ركن سوم: این كه اگر كار خیرى از دست او نشئت گرفته یا نیت پاكى از قلب او گذشته و قدم خیرى برداشته است آن كار خیر علمى یا عملى را به خود اسناد ندهد و نگوید من كردم، بلكه بگوید: خدا را شكر كه توفیق آن علم یا عمل را به من ارزانى داشت. آنگاه انجام این كار خیر زمینه موفقیت او را فراهم مى كند و دیگر راهزن او نیست. چون او حمد خدا مى گوید نه حمد خود و ذات اقدس اله هم مى فرماید: هر نعمتى به شما رسیده است، از ناحیه خداست؛ «و ما بكم من نعمة فمن الله ثم اذا مسکم الضر فالیه تجرون؛ آنچه از نعمتها دارید، همه از سوى خداست! و هنگامى كه ناراحتى به شما رسد به درگاه او لابه و زاری می کنید! (سوره نحل، آیه 53) . این اصل كلى، ایجاب مى كند كه انسان شكر «منعم » كند نه شكر «متنعم ». كسى كه ثناگوى خود است، غافل است و به جاى این كه ولى نعمت را بستاید، متنعم را ثنا مى كند.
ركن چهارم: انسان گاهى اشتباه مى كند و مانند انبیا و ائمه علیهم السلام معصوم نیست. اما اگر مومن، اشتباهى مرتكب شود، فورا استغفار مى كند و «استغفر الله ربی و اتوب الیه » مى گوید. خلاصه آن كه سخن رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم كه مى فرماید: عصمت امر و نگهدار حیات هر كس اعتقاد به توحید و رسالت است، با تحلیل عقلى كاملا قابل تبیین است، چون عقیده، حافظ معتقد است. قضیه را از این جهت، «عقد» مى نامند كه بین محمول و موضوع آن، پیوند و گره علمى برقرار است. اگر محمول و موضوع با یكدیگر، رابطه نداشته باشد، قضیه محقق نیست، بلكه مركب تقییدى غیر تام است. از سوى دیگر، یك عالم و متفكر، جان خود را به محصول آن قضیه، گره مى بندد و به مطلبى كه علمى بودن آن مسلم است، معتقد مى شود. پس «عقد»، از آن قضیه و «اعتقاد»، آن گره خاصى است كه بین جان متفكر و نتیجه آن قضیه برقرار مى شود.
از سوى سوم، بین هستى و حیات انسان و بین عقیده، گره خاصى برقرار است كه این پیوند، آثار اخلاقى را به همراه دارد و تهذیب و تزكیه، از این عنصر سوم شروع مى شود؛ اگر كسى به امرى معتقد باشد، آن عقیده، او را به خود مى بندد و گره مى زند و رها نمى كند و به دست وسوسه ابلیس، از درون و دسیسه گران، از بیرون نمى سپارد و هم از این رو كلمه «لا اله الا الله » قلعه است؛ قلعه اى كه در درون خود ماست و صیانت اعتقاد كه عنصر سوم است مانع هر گونه ذهول و غفلت است و چون غفلت نیست آسیب نخواهد بود زیرا منشا هر آفتى كه از بیرون، دامنگیر ما مى شود، غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه اعتقاد و التفات وجود داشته باشد آسیبى به ما نمى رسد، چون: «هر آن غافل زید، غافل خورد تیر». در روایات، از امام صادق علیه السلام آمده است كه: «ما من طیر یصاد فی بر ولا بحر ولا یصاد شی ء من الوحوش الا...» هیچ پرنده اى در حال «ذكر» تیرنمى خورد و هرتیرى كه به هر پرنده درمیدان شكار مى رسد در حال غفلت اوست! (بحار، ج 61 ص 24). امثال این روایات گذشته از جنبه علمى و اعتقادى، براى ما اثرى تربیتى دارند.
زى بندگی :
ذات اقدس اله همواره براى انسان، دو امر را بازگو مى كند: یكى این كه انسان مى تواند در فضاى باز و مطلق، حركت كند و از دیدگاههاى وسیع، برخوردار باشد همه جا در سایه عنایت خدا حضور داشته باشد. دیگر این كه هرگز ظرف بندگى و حفاظ عبودیت را رها نكند؛ زیرا خارج شدن از قید عبودیت همان و هلاكت همان! براى روشن شدن این دو مطلب، مثال محسوسى زده مى شود تا درك آن معقول را آسان كند، اگر كسى بخواهد در عمق اقیانوس بى كرانى غواصى كند یا در سینه باز و وسیع آفاق بگردد مى تواند؛ ولى به این شرط كه حفاظ دریایى را در دریا و حفاظ آسمانى را در آسمان از تن دور نكند. اما اگر چنین غواصى وقتى به دریا رسید لباس غواصى را از تن به درآورد، به درآوردن همان و هلاكت و غرق شدن همان! نیز اگر كسى بخواهد در فضا به یكى از كرات آسمانى، سفر كند، باید آن لباس مخصوص فضایى را در بركند و به سلاح مناسب آن، مسلح باشد وگرنه، به درآمدن از آن حفاظ همان و سقوط و هلاكت همان!
ذات اقدس خداوند، به انسان این پروبال را داده كه در همه اسماى الهى سفر كند؛ دنیا، برزخ، قیامت و مواقف آن و بهشت و جهنم را خوب بشناسد و قبل از این كه از این دنیا رخت بربندد تا حدودى از اسرار آن عالم، آگاه شود؛ چنانكه قرآن مى فرماید: «كلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم* ثم لترونها عین الیقین » چنان نیست كه شما خیال مى كنید اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید (افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى كرد) قطعاً شما جهنّم را خواهید دید! سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید (سوره تكاثر، آیات 5 و 7).
شما اگر «علم الیقین » داشته باشید، قبل از این كه بمیرید، قیامت و جهنم را مى بینید. بنابراین، راه شهود اسرار غیبى، باز است؛ اما این راه آزاد و باز، لباس و حجاب خاص طلب مى كند. اگر انسان بخواهد آزادانه در فضاى باز حركت كند، باید به سلاح فضانوردان، مسلح باشد. انسان چه بخواهد راه اندیشه حصولى را طى كند و چه بخواهد راه شهود را بپیماید باید عبد صالح خدا باشد. عبودیت و بندگى، حفاظ این غواصى است و اگر لحظه اى از این بندگى خارج شد و به میل خود عمل كرد، خروج از زى بندگى همان و هلاكت در تیه (بیابان نادانی) جهالت و ضلالت همان.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید