مارسدن در ترجمه انگليسي پروتکلها مي نويسد:
احتمال زياد مي رود که پروتکلها در سال 1897 هنگامي که نخستين کنگره صهيونيستها در بال سويس تشکيل شد، انتشار يا تجديد انتشار يافته باشد. اخيرا يک جلد از دفترچه خاطرات هرتصل، منتشر شده و چند بند از اين خاطرات نيز ترجمه و در تاريخچه صهيونيستها ثبت گرديده است. هرتصل در اين خاطرات از بازديدي که به سال 1895 از انگلستان بعمل آورده است و ملاقاتش با سرهنگ گلداسميت(1) سخن مي گويد که افسر ارتش و ظاهرا مسيحي اما در باطن يهودي معتقد و متعصبي بود. سرهنگ گلداسميت در اين ديدار به هرتصل مي گويد بهترين راه حفظ تسلط يهوديان بر انگلستان، آنست که با بستن مالياتهاي سنگين بر زمينها، از اشرافيت انگلستان سلب مالکيت و نيز سلب قدرت سياسي شود. هرتصل اين پيشنهاد را يک فکر عالي تلقي کرد و همچنانکه خواهيم ديد اين نظريه در بند 4 از پروتکل شماره 6 ابراز شده است. اين شباهت، نشانه وجود يک توطئه جهاني بوسيله صهيونيستها است و اصالت پروتکلها را قويا تأييد مي کند.
دکتر وايزمن، رهبر قدرتمند صهيونيستها که پس از هرتصل زمام قدرت را بدست گرفت، در ضيافتي به مناسبت توديع باربي هرتز گفت: “خداوند براي آنکه قوم ما را از خطر نابودي حفظ کند، آنها را در سراسر دنيا پراکنده ساخت” (جويش گادرين؛ 18 اکتبر 1920) اين گفته را با بند 8 پروتکل 11 مقايسه مي کنيم:
“ما قوم برگزيده خداوند هستيم و پراکندگيمان در سراسر جهان از عنايت اوست. پراکندگي ما در چشم همگان نوعي ضعف بشمار مي آيد. در حالي که اين خود براي ما نوعي قدرت است زيرا اکنون ما در آستانه فرمانروايي بر سراسر جهان هستيم.”
مطابقت ميان گفتار دکتر وايزمن و بند مزبور چند نکته را ثابت مي کند:
اول اينکه حکماي صهيونيست مؤلف اين پروتکلها، واقعا وجود داشته اند و دکتر وايزمن از آنها بوده است.
دوم اينکه دست يابي به سرزمين موعود و بنيان نهادن دولت يهودي در فلسطين، فقط جزء ناچيزي از هدفهاي واقعي صهيونيستهاست.
و سوم اينکه صهيونيستها قصد ندارند به فلسطين اکتفا کنند بلکه براي سراسر جهان نقشه کشيده اند.
اکنون در مقابل اين سؤال که “حکماي صهيونيست چه کساني هستند؟” بايد اعتراف کرد که شناخت آنها، راز سر به مهري است که هنوز باز نگرديده آنها نه نمايندگان مجلس يهوديان انگلستان هستند و نه اتحاديه اسرائيليهاي جهاني مقيم پاريس. والترراتنو(2) که باحتمال زياد يکي از رهبران آنها مي باشد در روزنامه وينرفري پرس(3) در 24 دسامبر 1912 نوشته است: “سيصد نفرند که همگي يکديگر را مي شناسند و سرنوشت اروپا را اينان تعيين مي کنند و جانشيني خود را از ميان دوستان بسيار نزديک خود برمي گزينند.” و بنيامين ديسرائيلي در داستان کانينگزي باي(4) بسال 1844 نوشت:
جهان به دست شخصيتهايي اداره مي شود که بسيار فرق دارند با تصور آنها که از پشت پرده خبر ندارند. اين شخصيتها همه صهيونيست هستند.
در اين نوشته ويکتور مارسدن هم مطالب قابل توجهي وجود دارد که به پيشگويي دقيق سياسي شبيه است که درست هم از آب درآمد. مارسدن در سال 1920 مقدمه خود را در حالي نوشته است که هنوز کانون ملي يهود هم عمرش به سه سال نمي رسيد. مهاجرين يهودي که از نقاط مختلف فلسطين مي آمدند تحت پوشش کانون ملي يهود و قيوميت انگلستان هنوز راه درازي را در پيش داشتند تا ماهيت تجاوزکار و وحشي دولت صهيونيستي را نشان دهند و با اينحال مارسدن مي گويد که صهيونيستها به فلسطين اکتفا نکرده بلکه براي سراسر جهان نقشه کشيده اند.
نقد هنري فورد
هنري فورد، سرمايه دار آمريکايي و صاحب کمپاني فورد، در سال 1921 ضمن بررسي پروتکلها، تحقيق دقيقي درباره صهيونيسم ارائه کرده و در کتاب مشهور خود بنام “يهود جهاني” (5) يک يک پروتکلها را مورد تحليل قرار داده و با کمک شواهد بسيار، نحوه اجرا و پياده شدن اصول
پروتکلها و نقشه هاي اهريمني صهيونيستها را نشان داد. او همچنين در تحقيقات خود نشان داد که صهيونيستها با فشارهاي مالي فراواني که به دولت انگلستان وارد آوردند، اين کشور را مجبور به صدور اعلاميه بالفور نمودند.(6) همچنين موجب شدند که پروژه راه آهن آمريکا در جنگ جهاني اول به پايان برسد و پاي آمريکا به جنگ کشانده شود.
هنري فورد نتيجه اين تحقيقات را در نشريه ارگان اداري کمپاني فورد به نام Dearborn Independent منتشر کرد که بعدا به صورت کتاب درآمد. سطور زير بنقل از آن کتاب است:
فعاليتهاي صهيونيستها در دو جهت متمرکز شده است: از يک سو کوشش آنها بر اين است که تمام دولتهاي غير يهودي را - يعني دولتهايي که تحت سلطه يهود نيستند - براندازند و از سوي ديگر تلاش مي کنند که يک دولت يهودي در فلسطين تاسيس نمايند. آنها براي فلسطين سز و صداي زيادي براه انداخته اند اما اينها همه بهانه هايي است براي اجراي نقشه هاي استعماري. نظريه “وطن يهودي” تنها يک پوشش است که پس آن هدفهاي ديگري قرار دارد. دسترسي به منابع معدني و نفت فراوان يکي از اين هدفهاست و تأمين استتار نيرومندي براي عمليات مخفي و فعاليتهاي سري، هدفي ديگر، يهود، اقتصاد و سياست را زير نفوذ و سلطه خويش دارد.
آنها در يک شبکه ارتباط جهاني همه کوشش خود را صرف استقرار دولت صهيونيستي در فلسطين کرده اند.
چنانکه ملاحظه مي شود، فورد هم با مطالعه اين کتاب و مراقبت در احوال صهيونيستها، از يکسو به گوشه هايي از حقايق تاريخي دست مي يابد ـ اجبار انگلستان به صدور اعلاميه بالفور و ورود آمريکا در جنگ ـ و از سوي ديگر يک پيش بيني دقيق مي کند که پس از بيست و هفت سال، در سال 1948 متحقق مي شود و دولت صهيونيستي در فلسطين اشغالي تأسيس مي گردد.(7)
اين کاب هم بکلي ناياب است و با همه سر و صدايي که ايجاد کرده، امروز هيچ ناشري آن را منتشر نمي کند.(8)
نظر روژه گارودي
روژه گارودي، نويسنده تازه مسلمان فرانسوي، پروتکلها را “بيانيه دروغين و ساختگي” دانسته و خاطر نشان مي کند که اين مجموعه:
در فرداي کنگره صهيونيسم جهاني در شهر بال به سال 1897 بوسيله مأمورين مخفي پليس روسيه ساخته و پرداخته شد تا به فکر توطئه مشترک يهوديان و فراماسونها در زمينه استقرار يک امپراتوري جهاني، که خود مفهوم پيروزي زشتي و پليدي خواهد بود اعتبار دهد.(9)
گارودي در جاي ديگر در همين باره مي نويسد:
من در کتابم ـ فلسطين سرزمين پيامهاي الهي ـ دروغ بودن آن را ثابت کرده ام و دليل آن هم اينکه تمام فرازهاي باصطلاح پروتکلها (صورت مجلس) ترجمه روسي کتابي است که در سال 1864 بوسيله يک روزنامه نگار فرانسوي به نام موريس ژولي در فرانسه نوشته شده است و در آن سياستهاي امپراتوري ناپلئون سوم را در زمينه ظلم و فساد، سرزنش مي کند و پليس روسيه از همين مقاله با تغيير نام “متفکران يهود” با ناپلئون سوم، استفاده کرد.(10)
لرد سيدن هام، سالها قبل از انتقادهاي روژه گارودي، جواب او را داده است. او در سال 1921 درباره پروتکلها مي نويسد:
اهميت اين پروتکلها، بيشتر از لحاظ موضوع آن است ... همه مطالبي که در سال 1865 انتشار يافته، حکايت از درستي پيش بيني پروتکلها دارد زيرا اغلب آن جامعه عمل پوشيده است. فزون بر اين اصول مندرج در اين پروتکلها با گفته هاي سران يهود شباهت دارد.(11)
رژرلامبلن، مترجم فرانسوي پروتکلها، در همين زمينه مي نويسد:
در اينکه اين کتاب مشتمل بر صورت جلسه انجمن صهيونيستهاست ترديدي نيست زيرا که يکي از اعضاء مهم اين انجمن ضمن بخشنامه اي در سال 1901 عدم رضايت خود را از انتشار اين پروتکلها و از اينکه راز مخفي آنها آشکار شده، ابراز نموده است.(12)
اين عدم رضايت از انتشار پروتکلها را بعد از هشتاد نود سال، هنوز هم در سران و رهبران صهيونيسم مي توان مشاهده کرد. آبا ابان سياستمدار و ايدئولوگ اسرائيلي، در کتاب “قوم من، تاريخ بني اسرائيل” ـ که در عين حال بيش از يک کتاب تاريخي است، بلکه انديشه و درک رسمي مسلک صهيونيسم و دولت اسرائيل را از قضايا نشان مي دهد ـ درباره پروتکلها اظهار نظر کرده است که بعنوان نظر طرف اصلي دعوي، بسيار قابل تأمل است. بخصوص از مقايسه اين نظر با آراء ديگران، مي توان ماهيت نظرات آن ديگران را نيز بهتر دريافت.
پي نوشت ها
1ـ کلمة گلد Gold انگليسي يعني طلا، همه نامهايي که با گلد شروع مي شود نام يهودي است مثل: گلدبرگ، گلداماير، متروگلدين ماير، گلدسون ...
2 ـ Walter Rathenau
3 ـ Wiener Freie Press
4 ـ Coningsby
5 ـ International Jew
6 ـ لرد آرتور جيمز بالفورد در سال 1917 وزير خارجه انگلستان بود و پس از تهية مقدمات لازم، در دوم نوامبر آن سال، طي نامه اي به روچيلد، ثروتنمد صهيونيست معروف، حمايت انگلستان از حضور يهود در فلسطين را بطور رسمي اعلام کرد. اين نامه به اعلاميه بالفور معروف شد و بسياري از مسائل و ريزه کاريهاي مسأله فلسطين ريشه در اين اعلاميه دارد. متن آن به اين قرار است:
لرد روچيلد عزيزم
راستي خوشوقت و مشعوفم که بنام دولت شاهنشاهي انگلستان با کمال صراحت وعده ذيل را به شما ابلاغ مي کنم. اين وعده، عطف به در خواست جمعيت يهودي صهيونيسم است که به اين وزارتخانه رسيده و با آن موافقت شده است. دولت شاهنشاهي انگلستان، نظر لطف مخصوصي به تشکيل وطن ملي يهود در فلسطين دارد و در آينده نزديکي نهايت سعي و کوشش را در راه رسيدن به اين هدف و تسهيل وسائل آن مبذول خواهد شد. اينهم بطور وضوح معلوم باشد که نبايد کاري شود که به حقوق اجتماعي و مذهبي مردم غير يهودي فلسطيني و حقوق و امتيازات سياسي يهوديان در ساير ممالک ضرري وارد آيد. ممنون مي شوم که شما اين اعلاميه را باطلاع مجمع صهيونيست برسانيد.
به نقل از کتاب کارنامه سياه استعمار؛ اکرم زعيتر؛ ترجمه حجة الاسلام علي اکبر هاشمي رفسنجاني؛ صفحه 97؛ چاپ اول.
7 ـ سه مقدمه و نقدي که تا اينجا نقل کرده ايم عمدة از کتاب “صهيونيزم چه مي خواهد” اقتباس شده است.
8 ـ بخشي از اين کتاب اخيرا در مجموعه “پژوهه صهيونيت” با مشخصات ذيل، منتشر شده است:
پژوهه صهيونيست؛ به کوشش محمد احمدي؛ ناشر: مؤسسه فرهنگي پژوهشي ضياء انديشه؛ چاپ اول؛ زمستان 1376.
9 ـ ماجراي اسرائيل، صهيونيسم سياسي؛ نوشته روژه گارودي؛ ترجمه دکتر منوچهر مختاري؛ از انتشارات آستان قدس رضوي؛ سال 1364؛ ص22.
10 ـ کيهان هوايي؛ شماره 700؛ تاريخ 21/8/65.
11 ـ حکومت سازان؛ ترجمه محمد رفيعي مهر آبادي، صفحه 160.
12 ـ اسرار سازمان مخفي يهود؛ رژر لامبلن؛ ترجمه مصطفي فرهنگ؛ نشر والعصر؛ صفحه 97.
نويسنده : شمس الدين رحماني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید