وجهة خلقیش ، مشاهدة این عالم بر محور تحقق علل و معلولات است که اسباب و علل را مستقل التأثیر در مسببات و معلولات می بیند.
این وجهة خلقی است که میگویند: تا آفتاب نباشد گیاه سبز نمی شود. تا آب نباشد گیاه نمیروید. گیاه احتیاج به هوا دارد. شرائط محیط پرورش گیاه کاملاً مؤثر در پرورش آن هستند.
جنین در شکم مادر باید چنین و چنان باشد، مراحلی را باید طی کند، و الا به وجود نمی آید و رشد نمی کند و عقل و هوش نمی یابد.
و تمام موجودات این عالم با یک سلسله انتظام صحیح علت و معلول در حرکت است ؛ و هر علتی از جای خود تخطی و تجاوز کند، اصلاً عالم خراب میشود.
این عالم ، عالم خَلق است و عالم خلق بر سنت عالم عِلل و اسباب است . اگر روابط علت و معلول در این عالم از بین برود، دیگر این عالم نیست ؛ عالم خلق نیست .
درک معانی توحیدی از منظر وجه اللهی موجودات :
اما اگر کسی از وجهة خالقی و از جنبة وجه اللهی بنگرد، تمام این علل و معلولات را به دست پروردگار که علةُ العلل است می بیند و علة العلل را در موجودات مینگرد و مؤثر می بیند. و تمام عوالم ، و این سلسلة طولیه و مترتبه را مطیع و فرمانبردار و مُندک و فانی محض در تحت قدرت و علم و اراده خدا می بیند. و تمام عوالم وجود را نور او و پرتو او و شعاع ذات او مینگرد. و تمام عوالم را آثار و خواص وجود شخص حضرت حق جل و علا میداند که به مثابه مَلَکات و صفات و أفعال و جوارح انسان که متعلق به روح اوست ، این اسماء و صفات و افعال ذات حق موجب تعدد و تحدید در وجود نگشته و پا از دائره قدرت و علم و حیات و اراده او جل و عز بیرون نگذارده است .
و می یابد که : فَسُبْحَـ'نَ الذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُل شَیْءٍ؛ پس منزه است خدایی که مالکیت و حاکمیت هر چیزی به دست اوست. (یس/83)
و می یابد که : هُوَ اللَهُ أَحَدٌ؛ خدا یکتاست. (اخلاص/1)
و می یابد که : هُوَ الاْولُ وَ ا لاْخِرُ وَ الظـ'هِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُل شَیْءٍ عَلِیمٌ؛ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست.
و می یابد که : لَهُ مُلْکُ السمَـ'وَ ' تِ وَ الاْرْضِ وَ إِلَی اللَهِ تُرْجَعُ الاْمُورُ؛ فرمانروایی آسمان ها و زمین از آن اوست و کارها به سوی خدا بازگردانده می شود.
و می یابد که : وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ؛ و هر کجا باشید او با شماست. (الحدید/3-5)
و حصرهای آیات قرآن را که صفات را در ذات او محصور میکند مثل : اللَهُ لاَ إِلَـ'هَ إِلا هُوَ الْحَی الْقَیومُ؛ خدا یکتاست و جز او معبودی نیست. زنده و پاینده است. (بقره/255)
و مثل : إِنهُ هُوَ السمِیعُ الْعَلِیمُ؛ به راستی او شنوای داناست. (انفال/61) و إِنهُ هُوَ السمِیعُ الْبَصِیرُ؛ همانا او شنوای بیناست. (اسراء/1)
و امثال اینها که از عد و حصر خارج است بلکه سراپای قرآن را فرا گرفته است ، خوب می یابد.
یعنی می یابد که : مقدس و منزه است خدائی که جان و ملکوت هر چیز به دست اوست .
و می یابد که : اوست خداوند أحد و یگانه .
و می یابد که : اوست اول و آخر، و ظاهر و باطن ، و او به تمام چیزها داناست .
و می یابد که : قدرت و سلطنت و ملکیت آسمانها و زمین اختصاص به او دارد و بازگشت جمیع امور بسوی خداست .
و می یابد که : و او با شماست هر جا که بوده باشید.
و می یابد که : فقط و فقط خداوند معبود است ، و زنده است ، و قیوم موجودات است ، و فقط او شنوا و داناست ، و فقط او شنوا و بیناست .
این عالم طویل و عریض با تمام سلسلة علل و معلولات و با تمام شرائط و موانع و مُعِدات ، همه باطل و عاطل است ؛ و همه سراب است .
اما کِی سراب است ؟ در آن ظرف ، در ظرف آن عالم یعنی در ظرف عالم وجه اللهی .
در این ظرف همه ثابت است و واقعیت و حقیقت دارد. یک مو یا یک پر کاه نمی تواند از جای خود تکان بخورد، بدون روابط موجوده . یک مو و یا یک پر کاه نمی تواند بدون سلسلة علل ، موجود یا معدوم گردد.
به اندازه ای روابط این سلسله دقیق و عمیق است که عقلها را مبهوت و خیره می سازد. سلسلة اسباب و مسببات تکوینیه و امور تشریعیه از امر و نهی و قانون و هزاران علت و موجبی که از دو نقطة نظر تکوین و تشریع این عالم را فرا گرفته است ، این نظام را تشکیل داده است .
وقتی این نظام فقط به طلوع نظام دیگر از بین رود و در آن نظر و آن بینش این نظام محلی نداشته باشد، معلوم میشود که اختلاف بین این دو نظام بر میزان اختلاف نظر (نظر حقیقت و اعتبار) است .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید