روش تربیت فرزند
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم؛(1) فرزندان خود را گرامی دارید، و آنها را نیکو تربیت کنید.»
و علی(ع) فرمود: «حقّ الولد علی الوالدان یحسّن اسمه و یحسّن ادبه و یعلّمه القرآن؛(2) حق فرزند بر پدر این است که اسم نیکو برای او انتخاب کند، و نیکو تربیتیش نماید، و قرآن را به او بیاموزد.» و حضرت امام سجّاد (ع) نیز در مقام تربیت فرزند و مسئولیّت سنگین الهی آن از پیشگاه خدا استعانت می جوید و عرضه می دارد: «و اعنی علی تربیتهم و تأدیبهم و برّهم؛(3)(بارالها!) مرا در تربیت و تأدیب و نیکی فرزندانم یاری نما.» معلوم می شود مسئله به حدّی سنگین است که حضرت سجاد(ع) که امام معصوم است با آن عظمتش طلب استمداد از خداوند می نماید. منتهی نکته در خور دقت این است که در اسلام برنامه تربیت فرزند از دوران قبل از ازدواج شروع می شود، یعنی از زمان انتخاب همسر هم مرد و هم زن باید برنامه ریزی داشته باشند که پدر و مادر خوب و تربیت صحیح یافته انتخاب نمایند.
انتخاب همسربه همین جهت است که علی(ع) بعد از وفات فاطمه(س) می خواست همسر اختیار کند به عقیل برادرش ـ که اطلاعات وسیعی از نسب قبائل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت ـ سفارش فرمود که از اقوام اصیل و شجاع عرب همسری برای من انتخاب کن که زاده شجاعان و وارث دلاوری و شهامت باشد؛ زیرا می خواهم از این ازدواج فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید، عقیل پس از بررسی و جستجو «ام البنین کلابیّه» را پیشنهاد کرد، چراکه در جامعه (آن روز) شجاع و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود(7) این نشان می دهد که پدری چون امیرمؤمنان که معصوم است و شخصیت دوم عالم هستی است، برای تربیت فرزندان سالم نیاز به همسری دارد که از خانواده پاک و عفیف و اصیل و شجاع باشد.
«در سال 1720 م در سواحل آمریکا مردی در خانواده فاسد و بی بندو بار (و از پدر و مادر بی عفّت و فاسد) متولد (شد) و تمام عمر خود را به رذالت و می خوارگی سپری کرد و از راه دزدی زندگی خود را تأمین می نمود، از این مرد پنج دختر باقی ماندند که همه همانند پدر به دور از تربیتی سالم (و بی عفت) و خانواده ای عاری از محبّت بودند، در نسل پنجم افراد این خانواده به 1200 نفر رسیدند که طبق آمار گرفته شده، افراد أناث( زن) این خاندان همگی اهل فحشاء بوده 240 تن از آنان به سفلیس مبتلا شدند، و 130 نفر از مردها دزدهایی جنایت پیشه و ماهر گردیدند، از این خانواده هفت نفر آدمکش حرفه ای و سیصد نفر دیگر همگی دارای مشاغل ممنوعه بودند، به جامعه تحویل داده شد و در طی مدّت هفتاد سال 000/700/1 دلار زیان مالی توسط این خانواده به دولت آمریکا وارد شده بود.»(10) اینجاست که عمق دستورات اسلام درک می شود که این همه درباره پاکی و تدیّن و حفظ نسل سفارش نموده است. و در قرآن کریم از زبان نوح می خوانیم: «ای خدا! کافران را از بین ببر و اگر آن ها بمانند، همانند خود را به دنیا می آورند و بندگانت را گمراه می کنند زیرا آنان جز فرزند فاجر و کافر به دنیا نمی آورند.»(11)
عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود
و پزشکان امراض روحی و روانی نیز ثابت کرده اند که 66% کودکان مبتلا به امراض روحی، بیماری را از مادران خود به ارث برده اند.(12)
ایّام بارداریپزشکان می گویند: اگر هنگام تولید نطفه پدر مسموم باشد، تمام سلول های بدن او مسموم بوده و در نتیجه علیل خواهد بود، و از این نطفه مسموم و علیل، جنین ناقص و علیل به وجود می آید، این مسمومیت ممکن است در اثر غذای فاسدی، چون خوردن مشروب، کشیدن تریاک، کشیدن چرس و بنگ و غیره باشد، پس در هنگام مسمومیت، مخصوصاً مستی، بایستی از تولید مثل خودداری کرد.(13) در اسلام هم سفارش شده که از لقمه حرام پرهیز شود، و همین طور از مجامعت بعد از احتلام بدون غسل، مجامعت در ایام حیض و عادت ماهانه، حرف زدن در حال مجامعت، تصور و فکر شیطانی داشتن و...نهی شده است.(14)
و همین طور بر کنترل اوصاف و اخلاق و رفتار مادر در ایام بارداری سخت سفارش و توصیه شده است، چرا که آینده تربیت صحیح یا ناصحیح فزرند از همین دوران ورق می خورد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الشقی شقیٌ فی بطن امّه و السعید من سعد فی بطن امّه؛(15) انسان بد و شقی در شکم مادر، بد و شقی می گردد و انسان صالح و سعید در شکم مادر رستگار و صالح می گردند.» یعنی با توجه به رفتار آینده جنین و با توجه به اخلاق و رفتار پدر و مادر که به او منتقل می شود از همان دوران جنین بودن و قرار داشتن در «رحم مادر» آینده او مشخص می گردد. و حتی تغذیه مادر بر تربیت روحی و اخلاقی او مؤثر است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «به زنان باردار، بِه بخورانید زیرا این میوه مایه زیبایی کودک و حسن خوی او خواهد بود.»(16) و در روایت دیگر می خوانیم: «اطعموا نساءکم الحوایل اللبان فانّه یزید فی عقل الصّبی؛(17) به همسران باردار خود کندر بدهید، زیرا کندر در افزایش خرد بچّه مؤثر است» از زبان مادر سید محمد حسین طباطبائی حافظ کلّ قرآن، دکتر هفت ساله (که اکنون بیش از سیزده سال دارد) نقل شده است که راز آن همه استعداد و نورانیّت او این بوده که من در دورانی که به او باردار بودم از گفتن و شنیدن غیبت پرهیز می کردم و مرتب قرآن می خواندم.
این که در حدیث آمده: «الجنّة تحت اقدام الامّهات؛(18)بهشت زیر پای مادران است.» معانی برای این حدیث بیان شده از جمله می توان گفت: شاید مراد این باشد که بهشت رفتن فرزند بستگی به اوصاف و خصوصیات و پاکی و تربیت مادر دارد، یعنی این مادر است که فرزند را بهشتی می کند، همان تعبیری که در عرف می گویند این عمل زیر سر فلانی است، یعنی بهشت رفتن هم زیر سر تربیت مادر است.
دوران کودکی«اشبه اباک یا حسن و اخلع عن الحقّ الرّسن»
«حسن جان! مانند پدرت علی(ع) باش و ریسمان را از گردن حق بردار»
«واعبد الهاً ذا المنن ولاتوال ذاالاحن»
«خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستی مکن.»
و آن گاه که حسین(ع) را بر روی دست نوازش می کرد می فرمود:
«انت شبیهٌ بابی لست شبیهاً بعلیٍ»
نکته دیگر این است که اگر مادر به هر علّتی نمی تواند بچه را شیر دهد، و یا نیست، باید در انتخاب دایه و کسی که به او شیر می دهد سخت دقت شود، امیرمؤمنان در این زمینه چنین سفارش می کند: «انظروا من ترضع اولادکم فانّ الولد یشبّ علیه؛(21) دقت کنید چه کسی فرزندان شما را شیر می دهد، چرا که فرزند بر اساس همان شیر و اوصاف صاحب او رشد می کند.» و در حدیث دیگر فرمود: «ما من لبنٍ یرضع به الصبّی اعظم برکة علیه من لبن امّه؛(22) هیچ شیری با برکتر از شیر مادر برای کودک وجود ندارد.» و در این دوران پدر و مادر به شدّت از تنبیه بدنی طفل پرهیز نمایند، چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اطفال را بخاطر گریه نمودن نزنید، زیرا گریه آنها تا چهارماه شهادت بر یگانگی خداوند است، و در چهار ماه دوّم صلوات بر نبی و آل نبی است، و در چهار ماه سوم دعا برای والدین است.»
مسئولیت مشترکی که در این دوره متوجه والدین است جهت سلامت روحی و روانی فرزند اوّلاً، اظهار محبت به فرزندان و بوسیدن آنان است پیامبر اکرم(ص) فرمود: «احبّوا الصبیان و ارحموهم؛(23) کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید.» و امام صادق(ع) فرمود: «خداوند بنده را مورد لطف قرار می دهد، بخاطر شدّت محبتی که به فرزندش دارد.»(24) و درباره بوسیدن و خوشحال نمودن فرزند فرمود: «کسی که فرزندش را به بوسد خداوند به او حسنه می دهد، و کسی که او را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت خوشحالش می کند.»(25)
رسول اکرم(ص) درباره مسابقه خطّاطی به حسن و حسین(ع) سفارش فرمود: هر کس خط او زیباتر است قدرت او نیز بیشتر است، حسنین(ع) هر کدام خط زیبایی نوشتند، ولی رسول خدا بین آن دو بزرگوار قضاوت نکرد، و آن دو را به مادرشان راهنمائی فرمود، تا نگرانی قضاوت با عاطفه مادری جبران شود.
حضرت زهرا(س) دید که هر دو خط زیباست و هر دو در این مسابقه هنری شرکت نموده اند، چه باید کرد؟ و من چگونه میان دو کودکم داوری کنم؟ با ژرف نگری و رعایت مسائل دقیق تربیتی، قضاوت نهایی را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود: «ای نور دیدگانم! من دانه های این گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما می ریزم و میان شما دانه های گردنبند را پخش می نمایم هر کدام از شما دانههای بیشتری بگیرد خط او بهتر و قدرت او بیشتر است.»(27)
دوران هفت سالگی یا آغاز تعلیم
همراه تربیت:
تا دوران هفت سالگی نقش اصلی را مادر ایفا می کند هر چند برخی مسئولیت ها در تربیت ها متوجّه پدر است، ولی از هفت سالگی به بعد مسئولیت اصلی تربیتی پدر شروع می شود، در این باره تعبیرات مختلفی درباره آغاز مسئولیت پدر آمده است:
1ـ تعلیم قرآن و دانش
امام علی(ع) می فرماید: «مرّوا اولادکم بطلب العلم؛(31) فرزندان را به فراگیری دانش (و قرآن) فرمان دهید.» و در حدیث پیش گفته خواندیم که «و یتعلّم الکتاب سبع سنین؛ در هفت سال دوم، به فرزند خود قرآن تعلیم دهید.»
محمد(ص) و آل او در کنار فراگیری دانش و تعلیم قرآن، برای تقویت عاطفه انسانی و هدایتی محبت پیامبراکرم(ص) و آل او، به کودکان تلقین و تعلیم شود، این نکته بسیار اهمیت دارد که متأسفانه در کتابهای ابتدائی سالهای اخیر مقداری کم رنگ شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ادّبوا اولادکم علی ثلاث خصالٍ: حبّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و قراءة القرآن؛(32) فرزندان خودتان را بر سه خصلت تربیت کنید، دوست داشتن پیغمبرتان، و دوست داشتن اهل بیت او(ع) و خواندن قرآن».
3ـ تعلیم امور فنی نظامی و دانش روز
نامه به امام حسن
«از پدر فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا به فرزندی آرزومند چیزی که بدست نمی آید... و تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منی، آن گونه که اگر آسیبی به تو رسید به من رسیده است، و اگر مرگ به سراغ تو آید زندگی مرا گرفته است، پس کار تو را کار خود شمردم، و نامه ای بر تو نوشتم، تا تو را در سختی های زندگی رهنمون باشد، حال من زنده باشم یا نباشم...(39)» آن گاه نکاتی را تذکر می دهد به این شرح:
و رأیت حیث عنانی من امرک ما یعنی الوالد الشّفیق، و اجمعت علیه من ادبک ان یکون ذلک و انت مقبل العمر و مفتبل الدّهر ذونیةٍ سلیمةٍ، و نفسٍ صافیةٍ؛(40) و آن گونه که پدری مهربان نیکی ها را برای فرزندش می پسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبی ها تربیت کنم، زیرا در آغاز زندگی قرار داری، تازه به روزگار روی آورده ای، نیّتی سالم و روحی با صفا داری.
و علی(ع) خطاب به حسنش (ع) فرمود: «و ان ابتدئک بتعلیم کتاب اللّه عزّو جلّ و تأویله، و شرائع الاسلام و احکامه وحلاله و حرامه...؛پس در آغاز تربیت تصمیم گرفتم تا کتاب خدای توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم، و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم به چیز دیگر نپردازم» در بخش دیگر فرمود: پسرم! بدان آنچه بیشتر از به کارگیری وصیتم دوست دارم «تقوی اللّه، و الاقتصار علی ما فرضه اللّه ؛ ترس از خدا، و انجام واجبات...است.(42)»
خویشتن نظر می کنی در امور خویشتن نظر داشتند و همانگونه که تو درباره خویشتن می اندیشی، نسبت به خودشان می اندیشند و تلاش آنان در این بود که آن چه را شناختند انتخاب کنند، و بر آنچه تکلیف ندارند روی گردانند، و اگر نفس تو از پذیرفتن سرباز زند و خواهد چنانکه آنان دانستند بداند، پس تلاش کن تا در خواستهایت از روی درک و آگاهی باشد... و قبل از پیمودن راه پاکان از خداوند استعانت بجوی...»(43)
و درباره توحید و یگانگی خداوند فرمود: «یا بنیّ انّه لوکان لربّک شریکٌ لاتتک رسله ولرأیت آثار ملکه و سلطانه و معرفت افعاله وصافته، ولکنّه الهٌ واحدٌ کما وصف نفسه، لایضادّه فی ملکه احدٌ ولایزول ابداً و لم یزل؛(44) پسرم! اگر خدا شریکی داشت، پیامبران او نیز به سوی تو می آمدند، و آثار قدرتش را می دیدی و کردار و صفاتش را می شناختی، امّا خدا، خدایی است یگانه، همانگونه که خود توصیف کرد، هیچ کس در مملکت داری او نزاعی ندارد، نابود شدنی نیست و همواره بوده است.»
دلیل فوق ساده ترین و روشن ترین دلیل برای اثبات وحدانیّت خداوند است که نوجوان و جوان به سادگی آن را می فهمد.
از دیدگاه امیرمؤمنان این مسئولیت در قبال کل خانواده مطرح است نه فقط فرزندان لذا به کمیل بن زیاد نخعی چنین توصیه فرمود: «یا کمیل مر اهلک ان یروحوا فی کسب المکارم و یدلجوا فی حاجة من هو نائمٌ فوالذی وسع سمعه الاصوات، ما من احدٍ اودع قلباً سروراً الّا و خلق اللّه له من ذلک السرور لطفاً...؛(46)ای کمیل! خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری و مکارم اخلاق، و شب ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند، سوگند به خدایی که تمام صداها را می شنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی
لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگه دور سازند،(47) اما فرزند خویش را به این اوصاف کریمه دعوت و سفارش نموده تا بخوبی آن اوصاف را دارا شده و بر آن تربیت یابد:
«یا بنیّ اجعل نفسک میزاناً فیما بینک و بین غیرک فاحبب لغیرک ما تحبّ لنفسک، و اکره له ماتکره لها، و لا تظلم کما لا تحبّ ان تظلم و احسن کما تحبّ ان یحسن الیک...؛ای پسرم! نفس خود را میزان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که برای خود دوست می داری برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را که برای خود نمی پسندی، برای دیگران مپسند. ستم روا مدار آنگونه که دوست نداری به تو ستم شود، نیکو کار باش آنگونه که دوست داری به تو نیکی کنند و آنچه را برای دیگران زشت می داری برای خود نیز زشت بشمار، و چیزی را برای مردم رضایت بده که برای خود می پسندی.»
میزان قرار دادن خود و این که انسان آنچه برای خود ناروا می داند برای دیگران نیز ناروا بداند، و آنچه برای خویش می پسندد برای دیگران بپسندد، از صفات مهم اخلاقی است که جلو خیلی از گناهان را گرفته و عامل زنده شدن برخی اوصاف دیگر نیز می شود، اگر این صفت در فردی باشد از دیگران غیبت نمی کند، به دیگران تهمت نمی زند، آبروی دیگران را نمی برد، دیگران را تحقیر نمی کند، مردم آزاری نمی کند و... چرا که هیچ یک از آن ها را برای خود دوست نمی دارد، و اوصافی چون عدالت ورزی، احسان، خدمتگذاری، انفاق، و...نسبت به دیگران در او زنده می شود چون دوست می دارد این اوصاف در رابطه با او اعمال شود.
ب: هر حرفی نگفتن:
این پدر است که به فرزندان چگونه حرف زدن و درست حرف زدن و با اندیشه سخن گفتن را باید بیاموزد به همین جهت امیر بیان فرمود: «و لا تقل مالاتعلم و ان قل ما تعلم و لاتقل مالاتحبّ ان یقال لک؛ (پسرم) آنچه را نمی دانی نگو(و در امری که تخصص نداری اظهار نظر نکن) گرچه آنچه را می دانی اندک است، آنچه را دوست نداری به تو نسبت دهند، درباره دیگران مگو.»
پينوشتها:
1. محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، سید حمید حسینی، قم، دارالحدیث، دوم، 1382 ص 553 ح 6772و درک متقدی هندی، کنزالعمّال، حدیث 45409.2. منتخب میزان الحکمه، همان ص 553 و نهج البلاغه، ترجمه دشتی ص 724 حکمت 399.
3. صحیفه سجّادیه، فیض الاسلام، ص 170.
4. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دارالکتب الاسلامیه، ج16، ص 223 روایت 103 .
5. همان، 22 و منتخب میزان الحکمه، همان ص 234 روایت 2793 و 2794.
6. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی، 1404 ق، ج 12، ص 116.
7. شیخ عباس قمی منتهی الآمال، کتابفروشی اسلامیّه، ص136، و تنقیح المقال، ج 2، ص 128.
8. فساد سلاح تهاجم فرهنگی،سید محمود مدنی بجستانی،قم، جامعه مدرسین، ص 126.
9. سوره نوح، آیه 26 ـ 27.
10. بحارالانوار، همان، ج 103، ص 372 و منتخب میزان الحکمه، ص 234 روایت 2788.
11. همان، ص 234 روایت 2789 و مکارم الاخلاق، ج 1، ص 446، روایت 1534.
12. روزنامه اطلاعات، شماره 10355 و محمد دشتی، مسئولیت تربیت، قم نشر امام علی(ع)، 1368 هـ.ش، ص89.
13. دکتر غیاث الدین جزایری، اعجاز خوراکی ها، تهران، انتشارات کتابهای پرستو، 1345 ش، ص 214.
14. د ـ ک محمد باقر مجلسی، حلیة المتقین، تهران، کتابفروشی، چاپ افست، ص 69 فصل 3ـ 5.
15. صدوق، التوحید، قم مؤسسة النشر الاسلامی، باب 58، ص 356.
16. بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، ح 63، ص 176.
17. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، دارالاسوة، دوم، 1416 ق، ج 7، ص 570.
18. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 552، و کنزالعمال، حدیث 45439.
19. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، تهران مکتبه اسلامیه، ج 2، ص 620.
20. فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور، اوّل 1380، ص 135 ـ 136.
21. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران دارالکتب الاسلامیه، ج 6، ص 44.
22. همان.
23. صدوق، علل الشرایع، قم، دارالعلم، ج 1، ص 76، التوحید، ص 331 و حر عاملی، اثبات الوصیّه، ج 1، ص 49.
24. کافی، همان، ج 6، ص 49.
25. همان، ص 50.
26. همان، ص 49 و وسائل الشیعه، همان، ج 15، ص 194.
27. کافی، همان، ص 70.
28. بحارالانوار، ج 45، ص 190 حدیث 36 و ج 43، ص 309، و احقاق الحق، ج 1، ص 654، فرهنگ سخنان فاطمه، ص 53.
29. منتخب میزان الحکمه، ص 553 و کنزالعمال، روایت 45338.
30. وسائل الشیعه، همان، ج15، ص 194.
31. همان، ج 15، ص 194، و کافی، ج 6، ص 46.
32. منتخب میزان الحکمه، ص 553 و کنزالعمال، 45953.
33. همان، حدیث 45410 و منتخب میزان الحکمه، ص 553 روایت 6773.
34. همان، ص 553 و وسائل الشیعه، ج 12، ص 247 روایت 13.
35. سوره نور، آیه 58.
36. سفینة البحار، ج 2، ص 686.
37. فروع کافی، همان، ج 6، ص 49، حدیث 3.
38. منتخب میزان الحکمه، ص 553، و غررالحکم، ح 6305.
39. بحار، ج 23، ص 259، تفسیر امام حسن عسکری، ص330، و فرهنگ سخنان فاطمه، همان، ص 22.
40. نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 31، ص 518.
41. همان، ص 522.
42. روضة المتقین، ج 6، 651.
43. نهج البلاغه، ص 522.
44. همان، ص 523 ـ 524.
45. همان، ص 521.
46. همان، ص 526.
47. همان، ص 682، حکمت 257.
48. همان، ص 526.
49. همان، ص 532.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید