رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم كه اسوه سالكان كوى نزاهت است، قبل از هر كسى خود، متخلق به قرآن شد و آنگاه راهیان كوى تطهیر و تزكیه را به این اصل، رهبرى كرد. در جوامع روایى از برخى همسران پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده است كه خلق آن حضرت قرآن بود: «و كان خلقه القرآن » (محجة البیضاء، ج 4، ص 120) و از آن جهت كه حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم، اسوه امت است «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة ؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیكویى بود، براى آنها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى كنند» (سوره احزاب/ آیه 21) تلاش آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم در این است كه سالكان كوى خود را متخلق به قرآن كند.
پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در حدیثى كه خطوط اصلى زندگى انسانى مهذب را ترسیم مى كند مى فرماید: «اربع من كن فیه كان فی نور الله الاعظم » اگر این چهار اصل اعتقادى و اخلاقى در یك انسان وارسته راه یابد، او در فضاى «نور اعظم » خدا زندگى مى كند و روشن است كه اگر كسى در فضاى نور اعظم خدا زندگى كند، محیط زیست او روشن است. نه خود او تیره است، نه اطراف او و كسانى كه با او مربوطند در تیرگى به سر مى برند. چنین شخصى نه تنها روشن است بلكه روشنگر جامعه و مصداق كامل «و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس؛ و نورى برایش قرار دادیم كه با آن در میان مردم راه برود» (سوره انعام، آیه 122) است. اگر ما به این امور، متخلق شویم، هنگامى كه مردم ما را ببینند به یاد خدا مى افتند. گر چه ما با دیدن برخى انسانها به یاد خدا مى افتیم و این، براى ما كمال است؛ ولى چرا ما چنین نباشیم كه مردم با دیدن ما به یاد خدا بیفتند كه آن كمال برتر است؟
آن اركان چهارگانه چنین است:«من كانت عصمة امره شهادة ان لا اله الا الله و انی رسول الله، و من اذا اصابته مصیبة قال انا لله و انا الیه راجعون و اذا اصاب خیرا قال الحمد لله رب العالمین و اذا اصاب خطیئة قال استغفر الله و اتوب الیه؛ کسی که تکیه گاهش در زندگی گواهی به توحید و رسالت من است و کسی که در برخورد با مصیبت بگوید: ما برای خدائیم و به سویش برمی گردیم و در برخورد با خوبی ها می گوید حمد برای پروردگار جهانیان است و هنگام گناه و لغزش بگوید از خدا آمرزش می طلبم و به سویش باز می گردم » (بحار، ج 74، ص 134).
ركن اول: این كه شخص، در پناه توحید و نبوت زندگى كند و معصوم از گزند الحاد و آسیب شرك باشد. عصمت بر دو گونه است: عصمت اصطلاحى كه مخصوص انبیا و ائمه و مانند آنهاست و عصمت عام كه بهره مؤمنان ناب است. كسى كه در قلعه توحید و نبوت به سر ببرد، از خطر مهم، معصوم و محفوظ است. كلمه «لا اله الا الله » قلعه و حصن حصین خداست و موحد معتقد در این قلعه امن به سر مى برد. اگر نگهبان قلعه اى، خدا باشد، چه چیزى مى تواند به متحصن در آن آسیب برساند؟ این ركن، به منزله زیربنا و سه ركن دیگر مبتنى بر این اصل زیربنایى است.
ركن دوم: این كه اگر رویداد ناگوارى متوجه او شود، متاثر نباشد بلكه كلمه استرجاع را بر زبان آورد: «الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون » ترجمه: آنها كه هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: «ما از آنِ خدائیم و به سوى او بازمى گردیم!» (سوره بقره، آیه 156) و اجراى این دستور، به این معناست كه منطق آنان این است كه مبدا و معاد همه اشیا، خداست. در محاورات وقتى مى گوییم: حرف فلان گروه این است؛ یعنى منطقشان این است، عقیده و منطق مؤمن بدون اختصاص به حال مصیبت، «استرجاع » است البته این منطق در حال مصیبت ظهور مى كند و مى گوید جا براى تاسف نیست؛ تاسف در این نیست كه امانت را به صاحب اصیلش دادیم، اگر افسوسى هست از جهل خود ماست كه چرا نشناخته بودیم كه این شخص یا این شى ء، امانت است و به آن دل بسته بودیم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید