س. تقلید در قرآن نهى شده است و کفّارى که در برابر دعوت پیامبر(ص) به اطاعت از آیات الهى به اعتقادات پدران خود تمسک مى کردند سرزنش شده اند:
(واذا قیل لهم اتَّبعوا ما انزل اللّه قالوا نتَّبع ما الفینا علیه اباؤنا او لو کان اباؤهم لایعقلون شیئاً ولا یهتدون.)7
چون به ایشان گفته شود که از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید گویند: نه ما به همان راهى مى رویم که پدرانمان مى رفتند. حتّى اگر پدرانشان بى خرد و گمراه بوده اند.
در دنباله آیه مى خوانیم:
(مثل این کافران مثل حیوانى است که کسى در گوش او آواز کند و او حتى جز بانگى و آوازى نشنود. اینان کرند لالند کورند و هیچ نمى دانند.)8
در آیه دیگر مى خوانیم:
(واذا قیل لهم تعالواالى ما انزل اللّه والى الرسول قالوا احسبناما وجدنا علیه ابائنا اولو کان اباؤهم لایعلمون شیئا ولا یهتدون.)9
و چون به ایشان گویند که به آنچه خدا نازل کرده است و به پیامبر روى آوریدگویند: آن آیینى که پدران خود را بدان معتقد یافته ایم ما را بس است. حتى اگر پدرانشان هیچ نمى دانسته اند و راه هدایت نیافته بودند.
این گونه آیات از تقلید نهى مى کنند وتقلید گاهى از آیین اجدادى است و گاهى از افکار و عقاید دیگران. بنابراین اصل تقلید مردود شمرده شده است.
ج. در این گونه آیات از تقلید کورکورانه و بدون دلیل و آگاهى و از روى تعصب جاهلى با منطقهاى سست و بى اساس نهى شده نه از مراجعه به اهل خبره که به آگاهى و دلیل و حجت براى فراگیرى وظیفه شرعى انجام مى پذیرد.
کفار با منطق خرافى و تقلید جاهلانه از نیاکان خود پیروى مى کردند. اگر چه نیاکانشان نا آگاه و موهوم پرست بودند. این گونه تقلید مصداق روشنِ: (تقلید جاهل از جاهل) بود که قرآن مردود شمرده است.
یعنى کفار چشم و گوش بسته عقل و فکر خود را در اختیار گذشتگان گذاشته بودند.
مشتى آداب و عقاید خرافى را به عنوان (آثار پیشینیان پذیرفته بودند و درحفظ آنها مى کوشیدند. این گونه رفتار باعث انتقال خرافات از نسلى به نسل دیگرمى شد که مبتنى بر هیچ منطق و اصل خردمندانه اى نبود.
س. فتواى مجتهد براى مقلّد ظن آور است و قرآن عمل به ظن و گمان را نهى کرده است:
(و ما یتّبع اکثرهم الا ظنّاً ان الظن لایغنى من الحق شیئاً ان اللّه علیم بما یفعلون).10
پیشتر آنان فقط تابع گمانند در حالى که گمان نمى تواند جاى حق را بگیرد. خداوند به آنچه انجام مى دهند آگاه است.
ظن و گمان انسان رابه حق نمى رساند. پیروى از ظن است که سرچشمه انحرافهاى مشرکین شده است. پس چیزى که ظن آور باشد نمى تواند حجت و سند قرار گیرد. تنها دلایل قطعى مورد اعتماد خواهند بود.
ج. مراد از ظنّ در این گونه آیات اوهام و پندارهاى بى اساس و خرافى است.
وربطى به ظنّى که قابل اعتماد عقلاست ندارد. نظریّه فرد کارشناس که براساس اسلوب علمى و فنى آن را ارائه داده غیر از آن چیزى است که آیه در صدد نفیِ آن است.مقلّد به خاطر اطمینانى که به تخصص و لیاقت مجتهد دارد از نظریّه او پیروى مى کند. باوجود ادله اى که در جواز تقلیدوجود دارد پیروى از فتواى مجتهد پیروى از روى دلیل و برهان قطعى است نه آن که بدون دلیل و آگاهى باشد. قرآن ظنّ مردود را تفسیر کرده که در واقع همان پندارها و اوهام نفسانى است نه آنچه که از موضوع تقلید برداشت مى شود:
(... ان یتبعون الاالظنّ و ما تهوى الانفسُ ولقد جائهم من ربهم الهدى).11
تنها از پى گمان و هواى نفس خویش مى روند و حال آن که ازجانب خدا راهنمایى شده اند.
مشرکین بتهاى سه گانه (لات عزّى و منات) را دختران خدا مى پنداشتند. در آیین خود نه دلیل عقلى داشتند و نه راهنماى وحى. یک مشت اوهام را پیروى مى کردند.
در این آیه ظن مرادف اوهام نفسانى آمده است. در آیه دیگر مى خوانیم:
(... ان یتبعون الا الظن وان هم الاّ یخرصون).12
آنان فقط از گمان پیروى مى کنند وجز آن نیستند که بیهوده و دروغ مى بافند.
بنابراین قول مجتهد و صاحب نظر هرگز آن نیست که در این گونه آیات از آنها نهى مى شود.
از نظریّه مجتهد اصطلاحاً به ظن عقلایى تعبیر مى شود و عرف به این گونه گمانهاى نزدیک به یقین علم گفته مى شود و پیروى از آن را پیروى از پندار و اوهامِ آلوده به دروغ و هوس نمى گویند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید