در جامعهای زندگی میکنیم که کتاب جزو مهجورترین داراییهاست و برای بسياري، مطالعه روزانه و هفتگی و ماهانه فقط به صفحهها و شبکههای مجازی محدود میشود. ما از گفتوگوی دکتر سید بشیر حسینی با یکی از مجلات، چند نکته درباره کتاب و کتابخوانی برای شما گلچین کردهایم:
از کجا شروع کنیم؟
فرمول معروفی در دنیا هست معروف به اصل 4S (فور اس) که کاربردی است؛ چهار کلمه که اول آنها با S شروع میشود: short، sweet، soon و simple.
کتاب انتخابی باید Short یعنی کوتاه و مختصر باشد. چون کسی که موضوعی را دوست دارد اما کتابخوان نباشد، اگر کتاب قطور بردارد زورش نمیرسد که تا آخر کتاب را بخواند. دوم اينكه sweet یعنی جذاب باشد. به نظر من، صِرف موضوع کفایت نمیکند و جذابیت نگارشی هم در آن اهمیت دارد. سوم Soon و سریع مخاطب را به مقصودش برساند. بعضی کتابها مقدمات خیلی طولانی دارند؛ و چهارم اينكه Simple و ساده باشد؛ نه خیلی پیچیده و سخت. طوری که مخاطب قبل از اينكه به مقصودش برسد عطای کتاب را به لقایش ببخشد. فکر میکنم اگر این قاعده را به کار بگیریم، علاقه مخاطب، هم از نظر محتوایی در نظر گرفته میشود و هم از نظر شکلی.
مطالعه جذاب همراه با سرگرمی!
آنها که میخواهند کتاب خواندن را شروع کنند حتماً و حتماً باید سراغ کتابهای کمحجم و جذاب بروند. ما معمولاً فکر میکنیم هرچقدر بزرگتر بشویم باید تصاویر کتابهایی که میخوانیم کمتر شود. الان در دنیا کتابهایی برای بزرگسالان منتشر میشود که تصاویر متعدد دارد؛ حتی کتابهای دانشگاهی. این مطلب معنادار است؛ یعنی تکنولوژی طراحی کتاب، غیر از تکنولوژی نگارش کتاب است. بهطور متوسط باید هر هشت صفحه یک طرح گرافیکی داشته باشد؛ ممکن است در قالب جدول یا نمودار خلاصه شود یا با تصاویر مرتبطی که بتواند به مخاطب هم در انتقال مطلب و هم در ذوق کتابخوانی کمک کند. فکر میکنم در حوزۀ تکنولوژی کتاب، مردم ما هنوز کتابهای جذاب و متعدد ندیدهاند. در حوزه دانشگاهی هم ما معمولاً توقع کتابهای قطور و فقط متنی داریم؛ درصورتیکه من کتابهای چاپ چند سال دانشگاههای معتبر دنیا را مکرر دیدهام که پر از عکس، طرح و کاریکاتور بودند. مخاطبان، امروزه میبینند که مطالب بسیاری در حوزه کتاب در قالب اجوتینمنت (سرگرمآموزی یا آموزش از طریق سرگرمی) طراحی شده که از طریق سرگرمی، جذابیتهای بصری، کاریکاتور، تصویر و حتی جذابیتهای متنی مخاطب را به یک موضوع علاقهمند میکند و او بیش از اينكه کتابی با سختی و خشکی بخواند، احساس میکند که دارد بازی و تفریح میکند، سرگرم میشود و لذت میبرد؛ یعنی در عین این سرگرمی و لذت بردن دارد چیزی هم میآموزد.
یک عکس معادل هزار کلمه
در یکی از کتابهایی که من کار کردم (نهضت سواد رسانهای) تمام تلاش ما این بود که در 200 صفحه حداقل از 500 طرح گرافیکی استفاده کنیم که علاوه بر جذابیت بصری، انتقال مفهوم را هم راحت بکند. قاعدۀ 4s در مورد عکس خیلی صادق است. معمولاً عکس هر چهار اس را دارد؛ هم کوتاه است، هم جذاب، هم سریع و هم اينكه ساده مطلب را منتقل میکند. ما در حوزه تخصصی ارتباطات یک عکس را معادل هزار کلمه میدانیم؛ بنابراین در کتابخوانی میتوانیم عمق و جذابیت کتابخوانی را با این تکنیکهای جدید افزایش دهیم.
پاسخگو به نیازهای روز
وجه دیگری که در کتابخوانی ما مغفول مانده این است که کتاب باید به نیاز روز مخاطب پاسخ بدهد. کتابهای ما از مسائل روز خیلی فاصله دارند. یکی از چیزهایی که در مطالعه، جذابیت ایجاد میکند، این است که شما مطلبی را داغ داغ بخوانید تا همین
حالا که در مجامع مختلف خانوادگی، دوستانه و... جمع میشوید آن مطلب برای شما قابلاستفاده باشد. اتفاقات، برنامهها و مسائل روز ما خیلی دیر و کند به کتاب تبدیل میشوند. اول اينكه خیلی ایدهای برای آنها وجود ندارد که سریع تبدیل به محتوای مکتوب در قالب کتاب شوند. ثانیاً چون معمولاً فرایند نگارش و چاپ کتاب در مملکت ما خیلی طولانی است اگر کسی ایدهای به ذهنش برسد تا موقعی که آن ایده در قالب کتاب چاپ شود، در بهترین حالت، چند ماه طول کشیده است. مسئلهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری و... اگر بهسرعت به کتاب تبدیل شود، مخاطب احساس میکند مطلبی را که نیاز داشته، در آن کتاب میبیند. ما خیلی وقتها کتابی میخوانیم که از خودمان میپرسیم این کتاب به چه دردی میخورد؟ يا کجا به درد میخورد؟ اگر این را نخوانیم چه مشکلی پیش میآید؟ یادم هست این سؤالها را بارها در کلاسهای درسمان چه در مدارس و چه در دانشگاه تا از معلمهايمان میپرسیدیم، عصبانی میشدند. بهنظر من علت اصلی این عصبانیت، بی کاربرد بودن آن مطالب بود. اگر مطالب کتاب واقعاً مفید باشند فکر میکنم مردم هم متفاوت با آن مواجه میشوند.
راهکاری برای انس گرفتن مردم با کتاب
بايد در مدلهای مختلف برای مخاطب دنبال عطش بگرديم؛ «آب کم جو تشنگی آور به دست/ تا بجوشد آب از بالا و پست». فکر میکنم این مهمتر است. لذا در حوزۀ علمی و کلاسهای دانشگاهی سعی میکنم بیش از اينكه مطالب موجود در کتابها را طرح کنم، سؤالاتی را که کتابها به آنها پرداختهاند، مطرح کنم و اگر کسی مشتاق شد و علاقهمند به دانستن پاسخش بود، عمدتاً پاسخ را نگویم و آنها را به کتاب ارجاع دهم. بهنظر من، داستانهای نیمهکاره، یادگاری خوبی است که ما از معلمهايمان داشتیم؛ با تعریف نیمی از کتاب، بهشدت ما را مشتاق و علاقهمند میکردند که دنبال فرایند ادامه کتاب و اتفاق و مسائلش باشیم.
پیشنهاد دیگر من، حوزه هندبوکهاست؛ کتابهای دستی و کوچک که توی جیب جا بگیرند. من چاپ شش دفتر کتاب دستی مثنوی را تهیه کردم و دائماً در جیبم هست و از فرصتها و موقعیتها در صف اتوبوس، تاکسی، مترو و ... استفاده میکنم و مطالعه میکنم. اگر کتابهای جیبی خوب منتشر شوند یا حتی بعضی کتابهای بزرگتر تقطیع شوند، انس و الفت ما با کتابها بیشتر خواهد شد.
مجله آشنا، شماره 215، صفحه 62
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید