در معارف دینى و فرهنگ اسلامى اصل اولى این است که هر مسلمانى دانش دین را فراگیرد و آزادانه بیندیشد و آگاهانه بر گزیند.
آزاد است که در منابع دینى به تکاپو بپردازد و آنچه را که با تعمق و بررسى به دست مى آورد بدان گردن نهد.
ارزش علم تعلم و عظمت عالمان در قرآن وکلام معصومان نشان از اهمیتى است که اسلام به آگاهى مى دهد.
(هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون)1
(طلب العلم فریضة على کل مسلم)2
(وتفقهوا فى الدین).3
و قرآن صریحاً به پیروان خود دستور مى دهد: هرگز از جاده علم بیرون نرویدو از ظن و شک پیروى نکنید هرچه را شنیدید یا دیدید یا به فکرتان رسید بى تأمل نپذیرید که مسؤول خواهید بود.
(لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا)4
اینها و دههاآیه و روایت دیگر بر آنند که انسان را از ظلمت جهل برهانند و به نور دانش بیارایند تا تقلید از احبار و رهبان آبا و اجداد و... از ذهنها و فکرها زدوده شود و اتکاى به دانش و رهیافتهاى خود رخ بنماید و سایه بگسترداند. اصل و اساس عمل به دریافتهاى خودى است و تقلید مرتبه بسیار بسیار پایین و استثنایى است.
اجتهاد قله اى است که همه مؤمنان و خدا باوران و توحیدیان باید به آن صعود کنند. اگر نتوانستند و واقعاً توان رسیدن به قلّه را نداشتند مى توانند از فردى لایق پیروى کنند.
این که برخى از ناآشنایان به معارف اسلامى پنداشته اند: تقلیدى که در فقه مطرح است نوعى اطاعت کورکورانه است و در این باب مجالى نیست براى گفتگو بین مجتهد و مقلد و... واقعاً پندارى بیش نیست.
مقصود از تقلید یا مراجعه به اهل خبره هرگز به معناى پیروى ناآگاهانه نیست. در اصل چنین برداشتى با روح علمى اسلام ناسازگار است. اساس معارف اسلامى بر بحث و تحقیق و آگاهى استوار است. همه مردم اعم از اهل دانش و غیر اهل دانش وظیفه دارند که برمدار تحقیق به اسلام روى آورند. تمامى ابعاد دین را با فهم و درک بپذیرند. در اسلام تحقیق و تفکر برترین اعمال و تعلیم و تعلم مقدس ترین اعمال به شمار است.
علاوه کسى نگفته که پیروى از نظر مجتهد تعبدى و هرگونه راه تحقیق و چون و چرا بر مقلد بسته است. همه فقهاء اتفاق نظر دارندکه:اگر مقلد یقیین به اشتباه مقلَّد در ارائه فتوایى کرد نمى تواند به استناد تقلید ازآن فتوا پیروى کند و چشم و گوش بسته تقلید را بهانه قرار دهد.
این گونه نیست که یکى فقط وظیفه افتاء داشته باشدو دیگرى با تعبد محض وظیفه پیروى. در طول تاریخ فقه هرگز رابطه عالمان فقیه با مردم رابطه خشک مقلد و مقلَّد نبوده است. فقیهان همواره کانون معرفت و دانش بوده اند و در میان مردم زندگى کرده اند و پاسخ گوى شبهه ها و پرسشهاى آنان بوده اند.
حال که مشخص شد تقلید براى آنان که توانایى بر اجتهاد و استنباط ندارند راهى است براى به دست آوردن تکلیف و روشن شد که حرکتى کور نیست بلکه حرکتى است آگاهانه و حساب شده و براساس اعتماد بر صاحب نظر و مفتى این سؤال پیش مى آید که آی تقلید در همه زوایاى دین باید انجام بگیرد یا خیر فقط در بخش احکام؟
مى گوییم: خیر تقلید در معارف اسلامى بسیار محدود است. تقلید در بخش احکام آن هم نه خود احکام بلکه فروع آن مجاز است. در فروع و آنچه ضرورى دین شمرده مى شود تقلید جایز نیست. تقلید در فروع فروع است. مثلاً در اعتقاد به وجوب و ضرورى بودن نماز حج زکات روزه و... تقلید جایى ندارد. این احکام را هر مسلمانى باید از روى آگاهى باور داشته باشد. فقط مى تواند در فروع این احکام با شرایط ویژه اى به خبره لایق و مورد اطمینان مراجعه کند و طبق نظر او عمل نماید.
این اصل بلند که ریشه در اعماق معارف اسلامى و فطرتهاى سالم دارد نباید به خاطر سوء استفاده ها و مرید و مراد بازیهایى که گه گاه در اطراف و اکناف برخى از مراجع و بزرگان رخ نموده و یا برخى بر آن دامن زده اند مورد بى مهرى قرار بگیرد. مرید و مرادى و خواهان پیروى بدون آگاهى و چشم و گوش بسته از ساحت مراجع تقلید به دور است. عالمان دین حتّى دیگران را به تقلید و پیروى از نظر خود فرا نخوانده اند تا چه رسد که دعوت به ارادت کنند.
سیره عمومى عالمان و مراجع تقلید براین بوده است که حتّى الامکان از پذیرش مسؤولیت مرجعیت خوددارى کنند. این مردم بوده اند که به عالمان خبره روى مى آورده اند و از روى اطمینان و وثوقى که به توانایى علمى و صلاحیت تقوایى آنان پیدا مى کرده اند پیرو نظر فقهى و فتواى آنان مى شده اند.
در این ج براى وضوح هر چه بیشتر پرسشها و یا شبهاتى که درباره اصل مسأله تقلید مطرح است طرح و به اجمال بدانها پاسخ مى گوییم:
س . هر مسلمانى باید از روى علم تکلیف خود را بیابد و پس از یقیین به حکمِ به آن عمل کند. بنابراین هر مجتهدى ممکن است خطا کند و اگر از فتوا و نظریه مجتهدى پیروى کنیم ما نیز ممکن است به خطا رفته باشیم.
ج . براى بسیارى از کسان دیگر نیز احتمال اشتباه هست. اگر قرار باشد به این گونه موارد احتمالى ترتیب اثر بدهیم در پذیرش حکم قاضى یا شهادتِ شاهد نیز چنین است. گذشته از این براى عمل به فتواى مجتهد دلیل و حجّت داریم که بر اساس آن خود را موظف به مراجعه به فتواى او مى دانیم و این دلیل و حجّت خود عذرى است که عمل ما را توجیه مى کند.
س. همان گونه که در اصول دین تقلید را جایز نمى دانید باید در فروع دین چنین باشد زیر اگر امکان تحصیل علم در اصول دین وجود دارد در فروع نیز چنین است. یعنى هنگامى که عامى بتواند در اصول دین با این شبهات فراوانى که دارد خود علمِ به حکم پیدا کند در فروع نیز خواهد توانست; زیرا فروع آسانتر از اصول دین است.
ج. اولاً: مقلد براى تقلید در فروع دین دلیل و حجت دارد و مى تواند این کار را انجام بدهد لکن در اصول دین چنین دلیل و اجازه اى را ندارد.
ثانی علم به اصول دین امکان دارد به آسانى انجام گیرد زیرا براى هر مسلمانى آن اندازه آگاهى که او را قانع کند و باعث ایمان و اطمینان او شود کافى است. این متکلمین بوده اند که مباحث اعتقادى را بسیار پیچانده اند و در مسائل آن بیش از حدّ ضرورت دقیق شده اند وگرنه اصول دین مسائل فطرى انسان است. و هر انسان با مختصر توجّه و آگاهى تصدیق مى کند و به آنها ایمان مى آورد. اما در فروع دین که چندان محدود و مشخص نیست کار به این آسانى نخواهد بود. علاوه آگاهى مختصر کفایت نمى کند. زیرا باید یکایک احکام فرع را به طور خاص و از روى دلیل و برهانِ مبتنى بر مبانى فقهى فرا گرفت و به آن عمل کرد. بنابراین براى غیرمجتهد ممکن نیست که به همه احکام از روى دلیل و به شیوه اجتهادى علم پیدا کند.5 به گفته مرحوم آخوند:
(اصول اعتقادى مسائل محدودى هستند; به خلاف احکام فرعى که از حدّ و شمارش بیرونند. عمر انسان اجازه نمى دهد که در همه آنها اجتهاد کند مگر افراد معدودى آن هم در کلیّات احکام).6
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید