این اشکال نیز ناشی از آن است که هیوم از حدود کاربرد برهان نظم غافل است. او پنداشته همه مسائل الهیات را از یک برهان استنتاج می کنند و آن برهان نظم است. در جلد پنجم اصول فلسفه گفته ایم که کاربرد برهان نظم این است که ثابت می کند طبیعت به خود واگذاشته نیست، قوای طبیعت، قوای تسخیر شده است. طبیعت به اصطلاح فلاسفه فاعل بالتسخیر است و به عبارت دیگر، طبیعت ماورایی دارد و آن ماوراء حاکم بر طبیعت و مدبر آن است. برهان نظم که کاربردش در این حد است، در حدود همین کاربرد، رسا و کافی است. اما اینکه آن ماوراء چه وضعی دارد، مثلا آیا کمالش ذاتی است یا مکتسب است، آیا تدریجا به دست آورده و یا مانند ذاتش قدیم است و امثال اینها، یک سلسله مسائل است که با یک سلسله براهین دیگر قابل تحقیق است، و فرضا با براهین دیگری قابل تحقیق نباشد و از مسائلی باشد که برای همیشه برای بشر مجهول خواهد ماند که البته این طور نیست و قابل تحقیق است از ارزش برهان نظم نمی کاهد. هدف برهان نظم این است که ما را از طبیعت تا مرز ماورای طبیعت رهبری کند.
ماورای این مرز، خارج از مسؤولیت این برهان است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید