تنفس در سبک زندگی رضوی
از وقتی خودمان را شناختهایم دلخوشیمان شده «شما»، دلمان خوش است سنگین که میشویم بدون شک و تردید بلیت بگیریم و راهی مشهد شویم. آنوقت بیحرف بنشینیم گوشه صحن انقلاب و لبهایمان بجنبد و سبک برگردیم شهرمان..
ادامه مطلباز وقتی خودمان را شناختهایم دلخوشیمان شده «شما»، دلمان خوش است سنگین که میشویم بدون شک و تردید بلیت بگیریم و راهی مشهد شویم. آنوقت بیحرف بنشینیم گوشه صحن انقلاب و لبهایمان بجنبد و سبک برگردیم شهرمان..
ادامه مطلبدر یکی از قراء مازندران در خانواده ثروتمند و محترم آنجا دختری تقریباً در سن هشت سالگی دچار مرض سختی می گردد که اثر محسوس آن عارضه و تب و صعف مفرط و فوق العاده و زردی صورت بود..
ادامه مطلبدلا اگر بهمی از غشاوه های ذمائم ویا بهم وغمی ز ارتکاب ذنب وجرائم ویا که خائفی از آنکه در دم مردن نباشدت به دل ایمان مستقری وقائم
ادامه مطلبمحمد بن حسن همه آنها را جمع کرد و جایگاهی برای حضرت رضا علیه السلام آماده شد. حضرت نشستند و فرمودند: "سلام علیکم" آن جماعت پرسیدند: "شما کیستید؟" حضرت فرمود..
ادامه مطلبميوه فروش سنگ پنج كيلويى را در كفه ترازو گذاشت و آن يكى كفه را پر از سيب كرد:ـاز يه كنار آبجى ، درشت و ريزش پاى هم، خاطر جمع باشين سيبش از ... و حرفش ناتمام ماند. كلام در دهانش يخ زد. ترازو از دستش رها شد و سيبها بر روى زمين ريخت. چشمانش به نقطه اى خيره ماند و زانوانش شكست. زن بى اختيار جيغ كشيد. ميوه فروش بر روى گارى دستى اش فرو افتاد. گارى به راه افتاد و هيكل ميوه فروش در پس حركت آن بر زمين غلتيد.
ادامه مطلبحضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) مى فرمايد : كسى كه قبر فرزندم را زيارت كند براى او نزد خدا هفتاد حج مقبول است. راوى مى گويد : گفتم : هفتاد حج ؟! فرمود..
ادامه مطلبدر شب جمعه پنجم ربيع الثاني سال 1331 زني علويه ای كه اهل زهد و تقوي بود و مواظبت کامل از اوقات نماز و ساير عبادات داشت بواسطة تنگدستي دوازده تومان قرضدار شده بود و چون نميتوانست قرض خود را پس دهد در شب جمعه قبل ازتاريخ مذكوربه امام رضا (ع) متوسل شد و اصراربسيار كرد كه مرا از اين قرض راحت ساز.
ادامه مطلباباصلت هروى حكايت كند: روزى دعبل خزاعى شاعر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام - در شهر مَرْوْ به محضر مبارك امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام شرفياب شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! قصيده اى در شاءن و عظمت شما اهل بيت ، سروده ام و علاقه مندم آن را در محضر شما بخوانم ؟
ادامه مطلباز جا پريم بله بله آه حتما پدر را خواب ميديدم. نه چشمانم را بيشتر گشودم و سرم را بلند، آقايي را در لباس روحانيت ديدم كه در رداي امامت همچون آفتابي ميدرخشيد و شالي بر گردن، كه در گوشه شال نام..
ادامه مطلبمرحوم كلينى به نقل از سليمان بن جعفر حكايت كند: روزى به همراه حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام جهت انجام كارى از منزل بيرون رفته بوديم .
ادامه مطلبابوقُرّه (مسیحی از دوستان اُسقف اعظم) یکی از خبرپردازهای عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ بود، صفوان بن یحیی یکی از شاگردان امام رضا ـ علیه السّلام ـ میگوید: ابوقرّه از من خواست تا او را به محضر حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ ببرم، من از حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ اجازه گرفتم، و آن حضرت اجازه داد.
ادامه مطلبروزی خانمی را دیدیم که هاج و واج مانده بود.به جای اینکه لباسها را به تن کند آنها را زیر و رو می کرد و با تعجب نگاهشان می کرد.ناگهان اشک از گوشه چشمش جاری شد.خدام فکر کردند از اینکه گفته اند لباس هایش مناسب اینجا نیستند ناراحت شده است.بنابراین یکی از خانم ها را جلو فرستادند تا علت گریه زن را سوال کند..
ادامه مطلبسیدبن طاووس در مصباح الزائر، صفحه 241 و علّامه مجلسی در بحارالانوار، جلد102، صفحه 169 این دعا را که مشتمل بر مضامین عالی است نقل کرده اند که بعد از زیارت هریک از امامان(علیهم السلام) خوانده می شود.
ادامه مطلبامیرمؤمنان(علیه السلام) از پیامبر گرامی(صلی الله علیه و اله وسلم) آورده است که فرمود: «یکی از فرزندان گرانمایه ام در خراسان به خاک سپرده می شود. هیچ انسان اندوه زده ای، خالصانه به کوی او نخواهد شتافت، مگر اینکه خداوند اندوهش را برطرف می کند. و هیچ گناهکاری، آگاهانه به زیارتش نخواهد رفت، جز اینکه خداوند گناهانش را خواهد بخشید.»
ادامه مطلبزبانش مثل چوب خشك شده بود. گامهاى مهيب ترس را هم آواز با ضربان قلبش مى شنيد. چشمانش از حدقه بيرون زده و به كنار جاده خيره مانده بود. در عمق تاريكى ، در كنار جاده..
ادامه مطلبروزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟ امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود..
ادامه مطلبمرحوم علاّمه مجلسى ، شيخ صدوق و ديگر بزرگان رضوان اللّه عليهم حكايت كرده اند: يكى از شيعيان و دوستان امام رضا عليه السلام به نام اءبومحمّد غفّارى گويد: در يك زمانى ، بدهكارى من به افراد زياد شده بود و توان پرداخت آن ها را نداشتم..
ادامه مطلب