پرسش: اينكه خواب مثل مرگ است چرا بدن زنده است؟
پاسخ: چنانچه فرموديد، خواب برادر مرگ است، (در كتاب بحارالانوار، ج 76، ص 189 از امام صادق(ع) نقل ميكند كه "النوم اخ الموت"). منظور از برادري خواب و مرگ اين است كه اين دو شباهتها و سنخيتهاي بسياري با هم دارند نه اين كه عين هم هستند، زيرا دو برادر حتي اگر دوقلو باشند، تفاوتهاي محسوسي با هم دارند. شباهت خواب و مرگ را آيات قرآني تبين فرمودهاند: اول: وَ هُوَ اَلَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضي أَجَلٌ مُسَمًّي؛ او كسي است كه تمام شما را در شب (به هنگام خواب) ميگيرد و از آنچه در روز كردهايد، با خبر است. سپس در روز شما را (از خواب) برميانگيزد، (و اين وضع همچنان ادامه مييابد) تا سرآمد معيني فرا رسد...، (انعام، آيه 60). دوم:
اَللَّهُ يَتَوَفَّي اَلْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ اَلَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ اَلَّتِي قَضي عَلَيْهَا اَلْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ اَلْأُخْري إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض ميكند و ارواحي را كه شمردهاند نيز به هنگام خواب ميگيرد، سپس ارواح كساني كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه ميدارد و ارواح ديگري را (كه بايد زنده بمانند) باز ميگرداند تا سرآمدي معين...، (زمر، آيه 42). توفي يعني تمامي چيزي را گرفتن، (الميزان، ج 7، ص 184) در اين آيات تصريح شده است كه خواب همانند مرگ در اين نكته شريك است كه تمام حقيقت انسان كه همان روحش باشد، گرفته ميشود و نزد خدا برميگردد. پس ما در هر خوابي به نوعي مرگ دچار ميشويم و خواب و مرگ در قطع رابطه روح با بدن مشترك هستند، چنانچه بعث هم به معناي بيدار شدن و زنده شدن در خواب و مرگ آمده است، (الميزان، ج 7، ص 184 و 185). بنابراين خواب برادر مرگ است و اين بدان معناست كه در هر دو ارواح از بدنها جدا ميشوند و تصرفي در آن ندارند (از اينجا روشن ميشود كه تمام حقيقت انسان روح اوست نه مجموعه روح و بدن او. زيرا در هنگام خواب و مرگ تنها روح انسان را ميگيرند. به تفسير الميزان، ج 17، ص 402 و 403 مراجعه فرماييد. اما بين خواب و مرگ تفاوتي اساسي وجود دارد و آن اين كه خواب كم شدن علاقه روح به بدن است كه در اين صورت روح به كار تدبير بدن و دخل و تصرف آن نميپردازد. "يعني خواب تعطيل بخشي از دستگاه مغز و ضعيف شدن پيوند روح و جسم است و مرگ تعطيل كامل دستگاه مغزي آدمي و قطع مطلق پيوند روح و جسم است. پس خواب مرحله كوچكي از مرگ است، (تفسير نمونه، ج 5، ص 212). به عبارت ديگر روح با بدن سه حالت دارد: 1- ارتباط تمام، حالت حيات و بيداري. 2- ارتباط ناقص، حالت خواب. 3- قطع ارتباط، حالت مرگ. پس معناي برادري مرگ و خواب اين است كه خواب چهره ضعيفي از مرگ است و مرگ نمونه كاملي از خواب، (تفسير نمونه، ج 19، ص 477). چنانچه ملاحظه فرموديد: قرآن، خواب را پديدهاي روحاني ميداند كه شناخت حقيقت آن بدون تفسير درستي از روح امكان ندارد. به نظر قرآن خواب نوعي قطع رابطه روح با بدن و جدايي روح از بدن است. البته اين جدايي كامل نيست، بلكه نوعي رابطه هنوز برقرار است. اما تدبير روح در بدن كم ميشود. چنين است كه در حالت خواب، عمل دستگاه ادراكي و شعور از كار ميافتد (چنانچه حتي از اتفاقات پيراموني نيز غافل است و فكر و تأملي نيز ندارد) حس و حركت ارادي آدمي متوقف ميشود، اما فعاليتهاي گياهي همچون ضربان قلب و گردش خون و فعاليت دستگاه تنفسي و... كه براي ادامه حيات بدن ضروري هستند، به كار خود ادامه ميدهند، (تفسير نمونه، ج 19، ص 481 و 482). خلاصه بحث اين كه: 1- انسان مركب از روح و جسم است: ... إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي...؛... من بشري را از گل ميآفرينم، هنگامي كه او را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم...، (ص،: آيه 71 و 72). 2- حقيقت انسان پيكر و بدن و جسم او نيست. بلكه چيز ديگري است كه از آن به "روح" تعبير شده است. وَ هُوَ اَلَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ...؛ او كسي است كه تمام شما را در شب ميگيرد، (انعام، آيه 60). قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ...؛ بگو فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده تمام حقيقت شما را ميگيرند...، (سجده، آيه 11). روشن است كه جسم و بدن ما، پس از مرگ در زمين ميماند و آنچه نزد حق تعالي باز ميگردد، روح اوست. پس بدن تابع روح است و حالت ابزاري را دارد كه در دستان روح است. 3- خواب و مرگ از اين جهت كه روح از بدن جدا ميشود، به هم شباهت دارند. 4- اما خواب، جدايي موقت است و انسان در آن حالت زندگاني گياهي دارد و دقيقهاي از زندگاني و حيات حيواني او باقي است. اما روح او به لقاء حق ميرود. 5- خواب مرگ موقتي و بيداري، بعث موقتي است و اگر كسي حقيقت خواب را درك كند، حقيقت مرگ را هم درك ميكند. - براساس آيه 42 سوره مباركه زمر، روحهايي كه در حال خواب قبض شدهآند، دو قسم هستند: الف) گروهي را قضاي الهي بر اين تعلق دارد كه در همان خواب رحلت كنند، مانند افرادي كه در خواب با مرگ فجعه ميميرند. ب ) به برخي مهلت داده ميشود تا مجدداً به بدنها بازگردند. نكته آخر اين كه در فلسفه ثابت شده است كه ملاك وحدت انسان، جسم او نيست، زيرا طبق پژوهش زيستشناسان روشن شده است كه سلولها و يافتههاي هر انساني در حال تبديل و تحول است و از آغاز تولد تا پايان زندگي تغيير مينمايند به حدي كه مجموعه سلولهاي هر انساني هر هفت سال يك بار به كلي عوض ميشود و مثلاً بدن انسان 70 ساله، 10 بار كلاً تغييريافته است. پس ملاك وحدت جسم نيست، بلكه نفس اوست. نفس نيز سه نوع است: 1- نباتي (گياهي) كه ملاك رشد و نموّ انسان است. اين خصوصيت در انسان و حيوانات و گياهان مشترك است. 2- حيواني كه مناط شعور و اراده و حركت ارادي انساني است. اين خصوصيت در انسان و حيوانات مشترك است. 3- انساني كه ملاك انسانيت انسان است. اين همان است كه در متون ديني به روح يا نفس نامگذاري شده است. در هنگام خواب و مرگ؛ روح انساني كه تمام حقيقت انسان و ملاك انسانيت اوست، به طور كامل گرفته ميشود و رابطهاش با بدن قطع ميشود. با اين تفاوت كه نفس نباتي و بخش ضعيفي از مراحل حيواني انسان خواب به فعاليت مشغول هستند؛ يعني، غذايي كه خورده، هضم ميشود، در خواب رشد دارد و حركتهاي غيرارادي و... و چنانچه عرض شد، نفس نباتي و حيواني جزء حقيقت انسان نيست. بلكه جزء اعراض انسانيت است. دليل فعاليت مذكور هم اين است كه تعلق روح به طور كامل با بدن قطع نشده است اما با مرگ اين رابطه به طور كامل قطع ميشود، بنابراين نفس نباتي و حيواني نيز به طور كامل از كار ميافتند ودستگاه مغزي و عروقي آدمي تعطيل ميشوند.
براي مطالعه بيشتر ر.ك:
1- تفسير الميزان، ذيل سوره انعام، آيه 60 و زمر، آيه 42
2- تفسير نمونه، ذيل سوره انعام، آيه 60 و زمر، آيه 42
3- زندگي جاويد يا حيات اخروي، شهيد مطهري
4- آموزش عقايد، استاد مصباح يزدي، ص 360 - 347 (درباره تجرد نفس)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید