پرسش. اگر دين خاستگاه فطري دارد و انسان نيازمند دين است، چرا بسياري از مردم از دين گريزانند؟ به بيان ساده تر، علل گريز از خدا و دين چيست؟
پاسخ: توجه به مباحث گذشته و اثبات فطري بودن دين و همچنين نياز انسان به دين، روشن ميكند كه دين گريزي در برخي انسانها، به معناي اصالت نداشتن دين نيست، بلكه علت يا علل ديگر دارد و بايد آن را در فراسوي فطرت و عقل پاك انساني جست و جو كرد. برخي از آن علل، عبارت است از:
1. رويگرداني از اقتضاي فطرت: اين كه خداگرايي و دينورزي، حس دروني و نشأت گرفته از فطرت پاك انساني است، هرگز به اين معنا نيست كه انسان ناگزير از خداباوري و دينورزي باشد؛ چرا كه اولاً اين او، با اصل آزادي انتخاب انسان منافات دارد و ثانياً پاداش و كيفر اخروي كه درباره عملكرد خوب و بد انسان مطرح است، بيمعنا ميشود. راز تصريح و تأكيد قرآن بر « لا اِكراهَ فيِ الدّينِ (ر.ك. بقره، آيه 255.) ؛ در دينورزي، هيچ اكراه و اجباري نيست»، در همين نهفته است. بنابراين علاقه فطري به خدا و دين او، صرفا استعداد و اقتضاي ذاتي است كه مانند ساير علايق فطري و ذاتي نظير ميل به هنر و زيبايي، علم آموزي و... ، ميتوان به آن پشت پا زد و به غير آن روي آورد. (ر.ك. اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5 ، ص 5 ـ 6 .)
2. تنآسايي و آزادي خواهي: برخي از خدا گريزان و دين ناباوران، انسان هايي راحت طلب، تن آسا و كوته فكرند و حوصله كار فكري و حقيقت جويي و در نتيجه خداپرستي و دينداري را ندارند. روشن است كه حقيقتجويي، خداپرستي و دينداري، درست در نقطه مقابل تنآسايي، راحتطلبي و آزادي خواهي بيحساب و كتاب است؛ زيرا مستلزم تدبّر، تفكر و انديشه هاي خداپسندانه و اعمال و رفتار منطبق با موازين شرع و اخلاق است كه محدوديتها، محروميتها و مشقّت هايي را به همراه دارد و با روحيات و نيّات اين گونه افراد سازگار نيست. قرآن كريم با روانشناسي دقيق، اين افراد را چنين معرفي ميكند:
بَلْ يُريدُ الاِْنْسانُ لِيَفْجُرَ اَمامَهُ(قيامت: 5 )
(انسان شك در معاد ندارد) بلكه او ميخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند.
وَ كَاَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (يوسف: 105)
و چه بسيار نشانهاي (از خدا) در آسمانها و زمين كه آنها از كنارش ميگذرند، و از آن روي گردانند! (قرآن اين افراد را كساني ميداند كه با اينكه سخنان حق به گوششان ميرسد، در دل و عقلشان رسوخ نميكند. از اين رو، آنان را جزو بدترين جنبندگان روي زمين و در زمره كران و كوران بيفكر قلمداد كرده است. ر.ك. انفال، آيه هاي 21 ـ 22.)
3. پيروي از هوا و هوس: بسياري از كساني كه از حق و حقيقت روي گردان و گريزانند، اسير نفس و هوا و هوس خويش بوده، تسليم خواسته هاي نابجاي دل و شهوات ميباشند؛ و چنان در هواهاي نفساني غوطه ورند كه شيطان نفس بر دل و عقل آنها چيره شده، زنگار گناهان و زشتيها پرده سياهي بر ديده بصيرت آنها كشيده و آنها را از درك و شناخت حقايق بازداشته است؛ به طوري كه به تصريح قرآن كريم، خدايشان هواهاي نفساني آنها شده است: (ر.ك. جاثيه، آيه 23. )
و چه بسيار نشانهاي (از خدا) در آسمانها و زمين كه آنها از كنارش ميگذرند، و از آن روي گردانند! (قرآن اين افراد را كساني ميداند كه با اينكه سخنان حق به گوششان ميرسد، در دل و عقلشان رسوخ نميكند. از اين رو، آنان را جزو بدترين جنبندگان روي زمين و در زمره كران و كوران بيفكر قلمداد كرده است. ر.ك. انفال، آيه هاي 21 ـ 22.)
3. پيروي از هوا و هوس: بسياري از كساني كه از حق و حقيقت روي گردان و گريزانند، اسير نفس و هوا و هوس خويش بوده، تسليم خواسته هاي نابجاي دل و شهوات ميباشند؛ و چنان در هواهاي نفساني غوطه ورند كه شيطان نفس بر دل و عقل آنها چيره شده، زنگار گناهان و زشتيها پرده سياهي بر ديده بصيرت آنها كشيده و آنها را از درك و شناخت حقايق بازداشته است؛ به طوري كه به تصريح قرآن كريم، خدايشان هواهاي نفساني آنها شده است: (ر.ك. جاثيه، آيه 23. )
وَ اِنَّ كَثيراً لَيُضِلُّونَ بِاَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ(انعام: 119)
و بسياري از مردم، به خاطر هوا و هوس و بي دانشي دچار گمراهي ميشوند.
اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَي الاَْنْفُسُ(نجم: 23)
آنان (كفار) فقط از گمانهاي بي اساس و هواي نفس پيروي ميكنند.
و بسياري از مردم، به خاطر هوا و هوس و بي دانشي دچار گمراهي ميشوند.
اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَي الاَْنْفُسُ(نجم: 23)
آنان (كفار) فقط از گمانهاي بي اساس و هواي نفس پيروي ميكنند.
4. خودباختگي و شخصيتزدگي: برخي ديگر از افرادي كه در مسير دين حق و خداپرستي نيستند، دچار نوعي خودباختگي و شخصيت زدگي هستند. چه بسا شهرت و آوازه برخي شخصيتهاي منفي و منحرف موجب ميشود كه ديگران نيز تحت تأثير تعاليم و افكار آنان به انحراف و گمراهي دچار شوند. جاذبههاي كاذب گفتار و رفتار و افكار اين گونه افراد، چنان بر افكار و رفتار مريدان و دوستدارانشان اثر ميگذارد و آنها را مقهور و مبهوت ميكند كه توان آزادانديشي را از آنها سلب ميكند.
كساني كه چنين اسير افكار و عقايد شخصيتهاي مشهور ميشوند به رهرواني ميمانند كه نوري تند و قوي چشمانشان را خيره كرده باشد؛ به حدي كه ديگر پيش پاي خود را هم نميتوانند ببينند تا با بصيرت و بينش گام بردارند. در جوامع امروز نيز با چنين شخصيتهاي علمي ـ سياسي منفي و منحرف روبرو هستيم كه موجب گمراهي گروه زيادي از تودهها به ويژه نسل جوان سادهانديش ميشوند. قرآن كريم، زبان حال خودباختگان و فريبخوردگان را چنين بازگو ميكند:
رَبَّنا اِنّا اَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبيلاَ(احزاب: 67 )
پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پيروي كرديم و ما را گمراه ساختهاند!
پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پيروي كرديم و ما را گمراه ساختهاند!
5 . پيروي كوركورانه از نياكان: دلبستگي به سنتهاي غلط پيشينيان و پدران، همچون زنجيري است كه پويندگان راه خداشناسي و حق پرستي را به بند ميكشد و آنان را از حركت و پژوهش باز ميدارد. قرآن كريم پيروي كوركورانه از مرام و عقايد پيشينيان را به شدت نكوهش كرده، از پذيرش عقايد باطل نياكان بر حذر ميدارد:
وَ اِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما اَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما اَلْفَيْنا عَلَيْهِ آبائَنا اَوَلَوْ كانَ اباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ(بقره: 170)
و هنگامي كه به آنها گفته ميشود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروي كنيد!» ميگويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروي ميكنيم». آيا اگر پدران آنها، چيزي نميفهميدند و هدايت نيافتند [باز از آنها پيروي خواهند كرد]؟!
افزون بر علل ياد شده، علتهاي ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد كه به جهت اختصار از ذكر آنها صرف نظر ميشود. ( براي آگاهي بيشتر ر.ك. مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 1، ص 553 ـ 584 .)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید