تفاوت آسایش با آرامش
نباید «آسایش» را با «آرامش» اشتباه بگیریم. حتما در بین اقوام و آشنایان خود کسانی را سراغ دارید که از مکنت، اموال، خانه و امکانات رفاهی خوبی برخوردارند، ولی از اینکه به منزلشان میهمان شوید، احساس خوشایندی ندارید. یا وسایل رفاه و آسایش آنها فراهم است، اما شاهد نزاع، بحث و جدل در بین اعضای آن خانواده هستید.
آرامش با وسایل آسایش به دست نمی آید؛
هر چند آسایش می تواند زمینه ساز آرامش نیز باشد. صفا و صمیمیت در خانه از هر آسایشى لازم و ضروری تر است و چه بسا در خانه هایی که آسایش آنچنانی وجود ندارد، اما آرامش بر فضای خانه حاکم است. در کلبه ی ما رونق اگر نیست صفا هست آنجا که صفا هست يقين نور خدا هست. گاه یک زوج موفق با اینکه ساده ترین غذاها را می خورند اما از چنان صفا و صمیمیتی برخوردارند که لذت آن غذا از سفره های رنگین اشراف بیشتر است.
نمونه ای از صفا در خانواده
نمونه ای از این صفا را به نقل از یکی بزرگان روحانی می توان بیان کرد. این عالم بزرگوار نقل می کردند: در سال های ابتدای طلبگی که تازه ازدواج کرده بودم، معمولا غذاهای ما بسیار ساده بود. یک شب یک عدد تخم مرغ بیشتر در منزل نداشتیم. برای اینکه همسرم تخم مرغ را بخورد، نقشه ای کشیدم و گفتم: خانم! بیا امشب برای تنوع چراغ را خاموش کنیم و در تاریکی غذا بخوریم! بگذار امشب تفریح ما، شام خوردن در تاریکی باشد و قصد داشتم در تاریکی خودم نان خالی بخورم و تخم مرغ را همسرم بخورد.
چراغ را خاموش کردیم و مشغول غذا خوردن شدیم. اما وقتی چراغ را روشن کردیم، دیدم نان ها خورده شده اما تخم مرغ هنوز در سفره باقی مانده است. یعنی خانم هم نقشه ی مرا در سر داشت.
البته بدیهی است که شناخت آن عالم روحانی در آن زمان از روحیات زنان ناچیز بوده است؛ زیرا اگر خلق و خوی زنان را می شناخت هرگز چنین نقشه ای نمی کشید. معمولا خانم ها در قید و بند شکم و خوراک خود نیستند و آقایان بیشتر با شکم خود رودربایستی دارند و بخشی مشکلاتی که در بین زوج های جوان پیش می آید از همین نکته آغاز می شود. مقصود از بیان این حکایت، صفا و صمیمیت یک خانواده بود که خوردن نان خالی چنان لذت بخش است که نمی توان با شام خوردن در یک رستوران عالی که بر سر گران بودن غذا چهره ی آقا در هم کشیده می شود و با اخم لقمه به دهان میبرد مقایسه اش کرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید