در شب جمعه پنجم ربيع الثاني سال 1331 زني علويه ای كه اهل زهد و تقوي بود و مواظبت کامل از اوقات نماز و ساير عبادات داشت بواسطة تنگدستي دوازده تومان قرضدار شده بود و چون نميتوانست قرض خود را پس دهد در شب جمعه قبل ازتاريخ مذكوربه امام رضا (ع) متوسل شد و اصراربسيار كرد كه مرا از اين قرض راحت ساز.
پس خوابش برد در خواب به او گفته شد كه شب جمعة ديگر بيا تا قرضت را ادا كنيم لذا در اين شب جمعه به حرم آمد تا نزديك ساعت 8 منتظر ماند پس از خواندن دعاي كميل كه حرم خلوت شده بود،به امام عرض كرد:
مگر شما نفرموديد كه امشب قرض تو را ميدهم وعده شما اشتباه ندارد ناگاه از بالاي سر او قنديلهاي طلا كه بهم اتصال داشت به هم خورد و يكي از آنها بر روي زانوي زن افتاد. حاضرين تعجب كردند و بر سر او هجوم آوردند و به توليت خبر دادند و توليت وجهي به وي داد و قنديل را گرفت.
(كرامات رضويه ج 1 ص 92).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید