انسان امروز هرچقدر هم که سنتی باشد ناگزیر از تن دادن به مظاهر تکنولوژی میشود و این تراژدی انسان دیندار را با چالش و بحرانی مواجه ساخت که آیا دین پاسخگوی نیازهای اجتماعی و علمی او خواهد بود؟
از زمانیکه پای مدرنیته به دنیا باز شد، انتظار مردم از دین، نسبت به انسان سنتی گذشته متفاوت شد. شاید در گذشته کمتر مردم برای انجام مناسک دینی چون و چرا میکردند، اما پوزیتیویسم فلسفی استدلالطلبی به سبک تجربی و نتیجهگرایانه را به حیطه دینداری هم وارد ساخت.
این روند در دنیای مسیحیت بیشتر نمود پیدا کرد و زمانی که مردم دین را در زندگی اجتماعی خود ناکارآمد دیدند، سکولاریسم را پیش گرفتند و دین را محدود به زندگی فردی خود کردند.
به رغم اینکه از زمان پروتستانتیسم لوتری، روند فردگرایی دینی افزایش پیدا کرد، اما حتی مذهب پروتستان هم ایمان سنتی به جماعت قدیسان و رستگاران ازلی را همچنان محفوظ میداشت؛[1] ولی از چند دهه گذشته، مدرنیته بنیان جمعی دینداری را ویران کرد؛ حتی مدرنیته به فردمحوری دینداری قانع نشد و تا حد زوال دین در بسیاری از کشورهای جهان پیش رفت.
گزارشی از وضعیت رو به زوال دین در جهان
فیل زاکرمن در یک گزارش از وضعیت دینداری در جهان که در نشریه هافینگتون پست منتشر شده است، ادعا کرده که دین در جهان رو به زوال است و جهان در حال تجربه موج غیر منتظرهای از سکولاریسم است؛ در واقع جدیدترین دین دنیا بیدینی است.
او میگوید بر اساس آخرین تخمینهای مرکز تحقیقاتی پیو، در سال 2010 بیش از 1.1 میلیارد مردم جهان بیدین بودهاند که تا امروز این رقم طبیعتاً گسترش پیدا کرده است.
در این گزارش آمارهای نگران کنندهای درباره کاهش دینداری در کشورهای دنیا آمده است: «برای اولین بار در تاریخ بریتانیا، اکنون تعداد ملحدان و لااَدریگرایان بیشتر از مؤمنان به خداوند است.
نزدیک به هفتاددرصد هلندیها هیچ تعلق خاطری به هیچ دینی ندارند؛ در ایالات متحدهٔ امریکا چیزی بین بیستوسه تا بیستوهشت درصد افراد بزرگسال هیچ نوع تعلقی به هیچ دینی ندارند.
شصت سال پیش در ژاپن، قریب به هفتاد درصد بزرگسالان ادعا میکردند اعتقادات دینی شخصی دارند؛ اما امروزه تنها بیستدرصد چنین اعتقاداتی دارند. در افریقا نیز تعداد افرادِ بیدین در حال رشد است؛ درحالیکه میزان دینداری در این قاره همواره زیاد بوده است.»[2]
کارکردهای دین؛ حداقلی یا حداکثری؟
به طور اجمالی تأثیر دین و مذهب در زندگی را نمیتوان انکار کرد؛ دین به دلیل ساختار معنوی و خدا محورش، آثاری مانند آرامش، امیدواری و هدفمندی را وارد زندگی انسان میکند.
دین بسیاری از تمایلات فطری انسان، از جمله جاودانگی و ابدیتطلبی را با باور به معاد و آخرت تأمین میکند؛ اما این همه نیازها و خواستههای انسان نیست و آدمها برای زندگی، نیاز به برنامهای کارآمد در حیات اجتماعی، علمی و سیاسی دارند.
اختلافات در بین دینپژوهان از همین جا آغاز میشود و دو دیدگاه اصلی را نسبت به کارکردهای دین به وجود میآورد؛ یک رویکرد حداقلی به دین و دیگری رویکرد حداکثری به دین است.
دیدگاه حداقلی در اسلام به تعبیر حجت الاسلام خسروپناه این است که: «تنها آیات قرآن را به رابطه انسان با خدا و آخرت منحصر ساخته و سایر عرصههای دیگر فردی و اجتماعی انسان را نفی کرده است.» این دیدگاه را باید میراث سکولاریسم غربی دانست که البته در بین روشنفکران ایرانی نیز طرفدار دارد.[3]
اما نگاه حداکثری که ترجیح اکثر علمای اسلامی است، میگوید دین بیان کنند همه چیز است و همه نیازهای بشر را پاسخ میدهد.
شکست دین در مصاف با تکنولوژی
با توجه به گسترش روز افزون نحلههای مختلف فکری، نظیر جریان روشنفکران دینی، در کنار نظام سنتی دینی و افزایش گرایش به این گروهها و همچنین پدید آمدن عرفانهای نوظهور، خبر از تمایل به تغییر روش و منش دینداری میدهد؛ اما این خواستهها اگرچه حداقل در جامعه دینی ایران هنوز قدرت نگرفته است، ولی سیر صعودی سکولاریزاسیون جهانی جامعه دینی ایران را نیز با تهدید مواجه کرده است؛ بنابر این لازم است بدانیم، این کمرنگ شدن تمایل به دین از کجا نشأت میگیرد؟ و در حقیقت دنیا چه تغییراتی کرده که انسانها انتظاراتشان از دین تغییر کرده است و باید با انسان جدید چگونه برخورد کرد؟
یکی از ادله تغییر انسان جدید، ورود تکنولوژی به حیات بشری و پیچیدهتر شدن روزافزون زندگیها است. زندگی اجتماعی و علمی انسان عصر تکنولوژی، متفاوت از زندگی انسان سابق سنتی شده؛ و انسان امروز هرچقدر هم که سنتی باشد، ناگزیر از تن دادن به مظاهر تکنولوژی است؛ و این تراژدی انسان دیندار را با چالش و بحرانی مواجه ساخته و آن اینکه آیا دین پاسخگوی نیازهای اجتماعی و علمی او خواهد بود؟
از طرفی نفوذ و رسوخ مؤلفه های مدرنیته، از جمله استدلال طلبی، این جرأت را به انسان مدرن داد که از صحت و سقم و کارکرد دین در زندگی سؤال کند؛ امری که در گذشته به مراتب کمتر انجام میشد و زمانی که جامعه دینی جواب خود را از متولیان امر دین دریافت نکرد و یا از پاسخها قانع نشد، به دین پشت کرده و به عقل خودبنیاد و سکولار رو آورد.نواندیشان انقلاب اسلامی، آخرین پایگاه حفظ دین در جهان
این سرنوشت تلخ دین در جهان، البته هنوز به همه ادیان توسعه پیدا نکرده و در جهان اسلام، به خصوص مذهب شیعه اقتدار خود را حفظ کرده است. روندی که از پیش از انقلاب توسط روحانیون نواندیش دینی آغاز شد، دقیقاً مقابلهای بود با آنچه که امروز بر سر دینداری آمده است. البته پدیده مهمی مثل بیداری اسلامی در منطقه، یکی از نتائج تلاشهای نواندیشان دینی است.
روحانیون متفکر و روشنفکر عصر پهلوی، کسانی همچون مرحوم مطهری، امام صدر، بهشتی و رهبر انقلاب که غالبا از شاگردان مرحوم امام خمینی و علامه طباطبایی بودند، لزوم اصلاح نهضت دینی را درک کردند و تمام تلاش خود را صرف نمایاندن وجه کارکردگرایانه دین در عرصههای مختلف بشری کردند.
شهید مطهری درباره لزوم اصلاح تفکر دینی میگوید: «فکر دینی ما باید اصلاح بشود. تفکر ما دربارهی دین غلط است غلط. به جرئت می گویم از چهار تا مسئلهی فروع، آنهم در عبادات، چندتایی هم از معاملات، از اینها که بگذریم دیگر فکر درستی ما دربارهی دین نداریم...ما اکنون بیش از هر چیزی نیازمندیم به یک رستاخیز دینی و اسلامی، به یک احیای تفکر دینی، به یک نهضت روشنگر اسلامی». [4]
انقلاب اسلامی در حقیقت جوابی قاطع و مثبت بود بر امکان وارد شدن دین در حیات اجتماعی انسان؛ اما این همه راه نیست و هنوز سؤالات بی شمارِ بی پاسخی وجود دارند که روز به روز نیز به تعدادشان افزوده میشود. بنابر این قبل از آنکه دیر شده و ایران نیز وارد سراشیبی تند سکولاریسم جهانی شود، جامعه نخبگانی دانشگاهی و حوزوی باید برای این معضل فکری کنند.
پینوشتها:
[1] جامعه شناسی سیاسی ص 223
[2] یادداشت "دینداری رو به زوال است، اما اسلام رشد خواهد کرد" /به نقل از ترجمان
[3] "دین حداقلی میراث سکولاریسم مسیحی است"/ خبرگزاری مهر
[4] مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، 505 و 506
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید