مراحل زيادي طي شد و رايزنيهاي بسياري انجام گرديد و سرمايههاي کلاني متمرکز گشت تا «تئودور هرتزل» در سال 1879 ميلادي در کنگره «بال» تشکيل دولت يهود در فلسطين و استقرار صهيونيسم سياسي را اعلام کند. چه صهيونيستهاي منشورگرائي همچون هرتزل و چه صهيونيستهاي عملگرا و صهيونيستهاي ترکيبي و صهيونيستهاي ديگر، همگي براي تحقق ايدهآلهاي بورژوازي يهود براي استعمارگري و همآغوشي با قدرتهاي جهان کوشش ميکردند و بازگشت به سرزمين موعود و تپة صهيون و اين قبيل نمادسازيها صرفاً به همان مقصود بود. اعراب هرگز گمان نميکردند که صدور اعلاميه بالفور براي تشکيل دولت يهود و جنبش صهيونيسم چه تحول مهم و استراتژيکي را در آينده منطقه رقم خواهد زد. با صدور قطعنامه 29 نوامبر 1947 در سازمان ملل، تقسيم فلسطين اجرا شد و در 14 مه 1948 تاسيس و استقلال اسرائيل توسط بنگوريون نخستوزير موقت اسرائيل اعلام گرديد. در مقالهاي که پيش روي شماست رژيم اشغالگر اسرائيل را دقيقتر مورد مطالعه قرار خواهيد داد.
چگونگي تاسيس سازمان جهاني صهيونيسم
منطقه اي که اينک بين کشورهاي سوريه، اسرائيل غاصب، و پادشاهي اردن تقسيم شده است تا پيش از جنگ جهاني اول بخشي از امپراطوري بزرگ عثماني بود،که سوريه ناميده مي شد. از سال 1914 که ناقوس جنگ جهاني اول به صدا درآمد دولت عثماني تصميم گرفت در کنار دولت آلمان وارد جنگ شده و با نيروهاي انگلستان و فرانسه درگيرگردد. در اين نبردها نيروهاي مشترک انگليس و فرانسه در فلسطين و سوريه بر نيروهاي عثماني غالب گشتند موفقيتهاي ژنرال Allomby انگليسي در عربستان در کنار ضعف امپراتوري عثماني موجب امضاي قرارداد متارکه جنگ در 30 اکتبر 1918 در ‹‹ موردوس›› توسط دولت عثماني گرديدکه متعاقب آن قسطنطنيه به اشغال متفقين درآمد. واضح بود که در اين زمان کشورهاي فرانسه و انگليس تصميم بر تجزيه امپراطوري عثماني گرفتهاند. بر همين اساس بريتانيا و فرانسه طبق قراداد‹‹ سايکس- پيکو›› ضمن تقسيم متصرفات دولت عثماني در خاورميانه، دو بخش آن را در شرق مديترانه و بين النهرين ميان خود تقسيم کردند. فرانسه، سوريه فعلي و لبنان را حق انحصاري خود شمرد و بريتانيا فلسطين و عراق را تحت قيموميت خود گرفت. سرانجام در 10 اوت 1920 دولت عثماني پيمان‹‹ سـور›› کــه مقــرر مي داشت؛ مناطق عرب نشين تحت سلطه عثماني نظير؛ الجزاير، فلسطين، لبنان، سوريه، اردن و عراق مي بايست تحت قيموميت دولتهاي انگليس و فرانسه درآيد را پذيرفت.
اگر بخواهيم به چگونگي تشکيل رژيم اسرائيل بپردازيم، بايد کمي به عقب برگشته و مروري به وقايع گذشته داشته باشيم. پس از آنکه تلاشهاي يهودياني همچون جوزف نونفردافوسکا در جزيره کوراکائو در سال 1621 و سورنيام در سال 1654 و فعاليت ديويد نانسي درگويان فرانسه به سال 1659 براي تشکيل يک مهاجر نشين يهودي با شکست مواجه شد، در اوايل قرن نوزدهم ميلادي دو سازمان، جهت مطالعه و بررسي فلسطين درکشور انگليس تشکيل گرديد.يکي از اين دو سازمان ‹‹انجمن کتاب مقدس›› بودکه درسال 1802 تاسيس گرديد و هدف خود را انتشار متون مقدس يهود در داخل وخارج کشور انگليس اعلام نمود. سازمان ديگر‹‹کانون فلسطين›› نام داشت که در سال 1805 با هدف گسترش آگاهي نسبت به وضعيت جغرافيايي، تاريخ طبيعي و آثار باستاني فلسطين با بهره گيري از نوشته ها و مطالب کتاب مقدس تاسيس گرديد. شعارکانون فلسطين اين بود که هيچ کشور و سرزمين ديگري به اندازه فلسطين براي ما داراي اهميت نيست و هيچ کشور و سرزميني به اندازه فلسطين به توضيح و تشريح عاجل نياز ندارد.
در سال 1865 انجمن ديگري با نام ‹‹ صندوق پژوهش فلسطين›› با هدف کمک به پژوهش هاي علمي سازمان يافته در زمينه هاي مختلف مربوط به سرزمين مقدس (فلسطين) شکل گرفت و از همان ابتدا جمعي از مسيحيان و يهوديان به حمايت از اين صندوق پرداختند.
اولين و برجسته ترين صهيونيستهاي اين دوره ولتوپينکسر و تئودور هرتزل هستند که علاوه بر اين معروفترين موعظه گران يهودي ايجاد دولت اسرائيل در فلسطين نيز به شمار ميروند. پينکسر نويسنده اي بود که‹‹ نهضت عشاق صهيون›› را پايه گذاري کرد. اين نهضت از مهاجرت به فلسطين حمايت کرده و رنجهاي يهوديان در روسيه تزاري را افشاء مي کرد. اين نهضت به تدريج در روسيه، لهستان، روماني و انگلستان فعاليت خويش را آغاز و در فلسطين نيز ارگانهايي براي خريد زمين به وجود آورد.
در اين زمان دولت عثماني براي مقابله باخطر اين نهضت، اقامت يهوديان در فلسطين را ممنوع اعلام کرد. پس از اين واقعه در نهضت عشاق صهيون که افرادش در سراسر اروپا فعاليت داشتند، سه گرايش عمده به وجود آمد. يک گرايش از فعاليت عملي در فلسطين وتاسيس مستعمره هاي يهودي نشين دراين منطقه به طرق مختلف طرفداري مي کرد که رهبري اين گروه را ‹‹ ليلين بلوم›› به عهده داشت. گرايش دوم که ‹‹ فرزندان موسي›› ناميده مي شدند از فعاليت فرهنگي در ميان يهوديان جهان طرفداري مي کردند و رهبري آنها را‹‹واحد حايم›› بر عهده داشت. در نهايت گرايش سوم که به وسيله صهيونيست هاي مذهبي اداره مي شد ‹‹ عشق به صهيون›› را تبليغ مي کرد.
در سال 1880 در روسيه نهضت ديگري به نام (Bilu) آغاز به کار نمودکه صهيونيستهاي طرفدار اين نهضت
‹‹ پيشتازان بيلو›› لقب گرفتند. آنان اولين کساني بودند که پس از مهاجرت به فلسطين در سالهالي 1882 تا 1884 نخستين دهکده ها و مستعمره هاي يهودي نشين را به وجود آوردند. واژه بيلو(Bilu) از کلمات اول جمله عبري ‹‹خانه يعقوب، بيا به آنجا برويم›› گرفته شده است. يکي از عمده وظايف جنبش بيلو، تبليغ و اشاعه تفکر صهيونيسم بين دانشگاهيان، قشر متوسط و کارگران به ويژه در ميان تجمع مهاجران در مرزهاي فلسطين بود. اولين سند مکتوب در اين زمينه در سال 1882 توسط طرفداران اين نهضت با نام‹‹ بيانيه بيلو›› در روسيه منتشر شد. اين بيانيه، يهوديان سراسر جهان را براي تحقق وعده الهي، بازگشت به سرزمين پدري و تشکيل موطن يهود در اورشليم تشويق مي کرد.
در سال 1879 کنگره ‹‹ بال›› به رياست تئودورهرتزل روزنامه نگار و نويسنده مجاري تبار و موسس صهيونيسم سياسي مدرن در سوئيس بر پا گرديد. در اين کنگره، هدف صهيونيسم مبتني بر ايجاد يک کشور يهودي در فلسطين به طور رسمي علني شد. کنگره بال در اعلاميه چهار ماده اي خود، برتسريع مستعمره کردن فلسطين توسط يهوديان،گردآوري يهوديان جهان در فلسطين، جلب نظرحکومت وقت عثماني و کسب رضايت اين دولت براي مستعمره سازي سرزمين فلسطين تاکيد داشت. يکي از دست آوردهاي مهم کنگره بال ارائه برنامه هاي عملي و فراهم نمودن اسباب و ملزومات تحقق اهداف اين کنگره يعني ايجاد ‹‹ سازمان››، ‹‹استعمار›› و ‹‹مذاکره›› بود.
‹‹ سازمان›› براي جنبش صهيونيستي اولويت اول را داشت زيرا در صورت فقدان يک ساختار شبه دولتي، فعاليتهاي صهيونيست ها شکل منسجم به خود نمي گرفت. به همين دليل يک نهاد شبه دولتي به نام ‹‹ سازمان جهاني صهيونيسم›› تاسيس گرديد. سازمان مذکور همچنين داراي انجمن هاي محلي،کنگره شوراي عمومي و هيات اجرايي بود. استعمار نيز، ابزار و نهادهاي لازم براي مستعمره کردن فلسطين را به وجود مي آورد به اين نحو که‹‹ تراست مستعمراتي يهود›› و‹‹ کميسيون استعمار›› در سال 1898،‹‹ صندوق يهود›› در سال 1901 ‹‹اداره فلسطين›› و‹‹ شرکت توسعه سرزمين فلسطين›› در سال 1908 به عنوان مهمترين ابزارهاي صهيونيست ها براي استعمار فلسطين شکل گرفت.
در سال 1909 ‹‹ جامعه نگهبان›› که به آن در زبان عبري ‹‹ هاشومر››گفته مي شد به وسيله مهاجران روسي و با هدف تامين امنيت مستعمره هاي صهيونيستي در منطقه جليله و جوديه( درکرانه باختري فعلي) ايجاد گرديد. اين گروه توانست متخصصين و ابزار مدرن کشت براي توسعه زراعت در زمينهاي خريداري شده را از اروپا وارد کند.
براي کوتاه کردن کلام و تکميل بحث بايد اذعان نمود که ظهور صهيونيسم در واقع حاصل تلاش بورژوازي يهود براي در اختيار گرفتن يهوديان جهان و همبستگي با قدرتهاي بزرگ بود. اگرچه تئودورهرتزل، رهبر نهضت صهيونيسم با نوشتن کتاب‹‹ دولت يهود›› مساله بازگشت يهوديان به ارض موعود و ايجاد کشور اسرائيل را به طور رسمي مطرح مي کرد، ولي او بيشتر خواهان استعمار يک سرزمين بود. بر همين اساس وي صهيونيسم را به عنوان يک مکتب ناسيوناليستي- استعماري معرفي کرد. هدف هرتزل از استعمار و ناسيوناليسم فقط سرزمين فلسطين نبود بلکه او براي اين هدف سرزمين هاي ديگري از جمله موزامبيک وکنگوي بلژيک را نيز مد نظر داشت. همفکران ديگر او همچون مارکس نورد و شائيم وايزمن به آفريقا و اوگاندا نظر داشتند در حاليکه از سوي استعمار پير انگليس نيز سرزمينهاي ديگري چون آرژانتين، قبرس، صحراي سينا و اوگاندا پيشنهاد ميگرديد. سرانجام سازمان جهاني صهيونيسم در سال 1905 - يک سال پس از مرگ تئودورهرتزل - فلسطين را براي اسکان دائم يهوديان جهان برگزيد.
مذاکره تئودورهرتزل، براي تسلط بر فلسطين، بيرون کشيدن آن از سيطره دولت عثماني و قانوني نمودن حاکميت خود بر ديگر نواحي آفريقا وخاورميانه با دول استعماري غرب، نظير؛ بريتانيا، پرتغال و ايتاليا از کنگره بال در 1897 تا زمان مرگش در سال 1904 ادامه داشت. قصد اصلي وي از اين همه مذاکره، به دست آوردن مجوز(منشور) از سلطان عثماني يا قدرتهاي استعماري اروپا، براي تصاحب فلسطين يا نقاط ديگر بود به نحويکه اين امر از تضمين حقوق عمومي و بين المللي نيز برخوردار گردد. او و همفکرانش را ‹‹ منشور گرا›› مي نامند زيرا معتقد بودند قبل از دريافت منشور از دولت عثماني و کسب مجوز براي استعمار فلسطين و ايجاد يک هويت مستقل در اين سرزمين، نبايد کار عملي براي مستعمره سازي انجام پذيرد. اما در مقابل‹‹ صهيونيست هاي عمگرا›› معتقد بودند براي مستقر شدن در سرزمين فلسطين به کسب اجازه مقامات عثماني نيازي نمي باشد. به همين دليل درکنگره هشتم صهيونيسم در سال 1907 طرحي از سوي وايزمن ارائه و تصويب شد که آنرا ‹‹ صهيونيسم ترکيبي›› ناميدند. طرفداران اين طرح را عملگرايان تشکيل مي دادند. آنان خواستار رخنه تدريجي در فلسطين به شيوه اي سازماندهي شده بودند که باعث ايجاد مستعمره هاي پر رونق و فعال يهودي در فلسطين گردد. در اينصورت اين مستعمره ها به تدريج به هسته هاي اصلي جامعه صهيونيستي تبديل شده و براي صدور منشور نيز به دولت عثماني فشار وارد مي آورند. بعد از خاتمه کنگره هشتم ‹‹ نهاد اداره فلسطين›› براي ارائه اطلاعات و راهنمايي ساکنان مستعمره هاي يهودي نشين و سازماندهي آنان تاسيس گرديد. در سال 1913 در کنگره يازدهم وايزمن به عنوان رئيس کميته دايمي سازمان جهاني صهيونيسم انتخاب و بطور عملي رهبري جنبش صهيونيستي را در دست گرفت.
به تدريج کار سازمان يافته و هماهنگ صهيونيست هاي عملگرا و سادگي و بي خبري اعراب منطقه، فلسطين را آبستن بحراني نمودکه صلح و آرامش منطقه را براي هميشه از بين برد. برنامه هاي شريف مکه و سرهنري مک ماهون کميسر عالي بريتانيا در قاهره، در سالهاي 1916-1915 اولين نشانه هاي فريب خوردن اعراب و اعتماد به قدرتهاي استعماري بود. انگلستان در مقابل وعده استقلال و تشکيل يک دولت يا خلافت عربي در ممالک و اراضي شام و فلسطين و شبه جزيره عربستان، اعراب را وادارکرد اسلحه برگيرند و در راستاي منافع بريتانيا، امپراطوري بيمار عثماني را از درون مضمحل و نابود کنند. همزمان با اين توافق پنهاني اعراب و بريتانيا عليه دولت عثماني، در لندن پايتخت بريتانيا، به طور مخفيانه و پوشيده همچون ساير عملکرد صهيونيست ها، گفتگوهاي پنهاني براي تهيه و تنظيم ‹‹ اعلاميه بالفور›› جهت تاسيس دولت يهود در سرزمين فلسطين جريان داشت. از سوي ديگر نمايندگان بريتانيا و فرانسه توافق هاي پنهاني خود براي تفکيک ممالک عربي در مديترانه شرقي را آغاز کرده بودند.
صدور‹‹ اعلاميه بالفور›› جهت تاسيس دولت يهود در دوم نوامبر 1917 و فاش شدن توافق سايکس - پيکو در بيست و سوم نوامبر همان سال که بر اساس آن سرزمينهاي عربي تحت سلطه عثماني به قيموميت دولتهاي انگليس و فرانسه درمي آمد مي بايست موجب بيداري اعراب و تغيير راهبرد آنها در مقابل بريتانيا و فرانسه مي گرديد اما تنها موجي از اعتراض و گلايه را برانگيخت. در نهايت نيز اين اعتراضات با اظهارات به اصطلاح اطمينان بخش بريتانيا خيلي زود فروکش نمود. در همين راستا بسيار جالب خواهد بود که بدانيم سي سال پس از اين واقعه يعني در سال 1948 زماني که ارتشهاي عرب براي آزاد کردن فلسطين وارد جنگ با ارتش صهيونيستي گرديدند فرماندهي بسياري از واحدهاي نظامي اعراب را افسران انگليسي برعهده داشتند!
از نوامبر 1917 که لرد بالفور، وزير امور خارجه انگلستان ‹‹ اعلاميه بالفور›› را در تاييد جنبش صهيونيسم اعلام کرد، تا خاتمه قيموميت انگلستان بر فلسطين در 15 مه 1948 وقايع و حوادث گوناگوني بر فلسطينيان ساکن در اين سرزمين و نيز براي يهوديان مقيم در کشورهاي مختلف جهان به وقوع پيوست. اگر حوادث و وقايع اين دوران را به دقت موشکافي و بررسي نماييم، خيانتهاي آشکار و دستهاي آلوده رهبران جنبش صهيونيسم را در آن به روشني ملاحظه مي نماييم. هدف اساسي آنان از اين اقدامات نه نجات زندگي يهوديان، بلکه ايجاد دولت يهود در سرزمين فلسطين بود. نخستين رهبر دولت اسرائيل‹‹بن گوريون›› در روز 7 دسامبر 1938 در برابر رهبران صهيونيستي حزب کارگر، به صراحت و بدون هيچ ملاحظه اي اعلام کرد:
‹‹ اگر مي دانستم که مي توان کودکان يهودي آلمان را با آوردنشان به انگلستان نجات داد، يا تنها نيمي از آنان را با انتقالشان به ارض اسرائيل حفظ کرد، راه حل دوم را انتخاب مي کردم. زيرا ما بايد نه فقط زندگي اين بچه ها، بلکه تاريخ ملي اسرائيل را هم به حساب آوريم. ›› تئودورهرتزل، موسس صهيونيسم سياسي مدرن در خاطراتش مي نويسد: ‹‹ يهود ستيزان مطمئن ترين دوستان ما و کشورهاي يهود ستيز متحدان ما خواهند شد.››
از ديگر وقايعي که قبل از روي کار آمدن رژيم صهيونيستي در فلسطين قابل توجه است قطعنامه مجمع عمومي سازمان ملل متحد در29 نوامبر 1947پيرامون طرح کميته فلسطين براي تقسيم آن به دو منطقه؛ يکي تحت حکومت يهوديان و ديگري تحت حکومت فلسطينيان بود.طبق اين طرح فلسطين به دو بخش تقسيم مي شد، قدس و پيرامون آن نيز تحت نظارت بين المللي باقي مي ماند. اين طرح در 29 نوامبر 1947 با 33 راي موافق در برابر 13 راي مخالف در سازمان ملل به تصويب رسيد. مصوبه فوق مي بايست تا اول اکتبر 1948 به اجرا درمي آمد اما صهيونيست ها با حمله به اعراب فلسطيني، بسياري از مواضع آنان مانند طبريه، يافا، حيفا و صفه را به قلمروخود افزودند و محدوده 57 درصدي تصويب شده خود را به 80 درصد سرزمين فلسطين گسترش دادند.
تاسيس رژيم صهيونيستي اسرائيل
با پايان يافتن قيموميت انگلستان بر فلسطين در 15 ماه مه 1948 تمامي ارگانهاي فلسطيني در اثر يورشهاي پي در پي نيروهاي ارتش يهودي که در سال 1939 طبق برنامه ‹‹بيلت مور›› ايجاد شده بود نابودگرديد. از نيروهاي نظامي و شبه نظامي يهوديان در فلسطين، قبل از پايان يافتن کنترل انگلستان برآن مي توان به سازمانهاي نظامي همچون‹‹ هاشومير(نگهبانان)››، ‹‹ هاگانا (سازمان دفاع يهودي)››، ‹‹ پالماخ ( نيروهاي هجومي)››،‹‹ ارگون (سازمان نظامي ملي)›› و ‹‹ ليجي(رزمندگان راه آزادي)›› اشاره کرد.
يهوديان ساکن در فلسطين، بر سرزمينهايي که سازمان ملل به آنها اختصاص داده بود مسلط شده شورايي حکومتي مرکب از 38 عضو و يک کابينه 13 نفره ايجاد کردند که ديويد بن گوريون همزمان مقام نخست وزيري و وزارت دفاع آن را برعهدهگرفت. حکومت موقت در 14 مه 1948 استقلال و تاسيس اسرائيل را اعلام کرد. بن گوريون در نطق خود بر ارتباط تاريخي قوم يهود با فلسطين در دوران باستان اشاره کرد و تاسيس اسرائيل بر اساس قطعنامه تقسيم 29 نوامبر 1947در مجمع عمومي سازمان ملل را تحقق وعده الهي براي بازگشت يهوديان به ارض موعود توصيف نمود. وي دروازه هاي اسرائيل را بر روي مهاجران جديد همه جهان باز اعلام کرد و خواهان صلح با همسايگان عرب شد!
بن گوريون بعد از تشکيل دولت اسرائيل تمامي ارگانهاي نظامي را به صورت سازمان و تشکيلات نظامي در آورد و با دستور وي، اين ارتش به صورت سازماني مدون زير نظر دولت و جداي از تصميم گيريهاي سياسي آغاز به کار کرد. با علني شدن ايجاد دولت اسرائيل، اعراب به يک باره عليه يهوديان شوريدند و نيروهاي نظامي و چريکي با هدف درهم کوبيدن اسرائيل از سراسر جهان عرب به سوي فلسطين سرازير شدند. بدين ترتيب اولين جنگ اعراب و اسرائيل با پيروزيهاي اوليه اعراب آغاز گرديد. اما سرانجام با حمايت ايالات متحده از اسرائيل و نيز با فشار دول قدرتمند ديگر و بوسيله شوراي امنيت سازمان ملل متحد، طرفين متخاصم در تاريخ دوم ژوئيه 1948 به آتش بس رضايت دادند. در دوره فترتي که با آتش بس آغاز گرديد، دولت اسرائيل توانست مقادير متنابهي سلاح و مهمات خريداري نمايد. در مقابل اعراب منطقه به خاطر فشار و نفوذ يهوديان بر آمريکا و انگليس، نتوانستند مجهز به سلاح هايي بيشتر و يا مدرنترگردند. در هشتم ژوئن 1948 با شکستن آتش بس اول، جنگ دوباره آغاز گرديد. با شروع نبرد کشورهاي کوچک عربي نه تنها شکست را متحمل شدند بلکه اراضي وسيعي نيز به تصرف نيروهاي اسرائيلي درآمد. بدين ترتيب دولت اسرائيل عملا تاسيس شد و توانست در جنگي زود هنگام اعراب را شکست داده موقعيت خود را مستحکم نمايد.
استراتژي اسرائيل
سياست صهيونيسم از بدو ورود يهود به فلسطين در سال 1907 تاکنون بر پايه نظامي گري و خشونت استوار گرديده است. براي مثال ده تن از يهودياني که در سال 1907 در يافا براي رسيدن به اهداف يهود هم قسم شده بودند تحت گروه ‹‹ پارژيورا›› پرچمي برافراشتند با اين شعار‹‹يهود با آتش وخون نابود شد و با آتش وخون بار ديگر قيام خواهد کرد››. در واقع همين شعار اساس پيشرفت ارتش اسرائيل در مراحل گوناگون، ايجاد ارتباط آن با روند مهاجرت يهوديان و تقويت از طريق جذب نيروهاي تازه محسوب مي شود.
ازجمعيت پنج ميليون نفري اسرائيل تقريبا 645 هزار نفر آن نظامي (141 هزار نفر سرباز عادي و 504 هزار نفر نيروي ذخيره) و حدود 135 هزار نفر شبه نظامي هستند که داراي کد نظامي، يگان و آموزش هاي دوره اي ميباشند.
پتانسيل هاي ميليتاريستي اسرائيل از مهمترين عناصر حفظ بقا و حيات اين رژيم به حساب مي آيد. قبل از تشکيل رژيم اسرائيل سازمانهاي نظامي و شبه نظامي گوناگوني در فلسطين تشکيل شد که وظيفه آنها حفظ شهرک هاي يهودي نشين در مقابل حملات مقاومت فلسطين و هجوم به روستاهاي اعراب بود. برخي از اين گروهها چون ‹‹هاگانا›› و‹‹ پالماخ›› از حمايت لجستيکي و آموزشي افسران انگليسي نيز برخوردار بودند.
جامعه اسرائيل يک جامعه کاملا نظامي است که کليه يهوديان در آن ملزم به گذراندن دوره خدمت اجباري نظام مي باشند. اين رژيم با توجه به موقعيت خاص جغرافياي نظامي و سياسي سرزمين فلسطين، سياست هاي خاص وخشک نظامي را سرلوحه خود قرار داده است. به گفته موشه دايان، اسرائيل داراي سياست خارجي نمي باشد بلکه سياست دفاعي را در اولويت قرار داده است. اين امر به معني ارجحيت اهداف امنيت ملي بر اهداف سياست خارجي براي بقا و حفظ موجوديت اسرائيل مي باشد.
درکشورهاي مختلف جهان عمدتا استراتژي ملي، استراتژي هاي نظامي راکنترل کرده و عملکرد نظامي بخشي از يک استراتژي ملي فراگير مي باشد. در رابطه با اسرائيل اين موضوع صدق نمي کند زيرا تحت تاثير عوامل مختلف اين دو سطح از استراتژي با يکديگر ادغام شده و يک استراتژي نظامي بزرگ، سياست و دولت اين کشور را فرا گرفته است.
عناصري چون؛ ماهيت غير بومي و مهاجرت، عدم مشروعيت قانوني حاکميت بر سرزمين، ترس از نابودي و نبود عمق استراتژيک، ضعف و نقصان نيروي انساني يهود در برابر نيروي انساني اعراب و نکته مهمتر تسخير سياست به وسيله نظاميان، باعث شده استراتژي کلان اسرائيل به شکل نظامي در آمده و به واقع يک استراتژي کاملا نظامي بر انديشه و عمل دولت حاکم گردد.
استعداد نظامي و تسليحاتي اسرائيل
الف- وزارت دفاع
اين وزارت خانه به سازماندهي و کنترل امور نيروهاي نظامي ( دريايي، هوايي و زميني) پرداخته و مسايل مربوط به اشتغال و بازنشستگي نيروهاي ارتش و امور مجروحان جنگي را بر عهده دارد. يک اداره به نام‹‹گدناع›› در اين وزارت خانه متولي آموزش شبه نظاميان دختر و پسر 14 تا 18 ساله است. از جمعيت 5 ميليوني اسرائيل 654 هزار نفر نظامي و حدود 135 هزار نفر شبه نظامي اند که اين عده داراي کد نظامي، يگان و آموزشهاي دوره اي هستند.
ب- تشکيلات و تجهيزات نيروهاي مسلح
ستادکل مشترک بالاترين جايگاه مسلط بر نيروهاي هوايي، دريايي و زميني در اسرائيل مي باشد (هرچند تمام اين نيروها داراي استقلال ذاتي مي باشند). اين ستاد از دو قمست هماهنگ کننده و اجرايي با فرماندهي عملياتي و سازماني تشکيل شده و رئيس آن بالاترين جايگاه نظامي اسرائيل مي باشد.
گروه ستادي، بالاترين فرماندهي مسلح را تشکيل داده و مستقيما فرماندهي نيروي زميني را بر عهده دارد. اين فرماندهي حالت سازماني دارد در حاليکه فرماندهي نيروي هوايي و دريايي از نوع فرماندهي عملياتي است.
همچنين گروه ستادي بخشهاي هماهنگ کننده از قبيل ستادکل، تدارکات، نيروي انساني و اطلاعات را در بردارد. ستاد اجرايي نيز شامل فرماندهي رسته هاي مختلف، افسر رابط، افسر رسته زنان،خاخام نظامي و دادستان کل نظامي مي باشد.
پ- فرماندهي نظامي
ارتش رژيم اسرائيل داراي هفت فرماندهي است که سه فرماندهي آن در مناطق شمال، جنوب و ميانه عملياتي و چهار فرماندهي ديگر غير عملياتي مي باشد. فرماندهي شمال مسئوليت منطقه الجليل، مرزهاي لبنان، سوريه و اردن را بر عهده دارد. فرماندهي منطقه مياني نيز بر بخش مرکزي اين کشور وکرانه باختري، اشراف دارد درحاليکه فرماندهي منطقه جنوب مسئوليت عملياتي و اداري نيروهاي مستقر در مناطق جنوب اسرائيل را بر عهده دارد. هر فرماندهي با گروه ستادي همکاري داشته و براي تربيت کادر نظامي، دانشکده امنيت ملي و دانشکده رسته هاي مشترک ( فرماندهي و ستاد) به آموزش نيروهاي نظامي و غير نظامي مي پردازد. نيروهاي نظامي اسرائيل به شرح ذيل مي باشد:
1- نيروي زميني
برابر بررسي هايي که در پاييز سال 2000 به عمل آمده استعداد نيروي انساني، يگانها و تجهيزات نيروي زميني ارتش اسرائيل به شرح زير مي باشد:
نيروي انساني: نيروي انساني اسرائيل 499 هزار تن شامل 136 هزار سرباز نيروي ضربت و 363 هزار سرباز احتياط است. همچنين 7500 تن از نيرويهاي ناحال و شش هزار نفر نيروهاي گارد مرزي را مي بايست به آن اضافه نمود.
مجموع يگانها:1- دو سپاه هر سپاه به استعداد سه تا 4 لشگر که هر لشگر بين 15 تا 20 هزار نفر مي باشد.2- دوازده لشکر زرهي ومکانيزه.3- چهار لشکر پياده منطقه اي4- پنج تيپ مستقل زرهي و مکانيزه5- پنج تيپ چتر باز و هوابرد.
با توجه به اينکه دکترين نظامي اسرائيل، استراتژي پيشدستي را برگزيده، بنابراين ارتش اسرائيل تاکتيک رزمي خود را بر اساس مانور سريع و بدست گرفتن ابتکار جنگ و تهاجم بر دشمن در خارج از مرزهاي کشور بنا نهاده است، برهمين اساس تکيه اصلي ارتش بر نيروهاي زرهي و مکانيزه مي باشد.
تعداد تانکهاي رزمي اين رژيم 3895 دستگاه است که هر ساله با توليد تانک‹‹ ميرکاوا ›› بر تعداد آنها افزوده مي شود. اسرائيل علاوه بر تانک ميرکاواي 1و2و3 تعدادي تانک آمريکايي از نوع 60m- نيز در اختيار دارد.
تعداد نفر برهاي زرهي و شناسايي ارتش اسرائيل به 5300 دستگاه مي رسد که فزاريت، تاگماشوت، رامتا و m113 آمريکايي مهمترين آنها را تشکيل مي دهد. همچنين اين رژيم 2800 دستگاه نفربر 2-m و3- m نيز در اختيار دارد. تعداد توپهاي متوسط و سنگين اسرائيل با کاليبر 120 تا 203 ميليمتري برابر با 1925 عراده مي باشد.
همچنين تعدادي سکوي پرتاب موشک و سيستمهاي پدافند هوايي مانند موشکهاي‹‹ شاربارال›› و‹‹ استينگر›› در اختيار نيروي زميني اسرائيل قرار دارد.
2- نيروي هوايي
استعداد انساني نيروي هوايي اسرائيل 86500 نفر مي باشد که 32500 تن از آنان خدمت نظامي خود را مي گذرانند و 45000 نفر آنان سرباز احتياط هستند.
تعداد هواپيماهاي جنگنده اسرائيل 742 فروند مي باشد که از لحاظ کيفي بالاترين و پيشرفته ترين سطح را در خاورميانه داراست. اکثر اين هواپيماها از آمريکا خريداري شده، خلبانان و کارشناسان آن از لحاظ آموزش از سطح بالايي برخوردار هستند. مزيت نيروي هوايي اسرائيل اتکاي آن بر سيستمهاي پيشرفته الکترونيکي مي باشدکه آنرا بر نيروي هوايي اعراب برتري داده است. جنگنده هاي اين رژيم شامل F-15 ايگال ، F-16، F4، فانتوم و اسکاي هوک مي باشدکه اخيرا توليد هواپيماهاي کفير نيز به منظور ترابري در داخل اسرائيل انجام مي گيرد. هواپيماهاي جنگنده اين رژيم قابل تجهيز به موشکهاي هوا به هواي‹‹ سايدوايندر›› ‹‹ اسپارو›› و‹‹شافرير›› مي باشد. نيروي هوايي اسرائيل موشکهاي ضد راداري و بمب هاي هدايت شونده با اشعه ليزري نيز در اختيار دارد.
تعداد بالگردهاي رزمي و شناسايي اسرائيل 253 فروند و از نوع آپاچي ديفندر و ترابري مي باشد.همچنين نيروي هوائي اسرائيل داراي 93 فروند هواپيماي ترابري و 136 فروند هواپيماي آموزشي است. اين نيرو مجهز به هواپيماهاي هشدار دهنده و شناسايي و جاسوسي از نوع E-2 و بوئينگ 707 و هواپيماي کنترل از راه دور مي باشد. پدافند هوايي اسرائيل متکي بر شناسايي توسط هواپيماهاي هشدار سريع و سيستم رادار پيشرفته و موشکهاي زمين به هواي هاک است. اين رژيم در جنگ خليج فارس در سال 1991 توانست به موشکهاي آمريکايي پاتريوت و آرو نيز دست يابد.
اسرائيل در سال 1967 بدنبال تحريم فرانسه توليد جت هاي جنگنده را شروع کرد. براساس گزارش موسسه بين المللي مطالعات استراتژيک لندن، اسرائيل بيش از 600 فروند هواپيماي حمل و نقل و سوخت رساني در آسمان از نوع بوئينگ 707، 97-C و 130-C داراست. طبق آخرين گزارش تحقيقاتي مرکز مطالعات استراتژيک تل آويو که اخيرا منتشرشده هر اسکادران هوايي اسرائيل متشکل از چهار فروند هواپيماي F-15 و F-16 مي باشد که قدرت حمل سي تن بمب را دارد. رژيم صهيونيستي همچنين يک قرار داد پنج ميليارد دلاري با آمريکا براي خريد 30 فروند جنگنده F-15E و 60 فروند جنگنده F-16 مجهز به رادار پيشرفته و سيستم پروازي لانترين و دستگاه هدف ياب زميني بسته است.
پروژه جت هاي جنگنده اسرائيل موسوم به ‹‹ شير جوان›› که در داخل اسرائيل با بهره گيري از تکنولوژي و ابزارهاي آمريکايي توليد مي شود از عمده ترين سلاحهاي مورد استفاده هوايي اسرائيل است و توان عملياتي مشابهي با جنگنده هاي آمريکايي F-16 وF-18 آمريکا دارد. يکي ديگر از هواپيماهاي اسرائيلي که داراي توان عملياتي بالايي است هواپيماي لاوي است که دو ميليارد دلار هزينه توليد آن با همکاري آمريکا تامين شده است.
رژيم صهيونيستي از امکانات ماهواره اي نيز بهره برداري مي نمايد و تاکنون ماهوارهاي آموس (amos) وافق (OFEg) را که قادر به عکسبرداري از سطح زمين بوده و کشورهاي ايران، عراق و سوريه را زير پوشش دارند به فضا پرتاب کرده است. براساس ادعاي اسرائيلي ها اين ماهواره ها توانايي خواندن شماره پلاک خودروها در خيابانهاي اين سه کشور را دارند.
3- نيروي دريايي
نيروي دريايي اسرائيل داراي نوزده هزار نفر نيرو است که نه هزار تن از آنان سربازان وظيفه مي باشند. اين نيرو داراي سه زير دريايي از نوع ‹‹ فيکرز›› انگليسي بوده و يک زير دريايي از نوع دلفين نيز در حال ساخت در آلمان دارد. همچنين اسرائيل داراي کشتيهاي ساعر 2و 3 و 4 وقايق هاي تندرو ‹‹ دفورا›› و‹‹ دبور›› مجهز به موشکهاي دريا به دريا و يازده کشتي متوسط و کوچک است. اين نيرو علي رغم حجم کم، تسليحات پيشرفته به ويژه در بخش موشکي، الکترونيکي و چرخبال در اختيار دارد. اين بدان جهت است که اين نيرو داراي وظايف متعددي از جمله؛ زير نظر داشتن آبهاي ساحلي و امنيت سواحل بوده و احساس نياز به اطلاعات و تکنولوژي باعث روي آوردن به فناوري پيشرفته در آن گشته است. چندي پيش رژيم صهيونيستي به دليل کمبود منابع مالي، قرار داد ساخت قايقهاي توپدار سير- 5 (Sear-5) را به جاي واگذاري به شرکت کشتي سازي اسرائيل به يک شرکت آمريکايي واگذار کرد.
آمريکا و آلمان نيز به دنبال مجهز کردن اسرائيل به سه زير دريايي اتمي با قابليت پرتاب موشکهاي هسته اي هستند. اين زير دريايي ها با هزينه آمريکا و آلمان و وام اعطايي به اسرائيل در آلمان ساخته خواهد شد و آمريکا قصد دارد سکوهاي پرتاب موشک را نيز روي آنها سوار نمايد.
با تکميل اين زير درياييها اسرائيل توان حمل تسليحات هسته اي را به هر نقطه از خاورميانه خواهد داشت. اين زيردرياييها مجهز به موتور ديزل و صدا خفه کن بوده و به همين دليل رديابي آنها در زيرآب بسيار دشوار است. سرعت اين زير دريايي ها ده گره دريايي در ساعت مي باشد که در اين صورت قادر است7200 کيلومتر را بدون سوختيگري طي نمايد.
منابع
1- حميد احمدي، ريشه هاي بحران در خاورميانه، انتشارات کيهان، چاپ دوم، سال 1377
2- روژه گارودي، تاريخ يک ارتداد، ترجمه : مجيد شريف، موسسه خدمات فرهنگي رسا، چاپ سوم، سال 1377
3- ناهوم سوکرلوف،تاريخ صهيونيسم، ترجمه: داود حيدري، موسسه مطالعات تاريخ معاصر، سال 1377
4- فصلنامه خاورميانه، شماره 13 سال 1377
5- سياست و حکومت رژيم اسرائيل، موسسه مطالعات فلسطين، ترجمه: مرکز مطالعات و تحقيقات انديشه سازان نور، انتشارات مرکز انقلاب اسلامي، سال 1377
6- استراتژي نظامي و برنامه هاي تسليحاتي اسرائيل، مجله سياست دفاعي شماره 18 سال 1376
7- فصلنامه خاورميانه، شماره15-14، سال 1377
8- سعيد لطفيان، زراد خانه اتمي اسرائيل، مجله اطلاعات سياسي - اقتصادي، شماره 116-115
9- روزنامه جمهوري اسلامي در تاريخ هاي 19/3/1378و20/3/1378
نويسنده : محمد کرمي کامکار
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید