کاریکلماتور، دنیای جالبی دارد که خواندنش اگرچه خیلی طول نمیکشد اما تولید و نگارشش شاید ساعتها زمان برده باشد.
- حادثه، واحد تولید خبر است.
- زخم نا کار، کاری از آب در آمد.
- حباب آب، طاقت تلنگر هم ندارد.
- بیداری معتاد با چُرت پر می شود.
- ازدواج مجدد، انتخاب همراه دوم است.
- آلمانی ها مارک دار ترین آدم ها هستند.
- معلم ریاضی درگیر مسایل خانوادگی بود.
- درخت بهار حامله و پاییز پا به ماه می شود.
- تیر خلاص قبل از عزراییل به محل حادثه رسید.
- پیچ جاده به مهره ی هیچ ماشینی نمی خورد.
- با بخار ترین شیشه ها زمستان زاده می شوند.
- زمستان با شن و نمک حال خیابان را پرسید.
- ترافیک سحر خیزترین رهگذر خیابانی است.
- مرگ، پس انداز عمر است برای روز مبادا.
- افترا، پاس کاری جرم است.
- آدم پخته، بوی الرحمان می گیرد.
- متهم ردیف اول ردیف آخر نشسته بود.
- آینده، در دستور زبان بحران جایی ندارد.
- سیل تو سرزنان از شیب دره سرازیر شد.
- رکود، خیابان را لنگرگاه جوان بی کار کرد.
- لبنیاتی ینگه دنیا، آدم ها را «چیز» خور می کند.
- درخت ها بعد از قطع شدن به یکدیگر تنه می زنند.
- ای کاش دندان پزشک دندان طمع را هم می کشید.
- عجب معماری است آن که از کاه، کوه می سازد.
- روی ماهت را گرفته بودی، نماز آیات خواندم.
- فاعل و مفعول فتنه های دستور زبان هستند.
- خِشتَک عده ای، قربانی گام بلند می شود.
- گرانی گفت سرم را بشکن نرخ ام را نشکن.
- زخم بستر، آخرین تن پوش بیمار شد.
- به ورم گرانی، تورم می گویند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید