ پاسخ به اين سؤال، تحقيق ديگري را در بررسي محتواي تلمود ايجاب مي کند.
منابع فارسي
1- کتاب مقدس، ترجمه فارسي، انجمن پخش کتب مقدسه در ميان ملل.
2- اعلم، امير جلال الدين، فرهنگ اعلام کتاب مقدس، مرکز نشر دانشگاهي، 1376.
3- بوش، ريچارد و ديگر نويسندگان، جهان مذهبي، ج 2، ترجمه عبد الرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1374.
4- توفيقي، حسين، نگاهي به اديان زنده جهان، مرکز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377.
5-دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج 4، بخش اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1366.
6-رضايي، عبد العظيم، تاريخ اديان جهان، ج 1، انتشارات علمي.
7- رضي، هاشم، اديان بزرگ جهان، سازمان انتشارات فروهر، 1360.
8- زرين کوب، عبد الحسين، در قلمرو وجدان، انتشارات سروش، 1375.
9- شاهاک، اسراييل، تاريخ يهود مذهب يهود، ترجمه مجيد شريف، انتشارات چاپخش، 1376.
10- ظفر الاسلام خان، نقد و نگرشي به تلمود، ترجمه محمدرضا رحمتي، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1369.
11- کهن، 1، گنجينه اي از تلمود، حي، يهودا، چاپ زيبا، 1350.
12- مبلغي آباداني، عبد الله، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 2، نشر سينا، 1373.
13- مشکور، محمد جواد، خلاصه اديان در تاريخ دينهاي بزرگ، انتشارات شرق، 1369.
14- ناس؛ جان. بي؛ تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حکمت، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1370.
15- هاکس، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطير، 1377. 16- هيوم، رابرت، 1، اديان زنده جهان، ترجمه عبد الرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373.
منابع انگليسي
1.Gemara (Talmud) (WWW. acs. ucalgary. ca / elsegal / Talmudmap Gemara. htm).
2. Mishnah (Ibid).
3. Resnik؛ Hemry؛ Conversations With the Talmud Newyork Kollel talmud course ( WWW. Kollel)
? برگرفته از <www.adyan.org> نوشته باقر طالبي دارابي
نظرات 1
Safiullahnoori
1398/12/13 | 8:44 |چند عکس از تورات اصلی افزود کنید عکس های که داخل کتاب تورات وجود دارد افزود کنید
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید