فروختن خرما بربالاى نخل و ساير ميوه ها بر روى درخت را در عرف امروز ضمان مى نامندكه شامل فروختن زراعت و سبزيجات نيز مى شود.
مساءله 1 - فروختن ميوه بر بالاى نخل و ساير درختان قبل از آن كه ظاهر شود و همچنين بعد از ظهور و قبل از شروع به رسيده شدن براى يك سال جائز نيست بدون ضميمه ، و اما فروختن آن در مدت دو سال و بالاتر و همچنين فروختن يكساله آن با ضميمه چيز ديگر است ، و اما بعد از ظهور آن و شروع به رسيده شدن و يا براى دو سال و يا با ضميمه فروختنش بدون اشكال است ، و بدون اين سه قيد محل اختلاف است اقوى آن است كه با كراهت جائز است ، و بعيد نيست كه كراهت اين معامله مراتبى داشته باشد يعنى هر چه به رسيدن نزديكتر شود كراهتش كمتر شود.
مساءله 2 - علامت شروع به رسيدن در خرما قرمز شدن و يا زرد شدن آن و در غير آن بسته شدن هسته پس از ريختن گل آن است به طورى كه از آفت ايمن شده باشد.
مساءله 3 - درضميمه اى كه ذكرش گذشت هرجا مورد حاجت شد معتبر است اينكه چيزى باشد كه اولا فروختن آن به تنهائى جائز باشد و در ثانى اينكه در ملك مالك ميوه باشد، و از چيزهائى كه مى تواند ضميمه واقع شود تنه خود درخت است به اينكه صاحب ميوه درخت و ميوه را با هم بفروشد، و در اين صورت آيا معتبر است كه مقصود اصلى فروختن درخت و ميوه تابع آن باشد يا نه ؟اقوى آن است كه معتبر نيست .
مساءله 4 - اگر بعضى از ميوه هاى باغ از گل درآمده باشد جائز است ميوه همه باغ يعنى آن چه فعلا از گل درآمده و آن چه بعدا در همان سال مى آيد را براى يك سال بفروشد، چه اينكه از يك درخت باشد يا چند درخت و چه اينكه درختان ميوه همه از يك نوع باشند و يا انواع مختلف باشد، و همچنين جائز است ميوه رسيده يك باغ را با ميوه باغى ديگر كه نرسيده فروخت .
مساءله 5 - اگر درختى در سال دو نوبت ميوه بياورد ظاهرا همين به منزله دو سال است در نتيجه جائز است ميوه دو نوبت آن را قبل از ظهور و پيدايش فروخت .
مساءله 6 - اگر ميوه يكسال و يا چند سال درخت را فروخت و پس از آن تنه و ريشه درخت را به شخص ديگر بفروشد معامله باشخص اول كه ميوه را خريده باطل نمى شود در نتيجه ريشه و تنه درخت بدون ثمره چند ساله منتقل به مشترى دوم مى شود، و اگر جاهل باشد به اينكه ميوه به ديگرى فروخته شده اختيار فسخ پيدا مى كند و همچنين بيع ميوه نه با مرگ فروشنده باطل مى شود و نه با مرگ مشترى آن بلكه ملكيت ميوه با مرگ خريدار به ورثه او و ملكيت ريشه و تنه با مرگ فروشنده منتقل به ورثه او مى شود، همان تنه مسلوب المنفعه تنه اى كه يك سال يا چند سال ميوه اش متعلق به ديگرى است .
مساءله 7 - اگر ميوه را بعد از ظهور و يا بعد از شروع به رسيدن بفروشد سپس قبل از تحويل دادن آن به مشترى (كه در باب قبض گفتيم تحويل در مثل آن به معناى تخليه است ) آفتى آسمانى چون تگرگ و يخ زده گى و يا آفتى زيمنى چون طوفان آن را از بين ببرد خسارت متوجه فروشنده است ، و ظاهرا غارت شدن و به سرقت رفتن و آفتهاى ديگر نظير اينها نيز ملحق به آفت است ، بله اگر تلف كننده ميوه شخصى معين باشد مشترى مخير بين فسخ و امضاء معامله است اگر امضاء كرد بدل آن ميوه را از شخص تلف كننده مطالبه مى كند، و اما اگر تلف بعد از تحويل دادن باشد خسارت از مال مشترى است و مشترى حق ندارد آن را از بايع مطالبه كند.
مساءله 8 - جائز است فروشنده ميوه سهمى مشاع از ميوه مثال يك سوم و يا يك چهارم آن را و يا مقدارى معين چون يك من و يا دو من را براى خود استثناء كند همچنانكه جائز است ميوه يك درخت معين را و خرماى يك نخل معين را براى خود استثناء كن ، و اگر باغ با درخت دچار كسادى و نقص شود در صورت اول كه مقدارى را بطور مشاع استثناء كرده به نسبت آن مقدار با كل ميوه ها از سهم فروشنده نيز كاسته مى شود، و در فرض دوم كه درختى و نخلى معين را استثناء كرده احتياط آن است كه با يكديگر مصالحه كنند.
مساءله 9 - جائز است فروختن ميوه بر درخت و خرما بر نخل را بهر چيزى كه صحيح باشد در انواع بيعها بهاء قرار گيرد چه نقدينه باشد و چه كالا و چه چيز ديگر، بلكه جائز است آن را فروخت به منافع و اعمال و امثال آن دو، بله جائز نيست خرماى بر بالاى نخل را به خرما فروخت چه اينكه خرماى همان نخل باشد و يا خرماى نخل ديگر بالاى آن و خرماى چيده شده كه آن را بيع مزاينه مى نامند، و نزديكتر به احتياط آن است كه ميوه ساير درختان را نيز ملحق به خرماى نخل بدانيم كه نبايد آن را به جنس خودش فروخت هرچند كه ملحق نبودنش اقوى است ، بله اقوى آن است كه ميوه درختى را جائز بفروشد به مقدارى ازميوه همان درخت .
مساءله 10 - جائز است اينكه ميوه خريدارى شده خود را بفروشد به زيادتر و يا كمتر از آن چه خريده چه قبل از تحويل گرفتن آن و چه بعد از آن .
مساءله 11 - تخم افشان زراعت را قبل از آن كه ظهور يافته باشد (باصطلاح از زمين سردرآورده باشد) جائز نيست بفروشد، و در اينكه آيا صلح بر آن جائز است يا نه وجهى است ، و در جواز اينكه آن را به تبع زمينش بفروشد البته به اين معنا كه زمين كالا باشد و خريدار شرط كند كه زراعت هم از آن او باشد اشكال هست ، و اما بعد از ظهور و پيدايش سبزى آن جائز است بعنوان علف فروخته شود كه اگر مشترى آن را به اين عنوان خريده باشد بايد قبل از پيدايش سنبل آن را بچيند، چه وقت چيدنش شده باشد و چه نشده باشد، البته اين در صورتى است كه مدت باقيماندنش در زمين را معين كرده باشند، و اما اگر ذكر مدت نكرده باشند خريدار مى تواند از چيدن آن تا رسيدن وقت چيدنش خوددارى كند، و وقتى زمان چيدنش رسيد بر مشترى واجب است آن را بچيند مگر آن كه فروشنده بر باقيماندنش راضى باشد، و اگر راضى نباشد و مشترى هم اقدام بچيدن آن نكند بايع مى تواند خودش آن را بچيند و نزديكتر به احتياط آن است كه اگر امكان دارد قبلا از حاكم اجازه بگيرد، و نيز مى تواند آن را در زمينش باقى بدارد و از مشترى مطالبه اجاره زمين خود كند اجاره آن مدت زائدى كه در زمينش مانده ، و اگر ماندنش در زمين نقصى بر آن وارد آورده باشد مى تواند مطالبه آن را بكند، و اگر آن را نچيند تا به سنبله بنشيند آيا آن سنبله ملك مشترى است و يا ملك خريدار و يا هر دو در آن شريكند؟وجوهى است و احوط اين است كه طرفين مصالحه كنند، همانطور كه فروختن زراعت بعنوان علف جائز است فروختن آن از اصل نيز جائز است نه بعنوان علف و بشرط قطع كردنش ، كه در اين صورت زراعت ملك مشترى است اگر خواست بعنوان علف آن را مى چيند و اگر خواست باقى مى گذارد تا سنبل كند.
مساءله 12 - فروختن سنبل قبل از پيدا شدن و روئيدنش و نيز قبل از بسته شدن دانه آن جائز نيست ، و بعد از بسته شدن دانه جائز است چه زراعتى مانند جو باشد كه دانه هايش پيدا و بدون غلاف است يا زراعتى چون گندم كه دانه هايش پوشش دارد، چه اينكه سنبل تنها مورد معامله باشد و چه با بوته آن چه سر پا و چه بعد از درو، و فروختن آن بدانه اى از جنس خود آن به اينكه مثلا سنبلهاى زمين گندمى را بگندم و سنبلهاى زمين جوى را بجو بفروشد بنابراحتياط جائز نيست ، و اين همان معامله اى است كه در اصطلاح آن را محاقله مى نامند، و در اينكه محاقله شامل فروختن سنبله گندم به جو و سنبه جو به گندم هم بشود اشكال است ، لكن احتياط ترك نشود خصوصا در فروختن سنبله جو به گندم ، و اقوى آن است كه اين حكم شامل غير گندم و جو از قبيل برنج و ذرت و غير آن دو نمى شود هرچند كه اگر جارى بدانيم به احتياط نزديك تريم ، بله اقوى آن است كه جائز نيست سنبله را به هموزن گندمى كه از آن به دست آيد بفروشند.
مساءله 13 - فروختن ميوه هاى جاليزى امثال خيار و بادنجان و خربزه را قبل از درآمدن از گل جائز نيست ، و بعد از درآمدن و منعقد شدن آن جائز است آن را به شكل يك چين و دو چين مشخص فروخت و اما اينكه يك چين از خيار مثلا چه مقدار است و شامل چه خيارهائى مى شود تشخيص آن با عرف و عادت جاليزكاران است و ظاهرا آن چه از آن ها بعنوان نوبر برداشت مى شود يك چين بحساب نمى آيد.
مساءله 14 - فروختن ميوه جاليزى چون خيار و خربزه وقتى جائز است كه مشاهده شده باشد و معلوم شود در زير برگها چه قدر خيار هست ، و اينكه بعضى از آنها در زير برگها پنهان شده مشاهده نشود ضررى ندارد همان طور كه نرسيدن بعضى از خيارها و يا همه آنها بحد چيدن ضررى ندارد.
مساءله 15 - اگر حاصل جاليز چيزى است كه مقصود اصلى قسمت زيرزمينى آن است مانند هويج و شلغم جواز فروختن آن قبل از كندنش مشكل است ، بله در مثل پياز كه قسمت پيداى آن نيز مطلوب است جائز است فروختن همان قسمت به تنهائى و نيز منضم به آن چه در زير زمين است .
مساءله 16 - جائز است فروختن پيازچه و تره و نعناع بعد از آن كه بالا آمد به يك چين و دو چين ، و همچنين برگ درخت توت و درخت حناء آن هم به يك چين و دو چين و مرجع و تشخيص دهنده اينكه يك چين برگ توت يا برگ حناء شامل چه برگهائى مى شود عرف و عادت است و از بين رفتن بعضى از برگها مضر به صحت معامله نيست بعد از آن كه مقدارى براى چيدن موجود باشد هرچند كه وقت چيدن آن مقدار نرسيده باشد كه آن مقدار موجود ضميمه آن چه موجود است به نسبت مى شود.
مساءله 17 - اگر نخلى يا درختى يا زراعتى ملك دو نفر باشد كه مثلا هر يك نصف آن را مالك باشد جائز است هريك سهم شريك خود را با تخمين معلوم نموده از او بخرد، باين طريق كه مجموع ميوه دو سهم را تخمين زده خريدار تقبل مى كند كه همه ميوه ها از آن او باشد و آن گاه نصف همان مجموع تخمينى را بوى بدهد حال چه اينكه بعد از چين نصف بدست آمده زيادتر از نصف تخمين شده باشد يا كمتر از آن كه اين معامله در صورت راضى بودن شريك صحيح است ، و ظاهرا اين معامله يك نوع معامله مستقلى غير از بيع و صلح و امثال آن است ، همچنانكه ظاهرا اين معامله صيغه خاصى ندارد پس طرفين به هر تعبيرى كه مقصودشان را به وضوح برساند و عرف هم همان مقصود را از آن تعبير بفهمد مى توانند صيغه را جارى كنند.
مساءله 18 - اگر كسى از كنار نخل و يا درخت ميوه اى بگذرد و مقصودش از عبور از آن جا خوردن ميوه نباشد جائز است ازآن ميوه به مقدارى كه احتياج دارد و سير شود بخورد ولى نمى تواند چيزى از آن را با خوب ببرد، و نيز نمى تواند شاخه اى را بشكند يا ميوه اى را ضايع كند و ظاهرا فرقى بين ميوه هاى ريخته شده زير درخت و ميوه بالاى درخت نيست ، و نزديك تر به احتياط آن است كه در خوردن به مقدارى اكتفاء كند كه علم به كراهت مالك پيدا نشود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید